«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مُقدّمه

«وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۲]»؛ میلاد مسعود ارباب‌مان امام حسین (علیه السلام) و پَرچمدارش و نگهبان خونش، پیام‌آور انقلابش، سُفره‌گُستر دعا و نیایش و مُناجات حضرت امام زین‌العابدین (علیه الصلاه و السلام) را تبریک عرض می‌کنم.

Sadighi-14031115-Jashne Milade Sardarane Karbala-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (1)

انسان در این دنیا باید سعی کند در مسیر کَسب بهشت قرار بگیرد

بَشر آمده است که خودش را در مسیر عُروج و صُعود و مِعراج به خدا برساند. آیه‌ی کریمه و آیات مُتعدد در قرآن کریم آمده است: «یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ[۳]»؛ ای انسان! همه‌ی شما به سوی خدا به سختی حرکت می‌کنید. سِیر بَشر سِیر اِلی‌الله است. لذا مرگ لقاءالله است، مرگ مُلاقات با خداست. ولی مُلاقات با خدا و رسیدن به خدا برای کافر رسیدن به غَضب خداست. یکی از صفات الهی مُنتقم هست، خداوند شدیدالعِقاب است؛ این‌ها صفات خداست. آدم ساقط شده، آدمِ با بی‌حَیایی زندگی کرده این هم به خدا می‌رسد، ولی به صفت غَضب خدا می‌رسد، کارش با انتقام الهی خواهد بود. گروهی در مسیر سِیر اِلی‌الله دنبال بهشت خدا هستند. با خدا مُعامله می‌کند و به این مُعامله ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) هم تشویق کرده‌اند. فرمودند: «إِنَّ أَبْدَانَکُمْ لَیْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهُ[۴]»؛ قیمت بدن‌های شما بهشت است. شما که نمی‌توانید بدن‌تان را نگاه دارید؛ کودک بودیم، جوان شدیم، کامل شدیم، پیر شدیم، بدن فرسوده شد. مَگر توانستیم آن را نگاه داریم؟ نمی‌توانیم نگاه داریم. حالا که بَناست از دست برود، به قیمت از دست بدهیم. از بدن در مسیر رسیدن به بهشت کار بکِشیم. بدن را به رفاه و تنبلی عادت ندهیم. آمده‌ایم که کار کنیم. «اَلْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَ حِسَابَ[۵]»؛ امروز روز عمل است و پرونده‌تان هم باز است. پَرونده‌تان بسته نشده است؛ می‌توانید در مورد جَرایم‌تان از خدا عَفو بگیرید. یا با اَعمال صالحه جُرم‌هایتان را بشویید و پاک کنید. حَسنات سیّئات را از بین می‌بَرد. توبه، تَوسُّل، عبادت، شفاعت باعث می‌شود قبل از آن که پَرونده‌ی آدم در عالَم بَرزخ مایه‌ی شرمندگی‌اش بشود، خداوند متعال در این‌جا آن را درست می‌کند. عدّه‌ای هم خیلی کاسب نیستند، اما از آتش می‌ترسند. جَهنّم واقعاً برایش ترسناک است. این‌ها هم چه بَسا شوق بهشت نیست؛ اگر مُطمئن بود خداوند او را به جَهنّم نمی‌بَرد، عبادت نمی‌کرد، تَرک مُحرّمات نمی‌کرد؛ ولی می‌ترسد عاقبت این گناهان سقوط در جَهنّم بشود. این‌ها هم خداوند را عبادت می‌کنند، از ترس جَهنّم عبادت می‌کنند. خداوند هم خدایی است که «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ[۶]»، کسی که از خوف خداوند متعال، از مقام خدا خوف داشته باشد، خداوند دو بهشت به او می‌دهد. هم بهشت جسمانی به او می‌دهد، هم بهشت روحانی به او عنایت می‌کند. هم جسمش در بهشت از تمام لَذائذ جسمانی که در این عالَم برخوردار بود، آن‌جا هم بهشت جسمی خواهد داشت، حورالعین خواهد داشت، اَنهاری از عسل و لَبَن خواهد داشت و هرآنچه که اشتها دارد خداوند به او می‌دهد؛ و هم بهشت روحانی خواهد داشت. «مُرغ باغ مَلکوتم[۷]». «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ[۸]»؛ روحِ ما از خداست و باید به خدا برگردیم. لذا قرآن کریم فرمود: خداوند متعال برای مُتّقین جنّتی قرار داده است «عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ[۹]»؛ این مقامِ عِند رَبّی برای روح است. خداوند جسم نیست که جسمِ ما نزد خدا برود. جسم جایگاه خودش را دارد. جسم ماده است، جسم کَثرت دارد، جسم در حَدّی نیست که لطافت پیدا کند و صفات خدا خودش را در این جسم نشان بدهد؛ این امکان ندارد. لذا چون چشم ما جسمانی است، جَمال الهی با چشم سر دیده نمی‌شود. اما اگر روح‌مان با عبادت، با تَرک گُناه لطافت پیدا کرد، قرآن کریم می‌فرماید: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَهٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٌ[۱۰]»؛ روز قیامت ما خدا را خواهیم دید. اما با چه چیزی؟ با چشم دل. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به «ذِعلب یَمانی[۱۱]» وقتی سؤال کرد: «یَا أَمِیرَاَلْمُؤْمِنِینَ هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ[۱۲]»؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «وَیْلَکَ»؛ از چه کسی چه سؤالی می‌کُنی؟! وای بر تو. «مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ[۱۳]»؛ اصلاً رَبّی را که نبینم، اطاعت نمی‌کنم. بعد خواستند هم ذِعلب و هم دیگرانی که این جمله‌ی مولا را می‌شنوند، یک‌وقتی مانند برخی دَراویش و اهل تَصوُّف فکر نکنند خدا در آدم حُلول می‌کند و آدم خدا را به شکلی جسمانی می‌بیند یا مانند وهابیّت که خدا را جسم می‌دانند، برایش دو انگشت قائل هستند یا به صورت یک جوان عَمْرَدْ خدا را می‌دانند، این‌ها برای بی‌مَعرفتی است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «لاَ تُدْرِکُهُ اَلْعُیُونُ فِی مُشَاهَدَهِ اَلْأَبْصَارِ[۱۴]»؛ این چشم به حقیقت اِبصار چشمی او را نمی‌بیند. «وَ لَکِنْ رَأَتْهُ اَلْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ اَلْإِیمَانِ[۱۵]»؛ قلب وقتی به ایمان شفاف شد، جَمال الهی در آیینه‌ی دل مُنعکس می‌شود. این است که این شعر را مُکرّر از ما هم شنیده‌اید:

