روز شنبه مورخ ۵ اسفندماه ۱۴۰۲ و همزمان با شب میلاد حضرت بقیه الله الاعظم (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف)، مراسم جشن ولادت حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل برگزار گردید؛ مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- حَیات امام زمان (ارواحنا فداه) در آیینهی قرآن کریم
- آیاتی که بین شیعه و اهلسنّت در مورد حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) تواتر دارد
- امام زمان (ارواحنا فداه) واسطهی فیض تمام موجودات عالَم هستند
- علم حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) به اَحوال شیعیانشان
- حمایت امام زمان (ارواحنا فداه) در جنگ تحمیلی از مردم ایران
- حضرت بقیهالله (ارواحنا فداه) در میان مردم حُضور دارند و تَدبیر محافظت از شیعیان با تَدبیر ایشان است
- حفاظت همیشگی عُلمای شیعه توسط حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه)
- ماجرای دستور امام زمان (ارواحنا فداه) به شیخ عبدالکریم حائری (رحمت الله علیه)
- شیعیان منتظران همیشگی حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هستند
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
حَیات امام زمان (ارواحنا فداه) در آیینهی قرآن کریم
تبریک عرض میکنم، جای تبریک گفتن است. خوشا به حالتان که صاحب دارید، آقا دارید، پُشتوانه دارید، پَناه دارید، دادرَس و فریادرَس دارید و امام زمان (ارواحنا فداه) دارید. مبارکتان باشد. خداوند متعال معرفتش را به ما هم عنایت بکند. بنده امشب چند نکته را به مَحضر شما با توقّع عنایت حضرت صاحب (ارواحنا فداه) و استیذان از ذاتِ رُبوبی به مَحضرتان تقدیم میدارم. یکی این است که امام زمان (ارواحنا فداه) از نظر قرآن کریم آیاتی که نَصّ است، وجود دارد؛ یعنی اینطور نیست که احتمال دیگری وجود داشته باشد. یک: خداوند متعال به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۲]»؛ هر قومی هادی دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مُنذر است، او بیدارگر است؛ ولی امام سازنده است. «وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ». آیهی دوّم این است که میفرماید: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۳]»؛ روز قیامت هر گروهی با امامشان خوانده میشود. این خیلی صَریح است که هر ناسی امام دارد. هیچ گروهی در هیچ زمانی بدون امام نیست. «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ». آیهی دیگر این است که میفرماید: «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَى هَؤُلَاءِ[۴]»؛ ما برای هر اُمّتی شاهدِ اَعمال داریم؛ خداوند میفرماید و به پیامبرش میگوید که تو شاهدِ شاهدها هستی. همهی اُمّتها شاهد دارند.
آیاتی که بین شیعه و اهلسنّت در مورد حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) تواتر دارد
چند آیه هم متواتر بین شیعه و سُنّی است که مربوط به حَیات امام زمان (ارواحنا فداه) است. این چند آیهای که گفتم، این آیات به ما اعتقاد، ایمان و اجازه میدهد که امام زمانِ حَیّ در میان شماست. نمیشود که بدون امام باشید. سه آیه برای امام زمان (ارواحنا فداه) بین شیعه و سُنّی مُتواتر است. یکی آیهای است که آقای دکتر «پورزرگری» امشب از سورهی قَصص تلاوت کردند که میفرماید: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ[۵]». یک آیه در سورهی مبارکهی نَحل یا رَعد است که الآن در آن تردید کردم که میفرماید: «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ[۶]». یک آیه هم در سورهی مبارکهی نور است که میفرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا[۷]»؛ خداوند متعال ۴ چیز را با ظُهور امام زمان (ارواحنا فداه) در این آیهی کریمه به ما وعدهی قَطعی داده است. «وَعَدَ اللَّهُ»؛ خداوند متعال وعده داده است به کسانی که ایمان و عمل صالح دارند، یکی این است که اینها را به مقام خلافت الهی برساند. ما حکومتِ فاسقان و ظالمان را میبَریم و شما را به جای آنها میآوریم. «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ». دوّم آن دینی را که خداوند متعال از آن راضی است. خداوند از کدام دین راضی است؟ در روز قیامت آیه آمد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا[۸]»؛ خداوند متعال وعده میدهد در جهان دینی را که خداوند از آن دین راضی است، تَمکّن میدهد که همهی عالَم بر سر این سُفره بنشینند. این دوّمین مورد بود. سوّمین مورد «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا» است. نااَمنیها عالَم را میگیرد؛ ولی خداوند متعال بَنا دارد تا امنیّت مُطلق به عالَم بدهد. دیگر در هیچجا جنگ و نزاعی باقی نماند. «لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ»؛ خوف به مَعنای جنگ است، به مَعنای نااَمنی است. بعد از نااَمنی و جنگ، خداوند متعال تبدیل به یک امنیّت جهانی میکند. وعدهی چهارم هم این است که خبری از شِرک باقی نمیماند. باز یک آیهی دیگر که هم در سورهی مبارکهی توبه است و در سورهی مبارکه صف است که خداوند متعال فرمود: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ[۹]»؛ این چهار آیهی کریمه بین شیعه و اهلسنّت تواتر است که مربوط به ظُهور امام زمان (ارواحنا و ارواح العالَمین لتُراب مَقدمه الفداه) است. این مطلب اوّل است.
امام زمان (ارواحنا فداه) واسطهی فیض تمام موجودات عالَم هستند
مطلب دوّم ما این است که اگر امام زمان (ارواحنا فداه) غایب هستند، چه تأثیری دارند؟ چه نَقشی دارند؟ وقتی دستِ انسان میرسد، یک کاری میکند، یک مُدیریتی میکند؛ ولی وقتی جامعه او را نمیبینند و دسترسی ندارند، امام زمان (ارواحنا فداه) چه نَفعی دارد؟ یک نکته، نکتهی روایی است و نکتهی قرآنی است. قرآن کریم فرمود: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً[۱۰]»؛ صفت خداوند متعال این است که در روی زمین نمایندهی مُطلق دارد. نمیگوید که این کار را کردم یا میکنم؛ بلکه میگوید صفت من این است. تا وقتی خدا، خدا باشد، بر روی زمین نماینده دارد. پس یکی از مَسائل این است که تحقّق وعدهی خداوند متعال است. نمیشود که نباشد. صفت خداوند متعال این است و امکان ندارد که زمین باشد، ولی نمایندهی خداوند بر روی زمین مُستقرّ نباشد. این تحقّق وعدهی خداوند متعال است. نکتهی دوّم این است که خداوند متعال فرمود: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ[۱۱]»؛ آن کسی که همهی زندگیاش عبادت است، او امام زمان (ارواحنا فداه) است. اگر امام زمان (ارواحنا فداه) نباشد، ما عَبد مُطلق بر روی زمین نداریم. این دوّمین نکته است. سوّمین نکته این است که خداوند مَنّان عالَم را برای عبادت آفریده است و غیرِ عَبدها حقّ حَیات در اینجا ندارند و هرچه مُنافق، کافر و ظالم از این عالَم استفاده میکند، به طُفیل وجودِ خوبان است. خداوند متعال این زمین و آسمان و اَجرام کیهانی را با این وُسعت آفریده است که عدّهای بیایند و کودک بکُشند؟ عدّهای بیایند و زِنا کنند؟ عدّهای بیایند و مردمآزاری کنند؟ این که از حکمت خداوند به دور است. خداوند متعال عالَم را برای خوبان و خوبیها آفریده است و به بَرکت وجودِ این خوبان برای اینکه آنها هم حُجّت برایشان تمام بشود و آزمون انجام بشود، خداوند متعال به آنها مُهلت داده است. بنابراین همه طُفیل وجودِ آن عَبد مُطلق پروردگار متعال هستند. به علاوه وجود نازنین امام زمان (ارواحنا فداه) «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۱۲]» هر وقت کسی قَصد تَعرّض به قرآن کریم را داشته باشد، امام زمان (ارواحنا فداه) موظّف است که رَوشهایی را در پیش بگیرد که جلوی تَحریف قرآن کریم را میگیرد. این همه دشمنان با روشهای علمی خواستهاند که بنَحوی اعتبار قرآن کریم را از بین ببَرند. امام زمان (ارواحنا فداه) حافظ قرآن کریم است. گذشته از این امام زمان (ارواحنا فداه) حافظ شیعیان است. فرمود: «اَنَا بَقِیهُ اللّهِ[۱۳]»؛ وقتی آقا تشریف میآورند، لقب «بَقِیهُ اللّهِ» پیروان عُمومی پیروان و رَعیّت امام زمان (ارواحنا فداه) به ایشان «بَقِیهُ اللّهِ» میگویند. «اَنَا بَقِیهُ اللّهِ»؛ این را چه زمانی فرمودند؟ وقتی در گَهواره بودند. «اَنَا بَقِیهُ اللّهِ». «وَ بی یَدْفَعُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَلاءَ عَنْ اَهْلی وَ شیعَتی[۱۴]»؛ من «بَقِیهُ اللّهِ» هستم و خداوند متعال به واسطهی وجودِ من بَلا را از شیعیان ما دَفع میکند.
