روز سه شنبه مورخ ۴ دی ماه ۱۴۰۳ و همزمان با ایّام ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، جلسه هفتگی هیئت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) در حسینیه امام جواد (علیه السّلام) حوزه علمیه امام خمینی(ره) با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح این جلسه تقدیم می گردد.
- هیچیک از حَرکات و سَکنات ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) بدون انشاء الهی نبوده است
- حضرت زهرا (سلام الله علیها) بدون شیعیانِ خود وارد بهشت نخواهند شد
- خداوند جایگاه مادر را در قرآن کریم برجسته کرده است
- بالاترین عَذاب برای انسان بیمحبّتی حقتعالی است
- حضرت زهرا (سلام الله علیها) جلوهی رَحمت تامّهی خداوند متعال است
- مؤمنین نسبت به همدیگر جَذب و اِنجذاب تَکوینی دارند
- محبّت انسان را در برابر ارادهی حقتعالی تَسلیم میکند
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
هیچیک از حَرکات و سَکنات ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) بدون انشاء الهی نبوده است
«وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا[۲]»؛ میلادِ مَسعودِ مادر را تبریک عَرض میکنم. مادرِ مُطلق در عالَم حضرت زهرا (سلام الله علیها) است؛ لذا تنها کسی که تَجلّی مادری در صحنهی مَحشر خواهند داشت، حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) است. مادری که فرزندانش گرفتار هستند، نمیتواند فرزندانش را رَها کُند، برود و به زندگیاش برسد. اوّلین کسی که وارد بهشت خواهد شد، بیبیِ ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، فلسفهی آن هم روشن است. مرحوم علّامهی بزرگوار صاحب «تفسیر المیزان» که او واصل بود، او سفر مِن الحقّ اِلی الخَلق را تَجربه میکرد، بَقاء بِالله داشت، خودش نبود. این بزرگوار در این حدیث که کوبهی دَرب بهشت را میهمانان بهشتی که میآیند و دست به کوبه میزنند، هر کوبهای که صدایش بلند میشود «یا علی» میگوید؛ «طَنَّتْ وَ قَالَتْ یَا عَلِیُّ[۳]». ایشان برای توضیح این حدیث میفرمودند: هرکسی دَرب میزند، صاحبخانه را صدا میزند؛ آنجا هم صاحبخانه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. همهی عالَمیان میهمان وجود مُقدّس مولی المُوحّدین حضرت امیرالمؤمنین (ارواحنا و ارواح العالَمین لَه و لِأولاده الفداه) هستند. چون خانه خانهی امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، ادارهی خانه با همسرش حضرت فاطمهی طاهره (سلام الله علیها) است. وقتی بَناست میهمانان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد خانهی حضرت علی (علیه السلام) بشوند، تَنظیم خانه، آمادگی خانه و مُدیریت خانه برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. در تَقسیم کار هم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بین حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که این درسی برای همه هم هست که در خانه برنامه داشته باشند، بانو وظایف خودش را بداند، بین خودشان تَقسیم کار بکنند. بعد هم ایثار میکنند و هرکسی میتواند به دیگری هم کمک کند، ولی تَقسیم مَسئولیت شده است؛ هرکسی جایگاه خودش را بَلد است. لذا با اینکه هم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) علم مُطلق بود، هم فاطمهی طاهره (سلام الله علیها) صاحب مُصحف است و عالِمهی «بِما کان و ما یَکُون و ما هُوَ کائِن» هست، از وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغاز زندگی برنامه خواستند و وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با علم به اینکه هر دوی اینها چون میدانید و بدانید و همیشه مُتذکّر باشید که از جانب خداوند متعال برای هریک از این چهارده مَعصوم ما (سلام الله علیهم اجمعین) یک صحیفهای وجود داشته است که جُزئیات کارشان در این صحیفه نوشته شده است. یعنی هیچ حرکتی بدون انشاء الهی که دیکته کرده است و اینها بر اَساس آن دیکته زندگی کردند؛ اگر دستی تکان دادند، اگر آهی کِشیدند، اگر اَشکی ریختند، اگر تَبسُّمی کردند، هیچکُدام اِستنباطی، اجتهادی و سلیقهای نبوده است. این را غَنیمت بشماریم. عَبد مُطلق کسی است که هیچچیزی از خودش ندارد. وقتی هیچچیزی ندارد، همهکارهاش مالک اوست، رَبّ اوست. لذا همهی حرکات و سَکناتشان، جنگ و صُلحشان از جانب خداوند متعال مُشخّص شده بود. برنامه مُطلق در برابر اَوامر حقتعالی تَسلیم بود. همهچیز را میدانستند. حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) هم میدانستند. اینکه در کربلا به حضرت امام زینالعابدین (علیه السلام) عَرضه داشت: ما اینها را قبول کردیم، تنها اینها نبود که قبول کرده بودند. اینها به مقام ولایت رسیده بودند. در عُبودیّت کامل بودند، ولایت الهی هم بر همهی شُئون زندگیشان شامل بود. هیچجا خودشان نبودند. این دعای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مُستجاب بود که میفرمودند: «اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ[۴]»؛ خدایا! یک لحظه هم من را آزاد نگذار، من را رَها نکُن. در مورد حَضرات مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) قطعاً