«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

دو مناسبت برای عالم تشیّع اقتضاء دارد که امشب را بزرگ بشماریم و از این دو شخصیت تجلیل و تکریم داشته باشیم.

یک مناسبت، مناسبتِ شهادتِ بزرگ‌مردِ جبهه‌ی توحید، بزرگ علمدارِ صدر اسلام، بزرگ اثرگذارِ در امنیتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و جهان اسلام در آن روز، جناب حمزه علیه السلام، عموی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، پسرِ عبدالمطّلب علیه السلام، و یَلِ میدانِ نبرد با مشرکین، و حامی بزرگ اسلام و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، یکّه سوارِ روزِ محشر، و بزرگ موحّدِ عالَمِ توحید، حضرت حمزه سلام الله علیه است.

دوم رحلت یا شهادتِ بزرگ پرچمدارِ میدانِ جنگ نرم، میدان جنگ اعتقادی، اخلاقی، عملی، بزرگ مجاهدِ در عرصه‌ی علم و فقاهت و علوم اسلامی، قبله‌ی مردم تهران، حضرت ابوالقاسم سیّدالکریم عبدالعظیم حسنی علیه السلام است.

عظمت حضرت حمزه سیّدالشّهداء سلام الله علیه

در ارتباط با حضرت حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام، آنچه از آثار و روایات به ما رسیده است، واقعاً عظمتِ ایشان حیرت‌آور است، هم نوعِ تکریم و تجلیلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نسبت به این شخصیت، و هم مطالبی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد حضرت حمزه سلام الله علیه بیان فرموده است، اقتضاء می‌کند که ما دامانِ این بزرگوار را رها نکنیم و از این بزرگوار درخواستِ شفاعت و عنایت داشته باشیم.

بر حسب نقل از وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، حضرت حمزه سلام الله علیه در روز قیامت جزوِ یکی از پرچمداران است. لواء حمد که جبرئیل به دست حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دهند، که لواء جمال حق تعالی است، لواء شفاعت و نجاتِ همه‌ی کسانی است که به نحوی محمود هستند و زیر لواء حمد یک بهانه‌ای هست، ولو کوچک، که این‌ها زیر پرچمِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مشمولِ شفاعت حق باشند. ولی لواء تسبیح، پرچم تسبیح، پرچم جلال خدای متعال است، پرچم دفع مشرکین از حریم بهشت و بهشتیان به حضرت حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام واگذار شده است، همانطور که در حال حیات ایشان هم غیرتِ حضرت حمزه علیه السلام و دفاع حضرت حمزه علیه السلام و جلال حضرت حمزه علیه السلام مایه‌ی امنیت و صیانت بود. مشرکین از حضرت حمزه علیه السلام خیلی حساب می‌بردند و اسلام حضرت حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام نقطه‌ی عطفی در تثبیت دین و امنیت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و هراس مشرکین از اینکه نتوانند به وجود مقدّس حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زیان و صدمه‌ای وارد کنند بود.

در جریان بیعت عقبه، که عدّه‌ای از انصار اهل مدینه و شخصیت‌های ممتاز آمدند و با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آشنا شدند و بنا شد با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیعت کنند، حضرت حمزه علیه السلام با شمشیر ایستاد و جلوی اشراف مشرکین را گرفت و کسی نمی‌توانست نفس بکشد، و وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در امنیت کامل از مردم مدینه بیعت گرفتند و این حضرت حمزه علیه السلام بود که زمینه‌ی هجرت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به مدنیه منوّره و تشکیل حکومت اسلامی را فراهم کرد.

اهمیّت حضرت حمزه علیه السلام برای تثبیت امنیت مسلمان‌ها و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حدّی بود که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بعد از شهادت حضرت حمزه علیه السلام و بعد از غصب خلافت خودشان می‌فرمودند: اگر عموی من حمزه و برادرم جعفر زنده بودند ولایت من غصب نمی‌شد و خانه‌ی وحی آتش نمی‌گرفت.

این است که این ابهّت و این نقش برای حضرت حمزه علیه السلام بی‌بدیل است، و آن چیزی که مزید بر همه‌ی این جلال و شکوه و عظمتِ حضرت حمزه علیه السلام است حدیثی است که وجود مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند: انبیاء، از جمله نوح نبی علیه السلام، وقتی در روز قیامت کارنامه‌ی نبوّت خودشان را در دادگاه الهی تسلیم می‌کنند، حضرت حق از او گواه و امضاء می‌خواهد، عرضه می‌دارد: چه کسی باید امضاء کند؟ خدای متعال به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حواله می‌دهد. کار و کارنامه‌ی همه‌ی انبیاء علیهم السلام باید به امضای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برسد، وقتی انبیاء به محضر نبی مکرّم اسلام برای اخذ گواهی شرفیاب می‌شوند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حمزه‌ی سیّدالشّهداء علیه السلام و جعفر طیّار علیه السلام را مأمور بررسی پرونده‌ی انبیاء علیهم السلام می‌کنند و آن‌ها نماینده‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای امضای نبوّت همه‌ی انبیاء گذشته هستند.