علم حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) به اَحوال شیعیانشان
مطلب دوّمی که در همین راستا «شیخ مُفید[۱۵]» (اعلی الله مقامه الشریف) نَقل میکند، توقیع امام زمان (ارواحنا فداه) به شیخ مُفید (اعلی الله مقامه الشریف) است. توقیع به مَعنای نامه است. عدّهای با پَیام با امام زمان (ارواحنا فداه) مُرتبط هستند؛ اما عدّهای اینگونه نیستند و کَلام حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) را میشنوند. برای عدّهای هم از امام زمان (ارواحنا فداه) نامه میرسد و در حال حاضر هم اینگونه است. همین الآن هم «آقای بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) میفرمودند: امام زمان (ارواحنا فداه) برای «میرزای شیرازی[۱۶]» (اعلی الله مقامه الشریف) حَوالههایی میدادند که امضاء خودشان بود. و برای دیگران هم توقیع اینگونه است که اگر ما هم نامه بنویسیم، حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) قبول میکنند؛ یکی از راههای توسّل نامهنوشتن و عَریضهنوشتن ما به امام زمان (ارواحنا فداه) است. آن را دریافت میکنند، ولی ما لیاقت نداریم که جواب حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) را مُشاهده کنیم. ولی عَملاً حضرت جواب میدهند و گِرهها را باز میکنند. فرمود: «فَإِنّا یُحیطُ عِلمُنا بِأنْبائِکُمْ، وَلا یَعْزُبُ عَنّا شَىءٍ مِنَ أخبارِکُمْ[۱۷]»؛ ما اِحاطهی علمی داریم. در این توقیع به شیخ مُفید (اعلی الله مقامه الشریف) آوردهاند. کتاب «الاحتجاج[۱۸]» مرحوم «طَبرسی[۱۹]» (اعلی الله مقامه الشریف) این توقیع را آوردهاند. نوشتهاند ما از اخبار شما مُطّلع هستیم و از آنچه به سر شما میآید و گاهی گرفتاریهایی پیدا میکنید، همگی در حیطهی علم ماست. «فَإِنّا یُحیطُ عِلمُنا بِأنْبائِکُمْ»؛ از نظر علمی احاطه داریم. هیچ مَریضی نیست که حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) از مَرَض او خبر دارد. هیچ شِفایی نیست، مگر با اذن حضرت آن شِفا حاصل میشود. بنابراین ما از اُمور شما بیاطّلاع نیستیم. این صَدر این توقیع است. در ذیل آن فرمودهاند: «اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ[۲۰]»؛ ما از رعایت شما که شما را تَحت رعایت خودمان داریم، شما رَعیّت ما هستید و ما از مُراعات شما اِهمال نمیکنیم. ما شما را رَها نکردیم که گُرگها بیایند و شما را بخورند؛ ما بَنا داریم تا شیعه را حفظ کنیم. این کُشتاری که بنیاُمیّه و بنیعبّاس خواستند تا ریشهی شیعه را بزنند، هرکسی نام او علی بود را میکُشتند؛ اسم علی را تحمّل نمیکردند. سادات را در زندان به قَدری گُرسنه نگاه داشتند و بعد هم سَقف را بر سرشان آوار کردند. به قَدری سادات و شیعیان را کُشتند که با جنازههایشان دیوار درست کردند. بهجای آجُر، جَسد میگذاشتند و بالا میبُردند. ولی از بین نرفت و باقی ماند. امام زمان (ارواحنا فداه) فرمودهاند: ما شما را رَها نکردهایم که بتوانند شما را نابود کنند. ما شما را حفاظت میکنیم. «وَ لا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ»؛ حضرت دعایمان میکنند. «وَ لا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ». پس یکی از فَوائد امام زمان (ارواحنا فداه) این است که شیعه را حفاظت میکنند.
حمایت امام زمان (ارواحنا فداه) در جنگ تحمیلی از مردم ایران
بنده خدمت شما عرض کردهام که ۸ سال ایران با کُجا جنگید؟ با «صَدام» جنگید؟ والله قَسم که نه، با آمریکا، با انگلیس، با فرانسه، با آلمان، با همهی کشورهای عَربی که همه به جنگ ما آمده بودند. همه یکدست به جنگ ما آمده بودند. شوروی از همهی اینها به صَدام نزدیکتر بود و انواع سِلاحها را در اختیار صَدام قرار دادند. مُستشاران شرقی و غربی با صَدام بودند. چطور شد که تمام دنیا با داشتن آن سِلاح به یک کشوری که هیچ سِلاح کافی ندارد، حتی به اندازهی کافی سیم خاردار هم ندارد، اقتصادش هم خیلی بدتر از امروز بود، چطور شد که ما نابود نشدیم؟ این را مرحوم «آیت الله خوشوقت[۲۱]» (رضوان الله تعالی علیه) که سلام خداوند بر ایشان باد. یکی از مُشرّفینی که میخواستم بگویم کسانی که اهل تشرّف هستند و بنده خودم آنها را دیدهام، یکی از آنها آیت الله خوشوقت (رضوان الله تعالی علیه) بود. ایشان از امام زمان (ارواحنا فداه) وقت خواسته بودند. کسی از رِجالالغیب آمده بود و آقای خوشوقت (رضوان الله تعالی علیه) را به مشهد مُقدّس برده بود و در بالاخانهی یک خانهای بود که آنجا آقا روی صندلی جُلُوس فرموده بودند و آقای خوشوقت (رضوان الله تعالی علیه) هم مقابل ایشان ایستاده بودند. حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) نفرموده بودند که بنشیند. ولی ۴۰ دقیقه اجازهی دیدن ایشان را داشتند و این ۴۰ دقیقه را حضرت برای ایشان حرف میزدند. ۴۰ دقیقه که تمام شده بود، حضرت فرموده بودند: «تَمَّ الوَقت، رُوح»؛ شما ۴۰ دقیقه وقت خواسته بود و تمام شد، برو. وجود مبارک امام زمان (ارواحنا فداه) در این ۸ سال دفاع مُقدّس آقای خوشوقت (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: یکی از رِجالالغیب ایشان در شهر دزفول مُستقرّ بود و جنگ را هدایت میکرد. ما خودمان نبودیم، ما راهنما داشتیم، ما صاحب داشتیم؛ ولی کسی اینها را نمیشناسد. در بین ما هستند.