«چشمِ دل باز کن که جان بینی     *****     آنچه نادیدنی است، آن بینی[۱۶]».

این دو مسیر که هر دو هم خوب است. هم آدم واقعاً بداند که نمی‌اَرزد بهشت را از دست بدهد. چا خاکی به سر بکند وقتی که آدم مُرد بهشت نداشته باشد؟! کُجا می‌رود؟! خداوند همه‌ی گذشتگان و اساتید ما را را رَحمت کند. مرحوم «آیت الله امینی نجف‌آبادی» (رضوان الله تعالی علیه) مریض بودند. علّامه «آیت الله مصباح» (رحمت الله علیه) به عیادت ایشان رفته بود. در آن بستر با یک حَسرتی نگران بوده است و می‌گفتند: آقای مصباح! ما را کُجا می‌بَرند؟ وقتی مُردیم ما را کُجا می‌بَرند؟ عاقل باید برای آینده‌ی خودش به فکر باشد. یک اطمینانی حاصل کند که وقتی مُرد نزد امام حسین (علیه السلام) می‌رود، نزد ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) می‌رود، به بهشت می‌رود. هر دوی این‌ها خوب است. بالِ خوف و رَجا هست. آدم را پَرواز می‌دهد، آدم را بالا می‌بَرد.

Sadighi-14031115-Jashne Milade Sardarane Karbala-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (3)Sadighi-14031115-Jashne Milade Sardarane Karbala-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (4)

منشأ تمام عبادت ائمه‌ی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) محبّت حق‌تعالی است

