روز دوشنبه مورخ ۴ تیرماه ۱۴۰۳ و مصادف با شب عید سعید غدیر خم، مراسم «جشن عید غدیر خم» بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- «عید غدیر» در میان اَعیاد، عید الله الاکبر است
- اِبلاغِ ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) میوهی رسالتِ نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است
- مأموریت اِبلاغ غدیر از سوی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تمام اُمّت توحیدی
- راهپیمایی ۱۰ کیلومتری غدیر اَعیاد دیگر را تَحت تأثیر خودش قرار داده است
- امتیازِ ۷۰ پیامبر الهی در وجود حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار داده شده است
- حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اُلگوی تمامعَیار همهی بَشریّت هستند
- عدالتِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بیان «جورج جُرداق»
- جایگاه والای «خُطبهی شِقشِقیه» حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)
- ویژگیهای «خُطبهی قاصعهی» حضرت مولیالمُوحّدین علیبنابیطالب (علیه السلام)
- «خُطبهی هَمّام» حضرت علیبنابیطالب (علیه السلام) صفات مُتّقین را بیان میفرماید
- عظمت روز غدیر در کلام مرحوم «میرزا جواد آقای ملکی تبریزی» (رحمت الله علیه)
- مهمترین مسأله در روز غدیر روشنشدن مِعیار «امامت و رهبری» اُمّت است
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«عید غدیر» در میان اَعیاد، عید الله الاکبر است
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ[۲]»؛ در میان اَعیاد پنج عید است که سِبقهی توحیدیِ مَحض دارد. عید سعید فطر است که عید پیروزی بر نَفس اَمّاره است، خیلی مهمّ است. عید سعید قربان است که این عید هم عیدِ قَطع تَعلُّقات است. حضرت ابراهیم (علیه السلام) فرزند خودش را به قُربانگاه بُرد و عزیزترین و مَحبوبترین کَس خودش را در راه خدا قَطع تَعلُّق کرد، آمادگی خودش را برای بُریدن سرِ فرزند دلبند خودش در عمل آشکار کرد و همهی حاجیان که به آنجا میروند، به عُنوان سَمبُل ایثار و گذشت از همهچیز در راه خدا در روز مِنا به قُربانگاه قُربانی میبَرند و اعلان آمادگی میکنند که ما حاضر هستیم در این روز همهچیز را فدای دین بکنیم، قُربانی دین بکنیم. عید دیگری که برای همهی مسلمانها مورد بیتوجّهی است، روز جمعه است. روز جمعه عیدِ هفتگی هست، روز آمادگی است، روز انتظار ظُهور امام عصر (ارواحنا فداه) است. عید مَبعث جُزء اَعیادی است که خداوند متعال فقط به آن نعمت بزرگ به مسلمانها منّت گذاشته است و آن عیدِ هدایت است. عیدِ هدایت جُزء مُبارکترین اَعیاد برای جامعهی توحیدی است. اما عید الله الاکبر، عیدِ ولایت مولیالمُوحّدین حضرت امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (علیه الصلاه و السلام) است.
اِبلاغِ ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) میوهی رسالتِ نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است
در قرآن کریم در ارتباط با ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) صرفنظر از شخصیّت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فَضائل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) چند آیه دلالت روشن دارد. به علاوه روایات اهلسُنّت و خواصّ امامیه در این جهت مُتواتر است. یکی آیهی تَبلیغ است: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»؛ خطاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با عُنوان «رسول» است. در این جهت شخص نیست، جایگاه حُقوقی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که آمده است. پیکِ خداست، پیامآورِ خداست، پیامرسانِ خداست. این تَصمیم شخصیِ شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست؛ بلکه ارادهی خداوند متعال است، مَشیّت بالغهی اوست. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به عُنوان مأمور مُطیعِ صِرف خداوند متعال باید این رسالت را انجام بدهد. «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»؛ تَبلیغ کُن آنچه را که از جانب خداوند بر تو نازل شده است. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ»؛ حال اگر تَبلیغ نکردی، «فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»، رسالت خدا را تَبلیغ نکردی. یعنی این ۲۳ سال رسالت تو مُقدّمهی این بوده است. درختی را کاشتهای، زحمت کشیدهای، آبیاری کردهای، مُراقبت کردهای که آفات به آن نخورد؛ حالا وقتِ آن است که میوهاش را بچینی. حالا اگر میوهی آن نرسید و نچیدی، این کارهایی که برای رُشد این درخت کردهای، گویا بیحاصل میشود. «فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»؛ رسالت خدا که تَبلیغ یک دینِ زندگیسازِ همیشه مطلوب و گِرهگُشا است را انجام ندادهای و آن ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.
مأموریت اِبلاغ غدیر از سوی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تمام اُمّت توحیدی
خداوند متعال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مأمور به تَبلیغ کرد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم در روز غدیر خُم هم خودشان اِبلاغ کردند و بعد به همهی اُمّت فرمودند: «فَلْیبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلی یوْمِ الْقِیامَهِ[۳]»؛ تا روز قیامت حاضرین به غایبین اِبلاغ کنند، این رسالت را برسانند و هم پدران به فرزندان خودشان تَبلیغ کنند. تمام ما به نَحو وُجوب مأمور پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستیم که فرزندانمان را با شخصیّت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، با جایگاه رهبری حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و با اُلگو بودن حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آشنا کنیم.