حضرت بقیهالله (ارواحنا فداه) در میان مردم حُضور دارند و تَدبیر محافظت از شیعیان با تَدبیر ایشان است
حتی در روایت شباهتی که بین حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت یوسف (علیه السلام) از نظر روایات وجود دارد، یک جهتش این است که حضرت یوسف (علیه السلام) را برادرانش دیدند، ولی او را نشناختند. «یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ[۲۲]»؛ آنها نمیدانستند که عزیز مصر همان برادری است که او را در چاه انداختند. ما هم یوسف خودمان را در چاه غیبت انداختهایم. حضرت آماده هستند تا بیایند، ولی ما آماده نیستیم. ما ایشان را تحمّل نمیکنیم. ما امروز ولیفقیه را تحمّل نمیکنیم، چه برسد به امام زمان (ارواحنا فداه)؛ او را تحمّل نمیکنیم. اما فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام) او را دیدند، ولی نشناختند. همهی مردم با او مُراوده داشتند و نمیدانستند که این یوسف (علیه السلام) پسر حضرت یعقوب (علیه السلام) است. پیامبر و پیامبرزاده است، صاحب ولایت است. در روایت دارد که امام زمان (ارواحنا فداه) در بازار شما دیده میشوند، در مجالس شما دیده میشوند. وقتی ظُهور میکنند، آن روزی که همه ایشان را میشناسند که یکی از مُعجزات حضرت این است که وقتی اعلانِ ظُهور میکنند، هیچکسی تَردید نمیکند که این امام زمان (ارواحنا فداه) است. همه او را میشناسند که خودش است و نمیتوانند او را اِنکار کنند. آقای ما امام زمان (ارواحنا فداه) که انشاءالله ما هم ببینیم، آنجا به همدیگر نشان میدهیم. مثلاً میگوییم: من ایشان را در کربلا دیده بودم. این آقا همانی نیست که در مکّه، در فُلان نُقطه، فُلانچیز را سؤال کردیم و ایشان به ما پاسخ دادند؟ حضرت در بین ما هستند، ولی ما ایشان را نمیشناسیم. در یک حدیثی دارد که از «مَدائنی» نَقل میشود و مرحوم «مجلسی» (اعلی الله مقامه الشریف) نَقل کردهاند، مرحوم صاحب «وسائل[۲۳]» نَقل کردهاند که مَدائنی میگوید: ما در صحرای عرفات مشغول عبادت بودیم و یک سائلی آمد و از ما رَد شد. یک گروهی به صورت حَلقه نشسته بودند و یک کسی در آن جمعی که چند نفری دور هم نشسته بودند، دست به خاک بُرد و مُشتی خاک در دست این سائل ریخت. دیدیم که این هَیجانی شد، گویا سر از جُنون برداشت و میگفت: خدا من را قُربان شما بکند، آبادم کردید. ما تعجّب کردیم. ما به او پول دادیم، ولی اصلاً احساس نداشت؛ اما او خاک در دستش ریخت. به سُراغش رفتیم و از او پُرسیدیم: این چه کاری است؟ او به تو خاک داد و اینطور هَیجانی شدی؛ اما ما به تو پول دادیم و تو اصلاً اعتنا نکردی. مُشت خود را باز کرد و دیدیم که اَشرفی است. «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند[۲۴]». من خودم هم اِعجاب کردم و دست و پایم را گُم کردم. خواستم تا به او برسم. دیدم که من یک قَدم برمیدارم، او با اینکه قَدمهای خود را آهسته برمیدارد، فاصلهی زیادی با او دارم و به او نرسیدم. از این جمع پُرسیدم: این آقا چه کسی بود که دست به خاک میزند و خاک طلا میشود؟ یکی از اینها گفت: «وَ اَللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا اَلْأَمْرِ لَیَحْضُرُ اَلْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَهٍ یَرَى اَلنَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لاَ یَعْرِفُونَهُ[۲۵]»؛ گفت: این یک جوان قریشی هست که همه ساله با پای پیاده به حجّ مُشرّف میشود یا به حَجّ تَشریف میآورد. «یَرَى اَلنَّاسَ» همه را میبیند، «وَ یَعْرِفُهُمْ» و همه را هم میشناسد. دنبالهی آن را ببینید. «وَ یَرَوْنَهُ»؛ مردم هم او را میبینند. هرکسی به حجّ رفته است، امام زمان (ارواحنا فداه) را دیده است. ولی «وَ لاَ یَعْرِفُونَهُ»؛ کسی او را نمیشناسد. «یَرَوْنَهُ»؛ مردم او را میبینند، ولی «وَ لاَ یَعْرِفُونَهُ». چون همه را میبیند، این گرفتارانی که مُتوسّل به حضرت میشوند، حالاتشان را بخوانید. کتابهای زیادی از اَفراد درماندهای که به امام زمان (ارواحنا فداه) متوسّل شدند و یا مشکلشان حَل شده است، یا خودِ حضرت را دیدهاند، به صورت مثالی دیدهاند، یا به صورت واقعی دیدهاند و یا یکی از رِجالالغیب حضرت میرود و مشکل آنها را حل میکند. خداوند متعال مرحوم «حاج فَخر تهرانی» را رحمت نماید. یک آدم عَجیبی بود. یکمرتبه میدیدند که میآمد و به رفیقش میگفت که ماشینت را روشن کن و فُلان فرد در فُلانجا بنزین تمام کرده است. یک بار هم آمده بود و گفته بود: یکی از شیعیان به آن سَقیفهایها دُشنام داده است و سُنّیها در آنجا بودهاند و میخواهند او را بکُشند، بروید و به دادش برسید. این مأموریت را امام زمان (ارواحنا فداه) میدهد. از مسکلات مردم اطّلاع دارد؛ بنابراین حضرت مدیریت میکنند، دَفع بَلا میکنند، دَفع خطر میکنند و هیچوقت هم بیتفاوت نیستند، بیکار هم ننشستهاند تا شما آماده بشوید و بعد حضرت بخواهند کاری انجام بدهند. حضرت یک لحظه هم بیکار نیستند؛ چون قُطب عالَم و جانِ عالَم هستند، او لَنگر زمین و آسمان است. زمین و آسمان با تَدبیر ایشان است و ادارهی بَشریّت با تَدبیر ایشان است و حفاظت شیعه هم با تَدبیر ایشان است.