این چیزی است که عقل ما خیلی قد نمی‌دهد ولی این شهادت و این ظرفیتی که در حضرت حمزه علیه السلام و حضرت جعفر بن ابیطالب علیه السلام بوده است، معلوم می‌شود که ظرفیت انبیاء علیهم السلام بوده است، ظرفیتِ عرشیان بوده است، قماش وجودِ این بزرگواران قماشِ انبیاء علیهم السلام بوده است و ذوب در خاتمیّت بودند و امضاء این بزرگواران امضای خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

جایگاه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

اما راجع به حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام، آن چیزی که برای ما مهم است که توجّه کنیم و مغتنم است که بازسازی فکری و اعتقادی کنیم، جایگاه حضرت عبدالعظیم علیه السلام در روایات است.

می‌دانیم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اسلام را به دو پایه استوار کردند و بقای اسلام را برای مسلمان‌ها به دو چیز مستند نمودند، یک مورد قرآن کریم بود و یک مورد هم عترت. لذا فرمودند: این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بهما لَنْ تَضلُّوا أبَداً و إنّهما لَنْ یَفْتَرِقا حَتى یَرِدا عَلَیَّ الحَوْضَ»،[۲] در متن قرآن کریم هم فرموده است: «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»،[۳] آنچه که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به شما فرمود اخذ کنید و از آنچه که نهی فرمودند پرهیز کنید.

لذا قرآن کریم منهای حدیث نه قابل عمل و اجراء هست و نه کسی بدون مراجعه‌ی به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اجازه‌ی ورود به قرآن کریم داده شده است، چون «أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها»،[۴] باید از این در وارد شویم.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم در تمام آیات حضور داشته‌اند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: هیچ آیه‌ای نازل نشد، مگر اینکه شاهد نزول وحی بودم. شاهدِ علی الاطلاق حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم مسلمان‌ها را برای اخذ معارف دین به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ارجاع نمودند، فرمودند: هر کسی از این در وارد بشود به اسلام دسترسی پیدا می‌کند. و کسی که از در وارد نشود، ولو اینکه چیزی از اسلام بدست بیاورد غاصب است، آن چیزی که مجاز است این است که باید از در به منزل وارد شود، اگر کسی چیزی از مطاع خانه را بدست بیاورد و از جایی بغیر از در وارد شده باشد در حقیقت سارقانه و غاصبانه اخذ کرده است.

اهمیّتِ حدیث در تبیینِ اصول دین و فروع دین و اخلاقیات دین، نقشِ انحصاری است، بدون روایات کسی نمی‌داند که نماز را باید چطور بخواند، کسی نمی‌داند جهاد را در چه شرایطی باید انجام بدهد، کسی نمی‌داند زکات را چگونه پرداخت می‌شود و به چه کسی تعلّق می‌گیرد و مستحقان زکات چه کسانی هستند. همه‌ی این‌ها به کمک روایات است.

روایات در حدّی ارزش دارد… کسی آمد و از وجود نازنین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درخواست حدیث کرد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به فضّه فرمودند: برو و آن جریده را پیدا کن، فضّه عرض کرد: نمی‌دانم کجاست که پیدا نمی‌کنم، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به قدری برآشفتند که به فضّه فرمودند: این حدیث نزد من معادل حسنین است، همانطور که حسنین علیهما السلام خیلی قیمت دارند، حدیث هم برای من مانند حسنین ارزش دارند و خیلی مهم است.

لذا فرمودند: «اِعْرِفُوا مَنَازِلَ شِیعَتِنَا بِقَدْرِ مَا یُحْسِنُونَ مِنْ رِوَایَاتِهِمْ عَنَّا»،[۵] اگر خواستید ارزش و تشیّع را بدست بیاورید، هر مقدار که حدیث می‌دانست به همان مقدار نزد ما منزلت دارد.