اما هم امام حسین (علیه السلام)، هم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از هر دو روایت هست که این دو بزرگوار فرموده‌اند: ما خدا را عبادت می‌کنیم، ما بنده هستیم، جُز بندگی کاری نمی‌کنیم. ولی نه از خوف نار است و نه به طَمع بهشت است؛ بلکه در بعضی از عبارت‌ها دارد: «وَجَدْتُکَ أَهْلاً[۱۷]»؛ اصلاً من خودت را دوست دارم. تو اهل هستی، تو شایسته‌ی عبادت هستی. در بعضی از روایات هم دارد: «عَبَدُوهُ شُکْراً[۱۸]»؛ چون همیشه از تو محبّت می‌بینم، «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ[۱۹]»؛ تو که نعمتت را از ما قطع نمی‌کنی. «یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّهِ[۲۰]»؛ تو دَوام ریزش رَحمت برای ما داری. لحظه‌ای نیست من را جان ندهی، به چشمم نور ندهی، به زبانم قدرت گفتن ندهی، به عُروقم جریان خون را قطع کنی. تو عَلی‌الدّوام این همه نعمت به من می‌دهی. در برابر این همه نعمت من هم راهی جُز بندگی تو ندارم. و این «شُکْراً» از بابِ سپاس، حق‌شناسی، نمک‌شناسی عبادت می‌کند. در این راستا یک وَجه مُشترکی بین حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و عَلمدار میدان عشق، عشق به ولایت، عشق به امامت، عشق به شهادت، عشق به امام حسین (علیه السلام) در این عَرصه‌ها عالَم عَلمداری شایسته‌تر از قَمر مُنیر بنی‌هاشم سُراغ ندارد. و هم امام زین‌العابدین، سیّد ساجدین، ذوالثَفَنات (صلوات الله علیهم اجمعین) در عرفان که بَحث کردند حقیقت عرفان چیست، می‌گویند: ما نَقل داریم، عقل داریم، وَحی داریم و شُهود که ۴ مسیر برای مَعرفت است. یک مَعرفت حسّی داریم. آدم با لامِسه‌اش نرمی و زِبری را احساس می‌کند. این یک علم است. «مَن فَقَدَ حِسّاً فَقَد فَقَدَ عِلماً[۲۱]»؛ هرکسی یکی از حَواس را از دست بدهد، یک علمی را از دست داده است. این‌هایی که شامّه‌شان بو را نمی‌فَهمد؛ اصلاً بگویید بوی بد، بوی خوب یا بوی عَطر او علمی به این ندارد. هیچ  دریافتی ندارد که بو چه چیزی هست. یا این‌هایی که کورِ مادرزاد هستند؛ این‌ها از رنگ‌ها هیچ اطّلاعی ندارند. علم‌شان نسبت به رنگ‌ها برایشان حاصل نمی‌شود. کَرها از صدا هیچ علمی ندارند. این حِس‌های ما برای ما مَنشأ علم هستند. علوم حِسّی هستند و این دانشگاه‌ها و علوم تجربی همه به علوم حِسّی برمی‌گردند؛ خیلی بَرکات دارد. در برابر علوم حِسّی، علوم غیر حِسّی هست. یک بخش از علوم غیر حِسّی وَحی الهی است. خداوند متعال به ما اِلهام می‌کند. «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا[۲۲]»؛ برای همه است. خداوند متعال به همه‌ی بندگانش مَصالح و مَفاسد را و خوب و بد را در وجود ما به طور فِطری اِلهام فرموده است. یک بَخش از آن وَحی است که از طَریق جبرئیل (علیه السلام) و مَلائکه به انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) نازل شده است و آن‌ها این وَحی را به ما رسانده‌اند. یا ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفته‌اند یا به آن‌ها اِلهام شده است یا قرآنی که بر قلبشان است، از او دروسی را به زبان ما توضیح دادند. در مَجموع این علوم را علوم نَقلی می‌گویند. قرآن برای ما مَنقول است، اَحادیث برای ما مَنقول است، این‌ها علوم نَقلی هستند. در کنار علوم نَقلی، ما حکمت داریم، ما علم کَلام داریم، علم فلسفه داریم. این‌ها علوم عقلی است.

Sadighi-14031115-Jashne Milade Sardarane Karbala-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (2)Sadighi-14031115-Jashne Milade Sardarane Karbala-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (5)