راهپیمایی ۱۰ کیلومتری غدیر اَعیاد دیگر را تَحت تأثیر خودش قرار داده است
یکی دو سال است که «بُنیاد بینالمللی غدیر[۴]» که خداوند متعال مرحوم «آیت الله خزعلی» (رضوان الله تعالی علیه) را رحمت نماید که بُنیانگذار این بُنیاد بینالمللی بودند و امروز هم این بار بر روی دوش ما هست، امسال ۱۸۰ برنامه در کُلّ کشور مورد عَمل قرار گرفت و سال گذشته هم همینجور بود و این راهپیماییهای چند کیلومتری که میبینید، طیّ سالها روی این مسأله کار شده است و الحمدلله امروز به ثَمر نشسته است. مرحوم آیت الله خزعلی (رضوان الله تعالی علیه) خیلی غُصّه میخوردند و اظهار ناراحتی میکردند که چرا مردم ما با اینکه عاشق حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند، برای عیدِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به اندازهی عید طبیعت اهمیّت قائل نیستند؟ نوروز تَحوُّل طبیعت است، ولی همهی ما به طور سُنّتی برایمان فرهنگ است. برای فرزندانمان لباس نو میخریم، آن روز حالت خودمان تغییر میکند، دید و بازدید میکنیم؛ اما برای عیدِ حضرت علی (علیه السلام) که عیدِ سعادت و عیدِ نجات بَشریّت است، به اندازهی عیدِ نوروز اهمیإت قائل نمیشویم. خداوند ایشان را رحمت کند؛ چون اخلاص داشتند، عاشق بودند، آن بَذرهایی که پاشیدند را امروز میبینید که عید نوروز کجا هست و عید غدیر خُم کجاست. این راهپیماییهای بیش از ۱۰ کیلومتری و اجتماعات عظیم همهی اَعیاد را تَحتالشُعاع خودش قرار داده است.
امتیازِ ۷۰ پیامبر الهی در وجود حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار داده شده است
بنده میخواهم یک نکتهای را عرض بکنم. در اسلام هم غَم در جای خودش است و هم شادی در جای خودش است. لذا فرمود: «شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا و یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا[۵]»؛ شیعیان ما از نظر جنس، از نظر قُماش و از نظر گُوهر از زیادیِ طینت ما ساخته شدهاند. یعنی یک تَجانُسی بین ما و امامان (سلام الله علیهم اجمعین) وجود دارد. چه افتخاری که خداوند متعال ما را از گِلی آفریده است که این گِل مازادِ گِل حضرت امیرالمؤمنین (علیه الصلاه و السلام) است و شما در عالَم امکان زیباتر از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سُراغ ندارید. خودِ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اگر کسی دوست دارد نوح (علیه السلام) را در زُهدش، آدم (علیه السلام) را در صَفوتش، سلیمان (علیه السلام) را در حِشمتش و یوسف (علیه السلام) را در جَمالش نگاه کند، «فَلینظُر الی عَلِی بنِ ابیطالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ[۶]»، نگاه به جَمال علی (علیه السلام) بکند.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
که خداوند متعال امتیاز ۷۰ پیامبر را در شخصِ امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار داده است. «آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری[۷]».
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اُلگوی تمامعَیار همهی بَشریّت هستند
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) جامعِ مُلک و مَلکوت و جامعِ همهی ارزشهای مُتعالی است که خداوند متعال در میان بَشر از آدم (علیه السلام) تا خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داده است. لذا علی (علیه السلام) مِعیار است و شُعار بُنیاد بینالمللی غدیر در این یکی دو سال که به اُستانها هم اِبلاغ شده است، «علی (علیه السلام) مِعیار حُکومت، علی (علیه السلام) مُدل زندگی» است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم برای زندگی یک قانون هستند، یک قائده هستند. اگر کسی به دنبال این میگردد که چگونه زندگی کنم که سَعادت دنیا و آخرتم تأمین بشود، راهِ علی (علیه السلام) صراط مستقیم. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ[۸]»، در روایت دارد که میفرماید: «صِرَاطُ عَلِیٍّ حَقٌّ نُمْسِکُهُ[۹]»؛ مَرام حضرت علی (علیه السلام)، فُتوّت حضرت علی (علیه السلام)، مردانگی حضرت علی (علیه السلام)، ایثار حضرت علی (علیه السلام)، نِثار حضرت علی (علیه السلام)، جهادِ حضرت علی (علیه السلام)، از جانگذشتگی حضرت علی (علیه السلام)، مُناجات حضرت علی (علیه السلام)، نماز حضرت علی (علیه السلام)، نیاز حضرت علی (علیه السلام)، شُجاعت حضرت علی (علیه السلام)، سَخاوت حضرت علی (علیه السلام)، کَرَم حضرت علی (علیه السلام)، مشکلگُشایی حضرت علی امیرالمؤمنین (علیه الصلاه و السلام) صفاتی هستند که ایشان برای ما اُلگو هستند، ایشان برای ما مِعیار هستند و مُدل حُکمرانی ما هم حُکمرانی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.
عدالتِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بیان «جورج جُرداق»
«جورج جُرداق[۱۰]» مسیحی در این کتاب ۷ جلدی بسیار پُر مُحتوایی که در مورد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نوشت که نام آن «الإمام عَلی صُوت العَداله الإنسانیه[۱۱]» است، علی (علیه السلام) فریاد عدالت است، علی (علیه السلام) زمزمهی دادگَری در عالَم بَشریّت است. او میگوید: «قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّهَ عَدْلِهِ[۱۲]»؛ حضرت علی (علیه السلام) در مِحراب عبادتش در خون نشست و او شهیدِ عدالتش بود. یعنی بخاطر عدالت علی (علیه السلام) را کُشتند. حضرت علی (علیه السلام) مرد عدالت بود، خودِ عدالت بود، دادگَری بود. لذا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مِعیار زندگی هستند، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شاخص حُکمرانی و حُکومت هستند.