حفاظت همیشگی عُلمای شیعه توسط حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه)
نکتهی دیگر حفاظت از کیانِ عُلمای شیعه است. امام زمان (ارواحنا فداه) اینهایی که در مَرجعیّت شیعه نفر اوّل میشوند، یَقین بدانید که عنایت خاصّ حضرت حُجّت (روحی و اَرواح العالَمین لتُراب مَقدمه الفداه) است و اگر کسی زَعیم بشود، امام زمان (ارواحنا فداه) عُلمای شیعه را تا به امروز حمایت کردهاند. بنده چند نمونه از آن را هم برای شما عرض بکنم. یکی شیخ مُفید (اعلی الله مقامه الشریف) بود. وقتی (اعلی الله مقامه الشریف) فَتوای اشتباهی داد و آمدند و گفتند: زن حاملهای از دنیا رفته است؛ او را چه کنیم؟ شیخ فرمود: او را ببَرید و دَفن کنید. فردا کسی آمد و از شیخ مفید (اعلی الله مقامه الشریف) تشکّر کرد و گفت: این پیک شما آمد و به ما گفت: شکم آن زن را پاره کنیم، جَنین را دربیاوریم و از او حفاظت کنیم، بعد خودش را دَفن کنیم. شیخ تازه متوجّه شد که عَجب اشتباهی کرده است. تَصمیم میگیرد که دیگر فَتوا ندهد. فقیهی که اشتباه میکند و ممکن است که جان بیگُناهی هم با اشتباه او از بین برود، تَصمیم گرفت که دیگر فَتوا را تعطیل کند. تا تصمیم گرفت، آقا امام زمان (ارواحنا فداه) تشریف آوردند و فرمودند: «عَلَیکَ بِالإفتاء و عَلَینا بِالتَصدِیق»؛ تو کار خودت را بکن، ما هم هوای شما را داریم. نمیگذاریم به وسیلهی شما خطری برای کسی پیش بیاید. کما اینکه در مسألهی ۱۵ خرداد و آن کُشتار، «حاج آقا حسین فاطمی» (رحمت الله علیه) به اشتباه افتاده بود که کار امام (رضوان الله تعالی علیه) درست است یا خیر؟ فوراً دیده بود. البته او امام رضا (علیه السلام) را دیده بود که امام رضا (علیه السلام) فرموده بودند: ایشان ـ اشاره به امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) ـ مُجاهد فی سَبیلالله است. امام زمان (ارواحنا فداه) هوای عُلما را داشته است.
ماجرای دستور امام زمان (ارواحنا فداه) به شیخ عبدالکریم حائری (رحمت الله علیه)
یک مورد آن را هم بنده از «آیت الله العظمی اراکی[۲۶]» (رضوان الله تعالی علیه) شنیدهام که خودم شنیدم و خدمت شما عرض میکنم. خداوند متعال توفیق داد و ما مُدّتی را در مَحضر آقای اراکی (رضوان الله تعالی علیه) بودیم. بنده اوّلین منبرم را در طلبگی در مَحضر ایشان رفتم. بچّه طلبه بودم، به معنی واقعی کلمه بچّه طلبه بودم. شاید ۱۵ـ۱۴ ساله بودم. وقتی از منبر پایین آمدم، آقای اراکی (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: «عَلَّمَهُ البَیان»؛ ایشان این مدال را به ما داده بودند که خداوند متعال خواستهاند تا ما روضهخوان بشویم و در کوچههای اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) بیان داشته باشیم و حرف بزنیم. آقای اراکی (رضوان الله تعالی علیه) هم تشرّف دخترشان را به بنده گفتند و هم تشرّف «حاج شیخ[۲۷]» (رضوان الله تعالی علیه) را که از زبان خودِ حاج شیخ (رضوان الله تعالی علیه) شنیده بودند. گفتند: «رضا خان» که این کَشف حجاب را کرد، هر روز در شهر قُم همسر یکی از مَسئولین رَده بالا را مُکشّفه سوار میکردند و در خیابانهای شهر قُم میگرداندند تا قُبح بیحجابی ریخته بشود و بتوانند کَشف حجاب را عُمومی کنند و چشم زخمی هم به عُلما و مَراجع بزنند که دیگر شما کارتان تمام است. این کار را هم وقتی انجام میدادند که حاج شیخ (رضوان الله تعالی علیه) از منزلشان حرکت کرده بودند و دارند میآیند تا در «مدرسهی فیضیه» نماز جماعت بخوانند. این مَنظره درست در مقابل حاج شیخ (رضوان الله تعالی علیه) بود. حاج شیخ (رضوان الله تعالی علیه) تصمیم میگیرد که دیگر از خانه بیرون نیاید. تحمّل ایشان تمام شده بود. همینکه تصمیم گرفت دیگر برای نماز جماعت شرکت نکند، آقای اراکی (رضوان الله تعالی علیه) با همین تَعبیر میفرمودند: دیدم که حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) به منزل ما تشریففَرما شدند. مَحاسن مُبارکشان پُرپُشت بود. ـ آقای اراکی (رضوان الله تعالی علیه) این مطلب را گفتند و مُنقلب شدند ـ مَحاسن شریفشان تماشایی و خیلی زیبا بود. فرمودند: آقا شیخ عبدالکریم! خودِ حاج شیخ (رضوان الله تعالی علیه) به آقای اراکی (رضوان الله تعالی علیه) میگفته که من تعجّب کردم، چون من مکّه رفته بودم؛ چرا آقا به من حاج شیخ نگفتند و آقا شیخ عبدالکریم گفتند؟! یک نماز جماعت مانده است، میخواهید این را هم تَعطیل کنید؟ آقای اراکی (رضوان الله تعالی علیه) به مرحوم «آقای حُجّت» (رحمت الله علیه) و مرحوم آقای «سیّد احمد زنجانی» (رحمت الله علیه) پدر این آقای «شُبیری زنجانی» گفته بودند: این فرمایش امام زمان (ارواحنا فداه) برای من حُجّت است و نماز جماعت را برای خودم واجب میدانم. مُنتها اینها جزء کرامتهای حاج شیخ عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) بود. مرگ خودشان خبر داشتند و قبل از آنکه وفات کنند، آقای حُجّت (رحمت الله علیه) را به جای خودشان گذاشته بودند. آقای حُجّت (رحمت الله علیه) خیلی ادب کرده بودند و گفته بودند: سایهی شما کم نشود؛ ما که با وجود شما به اینجا نمیرویم نماز بخوانیم. گفته بودند: من این را تعارف نمیکنم و اگر میدانستم زنده هستم، به دستور حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) بر خودم واجب میدانستم که نماز جماعت را تَطعیل نکنم. امام زمان (ارواحنا فداه) هوای عُلما را دارند، هوای تَشیّع را هم دارند. تا یک چیزی هم دارد بهم میریزد پیش میآید، خودِ حضرت دخالت میکنند. انشاءالله امشب این مقدار دیگر کافی باشد.