اعتبار حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام از یک طرف اعتبارِ نقل حدیث است و از طرف دیگر اعتبار علم الحدیث است. لذا حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام به اعتبار اینکه یکی از محدّثینِ بزرگِ عالم شیعه است، و چند امام را درک کرده است، و گنجینه‌های روایت را از چند امام برای ما نقل کرده است، لذا بعنوانِ یک محدّثِ خبیر و راوی بزرگ مورد عنایت و توجّه حضرات ائمه معصومین سلام الله علیهم أجمعین بوده‌اند.

وجود مقدّس حضرت رضا صلوات الله علیه به حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام وکالت دادند که سلام امام رضا صلوات الله علیه را برای همیشه به شیعیان ایشان برسانند، فرمودند: به شیعیانمان سلام برسان و آن‌ها را به وحدت امر کن، که یکدیگر را از بین نبرند.

حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام هم سلام حضرت رضا صلوات الله علیه را به همه‌ی ما در طول تاریخ ابلاغ نموده است و هم از طرف حضرت رضا صلوات الله علیه به ما هشدار داده است، نقل می‌کند که امام رضا صلوات الله علیه فرمودند: من قسم خورده‌ام که در حقِ کسانی که در میان شیعیان ایجادِ شکاف می‌کنند نفرین کنم.

این یک نکته که اساساً محدّث و راوی در عالم اسلام، بنا به نقل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، حدیث نقشِ خودِ امام را دارد، کلامِ امام جلوه‌ی خودِ امام است.

لذا از مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی اعلی الله مقامه الشّریف نقل می‌شود که ایشان فرمودند که من در عمر خود نسبت به سه چیز حساس بودم، یکی اینکه در عمر خود چیزی از کسی نخواستم، این از ویژگی‌های اهل سلوک است، کسانی که می‌خواهند به قربِ پروردگار عالَم برسند درخواستی از غیر از خدای متعال ندارند. آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه فرموده بودند که من در عمر خود هرگز از کسی چیزی نخواستم. دوم اینکه در عمر خود از کسی سؤالی نکردم که او تحقیر بشود. اگر از کسی چیزی پرسیدم یا خواستم چیزی از او یاد بگیرم و یا خواستم چیزی به او بیاموزم.

معلوم می‌شود که این نکته‌ها در عاقبت به خیری آدم خیلی مهم است، حواس ما جمع باشد.

سوم اینکه فرموده بودند: در عمر من پیش نیامد که در اتاقی کتاب روایتی باشد و من در آن اتاق پای خود را دراز کنم و بخوابم.

روایت مانندِ خودِ امام می‌ماند.

علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف صاحب تفسیر المیزان، که هم ریاضی‌دان بودند، مهندس بودند، محدّث بودند، محقق بودند، عارف بودند، حکیم بودند، فقیه بودند، عالِم پرور بودند، فیلسوف پرور بودند، مفسّر پرور بودند، که الحمدلله تفسیرِ آیت الله جوادی آملی از جلوه‌های تفسیر علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف است، آیت الله مصباح اعلی الله مقامه الشّریف هم در تفسیر فوق العاده بودند و هر چه داشتند از علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف داشتند.

علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف همانطور که در برابر قرآن کریم دو زانو می‌نشستند و پای خود را دراز نمی‌کردند و قرآن کریم را می‌بوسیدند، نهج البلاغه و کتاب‌های حدیث را هم مانند قرآن کریم می‌بوسیدند و هم پای خود را در مقابل کتاب حدیث دراز نمی‌کردند.

حدیث خیلی مهم است.

یکی از جهات عظمت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام «محدّث» بودن ایشان است، ایشان گنجینه‌ی روایات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستند، هم امام رضا صلوات الله علیه را درک کرده است و از حضرت رضا صلوات الله علیه حدیث نقل کرده است، هم از امام جواد علیه السلام احادیث مختلفی نقل کرده‌اند.

در حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام هم احادیث زیادی که ایشان نقل کرده‌اند نوشته‌اند، همه‌ی احادیث هم احادیث مورد توجّه و سازنده است.

هم امام هادی علیه السلام را درک کرده است، و بیشترین عنایات را حضرت امام هادی علیه السلام به ایشان عنایت فرموده‌اند.

یک مورد این عبارت است که حضرت هادی صلوات الله علیه فرمودند: «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً»،[۶] تو حَقاً ولیّ ما هستی.

دوم اینکه این سنّتِ عرضه‌ی اعتقاد به کارشناس، بالاترین کارشناس هم خود ائمه معصومین علیهم السلام بودند. در زمان امام صادق صلوات الله علیه تعدادی از شاگردان و علماء، با اینکه عالم بودند و فرهیخته بودند و صاحب نظر بودند، غرور علمی نداشتند، معتقد بودند که عالم هم ممکن است اشتباه کند و یک اشتباه اعتقادی این‌ها را در عالم برزخ گرفتار کند، لذا به امام خودشان عرض اعتقاد می‌کردند، اگر امام خطایی در اعتقاد آن‌ها می‌دیدند تصحیح می‌نمودند و اگر خطایی نبود تثبیت می‌نمودند، بعد هم عقیده‌ی‌شان را به خود امام می‌سپردند.