اینجور است. لذا هر مَعصومی در جایی سکوت کرده است، بعضی از جاها خطّ مُقدّمی شده است، شرایط امام حسن مُجتبی (علیه السلام) اقتضاء کرده است آتشبَس را قبول کرده است، امام حسین (علیه السلام) علیرَغم فشارهای اطرافیان و کارشناسان که همه میگفتند نَرو، از روی نادانیشان به امام نُسخه میدادند. کسی به امام زمانش بگوید این کار را بکُن، آن کار را نکُن، مَعلوم میشود که حتی بعضی از اَقربای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مَعرفتشان نسبت به امامت کامل نبود. «محمّد حَنفیه»، «ابن عبّاس» و دیگران که جلوی امام میآمدند و خواهش میکردند، درست است که عاطفه بود، محبّت بود؛ ولی توأم با بیمَعرفتی بود. در برابر فعل و قول و تَقریر امام همهی مُکلّفین مأمور به تَسلیم هستند. هرچه او گفت، گفتهی خداست. اما برای اینکه به ما درس بدهند، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برنامه خواستند و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم فرمودند: علی جان! کارهای بیرونی بر عُهدهی تو باشد و کارهای مربوط به داخل خانه هم بر عُهدهی فاطمه (سلام الله علیها) هست. شنیدهاید و گاهی هم برای دیگران نَقل فرمودهاید که حضرت زهرا (سلام الله علیها) گفتند: این تَقسیم پدرم آنچنان من را مُبتهج کرد، آنقَدر خُشنود شدم که اگر همهی عالَم را به من میدادند، اینقَدر خُشنود نمیشدم که سر و کار من را با نامَحرمان قرار نداد. کارِ من کار دور از برخورد با نامَحرمان بود. حالا انشاءالله اوضاع عوض بشود و یک دولت اسلامی داشته باشیم، حاکم اسلامی داریم ولی تا به حال دولت اسلامی تشکیل نشده است. اگر دولت اسلامی بود، مَرز بین مرد و زن در همهجا حفظ میشد. میشود که زن کارهای اجتماعی هم بکند، ولی اُتاقی که زن و مرد با هم بنشینند، مُنشی زن باشد و در آنجا مُرتّب برخوردهایشان با همدیگر باشد، این با فَضای تربیت فاطمی فاصله دارد.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) بدون شیعیانِ خود وارد بهشت نخواهند شد
لذا در بهشت هم این تقسیم به شرح ایضاً. آخرت باطنِ دنیاست. آنجا هم داخل خانهی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) سِپُرده شده است و بیبی اوّلین کسی است که باید وارد بشود، در ورودی دَرب بهشت میایستد. بنده یک زمانی به مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) جسارتاً عَرض کردم: آقا! نَقل میشود که وقتی مرحوم «میرزای شیرازی[۵]» (رضوان الله تعالی علیه) از دنیا رفتند، بعضی از اهل باطن ایشان را در جَمع وادی السّلامیها ندیدند. مَگر میشود میرزای شیرازی (رضوان الله تعالی علیه) بهشتی نباشد و در جَمع بهشتیها هم دیده نشود؟ بعد از میرزای شیرازی (رضوان الله تعالی علیه) پُرسیدند: چرا در آنجا نبودی؟ میگوید: من به مُقلّدین خود قول دادم بدون آنها به بهشت نروم. مُنتظر هستم تا همه بیایند و اینها را با خودم ببَرم. اِجمالاً اینها تَقریب به ذهن است. هم رؤیاها خیلی قابل اِستناد نیستند، ولی برای تَقریب به ذهن باید اینها را باورمان بیاید که حضرت زهرا (سلام الله علیها) بَنا ندارد بدون ما به بهشت برود. انشاءالله بَناست ما را هم با خودش ببَرد. این خیلی برای ما دوستداشتنی است که احساس کنیم مادری مانند حضرت زهرا (سلام الله علیها) داریم. خیلی افتخار است، خیلی آدم شارژ میشود که یک کسی تربیتش میکند، هوای او را دارد، نمیگذارد او بیُفتد. مادر دست بَچّه را میگیرد.
«دستم بگرفت و پا بپا بُرد ***** تا شیوه راه رفتن آموخت[۶]»
هرکسی راه افتاده است، حضرت زهرا (سلام الله علیها) او را راه انداخته است. بدون حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بَنا نیست کسی به مَقصد برسد. او دست رَهروان را گرفته است و پا به پا به سوی خدا بُرده است و به مقصد اَعلی رسانده است.
خداوند جایگاه مادر را در قرآن کریم برجسته کرده است
نکتهی مادری خیلی مهمّ است. خداوند مادرتان را حفظ کند و مادر بنده و همهی کسانی که مادر از دست دادهاند، به حقّ حضرت زهرا (سلام الله علیها) امشب یک پذیرایی ویژهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) شامل حالشان بشود انشاءالله تعالی. مادری در قاموس اَدیان الهی جایگاه رَفیعی است. لذا به مادر حضرت موسی (علیه السلام) نام نمیبَرد و میفرماید: «أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى[۷]»؛ این مادر بودن خُصوصیّت دارد. زمینهی تَلقّی وَحی الهی قرار میگیرد؛ «أُمِّ مُوسَى». «فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا[۸]»؛ این را خداوند متعال در قرآن کریم تابلو کرده است، برجسته کرده است. هم در مقام تَلقّی مَواهب آسمانی و پیامهای بالا این مادری خُصوصیّت دارد. اگر مادر نبود، این برایش شامل نمیشد. و هم در دریافتِ موهبتهای زمینی که ما بَچّهاش را به مادر برگرداندیم. پدر هم داشت، ولی هیچ اسمی از پدر نیست؛ بلکه «کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا»، چشم او روشن بشود. ما کسی را مادرتر از حضرت زهرا (سلام الله علیها) نداریم. همهی مادرها یک جَرقهای از مادری حضرت زهرا (سلام الله علیها) شامل حالشان شده است.