جایگاه والای «خُطبهی شِقشِقیه» حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)
این «نهج البلاغهی» حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که دوّمین کتاب زیرِ این آسمان از اوّل خلقت تا پایان عالَم است، اوّلین کتاب قرآن کریم است؛ کتاب دوّم نهج البلاغه است. نهج البلاغه همهاش مُمتاز است. اصلاً «سیّد رَضی[۱۳]» (اعلی الله مقامه الشریف) در نهج البلاغه کلمات هیجانانگیزِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را جمع کرده است؛ والّا کلمات و خُطبههای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سه یا چهار برابر نهج البلاغه است. او مُنتخب کرده است، برگُزیده است که کلماتی هستند که خیلی با دل آدم عشقبازی میکنند و آدم را مُتحّول میکند، مُنقلب میکند. بنده ۴ـ۳ خُطبه را توصیه میکنم که همهی ما به صورت مُکرّر بخوانیم. ببینید این جورج جُرداق مسیحی است، اما میگوید: من ۲۰۰ بار نهج البلاغهی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را خواندهام. ۲۰۰ بار یک مسیحی این خُطبهها را میخواند و سیر نمیشود. بعد هم یک کتاب نَفیسی به نام صُوت العَداله الإنسانی را به بَشریّت عَرضه میکند. این «ابن اَبی الحدید[۱۴]» که مُعتزلی هست، سُنّی مَذهب است، شَرح نَهج البلاغهی او جُزء بهترین شُروحی است که بر نهج البلاغه نوشته شده است. بحمدالله شُروحی هم به دست عُلمای شیعه نوشته شده است. حالا آن چیزی که در عَصر ما نوشته شده است و قابل توصیه است، شَرح نهج البلاغهی «آیت الله مکارم شیرازی» (حفظه الله) است که در ۱۲ جلد خُطبههای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را شَرح کرده است. برای کسانی که میخواهند از دریای مَعرفت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دُرّ و جَواهری را به دست بیاورند، از این منبعِ خوب میتوانند استفاده کنند. در نهج البلاغه در «خُطبهی شِقشِقیه» که جُزء خُطبههای بسیار دلانگیز و هیجانیِ حضرت مولیالمُوحّدین امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که هم بُعد کَلامی دارد، هم بُعد تَبلیغی دارد، هم بُعد سیاسی دارد و خُطبهی شِقشِقیه بهقَدری مهمّ است که «ابن عبّاس[۱۵]» حِبر اُمّت است، جُزء دانشمندانِ به نامی است که در صَدر اسلام شاگردیِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را کرده است و در فَنّ تَفسیر جُزء شاگردان برجستهی مولا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. خودش هم خَطیب بوده است، سیاستمَدار بوده است. در جریان حَکَمین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را انتخاب کرد که مُنافقین و نُفوذیها «ابوموسی اَشعری[۱۶]» را بر حضرت علی (علیه السلام) تَحمیل کردند، ولی مُنتخب اوّل حضرت علی (علیه السلام) جناب ابن عبّاس بود که آنها قبول نکردند. ابن عبّاس میگوید: در عُمرام برای هیچچیزی اینقَدر غُصّه نخوردم که برای قَطع کَلام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که ایشان خُطبهی شِقشِقیه را آغاز کردند و فَورانی از وجود مبارک ایشان بود که میجوشید و دلها را سیراب میکرد. در وسط کَلام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کسی بلند شد و گفت: یا علی! به من خبر بده که موهای سر من چه عددی هست، موهای صورت من من چه عددی هست؟ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم فرمودند: به عَدد موهای سرت شیطان داری که تو را گُمراه میکند؛ به عَدد موهای صورتت هم مَلائکه بر تو لَعنت میکنند. آدم خَبیثی بود که پسر او قاتل امام حسین (علیه السلام) شد و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) این را در همانجا هم خبر دادند که در خانهی تو یک سَخلهای هست که قاتل فرزند من امام حسین (علیه السلام) خواهد بود. لذا وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خُطبهی شِقشِقیه را قَطع کردند، ابن عبّاس با هیجان تَقاضا کرد: یا امیرالمؤمنین! ادامه بدهید. فرمود: «تِلْکَ شِقْشِقَهٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ[۱۷]»؛ یک فَورانی بود، یک رَگباری بود که آمد و تمام شد و دیگر هم تکرار نمیشود. خُطبهی شِقشِقیه هم از نظر فَصاحت و هم از نظر مُحتوای حَقّانیّت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) استدلالهای خوبی هست و یکی از دلایل ولایت فقیه هم در همین خُطبهی شِقشِقیه است.
ویژگیهای «خُطبهی قاصعهی» حضرت مولیالمُوحّدین علیبنابیطالب (علیه السلام)
یکی «خُطبهی قاصعهی» مولا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. خُطبهی قاصعه هم از نظر اخلاقی بارِ اخلاقیِ بالایی دارد و هم برای اینکه مردم به جانِ هم نیُفتند، تَهَذُّب را بیان میکند. عوض اینکه هر گروهی به یک نامی مردم را جُدا کنند و مقابل گروه دیگر قرار بگیرند، در اسلام اُخوّت است. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ[۱۸]»؛ هر صدایی که مردم را از همدیگر جُدا کند، آن صدا مَبغوض خداست، مَنفور مَلائکه است. هر صدایی که دلها را بهم یکی کند و اتّحاد را تَقویت کند، آن صدا صدای مَحبوب است؛ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا[۱۹]». حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) منشأ اختلافات را در خُطبهی قاصعه آوردهاند، به علاوه در پایان خُطبه از نبوّت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، از مُعجزات پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حکایتها میکنند و رابطهی خودشان را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان میکنند که اساساً من روی سینهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بزرگ شدهام. حتی غذا را نمیگوید که من از مادرم شیر خوردم؛ بلکه میگویند: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) غذا را در دهان من میگذاشتند. من را روی سینهی خودشان میگرفتند و من بویِ بدن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و عطر ایشان را همراه داشتم؛ زیرا وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مُعطّر بودند؛ از هرجایی که عُبور میکردند که یک داستانی بین پَرانتز برایتان بگویم که انشاءالله انگیزه بشود و زیاد صلوات بر محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) خَتم کنید. مرحوم «آخوند مُلّا علی همدانی[۲۰]» (رضوان الله تعالی علیه) که بنده به صورت مُکرّر توفیق داشتم و در همدان خدمت ایشان رفته بودم. جُزء مَراجع تقلید بودند، از شاگردان مرحوم آقای «میرزا جواد آقای ملکی تبریزی[۲۱]» (اعلی الله مقامه الشریف) بودند، هم اخلاقی بودند، هم فقیه بودند و هم خیلی اجتماعی بودند. ایشان میگویند: چند نفری به دیدن من آمدند. یکی که برای مُصافحه یا دستبوسی آمد، دیدم عطری دارد که آدم از خودش بیخود میشود. ناچار از او پُرسیدم: تا به حال چنین عَطری به مَشام من نرسیده است؛ این عَطر را از کُجا آوردهاید؟ او گفت: من عَطر نزدهام. گفتم: چطور عَطر نزدهاید و اینقَدر مُعطّر هستید؟ گفت: من تمام اوقات بیکاریام را با صلوات بر محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) پُر میکنم. هیچوقت بیکار نمیمانم؛ تا ببینم کاری ندارم، شروع به صلوات فرستادن میکنم. در عالَم رؤیا دیدم وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جُلُوس فرمودند و عدّهای دور ایشان هستند. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یک نگاهی به این جمع کردند و فرمودند: آن کسی که بیشتر از دیگران بر من صلوات میفرستد، جلو بیاید. من فکر کردم شاید دیگران بیشتر از من صلوات میفرستند؛ لذا روی این را نداشتم که بگویم من زیاد صلوات میفرستم. دوباره حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند و برای مرتبهی سوّم فرمودند: شما را میگویم. من به مَحضر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شَرفیاب شدم، دست مبارک ایشان را بوسیدم و دیدم که عَجب عَطری دارد . این عَطر خیلی دلانگیز است. وقتی بیدار شدم، این عَطر در وجود من باقی مانده بود. این هدیهای است که خودِ خاتم انبیاء محمّد مُصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) بخاطر کَثرت صلوات به من عنایت فرمودند. و خودِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این خُطبهی قاصعه میفرمایند: وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تَحت تربیت مُستقیم خداوند متعال از دوران کودکی، از آن دوران شیرخوارگی خداوند متعال یک مَلَک اَعظمِ مَلائکهی خودش را در خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داده بود و قَدم به قَدم دَربهای مَعرفت بر روی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باز میشد؛ اما من از دوران شیرخوارگیام در آغوش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بزرگ شدهام. آنگاه میگویند: «یَضُمُّنِی إِلَى صَدْرِهِ[۲۲]»؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) من را روی سینهی خودشان میچسباندند؛ «وَ یُشِمُّنِی عَرْفَهُ[۲۳]»؛ آن عَطر وجودش را به مَشامم میرساند. لذا روحِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با عَطر وجود نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عَجین بود، وجود مُعطّری داشت. میگویند که آقاجانمان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هم همینگونه هستند؛ هرجایی تشریف ببَرند، آن فضا از عَطر وجودِ آقای ما حضرت مَهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) پُر میشود. انشاءالله خداوند متعال توفیق شَرفیابی به مَحضرشان را به ما بدهد.
«خُطبهی هَمّام» حضرت علیبنابیطالب (علیه السلام) صفات مُتّقین را بیان میفرماید
خُطبهی دیگری که بنده توصیه میکنم، «خُطبهی هَمّام» است. یکی از ارادتمندان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فردی به نام «هَمّام[۲۴]» است. هَمّ یعنی آن چیزی که آدم اِهتمام دارد، به آن دل میدهد، دلمَشغولی دارد. هَمّام به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفت: یا علی! صفات مُتّقین را برای من به گونهای بازگو کنید که گویا من تَجَسُّم و عینیّت این را در خارج میبینم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) یک آیه خواندند و فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ[۲۵]»؛ خداوند با کسانی است که اهل تقوا هستند و کسانی که اهل احسان هستند. «فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ[۲۶]»؛ اما قانع نشد و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را قَسم داد که مقداری قَضیّه را برایم باز کنید. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با اِصرار هَمّام ۴۰ ویژگی را بیان فرمودند. اگر کسی میخواهد در روز قیامت جُزء پارسایان مَحشور بشود که رئیس پارسایان امام المُتّقین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، رَنگ حضرت علی (علیه السلام) داشته باشد، بوی حضرت علی (علیه السلام) را بدهد، شکل و شَمایل حضرت علی (علیه السلام) را در روز قیامت داشته باشد، باید این صفات را کَسب کند. وجود مُقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ۴۰ صفت از صفات مُتّقین را برشمردند که وقتی به چهلمین صفت رسیدند، «فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَهً کَانَتْ[۲۷]»، یک صیحهای کشیدند و از دنیا رفت. پَر کشید؛ یعنی دیگر مالامال شد. حضرت علی (علیه السلام) او را پُر کرد و او را به پَرواز درآورد، او را بَدرقه کرد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم فرمودند: من پیشبینی میکردم که او طاقت نمیآورد و جان به جانآفرین تسلیم میکند. یکی هم کلمات قِصار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که خیلی دیدنی است، تماشایی است. انشاءالله اینها را بخوانیم. نهج البلاغه دوّمین کتاب در عالَم امکان است و انشاءالله در فُرصتی بتوانیم بعضی از برجستگیهای نهج البلاغه را هم خدمت شما تقدیم بداریم.
عظمت روز غدیر در کلام مرحوم «میرزا جواد آقای ملکی تبریزی» (رحمت الله علیه)
اما در مورد فردا، بنده کتاب «المُراقبات[۲۸]» مرحوم آقای میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (اعلی الله مقامه الشریف) را آوردهام تا چند نکته را از روی آن برای شما بخوانم و انشاءالله طولانی نخواهد بود.