شیعیان منتظران همیشگی حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هستند
میخواستم فَلسفهی غیبت را که مرحوم مجلسی (اعلی الله مقامه الشریف) در این حدیث شریفی که مُکرر از ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) رسیده است، پُرسیدهاند: وقتی حضرت غایب هستند، مردم چه نَفعی از او میبَرند؟ در روایت مُتعدد از امامهای مُتعدد هست که فرمودهاند: مَثَل امام در غیبت مَثَل خورشیدِ پُشت اَبر است. آن وقت مرحوم مجلسی (اعلی الله مقامه الشریف) خیلی زیبا در جلد ۵۱ بحارالانوار هشت وَجه برای این نوشتهاند. بعد از هشت وَجه نوشتهاند که هشت وَجه را نوشتهام و هشت وَجه دیگری برایم مانند نور روشن شده است که دیگر آنها را نمینویسم. ای کاش آنها را هم نوشته بود. یکی از آنها برای اینکه انشاءالله ما هم جُزء آنها باشیم، این است که گفته بودند: وقتی اَبر جلوی آفتاب را میگیرد، افراد منتظر هستند تا اَبر برود و آفتاب بیاید. گویا شیعیان همیشه میخواهند این اَبر غیبت برود و آقایشان بر آنها بتابد. این یک وَجه است. انشاءالله همیشه منتظر باشیم و غیبت را به عنوان یک اَبر بدانیم. «پایان شب سیه سپید است[۲۸]». انشاءالله ایشان را ببینید؛ انشاءالله ایشان را دعا کنید؛ خودِ حضرت هم خواستهاند که ایشان را دعا کنید. دیگر این است که وقتی آفتاب به خانهها میتابد، به وُسعت پَنجرهها میتابد. هرچه حجاب را کمتر کنیم، تابش آن بیشتر میشود. اَبر هم به همینصورت است. برای بعضیها وقتی اَبر کنار میرود، به مقداری که کنار رفته است، نور را میبینند. ما خودمان حجاب هستیم. «تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز[۲۹]». در این انقلاب حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) گفتهاند که از حکومت نظامی وحشت نکنید و به خیابان بریزید. هیچ عاقلی این کار را نمیکند. امام (رضوان الله تعالی علیه) رئیس عُقلاء بودند. اینها که رَحم نداشتند و حَمّام خون راه میانداختند. مرحوم «آقای طالقانی» (رحمت الله علیه) گفته بودند که این امام (رضوان الله تعالی علیه) به یک جایی وصل است. یک چیزهایی میگوید که ما در آنجا تعجّب میکنیم؛ اما بعد مَعلوم میشود که این امام (رضوان الله تعالی علیه) به یک جایی وصل است. بدانید زُعما و پَرچمداران شیعه هرجایی دَرمانده بودهاند، امام زمان (ارواحنا فداه) حمایتشان کرده است. خداوند متعال آقای «وافی» را حفظ نماید. ایشان میگفتند: مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) به جمکران میآمدند و بدون خبر هم میآمدند. یک روز بنده گِله کردم و عرض کردم: آقا! وقتی شما میآیید تا بروید، ما دل در دلمان نیست. از قبل بگویید که مُقدّمات امنیّت را فراهم کنیم. فرمودند: مشکلات خبر نمیکند؛ من هر وقت مشکل پیدا میکنم، به اینجا میآیم. جواب میگیرند که میروند، والّا نمیروند.
دعا
خدایا! به آبروی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به تَقرّب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل پیامبر (سلام الله علیهم اجمعین) فَرج امام زمان (ارواحنا فداه) را در همین ایّام قرار بده.
هیچ بَعید ندانید. ظُهور امام زمان (ارواحنا فداه) مانند قیامت است. هیچ کسی توقّع ندارد و یک مرتبه میبینید که صدای ایشان بلند شد: «یا أهل العالم! اَنَا بَقِیهُ اللّهِ»؛ او میآید. خودتان را آماده کنید. هر روز احتمال بدهید که امروز آقایمان میآید. یک جوری رفتار کنیم که وقتی آمد، رویمان باشد که برویم و یک سلامی به ایشان بکنیم. پَروندههای ما نزد ایشان است.
خدایا! به تَقرّب محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) توفیق دَرک ظُهور حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) و زیارت جَمال ایشان را توأم با رضایت قلبیشان به ما عنایت بفرما.
خدایا! نَسل جوان ما را از این گُرگهایی که در کَمین ایمانشان هستند و از این شبکههای دنیای کُفر و وَسوسه و شیطنت مُحافظت بفرما.
خدایا! اقتصاد کشور ما، فرهنگ کشور ما را با دست عنایت امام زمان (ارواحنا فداه) به دست همین رهبر و همین نظام برطرف بفرما.
الها! پروردگارا! بیمارانمان، بیماران مورد نظر، فرهیختگان مورد نظر، افراد پُر برکتی که نبودشان خسارت است و مریض هستند، به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم همهی منظورین و مُلتمسین را شِفای عاجل و کامل روزی بفرما.
خدایا! دلهایمان را به هم خوشبین بفرما.
خدایا! دلهایمان را به هم مهربان بفرما.
خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم ما را از آبرو بُردن، از آبرو ریختن، از ناپَرهیزی اینکه تماشا کنیم که آبروی کسی برود، همهی ملّت ما را از این خطر نجات عنایت بفرما.
خدایا! امام (رضوان الله تعالی علیه)، شهدا، گذشتگان این جمع و مَشایخمان، همگی را امشب بر سر سُفرهی حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) و اَجداد طاهرین ایشان پَذیرایی بفرما.
همهی شما حاجترَوا بشوید. انشاءالله امشب سیم دلتان وصل باشد، خواب او را ببینید، بشارتها دریافت کنید، صلوات خَتم بفرمایید.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه رعد، آیه ۷٫
«وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ ۗ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ ۖ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ».
[۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۱٫
«یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَٰئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا».
[۴] سوره مبارکه نحل، آیه ۸۹٫
«وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَ جِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ ۚ وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَهً وَ بُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِینَ».
[۵] سوره مبارکه قصص، آیه ۵٫
[۶] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۵٫
[۷] سوره مبارکه نور، آیه ۵۵٫
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ».
[۸] سوره مبارکه مائده، آیه ۳٫
«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَ الْمَوْقُوذَهُ وَ الْمُتَرَدِّیَهُ وَ النَّطِیحَهُ وَ مَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ ۗ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ ۚ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».
[۹] سوره مبارکه توبه، آیه ۳۳٫
[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۰٫
«وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ».
[۱۱] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶٫
[۱۲] سوره مبارکه حجر، آیه ۹٫
[۱۳] شیخ صدوق، کمال الدین، باب ۳۸، حدیث ۱.
«اَنَا بَقِیهُ اللّهِ فِی اَرْضِهِ وَالمُنْتَقِمُ مِنْ اَعْدائِهِ فَلا تَطْلُبْ اَثَراً بَعْدَ عَینٍ یا اَحْمَدَ بنَ اِسْحاقَ».
[۱۴] شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال الدین، ج ۱، ص ۴۴۱، ح ۱۲. / شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص ۲۴۶، ح ۲۱۵. / علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰، ح ۲۵.
«اَنَا خاتَمُ الاْوْصِیاءِ، وَ بی یَدْفَعُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَلاءَ عَنْ اَهْلی وَ شیعَتی».