«الفکر حرکه الی المبادی     *****     و من المبادی الی المراد[۲۳]»؛

این علم و فکر از یک بَدیهیاتی آدم شروع می‌کند و مُقدّمات تشکیل می‌دهد، یک چیزی را که مَجهول بوده است را کَشف می‌کند. این علوم را علوم عَقلی می‌گویند. در کنار این علوم یک علمی است که ارتباط به حِسّ و نَقل ندارد؛ بلکه شُهود است. می‌گویند عُرفای روم و چین با هم مُسابقه گذاشته بودند. یک عدّه‌ای مُدّت‌ها ریاضت کشیدند تا قلبشان شَفّاف بشود و مَجهولات و اَسرار را با آیینه‌ی قلب مُتوجّه بشوند. یک عدّه‌‌ای در اَثر علم و ریاضت‌های مَعمول رسیدند و یک عدّه‌ای هم قلبشان را با محبّت صیقل دادند. یعنی دو گروه نَقّاش بودند؛ در مَهارت نَقّاشی می‌خواستند بَرنده بشوند. گروهی نَقّاش تجربه‌دیده‌ی با مَهارت با بهترین رنگ‌ها و بهترین قَلم‌های مویی این دیوار را زیبا نَقّاشی کردند، در نَقّاشی هم اوج داشتند. خیلی نَقشه‌های بَدیع و دلنشینی بود. عدّه‌ای در مُقابل این‌ها آمدند و با رنگ و مویرگ و این‌ها کار نکردند؛ آمدند و این دیوار را صیقل می‌دادند. کار آن‌ها که تمام شد، کار این‌ها هم تمام شد. ولی آن‌ها چه‌قَدر زَحمت کشیده بودند و رنگ‌کاری کرده بودند؛ هرآنچه آن‌ها انجام داده بودند در این دیوار مُقابل که مانند آیینه شَفّاف درآمده بود، این‌ها دیدند هرچه کرده‌اند در این‌جا هم دیده می‌شود. حالا عدّه‌ای با علوم حُصولی، با علوم ذهنی، با مُراقبت‌ها به جایی می‌رسند؛ اما عدّه‌ای یک کاری می‌کنند که خداوند آن‌ها را دوست داشته باشد؛ خداوند متعال به آن‌ها نگاه کند؛ خداوند دلِ آن‌ها را خودش به عُهده بگیرد؛ دلِ آن‌ها را خانه‌ی خودش قرار بدهد. این‌ها به مرحله‌ی شُهود می‌رسند. این شُهود همان عرفان است. اما مرحوم «آقای طباطبایی» (اعلی الله مقامه الشریف) برای این‌که همه را در مسیر عرفان قرار بدهد، می‌فرماید: عرفان عبارت است از این‌که خدا را با محبّت عبادت کُنی. حُبّاً خدا را عبادت کُنی. نماز می‌خوانی اوّل فکر کُن نماز چه چیزی است؟ نماز سفر اِلی‌الله است. اگر بَنا باشد شما به مَکّه بروید، بَنا باشد به کربلا بروید، اگر بشنوید یکی از اولیاء الهی در یک نُقطه‌ی تهران هست و او اَسرار را می‌داند، با امام زمان (ارواحنا فداه) ارتباط دارد، شما چه‌جور دوست دارید به سوی او بروید؟ شوق پیدا می‌کنید، انگیزه پیدا می‌کنید که بروید و یکی از اولیاء الهی را ببینید. این عبادتِ با محبّت، جبهه‌ی با محبّت، درس‌خواندن با محبّت، احسان کردن با محبّت جلوه‌های عرفان است. بنابراین عبادت عارفانه از دیدگاه مرحوم آقای طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) این است که انسان برای مَصالح خودش این کار را نمی‌کند. بخاطر این‌که بهشت برود، بخاطر این‌که ضَرر نبیند، بخاطر این‌که در کَمین دشمن قرار نگیرد، اصلاً کاری به این کارها ندارد. می‌گوید: او من را دوست دارد، من هم او را دوست دارم؛ پس می‌خواهم یک کاری بکنم او از من خوشش بیاید. این آن چیزی است که خداوند متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی «هَل‌أتی» فرمود. این‌هایی که اِطعام کردند «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا[۲۴]»، خداوند انگیزه‌ی این‌ها را به ما نشان داد. «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا[۲۵]»؛ بخاطر مُزد عبادت نمی‌کنند.

«تو بندگی چو گدایان به شرطِ مُزد مَکُن     *****     که دوست خود روشِ بنده‌پروری داند[۲۶]»

لذا امام حسین (علیه السلام) تمام وجودی مَملو از محبّت خداست. این عبارت را در دعای عرفه‌شان دارند. عَرضه می‌دارند: «عَمِیَتْ عَیْنٌ لَاتَراکَ عَلَیْها رَقِیباً[۲۷]»؛ کور باد آن چشمی که تو را مُراقب خود نبیند. «وَ خَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً[۲۸]»؛ زیانکار باد ـ اگر انشاء باد ـ کسی که در نَقد عُمر از محبّت تو چیزی نَصیبش نشده است. بی‌نور زندگی کرده است، مُنجمد زندگی کرده است، قلبش یخ‌زده و اَفسُرده بوده است، گرمی محبّت دلش را مُشتعل نکرده است. یک چنین کسی زیان در عُمر کرده است، خسارت در عُمر دارد. هر مقدار از عُمر که نورِ محبّت مَرکبش نبوده است، شُعله‌ی محبّت خانه‌ی دلش را گَرم نکرده است، این مقدار خسارت است.

