روز سه شنبه مورخ ۷ اسفند ماه ۱۴۰۳، جلسه هفتگی هیئت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) در حسینیه امام جواد (علیه السّلام) حوزه علمیه امام خمینی(ره) با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح این جلسه تقدیم می گردد.
- ماه مبارک رمضان ابتدای سالِ جدید برای یک سالک است
- دَرک شب قَدر مُراقبات یک ساله نیاز دارد
- انسان باید نسبت به همهی اَعمال خود مُراقبه داشته باشد
- اَثر محبّت الهی باید در تمام کارهای ما مَشهود باشد
- لُزوم توجّه ویژهی به حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) در ماه مبارک رمضان
- روضه و تَوسُّل به حضرت علی اصغر (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
ماه مبارک رمضان ابتدای سالِ جدید برای یک سالک است
در فرهنگ ملّی ما قبل از حُلول سال جدید خانهتکانی میکنند. با حَساسیّت شیشهها را پاک میکنند، خانهها را از همهی زَوائد آزاد میکنند، همهچیز را نو میکنند. تَدارک لباس میبینند که آغاز سال در خانهی تمیز با لباس نو در یک وضعیّت جدیدی حالشان خوب بشود. ماه شَعبان برحَسب دیدگاه عارفان پایان سال است و ماه مبارک رمضان ابتدای سال است. روایت هم هست و مرحوم «سیّد بن طاووس» (اعلی الله مقامه الشریف) در کتاب «اقبال» خود که کتاب مُراقبات است، از ماه رمضان شروع کرده است و رمضان را اوّل سال برای اهل عُبودیّت و کسانی که سالک طَریق محبّت هستند، قرار داده است. بنابراین وجدان حُکم میکند که ما هم در این پایان سال که ماه شعبان است، یک حساب و کتابی بکنیم. تُجّار و کَسبه خَرج و دَخل آخر سال را میکنند و برای سال جدید برنامهها را بر اَساس اَرزیابیهایی که در پایان سال دارند، برای آینده در مسیر کاهش آسیبها و بَهرهوَری بیشتر تَنظیم میکنند. ما هم بنشینیم و فکر کنیم که این یک سال چه کردیم؟ باختیم یا بُردیم؟! ذخیره شدیم یا هزینه شدیم؟! امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند: «اَلْمُؤْمِنَ یَتَزَوَّدُ وَ اَلْکَافِرَ یَتَمَتَّعُ[۲]»؛ مؤمن هیچ لحظهای از عُمرش را هزینه نمیکند؛ همهاش ذخیره است. عُمر سرمایه است و اگر سرمایه هزینه بشود، آدم وَرشکسته میشود و وقتی وَرشکسته شد، او را مَحجور میکنند؛ دیگر خودش چیزی ندارد. ما هم اگر رعایت نکنیم، وَرشکستی به آن معنا که دیگر مَسلوب بشویم از ارادهای که برای مَعیشت خودمان میتوانیم داشته باشیم، وای به حالمان! تا دیر نشده عجله کنیم. خداوند اُستاد بزرگوارمان، اُستاد عالیقَدر حوزه حضرت «آیت الله جوادی آملی» (حفظه الله) را سلامت بدارد. ایشان در کلاس درس ظاهراً گاهی مُکرر هم فرمودهاند که این رَجب و شعبان و رمضان را اَشخاصی بودند که حَواسشان جمع بود. هم روزه گرفتند، هم مُراقبات لازم را رعایت کردند و به جایی رسیدهاند. از اَشخاصی که ایشان میشناختند، گفتند به جایی رسیدهاند.
دَرک شب قَدر مُراقبات یک ساله نیاز دارد
مرحوم سیّد بن طاووس (اعلی الله مقامه الشریف) سیّد اهل مُراقبه است، جُزء مُقرّبین بارگاه حضرت ولیعصر امام زمان (ارواحنا فداه) است که بعضی از تَشرُّفاتش را در مَحجه و در کُتُب مُختلفشان آوردهاند. هم در «فلاح السائل[۳]» نکتهای دارند، در «المحجه[۴]» نکتهای دارند و از قَراین استفاده میشود که در زندگی حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) بوده است، از جُزئیّات زندگی امام عصر (ارواحنا فداه) خبرهایی داده است. این بزرگوار میگویند: دَرک شب قَدر مُراقبات سَنه لازم دارد. یعنی از یک سال قبل باید آدم حَواسش را جمع کند که در این یک سال خلافی در پروندهاش نوشته نشود. اگر انسان یک سال کارنامهاش بدون نُمرهی مَنفی باشد، صلاحیّت پیدا میکند سُفرهی شب قَدر را بیابد و از نعمتهای بیبَدیل شب قَدر مایه بگیرد و به اندازهی هزار ماه بتواند برای رسیدن به مَقصد اَعلی سرعت بگیرد. بنابراین وقت خیلی کم است. راه دور و وقت دیر و منِ بیچاره با دستِ خالی هستم. حالا اینکه چگونه میخواهیم برسیم، خداوند به دادمان برسد.