بالاترین عَذاب برای انسان بیمحبّتی حقتعالی است
اینکه در حدیث دارد خداوند وَدود، بنده اسم وَدود را خیلی دوست دارم. خداوندِ وَدود، خداوند شَکور، صد رَحمت دارد و از این صد رَحمت یک رَحمتش در این عالَم تَجلّی شده است و جلوهها و جوشش این رحمت مادری شده است. مادر که برای بَچّهاش بیخوابی میکِشد، تَحمُّل میکند و دیگر هیچکسی مانند مادر نیست. این یکی از جلوههای یک رَحمت از صد رَحمت است. ۹۹ دَرجهی دیگرش بعد از این عالَم است. این عالَم بیش از یک دَرجهی محبّت الهی را کِشش ندارد. «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ[۹]»؛ همانگونه که حتی کوهها در این عالَم طاقتِ گرفتن نورِ خداوند را ندارند، نابود میشوند، «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقًا[۱۰]»، در این رَهگُذر به این فرمایش مولایمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) میرسیم که فرمودند: «لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَتَ[۱۱]»؛ اگر کوه محبّت من را به خود میگرفت، مُتلاشی میشد. تَحمُّل محبّت خیلی سخت است. تَحمُّل محبّت از تَحمُّل جَفا و غَضب سختتر است. «إِلهِى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ رَبِّى، صَبَرْتُ عَلَى عَذابِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِراقِکَ[۱۲]»؛ لذا بیمحبّتی بالاترین عَذاب است. برای هرکسی که روحِ انسانی دارد، لَطیف است، مَظهر اسمِ لطیفِ پروردگار متعال است، بیمحبّتی و جَفا بالاترین عَذاب است که در مورد اَشخاص صورت میگیرد. لذا باید همیشه دامان حضرت را گرفت. آقا! رویت را از ما برنگردان. اگر میخواهی بزنی، بزن؛ مُستحقّ هستم؛ تأدیبم بکُن، اما نگو من دوستت ندارم. من تَحمُّل اینکه شما دوستم نداشته باشید را ندارم. «فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِراقِکَ» اینجور است. به خیلیها امکانات میدهند؛ اما نه تنها دوستش ندارند، بلکه اصلاً خوششان هم نمیآید. برایشان مَنفور است، اما به آنها سرویس و امکانات میدهند. ما این را نمیخواهیم. ما بدون محبّت خدا و اولیای خدا هیچچیزی نمیخواهیم.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) جلوهی رَحمت تامّهی خداوند متعال است
در این یک جلوهی رحمتِ پروردگار متعال که در این عالَم هست، همهاش در وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) هست؛ ولی اینجا جای این نبود که بیبیِ عالَم آن صد رَحمت را … لذا در قیامت که حضرت زهرا (سلام الله علیها) تَشریف میآورند، به همهی خَلایق خطاب میشود: «نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ[۱۳]». شاید در جلسات قبل هم خدمتتان عَرض کرده باشم که در عالَم بَرزخ و در عالَم قیامت و در بهشت مُطلقا مَسألهی فقه جای ندارد. اینجا تَشریع است، حَلال و حَرام است، بکُن و نکُن است؛ اما آنجا باطنِ اینجاست. یعنی هرچه در اینجا کردی، در آنجا خودش را نشان میدهد. این «غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ» اَمر تَشریعی نیست که چون حضرت زهرا (سلام الله علیها) به دیگران نامَحرم هستند، کسی ایشان را نگاه نکند. این نیست؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها) نور مُطلق خداست. همهی عالَم را مادری میکند و آن عالَم هم عالَم مَحرم و نامَحرمی نیست. «مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ[۱۴]»؛ هرکسی دَرجهی خودش را دارد و نشان میدهد. این جلوهی محبّت خداست که «لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَتَ» اگر آن جلوهی محبّتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) در روز قیامت قابل تَحمُّل برای عَرصهی آنجا بود، گفته نمیشود که چشمهایتان را ببَندید، سرتان را پایین بیندازید. حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) جلوهی رَحمت تامّهی خداوند عَلیّ حَکیم است. این نکاتی بود که گاهی خودشان صَلاح میدانند و به زبان ما در شناخت جایگاه و مقام بیبیِ ما حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) جاری بشود.