Sadighi-14031115-Jashne Milade Sardarane Karbala-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (6)

مقام تسلیم حضرت اباالفضل العبّاس در برابر امام حسین (علیهما السلام)

حضرت امام حسین (علیه السلام) همه‌ی کارهایش عاشقانه بود. نه نمازش، بلکه غذاخوردنش به عشق خدا بوده است. قَمر مُنیر بنی‌هاشم مُلاحظه می‌کنید در این زیارت‌نامه‌ی آن بزرگوار که عَرضه می‌داریم: «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ[۲۹]»؛ شما اصلاً خودت را در دامن حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) انداخته‌ای. تو نبوده‌ای؛ تمام وجودت مَجذوب امام حسین (علیه السلام) بود. هرکاری می‌کردی اراده‌ی حسین (علیه السلام) تو را بالا و پایین می‌کرد. «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ»؛ تو دَربست تسلیم بودی. قلبت، روحت، پیکرت، تمام اراده‌ات، عَزمت، همه‌چیزت در اختیار امام حسین (علیه السلام) بود. «بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفاءِ وَ النَّصِیحَهِ[۳۰]»؛ تو با امام حسین (علیه السلام) این‌جور بودی. لذا در عُمرش هیچ درخواستی از حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) نکرده است. آماده‌باش در خدمت امام حسین (علیه السلام) بوده است. «حُکم آنچه تو فرمایی[۳۱]». هرچه تو بگویی همان است. هیچ آرزویی جُز این‌که در اختیار امام حسین (علیه السلام) باشد و او را از خودش راضی نگاه دارد. غیر از این هیچ‌چیزی نداشت. لذا نگران بود که او را از امام حسین (علیه السلام) جُدا کنند. وقتی آمدند و اَمان‌نامه آوردند، دارد بر این‌که وقتی حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) غیرتی می‌شد موهای سر ایشان می‌ایستاد؛ گویا کُلاه‌خودِ ایشان تکان می‌خورد. نگران بود که امام حسین (علیه السلام) بگوید بُرو. خیلی محبّت در وجودش شدید بود.

Sadighi-14031115-Jashne Milade Sardarane Karbala-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (7)

دعاهای بی‌نظیر حضرت سیّدالساجدین (سلام الله علیه)

اما امام زین‌العابدین (علیه السلام) مُلاحظه می‌کنید این صحیفه‌‌ی نوریه‌ی سجادیه را که سراسر عرفان است. یک همایش بین‌المللی عرفان در قُم تشکیل شده بود، از مَکاتب و مَذاهب مُختلف هم دعوت کرده بودند، از جُمله از کِشیش‌های مذهبی که از آمریکا به این‌جا آمده بودند. یکی از آن‌ها آمد و خیلی حرف‌های نابی زد. از او پُرسیدند: شما این‌ها را از کُجا آوردید؟ گفت: از صحیفه‌ی سجادیه‌ی امام زین‌العابدین (علیه الصلاه و السلام). هم آدم صحیفه‌ی سجادیه‌ را قَدر بداند و هم این مُناجات «خَمس عَشر» که در مفاتیح آمده است، مَخصوصاً مُناجات مُحبّین، مُناجات مُریدین. یک اَلفاظی دارد که دیگر امشب نرسیدم عَرض کنم. قَصد داشتم جُملاتی از این مُناجات‌های حضرت سجّاد (علیه السلام) را غذای دل‌های پاک‌تان قرار بدهم که لذّت ببَرید. برای فُرصت دیگری طَلب شما باشد.

Sadighi-14031115-Jashne Milade Sardarane Karbala-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (8)

دعا

خدایا! به حقیقتِ این اَنوار مُقدّسی که از عَرش خودت برای روشن‌کردن دل ما در این عالَم طُلوع کردند، این‌ها از عَرش الهی آمدند و در این‌جا که مُتولّد شدند، یعنی طُلوع کردند. امام حسین (علیه السلام) طُلوع کرد، حضرت اباالفضل (علیه السلام) طُلوع کرد، امام زین‌العابدین (علیه السلام) طُلوع کرد. خدایا به اَنوار جَلیّه‌ی این اَنوار عَرشت قَسمت می‌دهیم به همین زودی خورشیدِ عالَم‌تاب امام زمان (ارواحنا فداه) را ظاهر و نور مُقدّس عَدل ایشان را فَراگیر عالَمیان قرار بده.

خدایا! ما را از دیدن جَمال نورانی امام زمان (ارواحنا فداه) مَحروم مَگردان.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم ما را هم محبّتی قرار بده.

خدایا! ما را از این عبادت‌های توأم با کسالت‌ نجات بده.

خدایا! عبادت‌هایمان، زندگی‌مان را با محبّت و عشق خستگی‌ناپذیر کُن.

خدایا! ملّت ما را، نظام ما را، رهبر عاشق ما را بر همه‌ی مشکلات پیروز بگردان.

خدایا! ما را دشمن‌شاد نکُن.