به روح مُقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) یک صلواتی خَتم بفرمایید.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
«رُویَ عَنِ الرّضا (عَلَیهِ السَّلام)[۲۹]»؛ از امام رضا (علیه السلام) نَقل شده است: «أنَّ یَوْمَ الْغَدِیرِ فِی السَّمآءِ أشْهَرُ مِنْهُ فِی الأرْضِ[۳۰]»؛ روز غدیر در آسمانها مَشهورتر است تا نزد اهل زمین. آنجا مَلائکه جشن میگیرند؛ چه عالَمی دارد. «إنَّ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلّ فِی الْفِرْدَوْسِ الأعلَی قَصْرًا لِبْنَهٌ مِنْ ذَهَبٍ وَ لِبْنَهٌ مِنْ فِضَّهٍ[۳۱]»؛ خداوند را در فردوس که بهشت دَرجاتی دارد و اَعلی دَرجاتش فردوس است. فردوس خیلی بالاست. خداوند متعال در فردوس قَصری دارد که یک خِشت او از طلاست، خِشت دیگرش از فِضّه است. یعنی دیوارهایش اینجور بنا شده است. «فِیهِ مِأَهُ ألْفِ قُبَّهٍ[۳۲]»؛ این قَصر صد هزار قُبّه از یاقوت سُرخ دارد. «وَ مِأَهُ ألْفِ خَیْمَهٍ مِنْ یَاقُوتَهٍ خَضْرَآءَ[۳۳]»؛ و صد هزار خیمه از یاقوت سبز دارد. «تُرَابُهُ الْمِسْکُ وَ الْعَنْبَرُ»؛ خاک آن مشک و عَنبر است. به جای خاک مشک است، عَنبر است. «فِیهِ أرْبَعَهُ أنْهَارٍ[۳۴]»؛ چهار نَهر دارد: «نَهْرٌ مِنْ خَمْرٍ، وَ نَهْرٌ مِنْ مَآءٍ، وَ نَهْرٌ مِنْ لَبَنٍ، وَ نَهْرٌ مِنْ عَسَلٍ، حَوَالَیْهِ أشْجَارُ جَمیعِ الْفَوَاکِهِ[۳۵]»؛ در اینجا همهی درختهای میوه به چشم میخورد. «عَلَیْهِ الطُّیُورُ[۳۶]»؛ پرندههایی هستند که بدن اینها از لُؤلُؤ است و پرهایشان از یاقوت است و چه صوتهای زیبایی دارند. خوشا به حال کسی که انشاءالله دامان حضرت علی (علیه السلام) از دستش گرفته نشود و انشاءالله اینها را ببینیم. «إذَا کانَ یَوْمُ الْغَدِیرِ وَرَدَ إلَی ذَلِکَ الْقَصْرِ أهْلُ السَّمَوَاتِ[۳۷]»؛ اینکه در روز غدیر در آسمانها غوغایی است، وقتی روز عید غدیر میرسد، همهی مَلائکه در این قَصر وارد میشوند. «وَرَدَ إلَی ذَلِکَ الْقَصْرِ أهْلُ السَّمَوَاتِ»؛ اهل آسمانها وارد این قَصر میشوند. «یُسَبِّحُونَ اللهِ وَ یُقَدِّسُونَهُ وَ یُهَلِّلُونَهُ فَتَطَایَرَ تِلْکَ الطُّیُورُ، فَتَقَعُ فِی ذَلِکَ الْمَآءِ، وَ تَمَرَّغُ عَلَی ذَلِکَ الْمِسْکِ وَ الْعَنْبَرِ فَإذَا اجْتَمَعَ الْمَلاَئِکَهُ طَارَتْ فَیَنْفُضُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ. وَ إنَّهُمْ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ لَیَتَهادَوْنَ نِثَارَ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ. فَإذَا کَانَ آخِرُ الْیَوْمِ، نُودُوا: اِنْصَرِفُوا إلَی مَرَاتِبِکُمْ! فَقَدْ أمِنْتُمْ مِنَ الْخَطَرِ وَ الزَّلَلِ إلَی قَابِلٍ فِی هَذَا الْیَوْمِ[۳۸]»؛ مَلائکه در چنین روزی در آنجا با نثار فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) هدایایی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) میان آنها تقسیم میکند، یک سال عصمتشان تَمدید میشود. بنابراین روز غدیر روز بیمهشدن از همهی گناهان تا یک سال است. اگر کسی دلش وَصل بشود و بتواند با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دلدادهی علی (علیه السلام) بشود، تا یک سال گناه سُراغ او نمیآید و از شَرّ شیاطین در اَمان خواهد بود.
مهمترین مسأله در روز غدیر روشنشدن مِعیار «امامت و رهبری» اُمّت است
در این روز یکی مسألهی اِطعام است. اگر فردا کسی به یک نفر غذا بدهد، اِطعام بدهد، گویا به ۱۲۴ هزار پیامبر و صدیقین اِطعام داده است. خسارت نیست که آدم فردا چند نفری را اِطعام نکند؟ و اگر کسی، کسی را خُشنود کند، روز قیامت خداوند متعال او را خُشنود خواهد کرد. فردا روز تَبسُّم است؛ به همه لبخند بزنید. روز گذشت است؛ روز کمک به گرفتارهاست؛ روز شادکردن دلهاست و روز روزهگرفتن است. روزهی فردا برحَسب روایتی اگر کسی در روز غدیر روزه بگیرد، اگر تمام دنیا را تا انقراضش زنده بود و همیشه روزه بود، چهقَدر نَصیبش میشد؟ روزهی روز غدیر اینقَدر مُحتوا دارد. بنابراین به مَعنای واقعی کلمه عید الله الاکبر است. جملهی آخر بنده هم این است که روز عید غدیر روز رهبری است. خداوند متعال اینکه فرموده است: «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»، چند نکته دارد. یکی این است که مَخصوص حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نبود؛ بلکه رهبری بعد از حضرت علی (علیه السلام) هم مُشخّص شد و تا دامنهی قیامت مردم عالَم و مُوحّدین عالَم رهبر و مِعیار رهبری را در آن روز شناختند. این خیلی نکتهی مهمّی است که غدیر فقط برای علی (علیه السلام) نیست؛ غدیر روز امامت است، روز رهبریِ پَسندیدهی پروردگار متعال برای بندگان خداست. کسانی که ولایت حضرت علی (علیه السلام) و اولاد علی (علیه السلام) را قبول کردند، برای دوران غیبت هم سرگردان نیستند. آنها هم در پَرتوی ولایت امام زمان (ارواحنا فداه)، نایب امام زمان (ارواحنا فداه) رهبری را دارد تا انشاءالله ظُهور حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) مُحقّق بشود. و ترس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم از این بود؛ اینکه خداوند متعال به او تَضمین میکند که نگران نباش، این از کُفّار نمیترسید. کافری که نبود؛ همه حاجی بودند، همه حَجّ انجام داده بودند. یعنی مُمتازین در میان مسلمانها بودند. بعد از حَجّ ۳ مرتبه جَبرئیل بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد که تَبلیغ کُن، ولی ایشان نگران بود. تا خداوند متعال فرمود: خداوند خودش تو را تَضمین میکند و بیمهات میکند؛ تو بگو و نگران نباش. و تَصرُّفی از خداوند متعال بود که مُنافقین در آن روز غدیر شُلوغ نکردند؛ والّا زمینهی شُلوغی بود. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز عید غدیر مسألهی رهبری را که مهمترین مسألهی زندگی بَشر است را مَطرح کردند. «النّاس عَلَی دینِ مُلُوکِهِم»؛ اگر رئیسجُمهوری بد شد، مردم هم آرام آرام که دورههای مُختلف را دیدهاید که در چه دورههایی آدمهای هَرزه و آدمهای فاسد گُل کردند و در چه دورهای اسلام، دین و شَعائر دینی توسعه پیدا کرد. لذا انتخاب رئیسجُمهور در شُعاع انتخاب رهبری است که به رهبری و به اُمّت بخورد؛ نه اینکه دنبال کَدخدا و دنبال بیرونیها باشد و از ملّت خودش خیلی خبر نگیرد. اینها خیلی مهمّ است.