مؤمنین نسبت به همدیگر جَذب و اِنجذاب تَکوینی دارند
و چون مادرها سَهمی از این محبّت دارند، و «هل الدّین الّا الحبّ[۱۵]»؟ اصلاً دین یعنی محبّت. جامعهای که بیمحبّت است، خانوادهای که محبّت بر آن حاکم نیست، بیدین هستند. والّا اگر دین داشته باشند، محبّت دارند. همحُجرهها، همدرسها، گروهها وقتی ظاهرسازی میکنند، باطنها با هم نیست، این نِفاق است. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ[۱۶]»؛ فقط مؤمنین برادر هستند. یعنی برادری تَکوینی فقط مؤمنین با همدیگر قُماش هستند و جَذب و اِنجذاب تَکوینی با هم دارند. آنهایی که ایمان ندارند، جَذب نمیشوند. این است که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفِی هَذَا عَلَى أَنْ یُبْغِضَنِی مَا أَبْغَضَنِی، وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلَى أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی[۱۷]»؛ فرمود: اگر بینی مؤمن را با این شمشیرم بزنم تا او با من بد بشود، نمیتواند بد بشود. تَکوین است، کاری نمیتوان کرد. این جنسش از حضرت علی (علیه السلام) تَراوُش کرده است. این ریزش دریای وجودِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. وقتی دریا جَزر و مَدّ دارد، این رُطوبت وقتی کنار میآید، ما شدهایم. سرریزِ وجود حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) شیعه شده است. لذا هرکاری بکُنی، تکهتکهاش بکُنی، در خونِ او هم… میگویند «شهید اوّل[۱۸]» (رضوان الله تعالی علیه) وقتی شهید شده بود، کبوترها در یک صحرایی که مَعمول نبوده است، عابرین میبینند که در اینجا چشمهای نبوده است؛ برویم و ببینیم چه خبری است. میبینند که سر شهید بُریده شده است و خونی که ریخته شده است، با قَطره قَطرهی خونش «الله» نوشته شده است. این محبّت حضرت علی (علیه السلام) در خونِ ما هست. مؤمن تمام وجودش «یا علی» میگوید؛ چه بر زبان بیاورد و چه بر زبان نیاورد.
«لو فتشوا قلبی رأوا وسطه ***** سطران قد خطا بلا کاتب
العدل والتوحید فی جانب ***** و حب أهل البیت فی جانب[۱۹]»؛
این تَکوین است. از آن طرف فرمود: اگر تمام دنیا را یک لُقمه کنم و در کامِ مُنافق قرار بدهم تا من را دوست بدارد، او من را دوست نخواهد داشت. زیرا اصلاً سِنخیّت ندارد و مَجذوب نمیشود؛ نور و ظُلمت با هم جَمع نمیشوند.
محبّت انسان را در برابر ارادهی حقتعالی تَسلیم میکند
این حقیقتی که مادرها دارند که مادری جلوهی رُبوبیّت خداست. هرکسی به هرکسی محبّت میکند توقّع دارد؛ ولی خداوند متعال به هرکسی لُطف میکند، نیازی به کسی ندارد. کَرَم خداوند بدون توقّع شاملِ حال ما میشود. در این جهت مادر تَجلّی محبّت خداست و محبّت چیزی است که توقّع در کنار آن نیست. لذا عاشق از مَعشوق دُشنام بشنود، جَفا ببیند، عشق او تیزتر میشود.
«اگر با دیگرانش بود میلی ***** چرا جام مَرا بِشکست لیلی»
این محبّت حقیقتِ دین است و این از وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) میجوشد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) اسم جَمال است؛ یعنی مَظهر تمام اَسماء جَمالیهی پروردگار متعال است که از جُمله وَدود است. خداوند متعال وَدود است و این صفت در وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) جلوهی کامل دارد. مادرها مادری خودشان را، عشق خودشان را، محبّت خودشان را از حضرت زهرا (سلام الله علیها) گرفتهاند. ظُهور تامّ آن هم در روز قیامت است که تا حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) به صَحنهی قیامت نیاید، آن محبّت خودش را نشان نمیدهد. محبّت مایهی نجات است؛ لذا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که پَناه همهی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) هستند، وقتی برای شفاعت میآیند، سُفرهی شفاعت را که میخواهند پَهن کنند، میگویند: «أَینَ فَاطِمَهُ[۲۰]»؛ این سُفره باید به دست حضرت زهرا (سلام الله علیها) گُسترده بشود. بدون فاطمه (سلام الله علیها) بِساط شفاعت قوامی ندارد. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اینکاره است. لذا این محبّت را غَنیمت بشمارید. این سکولارها بیمحبّت هستند؛ لذا شِرک دارند، با ولایت نمیجوشند. با آدمهای فاسق، فاجر، با فیلسوفهای تیره درون، با اَفکار پوسیدهشان در وجود اینها جای میگیرد؛ ولی «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ[۲۱]» جای نمیگیرد. این آیهی کریمه که فرمود: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۲۲]»؛ یا فرمود: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ[۲۳]»؛ یا فرمود: «فَلَا وَ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا[۲۴]»؛ بدون محبّت مَگر میشود؟! آدم محبّت نداشته باشد، سؤال زیاد دارد. تنها چیزی که سؤالات را میگیرد و آدم را خَلع سِلاح میکند، محبّت است. هیچ عاشقی از مَعشوق خودش سؤال ندارد، چون و چرا ندارد. خداوند آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) را رَحمت کند. فرمودند: ما هیچوقت از اُستادمان سؤال نکردیم؛ ولی چیزی که در دلم میگذشت، ایشان میگفت: اما سؤال فاضل گیلانی! من چیزی نگفته بودم، ولی در دلم میآمد او میگفت. اصلاً رویش نمیشد در برابر او چیزی بگوید، چیزی بپُرسد؛ سکوتِ مَحض است. لذا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تا زمانی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) زنده بودند، هیچ خُطبهای ندارد. همهی اینها بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است. او ذوب در وجودِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و هرکسی که ذوب باشد، تَسلیم مَحض است. حتی جَفایی باشد، در ظاهر یک مَحرومیّتی باشد، همهی اینها از عسل برایش شیرینتر است؛ زیرا او میپَسندد. در این رَهگُذر است که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: خدایا! اگر علی را به جَهنّم ببَری، آنجا بهشتِ علی است؛ زیرا بهشتِ من رضای توست. تو خوشت بیاید، من هم همان را دوست دارم. برای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اهل محبّت بهشت در همهجا هست و جَهنّمی وجود ندارد؛ زیرا رضای اوست، محبّت اوست. به این جَهت است که مادر خیلی مهمّ است، مادر مهمتر از پدر است. و داستانها در این جَهت مُحیّرالعُقول است که دیگر شاعر عزیزمان آمدهاند، بنده هم اُمیدوارم همینقَدر را بپذیرند. از ما نبود، از خودشان بود. اُمیدواریم رَهایمان نکنند و همیشه مانند مادر که حرف به زبان بَچّهاش میگذارد، انشاءالله همیشه مادرمان حضرت زهرا (سلام الله علیها) زبانِ ما را خودشان اداره کنند و ما حرفی از خودمان نداشته باشیم تا بزنیم.