مرحوم آشیخ محمد بهاری همدانی اعلی الله مقامه الشّریف از شاگردان برجسته‌ی عرفانی و سلوکیِ آخوند ملا حسینقلی همدانی اعلی الله مقامه الشّریف در این کتاب «تذکره المتّقین» به زوّار ائمه علیهم السلام می‌گویند: وقتی توفیق زیارت کربلا پیدا کردید، وقتی به حرم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مشرّف شدید، وقتی به حرم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مشرّف شدید، وقتی به حرم امام رضا صلوات الله علیه مشرّف شدید، این اعتقاداتی که دارید به امام خودتان بدهید و بگویید این‌ها امانت است، همانجا بایستید و بگویید «أشْهَدُ أنْ لا الهَ الاّ الله و أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه وَ اَشْهدُ اَنَّ علیاً ولی‌ُّالله»، «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّاً وَ بِالْإِسْلاَمِ دِیناً وَ بِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَ بِالْکَعْبَهِ قِبْلَهً وَ بِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَ إِمَاماً وَ بِالْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ اَلْحُجَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ أَئِمَّهً اَللَّهُمَّ إِنِّی رَضِیتُ بِهِمْ أَئِمَّهً فَارْضَنِی لَهُمْ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»،[۷] در هر حرمی که مشرّف شدید این جملات را بعنوان عرض عقیده اظهار کنید، بعد هم به حضرت عرض کنید که آقا جان! شما امین الله هستید، من به خودم اعتماد ندارم، طوفان‌ها سنگین است، ممکن است شیطان بیاید و این گوهر را از من بگیرد، در یکی از این موارد تردید پیدا کنم و بعد هم عزرائیل بیاید و همینطور به عالم قبر بروم، اولین چیزی که در قبر از ما سؤال می‌شود اعتقادات است، بر حسب آنچه که تلقین هم می‌کنیم، «اذا اتاکَ الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَینِ مِنْ عِندِ اللّهِ تَبارَکَ وَ تَعالَی وَ سَأَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نَبِیکَ وَ عَنْ دِینکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ ائِمَّتِکَ»،[۸] باید این‌ها را محکم گرفت.

یکی از کسانی که در این زمینه شاخص است خود حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله علیه است، که اعتقادات خود را به امام هادی علیه السلام عرضه کرده است.

آیت الله ری شهری این کتاب را… وجود ایشان هم یک نعمتی است، هم کتاب «میزان الحکمه» و هم «حکمت‌نامه»هایی که نوشته‌اند، راجع به حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام هم «حکمت‌نامه‌ی حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام» است که مجموعه‌ی روایات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و عرض اعتقاد او به حضرت امام هادی صلوات الله علیه را در آن کتاب آورده است.

این هم از برجستگی‌های حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام است.

من دو روایت هم از حضرت امام هادی صلوات الله علیه به خدمت شما بخوانم و توسّلی داشته باشیم.

اجمالاً حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام «جلوه‌ی کَرَمِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین» هستند، لذا هم جدّ بزرگوار ایشان امام حسن مجتبی صلوات الله علیه کریم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستند، و هم به خودِ ایشان هم لقب «سیّد الکریم» داده‌اند، و هیچ کسی از درِ خانه‌ی حضرت عبدالعظیم حسینی علیه السلام ناامید برنمی‌گردد.

یک صلوات ختم بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

نور ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و ائمه اطهار علیهم السلام

در ذیل این آیه‌ی کریمه‌ی «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ»،[۹] حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام حدیث نقل می‌کنند، این نوری که به هر کسی که ایمان و تقوا داشته باشد، خدای متعال هم دو بخش از رحمتِ خود را به او می‌دهد، هم اینکه به او نور می‌دهد، که این نور موجب هدایتِ او می‌شود، «تَمْشُونَ بِهِ» یعنی مسیر را تا انتها پیدا می‌کند و مستقیم به بهشت می‌رود، حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام می‌فرمایند که این نور نورِ ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و ائمه اطهار علیهم السلام است، هر کسی این نور ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و ائمه اطهار علیهم السلام را دارد ثابت در خط می‌ماند تا به بهشت برسد.