خدایا! مریض‌هایمان را شفا بده.

خدایا! مشکلات زندگی‌مان را برطرف بفرما.

خدایا! جوان‌های ما را به مَقصد برسان.

خدایا! امام (رضوان الله تعالی علیه) و شهدا را از ما خُشنود بگردان.

خدایا! به باب‌الحَوائج‌مان حضرت اباالفضل (علیه السلام) قَسمت می‌دهیم حَوائج این جمع، هر حاجتی دارند برآورده بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه انبیاء، آی ۷۳٫

«وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاهِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَاهِ ۖ وَ کَانُوا لَنَا عَابِدِینَ».

[۳] سوره انشقاق، آیه ۶٫

[۴] الکافی، ثقه الاسلام کلینی، ج ۱، ص ۱۳؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۵۶؛ تحف‏العقول، حسن بن شعبه حرانی، ص ۳۹۰؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۷۵، ص ۳۰۶.

«أَمَا إِنَّ أَبْدَانَکُمْ لَیْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهُ فَلَا تَبِیعُوهَا بِغَیْرِهَ».

[۵] الأمالی (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۲۳۱٫

«أَخْبَرَنَا اَلشَّیْخُ اَلسَّعِیدُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ اَلنُّعْمَانِ (رَحِمَهُ اَللَّهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلصَّیْرَفِیُّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَخْلَدٍ بْنِ حَفْصٍ ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْوَلِیدِ ، قَالَ: حَدَّثَنَا غُنْدَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَعِیدٌ ، عَنْ سَلَمَهَ بْنِ کُهَیْلٍ ، عَنْ أَبِی اَلطُّفَیْلِ ، قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) فِی خُطْبَهٍ لَهُ: إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ طُولُ اَلْأَمَلِ وَ اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى، فَأَمَّا طُولُ اَلْأَمَلِ فَیُنْسِی اَلْآخِرَهَ، وَ أَمَّا اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى فَیُضِلُّ عَنِ اَلْحَقِّ، أَلاَ وَ إِنَّ اَلدُّنْیَا قَدْ تَوَلَّتْ مُدْبِرَهً وَ إِنَّ اَلْآخِرَهَ قَدْ أَقْبَلَتْ مُقْبِلَهً، وَ لِکُلِّ وَاحِدَهٍ مِنْهُمَا بَنُونَ، فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلْآخِرَهِ وَ لاَ تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلدُّنْیَا، فَإِنَّ اَلْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَ حِسَابَ، وَ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ».

[۶] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۴۶٫

[۷] همام تبریزی، غزلیات، شماره ۱۴۲.

[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۶٫

«الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ».

[۹] سوره مبارکه قمر، آیه ۵۵٫

«فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ».

[۱۰] سوره مبارکه قیامه، آیات ۲۲ و ۲۳٫

[۱۱] ذِعْلِب یَمانی از یاران یمنی امام علی (علیه السلام) بود که به گفته رجال‌شناسانی مانند عبدالله مامقانی و سید محسن امین، پس از به خلافت رسیدن امام علی (علیه السلام)، سؤالی درباره دیدن خدا از امام پرسید. این پرسش و جواب امام در خطبه ۱۷۹ نهج البلاغه آمده است. به گزارش حبیب‌الله خویی شارح نهج البلاغه، گزیده یا تفصیل این روایت در منابع روایی متعدد چون الکافی، الارشاد و الاحتجاج آمده است. گفته شده نام ذِعْلِب یمانی در کتب دست‌اوّل رجال وجود ندارد. شیخ صدوق در کتاب‌های الامالی و التوحید به نقل از اصبغ بن نباته، ذعلب را مردی فصیح و با‌ جرأت توصیف کرده است. به نظر پژوهشگران رجال مانند سید محسن امین و محمدتقی شوشتری وصف یمنی برای ذعلب در نقل کتاب امالی صدوق و دیگر کتب وجود ندارد و این وصف تنها در عبارت سید رضی در نهج البلاغه آمده است. بر اساس بخشی از این حدیث زمانی که امام علی (علیه السلام) به خلافت رسید بر منبر رفت و گفت: سَلُونِی قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِی (از من بپرسید، پیش از آنکه مرا از دست بدهید). ذعلب در این هنگام برخاست و پرسید: آیا پروردگارت را دیده‌ای؟ امام پاسخ داد آنچه را ندیده نپرستیده است. سپس ذعلب از چگونگی دیدن خدا سؤال کرد و اولین پاسخ امام این بود که خدا با چشم سر دیده نمی‌شود، بلکه با چشم دل رؤیت می‌شود. در ادامه امام در ضمن جملاتی چنان خدا را توصیف کرد که ذعلب بیهوش شد. وی پس از آن سوگند یاد کرد که تاکنون چنین جوابی نشنیده بود و دیگر این مسئله را طرح نخواهد کرد. پیش از پرسش ذعلب، امام علی (علیه السلام) از وسعت علم خود و تسلط بر تورات و انجیل و علم به معانی و حقایق قرآن سخن گفت. در این هنگام ذعلب به دوستانش گفت‌: فرزند ابوطالب بر جایگاه بلند و سختی قدم گذاشت، امروز من با پرسشی وی را نزد شما شرمنده خواهم کرد. برخی این سخن او را نشان بی‌ادبی و جهلش به مقام امام دانسته و در مقابل برخی دیگر گفته‌اند بیهوشی و سوگند و سخن ذعلب بعد از پاسخ امام می‌تواند دلیلی بر توبه و درستی وی باشد. عبدالله مامقانی ذعلب را امامی‌مذهب و دارای مدح و تفسیر نمونه او را از دوستان دانشمند امام علی (علیه السلام) بر می‌شمارند.