[۱۵] محمد بن محمد بن نُعمان مشهور به شیخ مُفید (۳۳۶ق یا ۳۳۸ق ـ ۴۱۳ق) متکلم و فقیه امامیه در قرنهای چهارم و پنجم قمری بود. گفته شده شیخ مفید با تدوین علم اصول فقه، روشی جدید در اجتهاد فقهی ارائه داد که راه میانهای بود در برابر دو روش عقلگرایی افراطی و اکتفاکردن به روایات بدون توجه به عقل. شیخ صدوق، ابن جنید اسکافی و ابن قولویه مشهورترین استادان شیخ مفید بودند. شیخ طوسی، سید مرتضی، سید رضی و نَجاشی نیز از شاگردان معروف او به شمار میروند. المُقنِعَه در علم فقه، اوائل المقالات در دانش کلام و الاِرشاد در شرححال امامان شیعه معروفترین آثار شیخ مفید شمرده شدهاند. محمد بن محمد بن نعمان در ۱۱ ذیالقعده سال ۳۳۶ق یا ۳۳۸ق در عُکبَری نزدیکی بغداد به دنیا آمد. پدرش شغل معلمی داشت و بدین جهت شیخ مفید به «ابن المعلم» مشهور بوده است. عکبری و بغدادی نیز دو لقب دیگر او هستند. درخصوص ملقبشدن به مفید هم گفتهاند: در مناظرهای که با علی بن عیسی رُمانی دانشمند معتزلی داشت، توانست استدلالات طرف مقابل را باطل کند؛ پس از آن رُمانی او را «مفید» خواند. در منابع تاریخی دو فرزند برای مفید ذکر شده است؛ یکی ابوالقاسم علی و دیگری دختری که اسمش در منابع نیامده و همسر ابویعلی جعفری بوده است. شیخ مفید در جمعه، دوم یا سوم ماه رمضان سال ۴۱۳ق درگذشت. شیخ طوسی، ازدحام مردم از همه مذاهب برای نماز گزاردن و گریستن در مرگ او را بیسابقه توصیف کرده است. او چند سالی در خانهاش مدفون بود و سپس به سوی مقابر قریش، نزدیک قبر امام جواد (علیه السلام) در حرم کاظمین منتقل شد. گفتهاند شیخ مفید بسیار صدقه میداد، فروتن بود، بسیار نماز میخواند و روزه میگرفت و لباس خشن بر تن میکرد؛ تا آنجا که وی را «شیخ مشایخ الصوفیه» (استاد استادان صوفیان) خواندند. ابویعلی جعفری داماد وی، گزارش کرده است که او شبها کم میخوابید و بیشتر وقتش صرف مطالعه و نماز و تلاوت قرآن و یا تدریس میشد. در نامه ای که امام زمان (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) برای شیخ مفید نوشته، او را با عناوین مانند: سَدید (استوار و راست) و ولیِّ رشید خطاب کرده است. مفید قرآن و علوم مقدماتی را نزد پدر فراگرفت. سپس برای ادامه تحصیل همراه پدر، به بغداد رفت و از محدثان، متکلمان و فقهای برجسته شیعه و سنی بهره برد. شیخ صدوق (درگذشت ۳۸۱ق)، ابن جنید اسکافی (درگذشت۳۸۱ق)، ابن قولویه (درگذشت۳۶۹ق)، ابوغالب زراری (درگذشت۳۶۸ق) و ابوبکر محمّد بن عمر جعابی (درگذشت۳۵۵ق) از مشهورترین استادان شیعی او بودهاند. شیخ مفید نزد حسین بن علی بصری معروف به جُعَل از اساتید بزرگ معتزله و ابویاسر شاگرد متکلم نامی ابوالجیش بلخی علم کلام آموخت. او همچنین به پیشنهاد ابویاسر در مجلس درس علی بن عیسی رمانی دانشمند معروف معتزلی شرکت کرد. وی از حدود ۴۰ سالگی ریاست شیعیان را در فقه، کلام و حدیث عهدهدار شد و در دفاع از عقاید شیعه، با علماء دیگر مذاهب مناظره میکرد.
شیخ طوسی در کتاب الفهرست، مفید را فردی تیزفهم و حاضرجواب و پیشتاز در دانشهای کلام و فقه معرفی کرده است. ابن ندیم از مفید با عبارت رئیس متکلمان شیعه یاد کرده، در علم کلام بر دیگران مقدم دانسته و بیهمتا توصیف کرده است. شیخ مفید را نماینده مکتب کلامی بغداد و برجستهترین شخصیت آن شمردهاند که به نقد اندیشههای مکتب کلامی قم میپرداخت. گفته شده مکتب فکری بغداد در شیخ مفید به اوج رسید. گفته شده شیخ مفید، نه عقلگرای افراطی بود و نه حدیثگرای افراطی، بلکه وی، رویکردی اعتدالی و میانه داشت. بر پایه گزارشی، ادعا شده شیخ مفید در صدور فتوایی اشتباه کرده و امام زمان (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) آن را اصلاح کرده است. گفته شده کهنترین منبع این گزارش مربوط به ۱۵۰ سال گذشته است. ضعف منبع توقیع، تعارض فتوا با روایات و فتاوای مشهور، اتهام بیسوادی یا عجله در صدور فتوا به شیخ مفید، از دلایل عدم صحت چنین روایتی معرفی شده است؛ علاوه بر اینکه شیخ مفید، در کتاب فقهی خود، المقنعه، به فتوای مشهور در این مسئله تصریح کرده و بر این اساس، صدور چنین اشتباهی از وی به داستانسرایی شبیه دانسته شده است. بر اساس نقل مذکور که به منابع مکتوب معاصر هم راه یافته است، مردی روستایی نزد شیخ مفید رفت و از او پرسید که اگر زنی باردار از دنیا برود و جنین در شکمش زنده مانده باشد، باید جنین را با زن دفن کرد، یا آن را درآورد؟ شیخ مفید به مرد گفت که زن را بدون درآوردن فرزند از شکمش دفن کنید. در راه بازگشت، فردی سوار بر اسب خود را به مرد روستایی رساند و گفت که شیخ گفته شکم زن را بشکافید، طفل را بیرون بیاورید و سپس زن را دفن کنید. چندی بعد که مرد روستایی، داستان را برای شیخ مفید نقل کرد، شیخ تعجب کرد و فرستادن فردی برای اصلاح فتوا را انکار کرد و متوجه شد که آن فرد، امام زمان بوده است. شیخ مفید سپس دست از فتوا دادن برداشت، تا آنکه در توقیعی از امام زمان، به وی گفته شد که فتوا بده، و ما آن را اصلاح و استوار میکنیم.
[۱۶] سید محمدحسن حسینی (۱۲۳۰-۱۳۱۲ق) (۱۱۹۴ـ۱۲۷۳ش) مشهور به میرزای شیرازی، میرزای بزرگ و میرزای مجدِّد، از مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم بود که فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد. میرزای شیرازی پس از درگذشت شیخ مرتضی انصاری در سال ۱۲۴۳ش، به مرجعیت رسید و تا پایان عمر به مدت سی سال مرجع واحد شیعیان بود. او شاگرد خاص و مورد علاقه شیخ انصاری بود. شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، آخوند خراسانی، شیخ فضل الله نوری، میرزای نائینی و محمدتقی شیرازی مشهور به میرزای دوم از شاگردان وی بودند. میرزا رسالههای فقهی و اصولی متعددی تألیف کرد و بر کتابهایی فقهی و اصولی بهویژه تعلیقههای شیخ انصاری برای مقلدانش، حاشیه زده است. همچنین فتاوای گردآوری شده او و نیز تقرایرت درسهای فقه و اصولش نیز چاپ شده است. میرزای شیرازی مؤسس حوزه علمیه و مکتب سامرا شناخته میشود. گفته شده او با هدف تقریب میان شیعه و سنی به سامرا مهاجرت کرد و در این شهر اقامت گزید. ساخت مدرسه، حسینیه، پل، بازار و حمام از خدمات عمومی و عامالمنفعه وی در سامرا بود. او در ۸۲ سالگی در سامرا درگذشت و در حرم امام علی (علیه السلام) در نجف دفن شد. درباره او آثاری به زبان عربی و فارسی نوشته شده است. از جمله هدیه الرازی الی الامام المجدد الشیرازی اثر آقابزرگ تهرانی و حیاه الامام المجدد الشیرازی اثر محمدعلی اُردوبادی در شرح حال میرزا و شاگردانش نوشته شده است.
[۱۷] بحارالانوار ۵۳: ۱۷۵ ؛ الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۹۰۲٫
«وَ عَنْهُ علیه السلام: فَإِنـّا یُحیطُ عِلمـُنا بِأنْبـائِکُمْ، وَلا یَعْزُبُ عَنّا شَىءٍ مِنَ أخبارِکُمْ وَ مَعْرِفَتِـنا بَالِزَّلَلِ الَّذى أصابَکُمْ».