حرفِ بیخود نزنیم!

حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام روایات متعددی راجع به حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف نقل می‌کنند.

یک حدیث راجع به زبان که همه‌ی ما گرفتار هستیم و باید حواس ما خیلی جمع باشد که زبانِ ما ما را جهنّمی نکند.

حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام از سلیمان بن جعفر جعفری نقل می‌کند که او می‌گوید از حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه شنیدم و ایشان از آباء گرامیشان از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نقل می‌کنند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به یک مردی برخورد کردند که حرف‌های اضافه می‌زد، «بِرَجُلٍ یَتَکَلَّمُ بِفُضُولِ اَلْکَلاَمِ»،[۱۰] حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ایستادند و فرمودند: «إِنَّکَ تُمْلِی عَلَى حَافِظَیْکَ کِتَاباً» آیا می‌دانی که تو در حال دیکته کردن هستی و دو ملک داری که هر چه می‌گویی برای تو می‌نویسند؟ درواقع تو در حال املاء کردن حرف‌های خودت هستی و آن‌ها همه‌ی کلام تو را می‌نویسند، و این مکتوب تو به حضور خدای متعال می‌رسد، «فَتَکَلَّمْ بِمَا یَعْنِیکَ وَ دَعْ مَا لاَ یَعْنِیکَ»، چیزی بگو که معنی دارد و به درد تو می‌خورد، اما چیزی که بی‌معنی است و هیچ دردی برای تو دوا نمی‌کند را نگو، برای چه چنین حرفی را می‌زنی؟ چرا ملکین چیزهایی برای تو بنویسند که تو فردا پاسخی نخواهی داشت؟ گیر می‌کنی، برای چه حرف بیخود می‌زنی؟

نه تنها اذیت نکنید و غیبت نکنید، بلکه اصلاً حرف بیخود نزنید، حرف اضافه نزنید.

صلوات ختم بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

ارزش زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

شهادت حضرت حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام داغ عظیمی بر قلب مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بود.

بنا به قولی که در همین کتاب حکمت‌نامه‌ی حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام آمده است، آقای ری‌شهری در تحلیلی که دارند می‌فرمایند: حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام تحت تعقیب بوده‌اند و متوکل عباسی ملعون بنی الحسن را قتل عام می‌کرده است، و گویا حضرت عبدالعظیم علیه السلام با اشاره‌ی امام هادی صلوات الله علیه لباسِ پستچی به خود گرفت و بعنوانِ کسی نامه از این شهر به آن شر می‌برد، بالاخره خود را به شهر ری رسانده‌اند، در اینجا هم مخفیانه زندگی می‌کردند و گویا عوامل حکومتی مطّلع شدند و ایشان را مسموم کردند و حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام به شهادت رسیده‌اند، این مطلب بر طبقِ این مطلبی است که از کتاب «فخر رازی» نقل می‌کنند، با اینکه «فخر رازی» شیعه هم نبود، ولی او شهادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام را در این کتاب خود آورده است.

یکی از شیعیان شهرری به عبدالجبار رجوع می‌کند، اینجایی که الآن حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام دفن شده‌اند باغ بوده است، باغ عبدالجبار بوده است، آن شیعه به عبدالجبار رجوع می‌کند و می‌گوید: من می‌خواهم باغِ تو را بخرم، عبدالجبار علّت را از او می‌پرسد و او می‌گوید: من شب گذشته در عالم رؤیا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در خواب دیدم، حضرت فرمودند بناست یکی از فرزندان من در باغ عبدالجبار در کنار فلان درخت دفن بشود، من آمده‌ام اینجا را بخرم و وقف کنم، اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده‌اند که یکی از یادگاران ایشان در اینجا دفن می‌شوند برای من مقدّس است، عبدالجبار می‌گوید: منتظر نباش! خودم هم چنین خوابی را دیده‌ام و منتظر هستم، من اینجا را وقف سادات کرده‌ام. حضرت عبدالعظیم حسنی بعد از عروج در همان نقطه‌ای که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده بودند به خاک سپرده می‌شوند.

امام هادی صلوات الله علیه به ما یک سرمایه و یک گنجی داده‌اند و آن این است که فرمودند: «لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ»،[۱۱] اگر دست کسی به کربلا نمی‌رسد، اینجا شعاع حرم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، حیف است که ما از اینجا غفلت کنیم و زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام را کم بشماریم، اگر به اینجا رفتیم و حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام را زیارت کردیم، امام هادی صلوات الله علیه فرموده‌اند مانند این است که به کربلا رفته‌ای و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را از نزدیک زیارت کرده‌ای.