[۱۲] الکافی، جلد ۱، صفحه ۹۷٫

«عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْمَوْصِلِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: جَاءَ حِبْرٌ إِلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ [صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ] فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ حِینَ عَبَدْتَهُ قَالَ فَقَالَ وَیْلَکَ مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ وَ کَیْفَ رَأَیْتَهُ قَالَ وَیْلَکَ لاَ تُدْرِکُهُ اَلْعُیُونُ فِی مُشَاهَدَهِ اَلْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ رَأَتْهُ اَلْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ اَلْإِیمَانِ».

[۱۳] همان.

[۱۴] همان.

[۱۵] همان.

[۱۶] هاتف اصفهانی، دیوان اشعار، ترجیع بند.

[۱۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۱۸۶٫

«وَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ اَلْمُوَحِّدِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ: مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لاَ طَمَعاً فِی جَنَّتِکَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلاً لِلْعِبَادَهِ فَعَبَدْتُک».

[۱۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۵، صفحه ۶۹٫

«وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَغْبَهً فَتِلْکَ عِبَادَهُ اَلتُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَهْبَهً فَتِلْکَ عِبَادَهُ اَلْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوهُ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَهُ اَلْأَحْرَارِ».

[۱۹] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۶۰٫

[۲۰] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای یا دائم الفضل علی البریه.

«یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّهِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّهِ یَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِیَّهِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ الْوَرَى سَجِیَّهً وَ اغْفِرْ لَنَا یَا ذَا الْعُلَى فِی هَذِهِ الْعَشِیَّهِ».

[۲۱] عیون مسائل النفس، شیخ حسن حسن زاده الآملی، جلد ۱، صفحه ۴۶۰٫

[۲۲] سوره مبارکه شمس، آیه ۸٫

[۲۳] آشنایی با علوم اسلامی ۱، مرتضی مطهری، جلد ۱، صفحه ۲۸٫

[۲۴] سوره مبارکه انسان، آیه ۸٫

[۲۵] سوره مبارکه انسان، آیه ۹٫

[۲۶] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۷۷.

[۲۷] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای عرفه امام حسین (علیه السلام).

مفاتیح الجنان، فرازی از دعای عرفه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام).