[۱۸] الإحْتِجاجُ عَلی أهْلِ اللّجاج مشهور به الاحتجاج کتابی کلامی و به زبان عربی نوشته ابومنصور، احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی از علمای قرن۶ قمری است. این کتاب در بیان احتجاحات (بحث و استدلال) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) و برخی از پیروان آنها با مخالفان خود از فرقههای مختلف است. برخی از عالمان شیعی در انتساب کتاب اشتباه کرده و آن را به فضل بن حسن طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان نسبت دادهاند. احتجاج دارای ترجمهها و شروح متعددی است و بسیاری از بزرگان بر آن اعتماد کردهاند. کتاب الاحتجاج از کتب معتبری است که علما به آن اعتماد دارند و بدون هیچ دغدغهای روایات آن را نقل میکنند. تنها اشکالی که متوجه روایات کتاب شده آن است که اکثر روایات آن مرسل است و هیچ سندی در کتاب برای آنها یافت نمیشود. مصنف در مقدمه کتاب مینویسد: من بجز روایات تفسیر امام عسکری بقیه روایات کتاب را بدون سند آوردهام زیرا یا اجماع بر آنها هست یا موافق عقلاند یا در کتب مخالف و موافق مشهورند و روایات تفسیر منسوب به امام عسکری (علیه السلام) را با ذکر سند در ابتدای آنها آوردم، چرا که از حیث شهرت مانند بقیه روایات کتاب نیستند. با این سخن طبرسی، تمام علما با وجود روایات بدون سند، آن را پذیرفته و بدان اعتماد کردهاند. بسیاری از بزرگان شیعه مانند شیخ حر عاملی در امل الآمل، خوانساری در روضات الجنات، خویی در معجم رجال الحدیث و دیگران، آن را کتابی نفیس، نیکو و دارای فوائد بسیار دانستهاند.
[۱۹] ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی فقیه، محدث و متکلم شیعه قرن ششم هجری قمری، صاحب کتاب الاحتجاج است. وی معاصر فضل بن حسن طبرسی و استاد ابن شهر آشوب مازندرانی است. احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، از علمای شیعه قرن ششم است. از تاریخ تولد و وفات وی و جزییات زندگی او اطلاعاتی در دست نیست. تنها نکاتی که درباره زندگی او بیان شده است اینکه محمدعلی مدرس تبریزی در ریحانه الادب و محمدباقر خوانساری در روضات الجنات او را از اهالی ساری (استان مازندران) دانسته و سید محسن امین در اعیان الشیعه نیز وی را همعصر و خویشاوند فضل بن حسن طبرسی نویسنده کتاب مجمع البیان ذکر کرده است. در آوانگاری شهرت طبرسی اختلاف شده است، برخی او را طَبَرسی خواندهاند، به دعوی آن که نسبت به طبرستان میبرد. میرزا عبدالله افندی در ریاض العلماء، محمدعلی مدرس تبریزی در ریحانه الادب و محمدباقر خوانساری در روضات الجنات بر این اصرار دارند. برخی نیز گفتهاند منسوب به طبرستان، طبری یا طبرانی یا طبرستانی خواهد بود و نه طبرسی، بلکه نام دقیق مؤلف مجمع البیان، طَبْرِسی است که عربی گردانیده تَفرِشی است و تفرشی منسوب به تفرش، شهری بین قم و اراک است. استاد سرشناس طبرسی، مهدی بن ابی حرب مرعشی است که طبرسی بهواسطه او از شیخ صدوق روایت نقل میکند. مشهورترین شاگرد طبرسی هم ابن شهر آشوب مازندرانی است.
[۲۰] طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۳. / راوندی، هبه الله بن حسین، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۹۰۳. / علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵، ح ۷.
«اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ، وَ لَوْلا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ الَّلاْواءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الاْعْداءُ».
[۲۱] عزیزالله خوشوقت (زاده ۱۰ مهر ۱۳۰۵ – درگذشته ۲ اسفند ۱۳۹۱ در شهر مکه) مجتهد، از روحانیون شیعه معاصر بود. او در حکمت و عرفان از شاگردان سید محمدحسین طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) و در فقه از شاگران سید حسین بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) و سید روحالله خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بود. او همچنین سالها امام جماعت مسجد امام حسن مجتبی (علیه السلام) واقع در سهراه طالقانی تهران (پیچ شمران) بود. او در اوایل انقلاب ۱۳۵۷ ایران برای مدتی کوتاه نماینده ویژه سید روحالله خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. کتابی با موضوع زندگینامه وی با عنوان (درّ مکنون علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه)) وی را متولد تهران و نام دقیقش را عزیز ذکر کردهاست. وی با روحانیونی چون محمدتقی بهجت (رضوان الله تعالی علیه)، محمدجواد انصاری (رضوان الله تعالی علیه) و هادی ابهری (رضوان الله تعالی علیه) مأنوس بود. عزیزالله خوشوقت (رضوان الله تعالی علیه) در ماه رجب سال ۱۳۰۵ در شهر بادکوبه (باکو) متولد شد. پدر و مادر او اهل زنجان بودند اما مدتی را به سبب ناامنیهای موجود در منطقه، به باکو مهاجرت نمودند و او (عزیز) بهعنوان دومین فرزند در آنجا متولد شد. این روحانی فعال، بعد از تحصیلات خود در دبیرستان، روی بهسوی علوم حوزوی آورد و بعد از مدت پنج سال تحصیل در مسجد لرزاده (حوزه علمیه تهران) به شهر قم رفت. وی بعد از به اتمام رساندن دروس حوزه به تهران برگشت و هنگامی که ۳۳ سال داشت ازدواج کرد که در نتیجه این ازدواج، صاحب دو پسر و چهار دختر شد. وی نهایتاً در ۲ اسفند ۱۳۹۱ در شهر مکه به سبب بیماری درگذشت.
[۲۲] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۸٫
«فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ».
[۲۳] تَفْصیلُ وَسائلِ الشیعَه إلی تَحْصیلِ مَسائلِ الشَّریعَه معروف به وسائل الشیعه اثر شیخ حر عاملی (درگذشت؛۱۱۰۴ق) و شامل ۳۶ هزار روایت با سند آن در موضوعات متعدد فقهی شیعه در بابهای جداگانه است. این احادیث از منابع روایی شیعه مانند کتب اربعه گردآوری شده است. وسائل الشیعه دارای شروح، معاجم، تلخیص و ترجمه است. سید حسن صدر (۱۲۷۲-۱۳۵۴ق) وسایل الشیعه را جامع و کامل دانسته و گفته این کتاب موجب حیرت علما گشته و مانند آیه قرآن در برابر دیگر سخنان مطرح شده است. عبدالحسین امینی (۱۳۲۰-۱۳۹۰ق) این کتاب را باعث ستایش نویسندهاش، حر عاملی بیان کرده است. مؤلف در مقدمه کتاب، انگیزه خود را نوشتن کتابی بدون دراز نویسی و تکرار اعلام کرده که در آن، از منابع مورد اعتماد و مشهور، فقط احادیث مورد نیاز یا کاربردی گردآوردی شده باشد. کتاب وسائل الشیعه را شاخصترین کتاب در زمینه تقطیع احادیث دانستهاند. تقطیع روایات به معنای بخشبخش کردن احادیث برخی از دانشمندان شیعه همچون موسی نجفی خوانساری، حجت کوهکمرهای، خوئی و مکارم شیرازی تقطیع اخبار را عادت صاحب وسائل دانستهاند. به باور برخی محققان جامع احادیث الشیعه توسط آیتالله بروجردی جمعآوری شد تا نقصان تقطیع احادیث در وسائل الشیعه جبران شود. البته برخی معتقدند که صاحب وسائل منافع تقطیع را بیش از مضرات دیده که دست به تقطیع زده است. همچنین گفته شده که شیخ حر عاملی با بیان اسناد و اشاره به نسخههای دیگر یک روایت در کتابهای دیگر، مواضع تقطیع را برای خوانندگان خود مشخص ساخته است. بعضی از محققان بر این باورند که درباره حجم اشکالات ناشی از تقطیع در وسائل الشیعه بزرگنمایی شده و موارد خطای ناشی از تقطیع در این کتاب نسبت به حجم تقطیع، بسیار نادر و اندک است.