انسان باید نسبت به همهی اَعمال خود مُراقبه داشته باشد
انشاءالله این ۳ـ۲ روز را خلوتها داشته باشیم. مُحاسبه بکنیم، نگاهی به گذشتهمان داشته باشیم. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ[۵]»؛ این غَدْ هم قیامت است و هم واقعاً غَدْ است. امروز ما سرنوشت فردای ما را تعیین میکند. اگر امروز کارهایمان بماند، فردا باید کارهای امروزمان را جُبران کنیم. کارِ فردا، کارِ فرداست؛ کارِ امروز، کارِ امروز است. و همهی اینها با همدیگر مُرتبط است. فقر، فقر میآورد؛ بیماری ضعف میآورد؛ پول هم پول میآورد. خوبی خوبی میآورد، بدی هم بدی میآورد. «جَزَاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُهَا[۶]» فقط مَسألهی عِقاب نیست، کیفر نیست؛ بلکه نکبتهایی است که سَیّئه در جان آدم میگذارد و آدم را ظُلمانی میکند. یک اَخم، یک حرف بیهوده؛ خداوند رحمت کند یک آقای «شیخ محمّد تقی زاهدی» بود که بعضی از دوستانی که در مَحضرشان هستیم ایشان را میشناسند. منزل ایشان در محلّههای پایین شهر قُم بود. انسان خاصّی بود. زندگی بسیار زاهدانه و بیتَعلُّق ولی اهل تَشرُّف بود. گفتند: حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) در مجلس ما تشریف داشتند. یک کسی در خدمت ایشان بود و خدمت میکرد. میگفت: من گفتم حاج آقا داخل ماشین بنشینید تا من بروم نان بگیرم و بیایم. رفتم نان گرفتم و آمدم، گفتم که خیلی شلوغ بود. ایشان خیلی بهم ریخت. گفت: مگر نمیدانی فُضول الکَلام کُدورت میآورد؟ چه نیازی داشت بگویی شلوغ بود؟ چه فایدهای داشت که شلوغ بود یا نبود؟ مُراقبه یعنی همین. آدم خودش را مُواظبت کند که حرف بیهوده نزند. این حرف بیهودهای است؛ آدم حرفی که میشود نگوید را چرا باید بگوید؟ و در تمام شُئون حرکات و سَکنات و رفت و آمد و قبول و عَطا آدم در همهجا باید ببیند که دارد سرمایهاش را از دست میدهد. این سرمایه را چگونه و در چه بازاری مَصروف میدارد؟ راهِ اَساسی مُوفقیّت در مُراقبه، راهِ دل است. آدم باید خدا را دوست داشته باشد، خدا را بخواهد. اگر محبّت کسی در دل آدم تَشدید شد، همیشه فکرش نزد اوست. هر کاری میکند دَغدغه دارد که نکند او خوشش نیاید. نکند خوشش نیاید خیلی اَثر عَجیبی دارد.
اَثر محبّت الهی باید در تمام کارهای ما مَشهود باشد
حالا در این فَراز مُناجات شعبانیه وجود مُبارک مولایمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمایند: «إِلهِى لَمْ یَکُنْ لِى حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلّا فِى وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِى لِمحَبَّتِکَ، وَ کَما أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخالِى فِى کَرَمِکَ[۷]»؛ «إِلهِى» هم خیلی دلنشین است، دلنواز است. «إِلهِى» یعنی دلبرا! یعنی یارا! «إِلهِى لَمْ یَکُنْ لِى حَوْلٌ»؛ خیلی بیچارهام! هیچ اراده، انرژی و نیرویی در خودم سُراغ ندارم که بتوانم خودم را هُل بدهم، از این چاه گناه بیرون بکِشم و به بهشت طاعت ببَرم. «لَمْ یَکُنْ لِى حَوْلٌ»؛ نیرو ندارم، ضعیف و ناتوانم، بیچارهام، توان ندارم. «فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ»؛ بتوانم خودم را از مَنجلاب گناه بیرون بکِشم. «إِلّا»؛ تنها اُمیدم این است؛ «إِلّا فِى وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِى»؛ تا دلم بیدار نشده است، «چشم باز و گوش باز و این ذکا[۸]».
«چندین چراغ دارد و بیراه میرود ***** بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش[۹]».
با چشم باز آدم با اینکه میداند به ضَرر اوست، ولی مُکرّر شده است که با اینکه میداند، ولی این خطا را مُرتکب میشود. یکی دو مورد هم نیست؛ در اَبعاد مُختلف میداند فایده ندارد، در عینِحال انجام میدهد. میداند ضرر دارد، ولی با اینحال انجام میدهد. «إِلهِى لَمْ یَکُنْ لِى حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ»؛ علم آدم را نجات نمیدهد. خواندن رساله، خواندن قرآن کریم، خواندن حدیث، شنیدنِ این حرفها همگی ذهن است. اینها میتواند کمک باشد. اینها چراغ است، اینها روشن میکند. موتور نیست، اَهرُم نیست، آدم را نمیبَرد. «لَمْ یَکُنْ لِى حَوْلٌ»؛ هیچ نیرویی، هیچ قدرت و قُوّتی و وسیلهای که بتوانم خودم را از مَنجلاب خودم به وادی رَحمت حقّ مُنتقل کنم، ندارم. آدم خودش نجس است، خودش آلوده است، خودش خطر است، خودش حجاب است. «إِلهِى لَمْ یَکُنْ لِى حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ»؛ فقط یک راه دارد و آن این است که تو دل من را ببَری. «إِلّا فِى وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِى لِمحَبَّتِکَ»؛ دلم را با محبّت خود بیدار کُنی. تکان بخورم، بیدار بشوم؛ ولی با محبّت تو بیدار بشوم. خیلیها با تَهدید، با اَنواع تَطمیعها کاری را که پدر یا مُعلّم میخواهد انجام نمیدهند؛ ولی در وادی محبّت میگوید بخاطر من این کار را بکُن و او چشم میگوید. اصلاً بَنا نداشتم، فُلانی هم گفته بود، فُلان وعدهها را هم داده بودم؛ ولی نمیکُنم. اما تا میگوید تو با من رفیق هستی، تو من را دوست داری، بخاطر من انجام بده؛ این «بخاطر من این کار را بکُن» یک اَثری دارد که هیچچیز دیگری این اَثر را ندارد. حالا یکوقتی بخاطر امام زمان (ارواحنا فداه) هم یک کاری بکنیم. مَگر ایشان را دوست نداریم؟ مَگر بَنا نیست خداوند متعال در خانهی خودش در وجود ما «إِنَّ بُیُوتِی فِی اَلْأَرْضِ اَلْمَسَاجِدُ[۱۰]»؛ بر روی زمین مساجد خانهی خداست؛ اما «اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ[۱۱]»؛ حَرم گِل نیست، دل است؛ «اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ». این خدا شُعاع محبّت خودش را در دل بنده قرار بدهد، آدم کارهایی که فشار بیاورند، هر کاری بخواهند بکنند انجام نمیدهد، بخاطر خدا آن کارها را میکند؛ «إِلّا فِى وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِى لِمحَبَّتِکَ». از خداوند بخواهیم در این ۳ـ۲ روزه ما را محبّتی کُند. این دَغدغهی خوف از هجران را «صَبَرْتُ عَلَى عَذابِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِراقِکَ[۱۲]»، خدا را دوست داشته باشیم و همیشه هم نگران باشیم که نکند از چشم او بیفتم؟! نکند یادم برود یک کاری بکنم که بگوید دیگر دوستت ندارم؟! آن موقع دیگر آدم میخواهد چه خاکی به سر خودش بریزد؟ اگر او دوست نداشته باشد، دوستی دیگران چه فایدهای برای من دارد؟ همه فقیر هستند و فقر هستند و هیچ هستند و پوچ هستند. در کسی خاصیّتی وجود ندارد که دوست بدارند یا دوست ندارند؛ اما او همهکَسِ من است، او همهچیز است، همهی اَثر برای اوست. لذا انشاءالله این محبّت را آغاز کنید.
لُزوم توجّه ویژهی به حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) در ماه مبارک رمضان
توجّه به خدا، توجّه به اولیای الهی خُصوصاً امام زمانمان (ارواحنا فداه)، سرپرست مُستقیممان وجود مُقدّس امام زمان (ارواحنا فداه) در وجودمان هست. مثلاً ما همیشه در مسجد جمکران، در اینجا و آنجا یاد ایشان هستیم. خیر، اگر آدم اهل توجّه باشد، امام زمان (ارواحنا فداه) همهجا هست. هرجا غُبار دل ریخت، آنجا امام زمان (ارواحنا فداه) هست. وجود نازنین حضرات مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) برحَسب صَریح قرآن کریم اَعمال ما را میبینند. با همان نظری که خداوند میبیند، اینها هم میبینند. اینکه میبینند یعنی حاضر هستند، یعنی با من هستند. درون ما را میبینند، نیّت ما را میبینند. مَعلوم میشود جانِ جان هستند. بنابراین هروقت صدا میزنید توجّهتان به بیرون نباشد؛ آقایتان در قلبتان است. همانجا ببینید، همانجا هم عاشق ایشان بشوید، همانجا هم دور ایشان بگردید، همانجا هم به ایشان التماس بکنید. آقا! نکند من از چشم شما اُفتاده باشم؟! نکند از من خوشتان نمیآید و دیگر هیچ نگاهی به من نمیکنید؟! نکند از من بدتان بیاید؟! نکند به من گفتهاید که بروم و گُم بشوم؟! «لَعَلَّکَ عَنْ بابِکَ طَرَدْتَنِى … أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِى آلِفَ مَجالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِى[۱۳]»؛ نکند دیدهای من با آدمهای بیخودی رفت و آمد میکنم، گفتهای بُرو با همینها باش؟! دیگر مُجاز نیستی نزد ما بیایی، تمام شد.
خدایا! ما را ببخش.
خدایا! به ما رَحم کُن.
خدایا! ضعف ما را، جَهل ما را، غفلت ما را خودت جُبران کُن؛ ولی با محبّت جُبران کُن. «إِلهِى لَاتُؤَدِّبْنِى بِعُقُوبَتِکَ[۱۴]»؛ ما را چوب نزن. فقط یادمان بینداز تو که من را دوست داشتی، بخاطر من… ما را در این وادی قرار بده که همیشه تو را برای خودمان رفیق ببینیم و دل به این رفیقمان بدهیم و بعد هم بگوییم: «یَا شَفِیقُ یا رَفِیقُ، فُکَّنِى مِنْ حَلَقِ الْمَضِیقِ، وَ اصْرِفْ عَنِّى کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ وَ ضِیقٍ[۱۵]».