دعا
خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم عیدی ما را دَرک ظُهور امام زمانمان (ارواحنا فداه) قرار بده.
خدایا! لیاقتِ خدمتگزاری در حُکومت حضرت مَهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) را به ما مَرحمت بفرما.
خدایا! رهبر عزیز ما را تا ظُهور امام زمان (ارواحنا فداه) از ما نَگیر.
خدایا! ملّت سرافراز ما را هیچ زمانی دشمنشاد نکُن.
خدایا! ما را گرفتار اختلاف داخلی مَگردان.
خدایا! ما را گرفتار بیبَرکتی مَگردان.
خدایا! ما را گرفتار بیآبرویی مَگردان.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم جوانهای ما را به سامان برسان.
خدایا! شَرّ نُفوذیها و مُنافقین را به خودشان و اَربابانشان برگردان.
خدایا! مردم مَظلوم غَزّه و مُقاومت را با نابودی صهیونیستها به قدرت برسان.
خدایا! سیّد مُقاوت، «سیّد حسن نصرالله» را در رهبری جهان عَرب همواره مورد تأییدات غیبیِ خودت قرار بده و این تُحفهی الهی را از جامعهی اسلامی زَوال نیاوَر.
خدایا! حَوائج همه و این جمع و مُلتمسین ما را السّاعه برآورده بفرما.
خدایا! این عید غدیر را آخرین عید غدیر عُمر ما قرار مَده.
خدایا! روح بلند حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه)، شهدا و گذشتگانمان را السّاعه میهمان مولیالمُوحّدین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار بده.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه مائده، آیه ۶۷٫
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ».
[۳] ابن فتال نیشابوری، ج ۱، ص ۸۹؛ طبرسی، ج ۱، ص ۶۶؛ ابن طاووس، الیقین، ص ۳۴۳؛ علم الهدی، ج ۱، ص ۱۸۶؛ ابن طاووس، الاقبال، ص ۴۵۴ و ۴۵۶؛ علی بن یوسف حلی، ص ۱۶۹؛ ابن طاووس، التحصین، ص ۵۷۸ ؛ بیاضی، ج ۱، ص ۳۰۱ ؛ حسین بن جبور، ورقه ۲۶ـ۳۴؛ انصاری، خطابه غدیر.
فرازی از خطبهی غدیر: «…مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَی بِإسْلامِکُمْ، بَلْ لا تَمُنُّوا عَلَی اللّهِ فَیحْبِطَ عَمَلَکُمْ وَ یسْخَطَ عَلَیکُمْ وَ یبْتَلِیکُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّکُمْ لَبِالْمِرْصادِ. مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ سَیکُونُ مِنْ بَعْدی أَئِمَّهٌ یدْعُونَ إلَی النّارِ وَ یوْمَ الْقِیامَهِ لا ینْصَرُونَ. مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللّه وَ أَنَا بَریئانِ مِنْهُمْ. مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُمْ وَ أَنْصارَهُمْ وَ أَتْباعَهُمْ وَ أَشْیاعَهُمْ فِی الدَّرْکِ الاْءَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرینَ. ألا اءنَّهُـمْ أَصْحـابُ الصَّحیفَـهِ، فَلْینْظُـرْ أَحَـدُکُمْ فـی صَحیفَتِـهِ!! قال: فذهب علی الناس ـ إلاّ شرذمه منهم ـ أمر الصحیفه. مَعاشِرَ النّاسِ، إنّی أَدَعُها إمامَهً وَ وِراثَهً فی عَقِبی إلی یوْمِ الْقِیامَهِ، وَ قَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرْتُ بِتَبْلیغِهِ حُجَّهً عَلی کُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ، وَ عَلی کُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْ لَمْ یشْهَدْ، وُلِدَ أَوْ لَمْ یولَدْ، فَلْیبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلی یوْمِ الْقِیامَهِ. وَ سَیجْعَلُونَ الاْءمامَهَ بَعْدی مُلْکاً وَ اغْتِصاباً، ألا لَعَنَ اللّه الْغاصِبینَ الْمُغْتَصِبینَ، وَ عِنْدَها سَیفْرُغُ لَکُمْ أَیهَا الثَّقَلانِ مَنْ یفْرُغُ، وَ یرْسَلُ عَلَیکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ. مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یکُنْ لِیذَرَکُمْ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیهِ حَتّی یمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیبِ، وَ ما کانَ اللّه لِیطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیبِ. مَعاشِرَ النّاسِ، اءنَّهُ ما مِنْ قَرْیهٍ اءلاّ وَ اللّه مُهْلِکُها بِتَکْذیبِها قَبْلَ یوْمِ الْقِیامَهِ، وَ مُمَلِّکُهَا الاْءمامَ الْمَهْدِی وَ اللّه مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ. مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَکُمْ أَکْثَرُ الاْءَوَّلینَ، وَ اللّه لَقَدْ أَهْلَکَ الاْءَوَّلینَ، وَ هُوَ مُهْلِکُ الاْآخِرینَ. قالَ اللّه تَعالی: «أَلَمْ نُهْلِکِ الاْءَوَّلینَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الاْآخِرینَ، کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمینَ، وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ». مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللّه قَدْ أَمَرَنی وَ نَهانی، وَ قَدْ أَمَرْتُ عَلِیا وَ نَهَیتُهُ بِأَمْرِهِ. فَعِلْمُ الاْءَمْرِ وَ النَّهْی لَدَیهِ، فَاسْمَعُوا لاِءَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ أَطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیهِ تَرْشُدُوا، وَ صیرُوا إلی مُرادِهِ وَ لا تَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبیلِهِ…».