روضه و توسّل به حضرت حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام

وقتی حضرت حمزه علیه السلام به شهادت رسیدند، فاجعه آنقدر بالا بود، برای اینکه ایشان یَل و علمدار و ستون قشون حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، مشرکین خیلی از ایشان عقده داشتند، وقتی وحشی ملعون پهلوی حضرت حمزه علیه السلام را نشان گرفت ایشان از اسب افتادند و به شهادت رسیدند، آن ملعون‌ها به دستور هند جگرخوار ملعونه که مادر ناپاک معاویه ملعون بود آمدند و بدن نازنین حضرت حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام را مثله کردند، گوش و بینی و برجستگی‌های بدن را بریدند، بدن وضعیت فجیعی داشت، وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگران عموی خویش بودند و فرمودند: چه کسی از عموی من خبر می‌آورد؟ هر کسی که می‌آمد و وضعیت بدن را می‌دید جرأت نمی‌کرد به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خبر بدهد، در نهایت خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تشریف آوردند، وقتی چشم مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به این بدن افتاد، امام علیه السلام می‌فرماید که هیچ روزی برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مانند روز احد نبود که ایشان به کنار بدنِ عمو آمدند…

خبر دادند: یا رسول الله! فاطمیّات در حالِ آمدن از مدینه به جبهه هستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در حال آمدن هستند، عمّه‌ی شما جناب صفیّه خانم در حال آمدن هستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: فاطمه و دیگر بانوان بیایند اما اجازه ندهید عمّه‌ای صفیّه بیاید، خواهر نمی‌تواند برادر خود را در این حال ببیند… صفیّه پیغام داد: یا رسول الله! لطفاً اجازه بدهید من شهیدم را ببینم، طاقت نمی‌آورم و فراق او را تحمّل نمی‌کنم…

دل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سوخت و اجازه دادند، اما تا اینکه بیایند عبای مبارک خود را برداشتند و روی بدن عموی خویش کشیدند، بدن قدبلند بود عبای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همه‌ی بدن را پوشش نداد، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دستور دادند تا قبل از اینکه خواهر بیاید و ببیند از علف‌های بیابان جمع کردند و آوردند و تمام بدن را پوشاندند که خواهر بدن را به این وضع نبیند…

اما یا رسول الله! جای شما در کربلا خالی بود، لا یوم کیومک یا اباعبدالله… امان از دلِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها…

حضرت زینب کبری سلام الله علیها به کنار گودی قتلگاه آمدند، آنجا دیگر کسی عبا روی بدنِ مطهّر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نکشید، پیراهن به غارت رفته بود، عبا و عمامه به غارت رفته بود… وقتی حضرت زینب کبری سلام الله علیها حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را شناختند رو کردند به حرم مطهّر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و عرضه داشتند: «یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلِیکُ اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ»،[۱۲] این کشته‌ی فتاده به هامون حسینِ توست، این صیدِ دست و پا زده در خون حسین توست…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

الا لعنه الله علی القوم الظّالمین

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم الأعز الأجل الأکرم اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین…

خدایا! تو را مقام حضرت حمزه علیه السلام، به جلالت و تقرّب حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و به ائمه‌ی اطهار علیهم السلام و به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم می‌دهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را در این انتخابات خشنود بگردان.

خدایا! نایب امام زمان ارواحنا فداه را سرافراز بگردان.

خدایا! این دل‌های شکسته‌ی برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را با خشنودی و سرافرازی قرار بده.

خدایا! تو را به مظلومیت حضرت حمزه علیه السلام و به داغی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر دل داشتند قسم می‌دهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! قلب مبارک امام زمان ارواحنا فداه را از ما راضی بگردان.

خدایا! عموم مریض‌ها و مریض‌های مورد نظر و خصوصاً مریضه‌ی مورد نظر را شفاء عنایت بفرما.

خدایا! آنچه خواستیم و نخواستیم و خیر دین و دنیای ما در آن است را روزی ما بفرما.