«…إِلٰهِى مَا أَلْطَفَکَ بِى مَعَ عَظِیمِ جَهْلِى! وَ مَا أَرْحَمَکَ بِى مَعَ قَبِیحِ فِعْلِى! إِلٰهِى مَا أَقْرَبَکَ مِنِّى وَ أَبْعَدَنِى عَنْکَ! وَ مَا أَرْأَفَکَ بِى! فَمَا الَّذِى یَحْجُبُنِى عَنْکَ؟ إِلٰهِى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وَ تَنَقُّلاتِ الْأَطْوارِ، أَنَّ مُرادَکَ مِنِّى أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَىَّ فِى کُلِّ شَىْءٍ حَتَّىٰ لا أَجْهَلَکَ فِى شَىْءٍ . إِلٰهِى کُلَّما أَخْرَسَنِى لُؤْمِى أَنْطَقَنِى کَرَمُکَ، وَ کُلَّما آیَسَتْنِى أَوْصافِى أَطْمَعَتْنِى مِنَنُکَ؛ إِلٰهِى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِئَ فَکَیْفَ لَاتَکُونُ مَساویِهِ مَساوِئَ؟! وَمَنْ کانَتْ حَقائِقُهُ دَعاوِىَ فَکَیْفَ لَاتَکُونُ دَعاویِهِ دَعاوِىَ؟! إِلٰهِى حُکْمُکَ النَّافِذُ وَ مَشِیئَتُکَ الْقاهِرَهُ لَمْ یَتْرُکا لِذِى مَقالٍ مَقالاً، وَ لَا لِذِى حالٍ حالاً. إِلٰهِى کَمْ مِنْ طاعَهٍ بَنَیْتُها، وَ حالَهٍ شَیَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادِى عَلَیْها عَدْلُکَ، بَلْ أَقالَنِى مِنْها فَضْلُکَ. إِلٰهِى إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّى وَ إِنْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَهُ مِنِّى فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّهً وَ عَزْماً. إِلٰهِى کَیْفَ أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْقاهِرُ؟ وَ کَیْفَ لَاأَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْآمِرُ؛ إِلٰهِى تَرَدُّدِى فِى الْآثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنِى عَلَیْکَ بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنِى إِلَیْکَ، کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فِى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَیْکَ؟ أَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّىٰ یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ؟ مَتىٰ غِبْتَ حَتَّىٰ تَحْتاجَ إِلىٰ دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ؟ وَ مَتىٰ بَعُدْتَ حَتَّىٰ تَکُونَ الْآثارُ هِىَ الَّتِى تُوصِلُ إِلَیْکَ؟ عَمِیَتْ عَیْنٌ لَاتَراکَ عَلَیْها رَقِیباً، وَ خَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً؛ إِلٰهِى أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثارِ فَأَرْجِعْنِى إِلَیْکَ بِکِسْوَهِ الْأَنْوارِ وَ هِدایَهِ الاسْتِبْصارِ حَتَّىٰ أَرْجِعَ إِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ إِلَیْکَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَیْها، وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّهِ عَنِ الاعْتِمادِ عَلَیْها، إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ. إِلٰهِى هٰذَا ذُلِّى ظاهِرٌ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ هٰذَا حالِى لَایَخْفىٰ عَلَیْکَ، مِنْکَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ إِلَیْکَ، وَ بِکَ أَسْتَدِلُّ عَلَیْکَ، فَاهْدِنِى بِنُورِکَ إِلَیْکَ، وَ أَقِمْنِى بِصِدْقِ الْعُبُودِیَّهِ بَیْنَ یَدَیْکَ. إِلٰهِى عَلِّمْنِى مِنْ عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ، وَ صُنِّى بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ…».

[۲۸] همان.

[۲۹] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت قمر بنی هاشم حضرت عباس (علیه السلام).

«سَلامُ اللّٰهِ وَ سَلامُ مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ، وَ أَنْبِیائِهِ الْمُرْسَلِینَ، وَ عِبادِهِ الصَّالِحِینَ، وَ جَمِیعِ الشُّهَداءِ وَ الصِّدِّیقِینَ، وَ الزَّاکِیاتُ الطَّیِّباتُ فِیما تَغْتَدِی وَ تَرُوحُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفاءِ وَ النَّصِیحَهِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ الْمُرْسَلِ، وَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ، وَ الدَّلِیلِ الْعالِمِ، وَ الْوَصِیِّ الْمُبَلِّغِ، وَ الْمَظْلُومِ الْمُهْتَضَمِ، فَجَزاکَ اللّٰهُ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْهِمْ أَفْضَلَ الْجَزاءِ بِمَا صَبَرْتَ وَ احْتَسَبْتَ وَ أَعَنْتَ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ؛ لَعَنَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَکَ، وَ لَعَنَ اللّٰهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّکَ، وَ اسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِکَ، وَ لَعَنَ اللّٰهُ مَنْ حالَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ ماءِ الْفُراتِ، أَشْهَدُ أَنَّکَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً، وَ أَنَّ اللّٰهَ مُنْجِزٌ لَکُمْ مَا وَعَدَکُمْ، جِئْتُکَ یَا ابْنَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وافِداً إِلَیْکُمْ وَ قَلْبِی مُسَلِّمٌ لَکُمْ وَ تابِعٌ، وَ أَنَا لَکُمْ تابِعٌ، وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّىٰ یَحْکُمَ اللّٰهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ، فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَامَعَ عَدُوِّکُمْ، إِنِّی بِکُمْ وَ بِإِیابِکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، وَ بِمَنْ خالَفَکُمْ وَ قَتَلَکُمْ مِنَ الْکافِرِینَ، قَتَلَ اللّٰهُ أُمَّهً قَتَلَتْکُمْ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُنِ…».

[۳۰] همان.

[۳۱] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۴۹۳.