دعا
خدایا! به رضای حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، به محبّت حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، به عشق حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، به ولایت حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، به جهادِ حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، به ایثار حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، به شبزندهداریهای مُحیّرالعُقول حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، به اَشکهای حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به اِفشاگریهای حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به جهاد تَبیین بیبی قَسمت میدهیم ظُهور امام زمان (اروحنا فداه) را همین امسال قرار بده.
خدایا! موقع ظُهور ما را شرمندهی حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) قرار مَده.
خدایا! لیاقت خدمتگزاری، سربازی، جانفشانی و استشهاد در مَحضر حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) را روزی ما بفرما.
الها! ما را مَشمول اَدعیهی زاکیهی حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) قرار بده.
خدایا! پَرچمدار این انقلاب، نایبِ به حقّ امام زمان (ارواحنا فداه)، این مرد نازنین مَملو از عشق خدا که یگانهی دوران است؛ در جهاد تَبیین میبینید که در برابر این شُبهاتِ مرگبار و یأسآور یکتَنه هم فرماندهی جبههی جهاد تَبیین است و هم مُجری هست و قائم به شخص خودش هم هست. حالا بعد از آنکه این مَطالب را میگویند، چه تعدادی بلندگو دارد؟ شما چهقَدر مینشینید تا فرمایشات ایشان را در مَجاری تَبلیغ قرار بدهید، فَضاسازی بکنید؟ به مردم اُمید بدهید، نشاط بدهید. حالا سوریه از دست رفته است؛ ولی ایشان از دست رفته نمیبیند. میگوید: از دلِ این تَهدید باید فُرصتی را به وجود آورد. سوریه حزب الله نداشت؛ ولی حالا باعث میشود که قَهرمانانی به وجود بیایند و سوریه را از دست غاصبین بگیرند. این نوع برخوردها الهاماتِ الهی است. او لِسان الله است؛ لِسان حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و ادارهاش میکنند. اگر خودش بود تا حال بارها در برابر هَجمههای بینالمللی خُرد شده بود؛ ولی هرکسی خواست ایشان را خُرد بکند، خودش خُرد شد. الحمدلله از این به بعد هم همینجور خواهد بود. خدایا! این توفیق جهاد تَبیین را به این اَفسران حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) روزی بفرما.
خدایا! ما راثابتقَدم بدار.
خدایا! ما را عاقبت بخیر بگردان.
خدایا! مشکلات این کشور را با تَدبیر و مُدیریت همین نایبِ امام زمان (ارواحنا فداه) و رهبر عزیزمان مُرتفع بفرما.
خدایا! این نامَحرمهایی که در بعضی از جاها مُتصدّی اُمور شدند و جُز ایجاد یأس کاری از آنها ساخته نیست، خودت جابجا کُن.
خدایا! بدون مَعونه تبدیل به اَحسن کُن.
بارالها! پروردگارا! آنچه خواستیم و نخواستیم، خیر دین و دنیای ما هست، به ما مَرحمت بفرما.
نثار بیبیمان، مادرمان حضرت زهرا (سلام الله علیها) صلواتی مَرحمت بفرمایید.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه انسان، آیه ۲۱٫
«عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ ۖ وَ حُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّهٍ وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا».
[۳] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۵۸۸٫
«حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ اَلْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلثَّقَفِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ دَاوُدَ اَلدِّینَوَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُنْذِرٌ العشرانی [اَلشَّعْرَانِیُّ] قَالَ حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ زَیْدٍ عَنْ أَبِی قَتِیلٍ [أَبِی قُنْبُلٍ] عَنْ أَبِی اَلْجَارُودِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: إِنَّ حَلْقَهَ بَابِ اَلْجَنَّهِ مِنْ یَاقُوتَهٍ حَمْرَاءَ عَلَى صَفَائِحِ اَلذَّهَبِ فَإِذَا دُقَّتِ اَلْحَلْقَهُ عَلَى اَلصَّفْحَهِ طَنَّتْ وَ قَالَتْ یَا عَلِیُّ».