خدایا! سایه‌ی پُربرکت رهبر بزرگوارمان را با اقتدار و عزّت تا ظهور امام زمان ارواحنا فداه مستدام بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] حدیث ثقلین

[۳] سوره مبارکه حشر، آیه ۷ (مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ ۚ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ)

[۴] المستدرک على الصحیحین، ج ۳، ص ۱۳۸، ح ۴۶۳۹؛ المناقب لابن المغازلی، ص ۸۰، ح ۱۲۰ کلاهما عن جابر بن عبد اللّه و ص ۸۱، ح ۱۲۱؛ المعجم الکبیر، ج ۱۱، ص ۵۵، ح ۱۱۰۶۱؛ تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۳۴۸، ح ۲۱۸۶ و ج ۱۱، ص ۴۹؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۲، ص ۳۷۹، ح ۸۹۷۷ و ص ۳۸۱، ح ۸۹۸۱؛ اسد الغابه، ج ۴، ص ۹۵، ح ۳۷۸۹؛ المناقب للخوارزمی، ص ۸۳، ح ۶۹ والثمانیه الأخیره عن ابن عبّاس؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۵ الرقم ۱۸۷۵؛ صحیفه الإمام الرضا(ع)، ص ۱۲۳، ح ۸۲ عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه(ص) عنه(ص)؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۹۶، ح ۳۷ عن أبان عن الإمام الصادق(ع) عن عمّار بن یاسر؛ شرح الأخبار، ج ۱، ص ۸۹، ح ۲ عن ابن عبّاس؛ المناقب، ابن شهرآشوب، ج ۲، ص ۳۴.

[۵] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۲ ، صفحه ۸۲ (مُحَمَّدُ بْنُ سَعْدٍ اَلْکَشِّیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَوْفٍ اَلْبُخَارِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ حَمَّادٍ اَلْمَرْوَزِیِّ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : اِعْرِفُوا مَنَازِلَ شِیعَتِنَا بِقَدْرِ مَا یُحْسِنُونَ مِنْ رِوَایَاتِهِمْ عَنَّا فَإِنَّا لاَ نَعُدُّ اَلْفَقِیهَ مِنْهُمْ فَقِیهاً حَتَّى یَکُونَ مُحَدَّثاً فَقِیلَ لَهُ أَ وَ یَکُونُ اَلْمُؤْمِنُ مُحَدَّثاً قَالَ یَکُونُ مُفَهَّماً وَ اَلْمُفَهَّمُ مُحَدَّثٌ .)

[۶] تفسیر نور الثقلین ، جلد ۴ ، صفحه ۵۶۴ (فِی کِتَابِ اَلتَّوْحِیدِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَبْدِ اَلْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ فَلَمَّا بَصُرَ بِی قَالَ لِی: مَرْحَباً بِکَ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً، قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَیْکَ دِینِی فَإِنْ کَانَ مَرْضِیّاً ثَبَتُّ عَلَیْهِ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ، فَقَالَ: هَاتِهَا یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ فَقُلْتُ: إِنِّی أَقُولُ: إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ، خَارِجٌ مِنَ اَلْحَدَّیْنِ حَدِّ اَلْإِبْطَالِ وَ حَدِّ اَلتَّشْبِیهِ وَ إِنَّهُ لَیْسَ بِجِسْمٍ وَ لاَ صُورَهٍ وَ لاَ عَرَضٍ وَ لاَ جَوْهَرٍ، بَلْ هُوَ مُجَسِّمُ اَلْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ اَلصُّوَرِ، وَ خَالِقُ اَلْأَعْرَاضِ وَ اَلْجَوَاهِرِ، وَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَ مَالِکُهُ وَ جَاعِلُهُ وَ مُحْدِثُهُ، وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ اَلنَّبِیِّینَ فَلاَ نَبِیَّ بَعْدَهُ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ أَقُولُ إِنَّ اَلْإِمَامَ وَ اَلْخَلِیفَهَ وَ وَلِیَّ اَلْأَمْرِ بَعْدَهُ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ، ثُمَّ اَلْحَسَنُ ثُمَّ اَلْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ أَنْتَ یَا مَوْلاَیَ، فَقَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: وَ مِنْ بَعْدِی اَلْحَسَنُ اِبْنِی، فَکَیْفَ اَلنَّاسُ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ: فَقُلْتُ: وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا مَوْلاَیَ؟ قَالَ: لِأَنَّهُ لاَ یُرَى شَخْصُهُ وَ لاَ یَحِلُّ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى یَخْرُجَ، فَیَمْلَأَ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، قَالَ: فَقُلْتُ: أَقْرَرْتُ وَ أَقُولُ إِنَّ وَلِیَّهُمْ وَلِیُّ اَللَّهِ وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوُّ اَللَّهِ، وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَهُ اَللَّهِ، وَ مَعْصِیَتَهُمْ مَعْصِیَهُ اَللَّهِ، وَ أَقُولُ إِنَّ اَلْمِعْرَاجَ حَقٌّ وَ اَلْمُسَاءَلَهَ فِی اَلْقَبْرِ حَقٌّ، وَ إِنَّ اَلْجَنَّهَ حَقٌّ وَ اَلنَّارَ حَقٌّ، وَ اَلصِّرَاطَ حَقٌّ وَ اَلْمِیزَانَ حَقٌّ، وَ أَنَّ اَلسّٰاعَهَ آتِیَهٌ لاٰ رَیْبَ فِیهٰا وَ أَنَّ اَللّٰهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی اَلْقُبُورِ  ، وَ أَقُولُ: إِنَّ اَلْفَرَائِضَ اَلْوَاجِبَهَ بَعْدَ اَلْوَلاَیَهِ اَلصَّلاَهُ وَ اَلزَّکَاهُ وَ اَلصَّوْمُ وَ اَلْحَجُّ وَ اَلْجِهَادُ وَ اَلْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیُ عَنِ اَلْمُنْکَرِ، فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ: یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ هَذَا وَ اَللَّهِ دِینُ اَللَّهِ اَلَّذِی اِرْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ، فَاثْبُتْ عَلَیْهِ ثَبَّتَکَ اَللَّهُ بِالْقَوْلِ اَلثَّابِتِ فِی اَلْحَیَاهِ اَلدُّنْیَا وَ فِی اَلْآخِرَهِ.)