روضه و تَوسُّل به حضرت علی اصغر (علیه السلام)
امشب بَنای بنده بر این است که من حضرت علی اصغر (علیه السلام) را «مولا» خطاب میکنم و او را به عُنوان یک طفلی که طفل بوده است و در آغوش پدرش شهید شده است، والله قَسم اینگونه نیست. حضرت علی اصغر (علیه السلام) جُزء قُربانیانی است که خودش انتخاب کرده است. اصلاً اینکه یکمرتبه شیوَن بانوان درون خیمه بلند شد، حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در مَعرکه بود و دید هیچکسی در اَطرف ایشان نیست. خواستند اگر زمینهای در کسی هست جا نماند. بیاید و حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) او را به مَقصد برساند. لذا اوّلین فریاد ایشان این بود: «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی؟[۱۶]»؛ این امام زمان است، تنها مانده است؛ یکی نیست این امام را یاری کند؟ دید هیچ خبری نیست. «هَلْ مِنْ مُعِینٍ یُعینُنی»؛ حالا اگر کمک نمیکنید، بیایید دفاع کنید. «هَلْ مِنْ ذَابٍّ»؛ اگر در این حَدّ هم نیستید، من کمک نمیخواهم؛ این ناموس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که در این بیابان مانده است. «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ[۱۷]»؛ یکوقت نالهی زنان، شیوَن بانوان بلند شد. امام حسین (علیه السلام) هم خیلی به ناموس و اهل بیتش حَسّاس بود؛ لذا مُراجعت فرمودند. فرموده باشند: من به شما گفته بودم تا زمانی که زنده هستم صدایتان به گریه بلند نشود. دشمن با گریهی شما شاد میشود. عَرضه داشتند: یا اباعبدالله! وقتی نِدای اِستنصار شما بلند شد، این کودک در گَهواره تکان خورد. صدایش بلند شد؛ گویا اعلان کرد: بابا! من هم میتوانم کمک کنم. نمیتوانم شمشیر بزنم؛ ولی میتوانم گلویم را سِپَر دین تو قرار بدهم. لذا حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) این کودک را در آغوش گرفت. با چه تشریفاتی، با چه احترامی او را به مَعرکه آورد. میگویند لباس رَزم را از تَن بیرون آورد. به جای کُلاهخود عَمامهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر سر گذاشت، ردای سفید به تَن کرد، بر ناقهی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سوار شد. وقتی میآمد و لشکر تماشا میکردند، دیدن لباس عوض شده است و لباس جنگ نیست و یک چیزی هم زیر آغوش گرفته است. فکر کردند آمده است تا تسلیم بشود. فکر کردند قرآن آورده است تا مردم را قَسم بدهد. همینجور که چشمها نگران و ناظر بود، یکوقت دیدند عَبا کنار رفت. یک کودک ششماهه را مانند قرآن بر روی دست گرفت. صدا زد: «إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ[۱۸]»؛ با من جنگ دارید، دلتان از من پُر است، بَنا ندارید به من رَحم کنید؛ اما کودک در هیچ مَرامی گناهی ندارد. به این طفل رَحم کنید. بعضی از تَعبیرات کُشنده است. نَقل شده که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) گفتند: «مُنّوا عَلَیّ[۱۹]»؛ دریای مَناعت طَبع و عزّت نَفْس بود، هیچوقت منّت کسی را نمیکِشید؛ ولی فرمودند: به من منّت بگذارید به این کودک آب بدهید. خودش با حُلقوم بُریده روضه خوانده است و چه روضهای است! فرمود:
«لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاٌ تَنْظُرونی ***** کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی[۲۰]»؛
شیعیانم! این مَنظره تماشایی بود. کاش بودید. «فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی»؛ نمیگوید به بَچّه رَحم نکردند؛ میگوید: به حسین رَحم نکردند. ضربههای شمشیر اینقَدر دردناک نبود که یک بَچّهی شیرخواره و لطیف را در آغوش پدر اینگونه با تیر ذَبح بکنند. «فَذُبِحَ الطِّفْلُ مِنَ الْوَریدِ اِلَی الْوَریدِ اَوْ مِنَ الْاُذُنِ اِلَی الْاُذُن[۲۱]»…
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
خدایا! به اضطرار امام حسین (علیه السلام)، خیلی مُضطرّ بود، بچّهاش بر روی دستش مانده بود، شرمندهی مادرش بود. مُدام میآمد و میدید بانوان جلوی خیمه به انتظار هستند؛ مسیرش را تغییر میداد.
دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» * «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ[۲۲]».
بارالها! پروردگارا! به آن حالت سخت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) که هنوز کلام تمام نشده بود، دید سر طفلش بر روی دستش اُفتاد. علیالقاعده خون پاشیده است، لباس خونین شده است، قُنداقه خونین شده است. در شعرها میخوانند: «بچهها دست بابا خونی شده». به آن حالت امام حسین (علیه السلام) قَسمت میدهیم فَرج آقایمان را برسان.
خدایا! به ما آمادگی برای پذیرش عنایت بفرما.
خدایا! اگر تا الآن خطا و گناهی در پروندهی ما باقی مانده است، قَلم عَفو بر آن بکِش.
خدایا! بخاطر این شهید ما را ببخش و بیامُرز.
خدایا! گِرههای ما را باز کُن.
خدایا! نگرانیها را برطرف کُن.
خدایا! از سَخط و زَوال نعمتت به ما اَمان و پَناه بده.
بارالها! پروردگارا! توفیق دیدن جَمال مولایمان حضرت مَهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) را از ما دَریغ مَدار.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم مریضهایمان را شفا بده.
خدایا! فوق تَوقُّعمان به ما توفیق، نورانیّت و جَذبههای عَرشی کَرَم فَرما.
خدایا! ما را با اولیائت آشنا بگردان.
خدایا! رِجال آسمانی را دلیل ما قرار بده.
خدایا! سایهی پُر بَرکت رهبرمان را با عزّت، با مَعنویّت و با کرامت مُستدام بدار.
خدایا! فَرج را در زمان ایشان و ما قرار بده.
خدایا! مُقاومت را پیروز کُن.
خدایا! استکبار را در اَبعاد مُختلف ریشهکَن کُن.