[۴] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج ۲، ص ۷۴؛ تفسیر نورالثقلین، شیخ حویزی، ج ۳، ص ۴۵۱؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۷، ح ۶؛ میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج ۴، ص ۳۲۳۲.
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلُّم فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهَ فِی لَیْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِی ذَلِکَ مَا یَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ الْبَیْتِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَیْهِ وَ هُوَ فِی جَانِبٍ مِنَ الْبَیْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ یَدَیْهِ یَبْکِی وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَیْتَنِی أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً قَالَ فَانْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَهَ تَبْکِی حَتَّى انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلُّم لِبُکَائِهَا فَقَالَ لَهَا مَا یُبْکِیکِ یَا أُمَّ سَلَمَهَ فَقَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ لَا أَبْکِی وَ أَنْتَ بِالْمَکَانِ الَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اللَّهِ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ تَسْأَلُهُ أَنْ لَا یَشْمَتَ بِکَ عَدُوّاً أَبَداً وَ أَنْ لَا یَرُدَّکَ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَکَ مِنْهُ أَبَداً وَ أَنْ لَا یَنْزِعَ مِنْکَ صَالِحاً أَعْطَاکَ أَبَداً وَ أَنْ لَا یَکِلَکَ إِلَى نَفْسِکَ طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً فَقَالَ یَا أُمَّ سَلَمَهَ وَ مَا یُؤْمِنُنِی…».
[۵] سید محمدحسن حسینی (۱۲۳۰-۱۳۱۲ق) (۱۱۹۴ـ۱۲۷۳ش) مشهور به میرزای شیرازی، میرزای بزرگ و میرزای مجدِّد، از مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم بود که فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد. میرزای شیرازی پس از درگذشت شیخ مرتضی انصاری در سال ۱۲۴۳ش، به مرجعیت رسید و تا پایان عمر به مدت سی سال مرجع واحد شیعیان بود. او شاگرد خاص و مورد علاقه شیخ انصاری بود. شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، آخوند خراسانی، شیخ فضل الله نوری، میرزای نائینی و محمدتقی شیرازی مشهور به میرزای دوم از شاگردان وی بودند. میرزا رسالههای فقهی و اصولی متعددی تألیف کرد و بر کتابهایی فقهی و اصولی بهویژه تعلیقههای شیخ انصاری برای مقلدانش، حاشیه زده است. همچنین فتاوای گردآوری شده او و نیز تقرایرت درسهای فقه و اصولش نیز چاپ شده است. میرزای شیرازی مؤسس حوزه علمیه و مکتب سامرا شناخته میشود. گفته شده او با هدف تقریب میان شیعه و سنی به سامرا مهاجرت کرد و در این شهر اقامت گزید. ساخت مدرسه، حسینیه، پل، بازار و حمام از خدمات عمومی و عامالمنفعه وی در سامرا بود. او در ۸۲ سالگی در سامرا درگذشت و در حرم امام علی (علیه السلام) در نجف دفن شد. درباره او آثاری به زبان عربی و فارسی نوشته شده است. از جمله هدیه الرازی الی الامام المجدد الشیرازی اثر آقابزرگ تهرانی و حیاه الامام المجدد الشیرازی اثر محمدعلی اُردوبادی در شرح حال میرزا و شاگردانش نوشته شده است.
[۶] ایرج میرزا، قطعهها، شماره ۱۰، مادر.
[۷] سوره مبارکه قصص، آیه ۷٫
«وَ أَوْحَیْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِیهِ ۖ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لَا تَخَافِی وَ لَا تَحْزَنِی ۖ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ».
[۸] سوره مبارکه قصص، آیه ۱۳٫
«فَرَدَدْنَاهُ إِلَىٰ أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَ لَا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ».
[۹] سوره مبارکه حشر، آیه ۲۱٫
«لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ ۚ وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ».
[۱۰] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۴۳٫
«وَ لَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِیقَاتِنَا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ ۚ قَالَ لَنْ تَرَانِی وَ لَٰکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ».
[۱۱] نهج البلاغه، حکمت ۱۱۱؛ محبت امام علی علیه السلام.
«وَ قَالَ (علیه السلام): وَ قَدْ تُوُفِّیَ سَهْلُ بْنُ حُنَیْفٍ الْأَنْصَارِیُّ بِالْکُوفَهِ بَعْدَ مَرْجِعِهِ مَعَهُ مِنْ صِفِّینَ وَ کَانَ [مِنْ أَحَبِ] أَحَبَّ النَّاسِ إِلَیْهِ: «لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَتَ». (قال الرضی رحمه الله تعالى و معنى ذلک أن المحنه تغلظ علیه فتسرع المصائب إلیه و لا یفعل ذلک إلا بالأتقیاء الأبرار و المصطفین الأخیار: و هذا مثل قوله (علیه السلام): «مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلْیَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً» و قد یؤول ذلک على معنى آخر لیس هذا موضع ذکره)».
[۱۲] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.