[۲۴] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۹۶.
[۲۵] من لا یحضره الفقیه، جلد ۲، صفحه ۵۲۰.
«وَ رُوِیَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ اَلْعَمْرِیِّ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: وَ اَللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا اَلْأَمْرِ لَیَحْضُرُ اَلْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَهٍ یَرَى اَلنَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لاَ یَعْرِفُونَهُ».
[۲۶] محمد علی اراکی (۱۳۱۲-۱۴۱۵ق) از مراجع تقلید شیعه مدفون در قم. او حدود ۳۰ سال امام جماعت مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام) قم بود. وی همچنین نماز جمعه را واجب میدانست و در همین مسجد نماز جمعه اقامه میکرد. وی در تأسیس حوزه علمیه قم نقش مهمی داشت. گفتهاند با اینکه بیش از ۴۰ سال از اجتهاد او میگذشت، از روی تواضع، مرجعیت را به دیگران واگذار میکرد. وی آخرین حلقه از مراجعی بود که از نسل شاگردان شیخ عبدالکریم حائری بودند و بعد از وفات او مرجعیت به شاگردان آیتالله خویی، آیتالله گلپایگانی و امام خمینی منتقل شد. شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم، باجناق و سید محمدتقی خوانساری داماد او بوده است. اراکی در ۱ آبان سال ۱۳۷۳ش بر اثر ضایعه عروقی در بیمارستان بستری شد و در نیمهشب سهشنبه، ۸ آذر ۱۳۷۳ش (۲۵ جمادیالثانی ۱۴۱۵ق) درگذشت. محمدتقی بهجت بر پیکرش نماز خواند و در جوار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) در کنار قبور عبدالکریم حائری و سید محمدتقی خوانساری دفن شد. اراکی در ۱۱ یا ۱۲ سالگی، خواندن و نوشتن را توسط آقاعماد، شوهر خواهر خود، فراگرفت. سپس در درس آقا شیخ جعفر حاضر شد، قسمتی از سطح را نزد وی آموخت و بقیۀ کتابهای درسی را نزد شیخ عباس ادریسآبادی فراگرفت. او نزد محمدباقر اراکی سلطانآبادی، مشهور به سلطانالعلمای اراکی (۱۳۸۲ق)، شرح منظومه ملاهادی سبزواری را فراگرفت. از دیگر اساتید او آقا نورالدین اراکی (۱۳۴۰ق) بود. اراکی از ۲۰ سالگی در درس عبدالکریم حائری یزدی شرکت نموده و به مدت ۸ سال در اراک از او بهره برد. اراکی مباحث طهارت و نکاح را نزد سید محمدتقی خوانساری (۱۳۷۱ق) فراگرفت.
با وجود اینکه وی مجتهد بزرگی بود و تعلیقهاش بر عروه الوثقی، بیش از ۴۰ سال پیش تدوین شده بود، اما بهخاطر تواضعی که داشت، مرجعیت را به دیگران واگذار میکرد. اما پس از درگذشت امام خمینی، علمای بسیاری از شهرها، به ویژه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مقلدان امام خمینی را به آیتالله گلپایگانی و آیتالله اراکی ارجاع دادند و پس از درگذشت آیتالله خویی و آیتالله گلپایگانی، مرجعیت تقلید در آیتالله اراکی متعین شد. آیتالله اراکی آخرین حلقه از مراجعی بود که از نسل شاگردان آیتالله شیخ عبدالکریم حائری بودند و بعد از وفات وی مرجعیت به شاگردان آیتالله خویی، آیتالله گلپایگانی و امام خمینی منتقل شد. بعد از درگذشت آیتالله اراکی مرجعیت از حالت تکمرجعی خارج گشت.
[۲۷] عبدالکریم حائری یزدی (۱۲۷۶ـ ۱۳۵۵ق) معروف به آیتالله مؤسس از مراجع تقلید شیعه، بنیانگذار و زعیم حوزه علمیه قم از سال ۱۳۰۱ش تا ۱۳۱۵ش بود. حائری سالهای طولانی در حوزه علمیه کربلا، سامرا و نجف تحصیل کرد. او در سال ۱۳۳۳ق/۱۲۹۳ش برای همیشه به ایران بازگشت و در ابتدا به اداره حوزه علمیه اراک مشغول شد. آیتالله حائری در سال ۱۳۴۰ق (۱۳۰۱ش) به دعوت عالمان قم، به آن شهر رفت و با شکلدادن به حوزه علمیه قم و بر عهده گرفتن ریاست آن، در قم ماندگار شد. حائری در دوران ریاست حوزه قم بیش از هر چیز به برنامهریزی برای تثبیت و پیشرفت حوزه میاندیشید. تحول در روشهای آموزش در حوزه، تخصصی شدن ابواب فقه، توسعه دامنه معلومات دانشپژوهان حوزه، حتی آموزش زبانهای خارجی، و بهطور خلاصه تربیت محقق و مجتهد، از برنامههای او بود. حائری خود را در معرض مقام مرجعیت قرار نداد و پس از وفات سیدمحمدکاظم یزدی (۱۳۳۷ق/۱۲۹۸ش) دعوت برای رفتن به عتبات و پذیرش مرجعیت شیعه را نپذیرفت و اقامت در ایران را وظیفه خود خواند. با این حال با افزایش شهرتش در قم، بسیاری از ایرانیان و برخی شیعیان سایر کشورها از مقلدان او شدند.
حائری از سیاست گریزان بود و در ماجرای مشروطه نیز در امور دخالت نکرد اما به سبب جایگاه اجتماعیاش در اواخر عمر، ناچار به حضور در امور سیاسی شد؛ او به مسئله کشف حجاب (۱۳۱۴ش) اعتراض کرد و تا زمان درگذشت، مناسباتش با رضا شاه پهلوی تیره بود. برخی از شاگردان او از جمله سید روح الله خمینی، محمد علی اراکی، گلپایگانی، شریعتمداری، سیدمحمدتقی خوانساری و سید احمد خوانساری در سالهای بعد به مقام مرجعیت رسیدند. حائری در امور اجتماعی نیز فعال بود و از جمله کارهای عامالمنفعه او تأسیس بیمارستان سهامیه قم و تشویق به ساختن بیمارستان فاطمی قم بود. عبدالکریم حائری، به خواست شوهرخالهاش میرابوجعفر به اردکان رفت و در مکتبخانه آموزش دید و پس از فوت پدرش، نزد مادرش در مهرجرد رفت. پس از مدتی به یزد رفت و در مدرسه محمدتقی خان، معروف به مدرسه خان، ادبیات عرب را نزد عالمانی چون سیدحسین وامق و سیدیحیی بزرگ، معروف به مجتهد یزدی فرا گرفت.
[۲۸] نظامی، خمسه، لیلی و مجنون، بخش ۱۷.
[۲۹] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۲۶۶.
پاسخ دهید