خدایا! نِفاق را از سرزمین ما از بیخ و بُن بَرکَن.
خدایا! نفوذیها را به خودشان مَشغول بفرما.
خدایا! به آبروی این ششماهه قَسمت میدهیم آبرویمان را در دنیا و آخرت حفظ کُن.
خدایا! ما را نزد شهدا، نزد ائمه (سلام الله علیهم اجمعین)، نزد پیامبرمان، نزد مادرمان حضرت زهرا (سلام الله علیها) سرافکنده نکُن.
الها! پروردگارا! پایان عُمرمان را به شهادت مَختوم بفرما.
خدایا! امام (رضوان الله تعالی علیه) و همهی شهدا و این شهدای اَخیرمان را با ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) و حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) همنشین و بر سر سُفرهی آنها همیشه مُتنعّم و روحشان را همواره هادی ما، همراه ما و دعاگوی ما قرار بده.
الهی که همیشه همگی نور باشید و برای ما هم شُفعای خوبی باشد و انشاءالله همدیگر را دعا کنیم. بگویید یا زهرا (سلام الله علیها).
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۵، صفحه ۱۱۲٫
«وَ مِنْ کَلاَمِهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: یَا اِبْنَ آدَمَ عِفَّ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ تَکُنْ عَابِداً وَ اِرْضَ بِمَا قَسَمَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ تَکُنْ غَنِیّاً وَ أَحْسِنْ جِوَارَ مَنْ جَاوَرَکَ تَکُنْ مُسْلِماً وَ صَاحِبِ اَلنَّاسَ بِمِثْلِ مَا تُحِبُّ أَنْ یُصَاحِبُوکَ بِهِ تَکُنْ عَدْلاً إِنَّهُ کَانَ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ أَقْوَامٌ یَجْمَعُونَ کَثِیراً وَ یَبْنُونَ مَشِیداً وَ یَأْمُلُونَ بَعِیداً أَصْبَحَ جَمْعُهُمْ بَوَاراً وَ عَمَلُهُمْ غُرُوراً وَ مَسَاکِنُهُمْ قُبُوراً یَا اِبْنَ آدَمَ إِنَّکَ لَمْ تَزَلْ فِی هَدْمِ عُمُرِکَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ أُمِّکَ فَخُذْ مِمَّا فِی یَدَیْکَ لِمَا بَیْنَ یَدَیْکَ فَإِنَّ اَلْمُؤْمِنَ یَتَزَوَّدُ وَ اَلْکَافِرَ یَتَمَتَّعُ وَ کَانَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَتْلُو بَعْدَ هَذِهِ اَلْمَوْعِظَهِ – وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ اَلزّٰادِ اَلتَّقْوى».
[۳] فَلاحُ السّائل وَ نَجاحُ الْمَسائِل فی عَمَلِ الْیوم و اللَّیل، کتابی به زبان عربی درباره دعا، نماز و اعمال مستحب نوشته سید بن طاووس (درگذشته ۶۶۴ ق)، عالم دینی شیعه. این کتاب از نماز، ادعیه و اعمال مربوط به شبانهروز سخن میگوید و مشتمل بر دو جزء است. اولین جزء، شامل ادعیهای است که میان ظهر و شب و دومین جزء، دعاهایی است که از وقت بیدار شدن تا برای نماز شب تا قبل از ظهر خوانده میشود. سید بن طاوس، در مقدمه تأکید دارد که قصدش از تألیف این کتاب، تنها رضای خداوند است و میگوید: اگر در این کتاب نقصی دیدی مرا عفو کن و اگر کتاب را کامل و نافع یافتی خدا را شکر کن که عنایت اوست. اگر به وسیله این کتاب هدایت یافتی هم آن را از خدا بدان و او را شکر کن و مبادا شروع به تعریف و تشکر از من کنی و از شکر الهی باز بمانی. کتاب فلاح السائل توسط مصنف آن در دو جلد تنظیم شده و در ابتدای کتاب نیز فهرست ابواب هر دو جلد توسط مصنف ذکر شده است؛ اما چاپ حاضر که ظاهرا نسخههای خطی موجود نیز همین مقدار را دارند، حاوی تنها جلد اول کتاب و شامل فصل اول تا سیام است و متأسفانه هیچ اثری از جلد دوم کتاب در این چاپ و نسخههای خطی آن یافت نشده است.
[۴] کشفُ المَحَجّه لِثَمَره المُهجَه کتابی در وصایا و موعظههای اخلاقی به زبان عربی، نوشته سید بن طاووس(درگذشت ۶۶۴ق). این کتاب، حاوی مجموعهای از وصایا و سفارشهای رفتاری و اخلاقی ابن طاووس به فرزندانش محمد و علی است. کشف المحجه در ۱۵۹ فصل گردآوری شده است. فیض کاشانی، کتاب را تلخیص کرده و دو ترجمه فارسی نیز از آن عرضه شده است. سید بن طاووس در این کتاب که نگارش آن را در سال ۶۵۰ هجری آغاز کرده، تهرانی در الذریعه تاریخ نگارش کتاب را درسال ۶۴۹ق یعنی در۶۱ سالگی سید بن طاووس گزارش کرده در حالی که فرزندش ۶ ساله بوده است. ابواب را در ۱۵۹ فصل تنظیم نموده که هر بخش شامل شرح و توصیههایی با مضامین تربیتی و اخلاقی است. سید ابن طاووس با استفاده از آراء تربیتیاش که برگرفته از قرآن، نهجالبلاغه و اسلاف صالحهاش است اصول عقاید و فروع دین را به فرزندان خود میآموزد. فیض کاشانی این کتاب را خلاصه نموده و بر بعضی از فقرات آن تعلیقاتی نگاشته است و این خلاصه را «تسهیل السبیل بالحجه فی انتخاب کشف المحجه لثمره المهجه» نام نهاده است. تهرانی در الذریعه نام کتاب را «تسهیل السبیل فی الحجه» و تاریخ فراغت از نگارش را سال ۱۰۴۰قمری گزارش کرده است. ترجمه فارسی این کتاب نیز از سوی چند تن از مترجمان از جمله اسدالله مبشری (درگذشت:۱۳۶۹ش) با عنوان «کشف المحجه یا فانوس» به چاپ رسیده است. ترجمه دیگر از محمدباقر شهیدی گلپایگانی با نام «برنامه سعادت» است.