[۴] بنیاد بینالمللی غدیر، بنیادی غیردولتی در ایران است که با هدف تبلیغ و معرفی غدیر در جهان تأسیس شده است. این بنیاد در سال ۱۳۷۶ش به دست ابوالقاسم خزعلی تأسیس شد. دفتر مرکزی آن در تهران است و بیش از ۶۰۰ دفتر در جهان دارد. ساختار این بنیاد، متشکل از دبیرکل، هیئتامنا، هیئتمدیره و مدیرعامل است. کاظم صدیقی دبیرکل و حسین ظریفمنش، مدیرعامل این بنیاد هستند. از اقدامات این بنیاد میتوان به برگزاری همایش، جشنواره، مسابقه، نشست علمی و فرهنگی، اعزام مبلغ و انتشار آثار با موضوع امام علی (علیه السلام) اشاره کرد. بنیاد بینالمللی غدیر از بنیادهای غیردولتی در ایران است. از اهداف این بنیاد، تبلیغ و معرفی رویداد غدیر خم، نهادینه کردن فرهنگ غدیر در جوامع اسلامی، ایجاد حس همدلی و وحدت میان مسلمانان با محوریت غدیر، ایجاد عزم ملی و بینالمللی در تحقق اهداف غدیر و شناسایی استعدادهای خلاق در جهت ترویج واقعهٔ غدیر عنوان شده است. برای این بنیاد یک برنامه پنجساله و سند چشمانداز بیست ساله گزارش کردهاند.
[۵] شجره طوبی، ج ۱، ص ۳٫
[۶] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۲، ص ۳۱۳، ح ۸۸۶۲؛ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج ۷، ص ۳۵۷؛ حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج ۱، ص ۱۰۳، ح ۱۱۷؛ حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ص ۱۰۰، ح ۱۱۶؛ محب الدین طبری، احمد ابنعبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص ۹۳؛ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب للخوارزمی، ص ۸۳، ح ۷۰؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج ۱، ص ۴۴؛ ابنمغازلی، علی بن محمد، مناقب امام علی بن ابیطالب (علیهم السّلام)، ص ۲۰۰، ح ۲۵۶؛ شافعی، محمد بن طلحه، مطالب السؤول، ص ۱۹۷؛ ابنابیالحدید، ابوحامد عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص ۱۶۸؛ قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج ۱، ص ۳۶۳، ح ۱٫
«رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلّم): مَن ارادَ ان ینظُرَ الی آدَمَ فی عِلمِهِ، و الی نوحٍ فی فَهمِهِ، و الی ابراهیمَ فی حِلمِهِ، و الی یحیی بنِ زَکرِیا فی زُهدِهِ، و الی موسَی بنِ عِمرانَ فی بَطشِهِ، فَلینظُر الی عَلِی بنِ ابیطالِبٍ».
[۷] شهریار، گزیده غزلیات، غزل شماره ۱۳۸٫
[۸] سوره مبارکه فاتحه، آیه ۶٫
[۹] این جمله روایت نمی باشد؛ بلکه حروف مقطعه بدون تکرار است بدین توضیح که: در ابتدای ۲۹ سوره از سوره های قرآن یک یا چند حرف از حروف الفبا وجود دارد که مجموعاً ۷۸ حرف است که با حذف مکررات، ۱۴ حرف می شود یعنی نصف حروف هجاء که ۲۸ حرف است. این حروف را “حروف مقطعه” گویند. یعنی حروفی که پیش هم چیده شده اند اما کلمه ای را تشکیل نداده اند اگر چه در کتابت سر هم نوشته شوند ولی در قرائت جدا از هم خوانده می شوند مانند “الم” که خوانده می شود” الف لام میم”. جناب فیض کاشانی (رحمت الله علیه) از ترکیب حروف چهارده گانه(أ، ح، ر، س، ص، ط، ع، ق، ک، ل، م، ن، ه، ی) “جمله صراط علی حق نمسکه” را ساخته است. و به معنای این است که(راه حضرت علی علیه السلام حق است که ما آن راه را تبعیت می کنیم).