«…مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ، وَ لَا أُخْبِرْنا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ، یَا رَبِّ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِى عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْیا وَ عُقُوباتِها، وَ مَا یَجْرِى فِیها مِنَ الْمَکَارِهِ عَلَىٰ أَهْلِها، عَلىٰ أَنَّ ذٰلِکَ بَلاءٌ وَ مَکْرُوهٌ قَلِیلٌ مَکْثُهُ، یَسِیرٌ بَقاؤُهُ، قَصِیرٌ مُدَّتُهُ؛ فَکَیْفَ احْتِمالِى لِبَلاءِ الْآخِرَهِ وَ جَلِیلِ وُقُوعِ الْمَکَارِهِ فِیها؟ وَ هُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَ یَدُومُ مَقامُهُ، وَ لَا یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ، لِأَنَّهُ لَایَکُونُ إِلّا عَنْ غَضَبِکَ وَ انْتِقامِکَ وَ سَخَطِکَ، وَ هٰذا ما لَاتَقُومُ لَهُ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ، یَا سَیِّدِى فَکَیْفَ لِى وَ أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الْحَقِیرُ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ؛ یا إِلٰهِى وَ رَبِّى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ، لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو، وَ لِمَا مِنْها أَضِجُّ وَ أَبْکِى، لِأَلِیمِ الْعَذابِ وَ شِدَّتِهِ، أَمْ لِطُولِ الْبَلَاءِ وَ مُدَّتِهِ. فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِى لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدائِکَ، وَ جَمَعْتَ بَیْنِى وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلَائِکَ، وَ فَرَّقْتَ بَیْنِى وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیائِکَ، فَهَبْنِى یَا إِلٰهِى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ رَبِّى، صَبَرْتُ عَلَىٰ عَذابِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِراقِکَ، وَهَبْنِى صَبَرْتُ عَلىٰ حَرِّ نَارِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَىٰ کَرامَتِکَ؟ أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِى النَّارِ وَ رَجائِى عَفْوُکَ؟ فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ أُقْسِمُ صَادِقاً، لَئِنْ تَرَکْتَنِى نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِها ضَجِیجَ الْآمِلِینَ، وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُراخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ، وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ الْفَاقِدِینَ، وَ لَأُنادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِىَّ الْمُؤْمِنِینَ، یَا غَایَهَ آمالِ الْعارِفِینَ، یَا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یَا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ، وَ یَا إِلٰهَ الْعالَمِینَ…».
[۱۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۷، صفحه ۷۰٫
«وَ مِنْ کِتَابِ مَنَاقِبِ اَلصَّحَابَهِ لِأَبِی اَلْمُظَفَّرِ اَلسَّمْعَانِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلشَّعْبِیِّ عَنْ أَبِی جُحَیْفَهَ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِذَا کَانَ یَوْمُ اَلْقِیَامَهِ نَادَى مُنَادٍ مِنْ تَحْتِ اَلْحُجُبِ یَا أَهْلَ اَلْجَمْعِ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ عَلَى اَلصِّرَاطِ».
[۱۴] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۶۴٫
[۱۵] الکافی، ثقه الاسلام کلینی، ج ۲، ص ۱۲۵؛ المحاسن، احمد بن ابى عبد اللّه برقى، ج ۱، ص۲۶۲؛ تفسیرفراتالکوفی، فرات بن ابراهیم کوفى،ص ۴۲۸؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۶۵، ص ۶۳.
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلام عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَمِنَ الْإِیمَانِ هُوَ فَقَالَ وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ».
[۱۶] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۰٫
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ ۚ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ».
[۱۷] نهج البلاغه، حکمت ۴۵؛ حبّ علی (علیه السلام)، معیار ایمان.
«وَ قَالَ (علیه السلام): لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفِی هَذَا عَلَى أَنْ یُبْغِضَنِی مَا أَبْغَضَنِی، وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلَى أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی؛ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ قُضِیَ، فَانْقَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ (صلی الله علیه وآله) أَنَّهُ قَالَ: “یَا عَلِیُّ لَا یُبْغِضُکَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یُحِبُّکَ مُنَافِقٌ».