[۵] سوره مبارکه حشر، آیه ۱۸٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ۖ وَ اتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ».
[۶] سوره مبارکه شوری، آیه ۴۰٫
«وَ جَزَاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُهَا ۖ فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ».
[۷] مفاتیح الجنان، فرازی از مناجات شعبانیه (مناجات ائمه علیهم السلام در ماه شعبان).
«…إِلٰهِى کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَهِ مَحْرُوماً وَ قَدْ کانَ حُسْنُ ظَنِّى بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِى بِالنَّجاهِ مَرْحُوماً؟! إِلٰهِى وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمْرِى فِى شِرَّهِ السَّهْوِ عَنْکَ، وَ أَبْلَیْتُ شَبابِى فِى سَکْرَهِ التَّباعُدِ مِنْکَ. إِلٰهِى فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرارِى بِکَ، وَ رُکُونِى إِلىٰ سَبِیلِ سَخَطِکَ؛ إِلٰهِى وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ، مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ. إِلٰهِى أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُواجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّهِ اسْتِحْیائِى مِنْ نَظَرِکَ، وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ. إِلٰهِى لَمْ یَکُنْ لِى حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلّا فِى وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِى لِمحَبَّتِکَ، وَ کَما أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخالِى فِى کَرَمِکَ، وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِى مِنْ أَوْساخِ الْغَفْلَهِ عَنْکَ. إِلٰهِى انْظُرْ إِلَىَّ نَظَرَ مَنْ نادَیْتَهُ فَأَجابَکَ، وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَأَطاعَکَ، یَا قَرِیباً لَایَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ، وَ یا جَواداً لَایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ. إِلٰهِى هَبْ لِى قَلْباً یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ، وَ لِساناً یُرْفَعُ إِلَیْکَ صِدْقُهُ، وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ. إِلٰهِى إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ، وَ مَنْ لاذَبِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ، وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ [مَمْلُولٍ]…».
[۸] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش ۴۳.
[۹] سعدی، مواعظ، غزلیات، غزل شماره ۳۸.
[۱۰] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، جلد ۱، صفحه ۲۸.
«حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ جَبَلَهَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: أَلاَ إِنَّ بُیُوتِی فِی اَلْأَرْضِ اَلْمَسَاجِدُ تُضِیءُ لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ کَمَا تُضِیءُ اَلنُّجُومُ لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ أَلاَ طُوبَى لِمَنْ کَانَتِ اَلْمَسَاجِدُ بُیُوتَهُ أَلاَ طُوبَى لِعَبْدٍ تَوَضَّأَ فِی بَیْتِهِ ثُمَّ زَارَنِی فِی بَیْتِی أَلاَ إِنَّ عَلَى اَلْمَزُورِ کَرَامَهَ اَلزَّائِرِ أَلاَ بَشِّرِ اَلْمَشَّاءِینَ فِی اَلظُّلُمَاتِ إِلَى اَلْمَسَاجِدِ بِالنُّورِ اَلسَّاطِعِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ».
[۱۱] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۲۵.
«وَ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ فَلاَ تُسْکِنْ حَرَمَ اَللَّهِ غَیْرَ اَللَّهِ».
[۱۲] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.
«…مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ، وَ لَا أُخْبِرْنا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ، یَا رَبِّ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِى عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْیا وَ عُقُوباتِها، وَ مَا یَجْرِى فِیها مِنَ الْمَکَارِهِ عَلَىٰ أَهْلِها، عَلىٰ أَنَّ ذٰلِکَ بَلاءٌ وَ مَکْرُوهٌ قَلِیلٌ مَکْثُهُ، یَسِیرٌ بَقاؤُهُ، قَصِیرٌ مُدَّتُهُ؛ فَکَیْفَ احْتِمالِى لِبَلاءِ الْآخِرَهِ وَ جَلِیلِ وُقُوعِ الْمَکَارِهِ فِیها؟ وَ هُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَ یَدُومُ مَقامُهُ، وَ لَا یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ، لِأَنَّهُ لَایَکُونُ إِلّا عَنْ غَضَبِکَ وَ انْتِقامِکَ وَ سَخَطِکَ، وَ هٰذا ما لَاتَقُومُ لَهُ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ، یَا سَیِّدِى فَکَیْفَ لِى وَ أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الْحَقِیرُ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ؛ یا إِلٰهِى وَ رَبِّى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ، لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو، وَ لِمَا مِنْها أَضِجُّ وَ أَبْکِى، لِأَلِیمِ الْعَذابِ وَ شِدَّتِهِ، أَمْ لِطُولِ الْبَلَاءِ وَ مُدَّتِهِ. فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِى لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدائِکَ، وَ جَمَعْتَ بَیْنِى وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلَائِکَ، وَ فَرَّقْتَ بَیْنِى وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیائِکَ، فَهَبْنِى یَا إِلٰهِى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ رَبِّى، صَبَرْتُ عَلَىٰ عَذابِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِراقِکَ، وَهَبْنِى صَبَرْتُ عَلىٰ حَرِّ نَارِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَىٰ کَرامَتِکَ؟ أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِى النَّارِ وَ رَجائِى عَفْوُکَ؟ فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ أُقْسِمُ صَادِقاً، لَئِنْ تَرَکْتَنِى نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِها ضَجِیجَ الْآمِلِینَ، وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُراخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ، وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ الْفَاقِدِینَ، وَ لَأُنادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِىَّ الْمُؤْمِنِینَ، یَا غَایَهَ آمالِ الْعارِفِینَ، یَا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یَا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ، وَ یَا إِلٰهَ الْعالَمِینَ…».