[۷] تعقیبات نماز

[۸] تلقین میّت (اذا اتٰاکَ الْمَلَکٰانِ الْمُقَرَّبٰانِ رَسُولَینِ مِنْ عِندِ اللّٰهِ تَبٰارَکَ وَ تَعٰالَی وَ سَأَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نَبِیکَ وَ عَنْ دِینکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ ائِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فِی جَوابِهِما اللّٰهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ نَبِیی وَ الإِسْلامُ دِینِی وَ الْقُرْآنُ کِتٰابِی وَ الْکَعْبَهُ قِبْلَتِی وَ امیرُ الْمُؤمِنینَ عَلِی بْنُ أبی طٰالِبٍ امٰامی وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی الُمجْتَبیٰ امٰامی وَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی الشَّهیدُ بِکَرْبَلاءَ امٰامِی وَ عَلِی زَینُ الْعٰابِدِینَ امَامِی وَ مُحَمَّدٌ البِاقِرُ امَامِی وَ جَعْفَرٌ الصّادِقُ امَامِی وَ مُوسَی الکاظِمُ إِمامی وَ عَلِی الرِّضٰا إِمامی و مُحَمَّدٌ الجَوادُ إِمامی و عَلی الْهَادِی امَامِی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَری امَامِی وَ الْحُجَّهُ الْمُنْتَظَرُ امٰامی هٰؤُلٰاءِ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ ائِمَّتِی وَ سَادَتِی وَ قَادَتِی وَ شُفَعَائِی بِهِمْ أَتَولَّی وَ مِنْ اعدائِهِمْ أَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ)

[۹] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۸ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ)

[۱۰] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۳۲ (حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ اَلدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ اَلصُّوفِیُّ عَنْ عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ مُوسَى الزویانی [اَلرُّویَانِیِّ] عَنْ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ یَقُولُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَیِّدِ اَلْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ سَیِّدِ اَلشُّهَدَاءِ حُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَرَّ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِرَجُلٍ یَتَکَلَّمُ بِفُضُولِ اَلْکَلاَمِ فَوَقَفَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَذَا إِنَّکَ تُمْلِی عَلَى حَافِظَیْکَ کِتَاباً إِلَى رَبِّکَ فَتَکَلَّمْ بِمَا یَعْنِیکَ وَ دَعْ مَا لاَ یَعْنِیکَ .)

[۱۱] کامل الزیارات ، جلد ۱ ، صفحه ۳۲۴ (حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى اَلْعَطَّارِ عَنْ بَعْضِ أَهْلِ اَلرَّیِّ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَى أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْعَسْکَرِیِّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ أَیْنَ کُنْتَ فَقُلْتُ زُرْتُ اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ .)

[۱۲] مثیر الأحزان ، جلد ۱ ، صفحه ۸۴ (قَالَ قُرَّهُ بْنُ قَیْسٍ : فَلَمْ أَنْسَ قَوْلَ زَیْنَبَ اِبْنَهِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ حِینَ مَرَّتْ بِأَخِیهَا صَرِیعاً وَ هِیَ تَقُولُ یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلِیکُ اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ یَا مُحَمَّدَاهْ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا وَ ذُرِّیَّتُکَ قَتْلَى تَسْفِی عَلَیْهِمُ اَلصَّبَا . فَأَبْکَتْ کُلَّ صَدِیقٍ وَ عَدُوٍّ .)