[۱۸] ابوعبدالله شمسالدین محمد بن جمال الدین مکی عاملی معروف به شهید اول، از فقیهان مشهور شیعه و نویسنده چندین اثر فقهی معروف است. «اللمعه الدمشقیه» یکی از رایجترین کتابهای درسی فقه شیعه اثر او است که به همراه شرح بسیار معروفش، «الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه» قرنهاست که در حوزههای علمیه شیعه تدریس میشود و علمای شیعه به آن اهتمام بسیار داشته، شرحهای متعددی بر آن نوشتهاند. گفته شده شهید اول کتاب لمعه را در هفت روز نگاشته است. صاحب جواهر، شهید اول را فقیهی دانسته که به خاطر مهارت زیاد در فقه به راحتی به مطالب پیچیده راه یافته است. محمدباقر خوانساری، تراجمنگار قرن سیزده، جایگاه وی را در علم فقه به جایگاه شیخ صدوق در نقل حدیث تشبیه میکند و در علم اصول عقاید و کلام، مناظره و انتقاد از اندیشههای او را همتراز با شیخ مفید و سید مرتضی دانسته و به خاطر تعداد زیاد شاگردان او را در کنار شیخ طوسی، و به جهت دقت علمی در دانش فقه او را شبیه ابن ادریس حلی قرار داده است. تفرشی، رجالی شیعه نیز شهید اول را با عبارتهایی مانند شیخ الطائفه، علامه زمان، صاحب تحقیق و تدقیق، دانشمند عالی مقام و مورد وثوق امامیه، میستاید. و امینی در کتاب شهیدان راه فضیلت، شهید اول را ملجأ شیعیان و پرچمدار شریعت معرفی کرده و نظریات علمی و فقهی او را سرچشمه آرای فقهی دانشمندان و نقطه استناد عقایدشان میداند. شهید اول در سال ۷۳۴ق در جِزّین( جَزّین)، از روستاهای جبل عامل در لبنان متولد شد. پدرش جمالالدین مکی بن شمسالدین از دانشمندان زمان خود بود. بنا بر آنچه در منابع آمده وی به «ابن مکی»، «امام الفقیه»، «شهید» یا «شهید اول» شهرت دارد. شهید اول دارای سه پسر بود: رضی الدین ابوطالب محمد، ضیاءالدین ابوالقاسم علی و جمال الدین ابومنصور حسن. هر سه عالم و فقیه بودند و از پدرشان و نیز سید تاج الدین ابن مُعَیَّه اجازه نقل حدیث داشتند. امّ علی همسر وی نیز فقیه و مروج معارف اهل بیت (علیهم السلام) بود. دختر شهید اول، فاطمه مشهور به ام حسن، از دانشمندان جبل عامل بود و به وی «سِتُّ المشایخ» لقب دادهاند.
علامه امینی ماجرای شهادت محمد بن مکی را از کتاب الؤلؤه چنین نقل میکند که در دوره سلطنت سیفالدین بَرْقوق (درگذشت ۸۰۱ق)، یوسف بن یحیی و تقیالدین جَبَلی به او تهمت زده و علیه او گزارشاتی نوشتند و عقائدش را فاسد معرفی کردند. ۷۰ نفر که نسبت به او کینه داشتند نیز در جلسهای علیه او شهادت دادند. حدود هزار نفر دیگر در محضر قاضی بیروت نسبت به شهید اول، مطالبی خلاف واقع را شهادت دادند. محمد بن مکی به همین جهت یکسال در زندان افتاد. شهادتنامهها به دمشق و قاضی عباد ابن جماعه فرستاده شد و او قاضی شام، برهانالدین مالکی را مأمور رسیدگی کرد. قاضی مالکی صورت جلسه را بر شهید اول قرائت کرد و او تکذیب کرد. شهید از خود دفاع کرد ولی شاه سخنانش را نپذیرفت و حکم را به قاضی مالکی ارجاع داد. او برخواست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و بعد اعلام کرد که او باید اعدام شود. در آن زمان شهید اول ۵۲ سال داشت. شهید اول پنج شنبه ۹ جمادیالاول ۷۸۶ق در قلعه شام اعدام شد. شیخ حر عاملی درباره چگونگی کشتن وی نوشته: شهید اول را با شمشیر کشتند، بعد بهدار آویختند، سپس سنگسار کردند و جنازهاش را سوزاندند. محمد بن مکی علوم مقدماتی را از پدر و ریاضیات را از عمویش شیخ اسد الدین جزینی فرا گرفت و در سال ۷۵۰ق در شانزده سالگی به حلّه عراق هجرت کرد. در هفده سالگی، از فخر المحققین و چند سال بعد از تاج الدین ابن مُعیه حسنی، اجازه اجتهاد و نقل حدیث دریافت کرد. در سال ۷۵۵ق به جزّین بازگشت و مدرسهای تأسیس کرد که از بقیه مدارس جبل عامل، پیشرفتهتر و در تدریس فقه و اصول پیشگام بود. او به شهرها و کشورهای اسلامی نیز مسافرتهای علمی متعددی نیز کرد. شهید اول آثاری در موضوعات گوناگون فقهی، اصولی، کلامی و حدیثی نگاشته که مشهورترین آن کتاب اللمعه الدمشقیه است. کتابهای او در مجموعهای با عنوان «موسوعه الشهید الاول» در ۲۱ جلد گردآوری شده که ۱۹ جلد، شامل آثار، یک جلد زندگینامه و یک جلد هم شامل فهارس است.
[۱۹] الطلیعه من شعراء الشیعه، الشیخ محمد السماوی، جلد ۱، صفحه ۱۹٫
[۲۰] معاد شناسی، علامه آیتالله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی، ج ۹، ص ۲۰۶٫
«ثُمَّ ینَادِى الْمُنَادِى وَ هُوَ جَبْرَئِیلُ عَلَیهِ السَّلَامُ: أَینَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ؟ أَینَ خَدِیجَهُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ؟ أَینَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ؟ أَینَ ءَاسِیهُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ؟ أَینَ أُمُّ کُلْثُومَ أُمُّ یحْیى بْنِ زَکرِیا».
[۲۱] سوره مبارکه نساء، آیه ۵۹٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا».
[۲۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۶٫
«النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَ أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِیَائِکُمْ مَعْرُوفًا ۚ کَانَ ذَٰلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا».
[۲۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۵٫
[۲۴] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۵٫
«فَلَا وَ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا».
پاسخ دهید