[۱۳] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف ابوحمزه ثمالی.
«…اللّٰهُمَّ تُبْ عَلَىَّ حَتَّىٰ لَاأَعْصِیَکَ، وَ أَلْهِمْنِى الْخَیْرَ وَ الْعَمَلَ بِهِ وَ خَشْیَتَکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ مَا أَبْقَیْتَنِى یَا رَبَّ الْعالَمِینَ. اللّٰهُمَّ إِنِّى کُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلاهِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ ناجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَىَّ نُعاساً إِذا أَنَا صَلَّیْتُ، وَ سَلَبْتَنِى مُناجاتَکَ إِذا أَنَا ناجَیْتُ، مالِى کُلَّما قُلْتُ قَدْ صَلُحَتْ سَرِیرَتِى، وَ قَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِى عَرَضَتْ لِى بَلِیَّهٌ أَزالَتْ قَدَمِى وَ حالَتْ بَیْنِى وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ؛ سَیِّدِى لَعَلَّکَ عَنْ بابِکَ طَرَدْتَنِى، وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِى مُسْتَخِفّاً بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِى مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِى فِى مَقامِ الْکاذِبِینَ فَرَفَضْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِى غَیْرَ شاکِرٍ لِنَعْمائِکَ فَحَرَمْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِى مِنْ مَجالِسِ الْعُلَماءِ فَخَذَلْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِى فِى الْغافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِى آلِفَ مَجالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِى وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعائِى فَباعَدْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِى وَ جَرِیرَتِى کافَیْتَنِى أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّهِ حَیائِى مِنْکَ جازَیْتَنِى؛ فَإِنْ عَفَوْتَ یَا رَبِّ فَطالَمَا عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبِینَ قَبْلِى لِأَنَّ کَرَمَکَ أَیْ رَبِّ یَجِلُّ عَنْ مُکافاهِ الْمُقَصِّرِینَ، وَ أَنَا عائِذٌ بِفَضْلِکَ، هارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ، مُتَنَجِّزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً. إِلٰهِى أَنْتَ أَوْسَعُ فَضْلاً، وَ أَعْظَمُ حِلْماً مِنْ أَنْ تُقایِسَنِى بِعَمَلِى، أَوْ أَنْ تَسْتَزِلَّنِى بِخَطِیئَتِى، وَ مَا أَنَا یَا سَیِّدِى وَ مَا خَطَرِى…».
[۱۴] همان.
«إِلٰهِى لَاتُؤَدِّبْنِى بِعُقُوبَتِکَ، وَ لَا تَمْکُرْ بِى فِى حِیلَتِکَ، مِنْ أَیْنَ لِىَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ وَ لَا یُوجَدُ إِلّا مِنْ عِنْدِکَ؟ وَ مِنْ أَیْنَ لِىَ النَّجاهُ وَ لا تُسْتَطاعُ إِلّا بِکَ؟ لَا الَّذِى أَحْسَنَ اسْتَغْنىٰ عَنْ عَوْنِکَ وَ رَحْمَتِکَ، وَ لَا الَّذِى أَساءَ وَ اجْتَرَأَ عَلَیْکَ وَ لَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِکَ، یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ. بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِى عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِى إِلَیْکَ، وَ لَوْلا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ. الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَدْعُوهُ فَیُجِیبُنِى وَ إِنْ کُنْتُ بَطِیئاً حِینَ یَدْعُونِى، وَ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَسْأَلُهُ فَیُعْطِینِى وَ إِنْ کُنْتُ بَخِیلاً حِینَ یَسْتَقْرِضُنِى، وَ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أُنادِیهِ کُلَّما شِئْتُ لِحاجَتِى وَ أَخْلُو بِهِ حَیْثُ شِئْتُ لِسِرِّى بِغَیْرِ شَفِیعٍ فَیَقْضِى لِى حاجَتِى…».
[۱۵] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف مشلول.
«…یَا مَنْ هُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قدِیرٌ، یَا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ خَبِیرٌ، یَا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ بَصِیرٌ، یَا مُرْسِلَ الرِّیاحِ، یَافَالِقَ الْإِصْباحِ، یَا بَاعِثَ الْأَرْواحِ، یَاذَا الْجُودِ وَ السَّماحِ، یَا مَنْ بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتاحٍ، یَا سَامِعَ کُلِّ صَوْتٍ، یَاسَابِقَ کُلِّ فَوْتٍ، یَا مُحْیِىَ کُلِّ نَفْسٍ بَعْدَ الْمَوْتِ، یَا عُدَّتِى فِى شِدَّتِى، یَاحافِظِى فِى غُرْبَتِى، یَا مُونِسِى فِى وَحْدَتِى، یَا وَلِیِّى فِى نِعْمَتِى، یَاکَهْفِى حِینَ تُعْیِینِى الْمَذَاهِبُ، وَ تُسَلِّمُنِى الْأَقارِبُ، وَ یَخْذُلُنِى کُلُّ صَاحِبٍ، یَا عِمَادَ مَنْ لَا عِمادَ لَهُ؛ یَا سَنَدَ مَنْ لَاسَنَدَ لَهُ، یَا ذُخْرَ مَنْ لَاذُخْرَ لَهُ، یَاحِرْزَ مَنْ لَاحِرْزَ لَهُ، یَا کَهْفَ مَنْ لَاکَهْفَ لَهُ، یَا کَنْزَ مَنْ لَاکَنْزَ لَهُ، یَا رُکْنَ مَنْ لَارُکْنَ لَهُ، یَا غِیاثَ مَنْ لَاغِیاثَ لَهُ، یَا جَارَ مَنْ لَاجَارَ لَهُ، یَا جَارِىَ اللَّصِیقَ، یَا رُکْنِىَ الْوَثِیقَ، یَاإِلٰهِى بِالتَّحْقِیقِ، یَارَبَّ الْبَیْتِ الْعَتِیقِ، یَا شَفِیقُ یا رَفِیقُ، فُکَّنِى مِنْ حَلَقِ الْمَضِیقِ، وَ اصْرِفْ عَنِّى کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ وَ ضِیقٍ، وَ اکْفِنِى شَرَّ مَا لَاأُطِیقُ، وَ أَعِنِّى عَلَىٰ ما أُطِیقُ، یَا رَادَّ یُوسُفَ عَلَىٰ یَعْقُوبَ، یَا کاشِفَ ضُرِّ أَیُّوبَ، یَاغافِرَ ذَنْبِ داوُدَ، یَا رافِعَ عِیسَىٰ بْنِ مَرْیَمَ وَ مُنْجِیَهُ مِنْ أَیْدِى الْیَهُودِ، یَامُجِیبَ نِداءِ یُونُسَ فِى الظُّلُماتِ، یَا مُصْطَفِىَ مُوسىٰ بِالْکَلِماتِ؛ یَا مَنْ غَفَرَ لاِدَمَ خَطِیئَتَهُ، وَ رَفَعَ إِدْرِیسَ مَکَاناً عَلِیّاً بِرَحْمَتِهِ، یَا مَنْ نَجَّىٰ نُوحاً مِنَ الْغَرَقِ، یَا مَنْ أَهْلَکَ عاداً الْأُولىٰ وَ ثَمُودَ فَما أَبْقَىٰ، وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغَىٰ، وَ الْمُؤْتَفِکَهَ أَهْوَىٰ، یَا مَنْ دَمَّرَ عَلىٰ قَوْمِ لُوطٍ، وَ دَمْدَمَ عَلىٰ قَوْمِ شُعَیْبٍ…».
[۱۶] محدثی، فرهنگ عاشورا، ۱۳۷۶ ش، ص ۴۷۱؛ سید ابنطاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ ش، ص ۱۱۶؛ ابننما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ ق، ص ۷۰.
[۱۷] مقتل الحسین خوارزمى، ج ۲، ص ۳۲ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۶٫
«هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّد یَخافُ اللّهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیث یَرْجُوا اللّهَ فِی إِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعین یَرْجُوا ما عِنْدَاللّهِ فِی إِعانَتِنا».
[۱۸] تذکره الخواص، سبط این جوزی، ص ٢۵٢.
«لَمّا رَآهُمُ الحُسَینُ علیه السلام مُصِرّینَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَینی وبَینَکُم کِتابُ اللّه، وجَدّی مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله، یا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمی؟!… فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبکی عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى یَدِهِ، وقالَ: یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبکی ویَقولُ: اللّهُمَّ احکُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ».
[۱۹] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۲۸۷، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه السلام)، ج ۲، ص ۱۶۵، قم، انوار الهدى، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
«منّوا عَلَی ابن المصطفى بشربه یحیا بها *** أطفالنا من الظماء حیث الفرات سائل».
[۲۰] موسوى وادقانى، سید احمد، یاران کوچک امام حسین علیه السلام، ص ۱۳۲؛ به نقل از اسرار الشهاده، فاضل دربندى، ص ۴۶۲؛ دمعه الساکبه، ملا باقر بهبهانى، ص ۳۵۰؛ معالى السبطین، محمد مهدى، مازندرانى، ج ۲ ص ۳۱.
«شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَی عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی *** أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی
وَ أَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیرِ جُرْمٍ قَتَلُونی *** وَ بِجَرد الخَیلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی
لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاٌ تَنْظُرونی *** کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی
و سَقَوهُ سَهْمَ بَغْىٍ عِوَضَ الماءِ المَعینِ *** یا لَرُزْءٍ وَ مُصابٍ هَدَّ أرْکانَ الحَجِونِ
وَیلَهُم قَدْ جَرَحُوا قَلْبَ رَسُولِ الثَّقَلَینِ *** فَالْعَنُوهُم مَا اسْتَطَعْتُم شِیعَتِى فِى کُلِّ حِینٍ».
[۲۱] معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین (عَلَیهِما السَّلام)، ص ۲۵۹٫
[۲۲] سوره مبارکه نمل، آیه ۶۲٫
«أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ».
پاسخ دهید