[۱۰] جورج سَمْعان جُرْداق (۱۹۲۶-۲۰۱۴م)، مشهور به جورج (جرج) جرداق، نویسنده و شاعر مسیحی لبنانی و نویسنده کتاب مشهور امام علی صدای عدالت انسانی بود. این کتاب مورد استقبال گسترده اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان قرار گرفت. جورج جرداق در سال ۱۹۲۶م در یک خانواده مسیحی ارتودکس قحطانیتبار در شهرک «الجدیده» منطقه مرجعیون در جنوب لبنان زاده شد. تحصیلات ابتدایی خود را در یکی از مدارس همان روستا به پایان رساند. چنانکه خودش گفته است در دوران نوجوانی بارها از مدرسه گریخته و به آغوش طبیعت رفته تا به مطالعه نهج البلاغه، دیوان متنبی (شاعر شهیر عرب) و کتاب مجمع البحرین از شیخ ناصی الیازجی بپردازد. آشنایی وی با نهج البلاغه به واسطه برادرش فؤاد جرداق (مهندس، لغتشناس، شاعر) بود که وی را در این کار تشویق کرد. جورج در ۱۳ سالگی بیشتر مطالب نهجالبلاغه و دو کتاب ادبی دیگر را حفظ بوده است. جورج جرداق تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشکده پاتریاکیه (بطروکیه) در بیروت به پایان برد. وی در ۱۴ آبان ۱۳۹۳ش (پنجم نوامبر ۲۰۱۴م) درگذشت. و در مقبره خانوادگی مرجعیون در بیروت دفن شد. وی پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، تا سالها به تدریس ادبیات عرب و فلسفه عربی در تعدادی از مدارس و دانشگاههای بیروت اشتغال داشت و همزمان به کار ترجمه و نیز نگارش مقالاتی در روزنامهها و مجلات لبنان میپرداخت. وی در مطبوعاتی همچون الجمهوری الجدید، الحریه، الصیاد، الشبکه، نساء، الکفاح العربی، الامن و برخی روزنامههای عربی زبان چاپ پاریس و نیز دو سال بیوقفه در روزنامههای الوطن و الرای العام که هر دو در کویت چاپ میشدند نویسندگی کرده است.
[۱۱] لامام علی صوت العداله الانسانیه کتابی پنججلدی از جورج جرداق، نویسنده مسیحی، درباره امام علی (علیه السلام). نویسنده قبل از انتشار این پنج جلد، خلاصهای از آنها در یک جلد منتشر کرد و چون آن کتاب با تحسین و استقبال دانشمندان و مردم روبرو شد، مؤلف، متن اصلی کتاب را در ۵ جلد بزرگ و در بیش از ۱۳۰۰ صفحه منتشر ساخت. نویسنده در جلد نخست به امام علی (علیه السلام) و حقوق انسان میپردازد و جامعه مطلوب نزد امام علی را جامعهای خالی از طبقات معرفی میکند. او در جلد دوم به اصول انسانی اشاره میکند که متجددین خصوصاً در انقلاب فرانسه مطرح کردهاند و آنگاه مدعی است که بسیاری از این اصول قرنها پیش از زبان امام علی بیان شده است. جلد سوم در مقایسه امام علی (علیه السلام) و سقراط، هدف هر دو را سعادت فرد و جامعه از طریق فضیلت میداند. در جلد چهارم از زاویهای اجتماعی به صدر اسلام و وقایع زندگی و حکومت امام علی نگاه میشود. جلد پنجم با عنوان علی و ملیت، روحیه انقلابیگری و تلاش برای اصلاح، مهمترین مسئلهای دانسته میشود که امام علی به ملیت عربی آموخته است. اندیشمندان بسیاری از جمله سید محسن حکیم و سید عبدالحسین شرف الدین، کتاب و نویسندهاش را ستودهاند.
[۱۲] تعبیر دانشمند مسیحی «جرج جُرداق» در کتاب «الإمام عَلی صُوت العَداله الإنسانیه».
«و هذا الکلام معروف من جورج جرداق اللبنانی المسیحی صاحب کتاب صوت العداله الإنسانیه: مات علی بن أبی طالب فی محراب عبادته لشدّه عدله. و ینقل من صاحب کتاب الأبطال الفَیْلسوف الإنجلیزی: أوّل من آمن باللّه و رسوله و صدّقه و صلّی معه هو علی بن أبی طالب و هو ابن عشر سنین. أنا لا احصی فضائل علی بن أبی طالب علیه السلام المنقول من الأدباء و الشعراء و أعاظم علماء الأدیان لأنّ کل ما اقول و قالوا و یقولون قطره بالنسبه إلی البحر العظیم حشرنا الله مع علی علیه السلام و جزاکم الله حمیعا عن علی و الائمه المعصومین خیر الجزا و ندعو لکم و اسأل منکم الدعاء و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته».
[۱۳] محمد بن حسین بن موسی معروف به سید رضی (۳۵۹ق-۴۰۶ق) از علمای شیعه، گردآورنده نهج البلاغه و برادر سید مرتضی. سید رضی منصبهای مهمی از جمله نقابت، قضاوت در دیوان مظالم و امیر الحاج در دوره آل بویه داشت. او از بزرگترین شاعران طالبیان بود که دیوان اشعاری از وی بر جای مانده است. سید رضی آثاری در کلام و تفسیر همچون خصائص الائمه و تلخیص البیان دارد. مهمترین اثر او گردآوری نهج البلاغه است. او همچنین دارالعلمی تأسیس کرد که به باور برخی نخستین مدرسه علوم دینی بوده است. محمد طبری، ابوعلی فارسی، قاضی سیرافی، قاضی عبدالجبار معتزلی، ابن نباته، ابن جنی، شیخ مفید و سهل بن دیباجی از استادن وی بودند. سید رضی در سال ۳۵۹ق در بغداد زاده شد و در ۶ محرم ۴۰۶ق درگذشت. وی را در منزلش در محله کرخ بغداد دفن کردند. درباره مکان دفن وی اقوال دیگری نیز وجود دارد. بنابر قولی پس از خرابشدن خانهاش، سید مرتضی او را به کاظمین برد و در حرم کاظمین دفن کرد. به نظر سید بحرالعلوم او را به کربلا برده، در کنار قبر پدرش و سید ابراهیم مجاب دفن کردند. در کتابهای عمده الطالب، الدرجات الرفیعه و لؤلؤه البحرین به این نکته تصریح شده است. ابن میثم (متوفای ۶۷۹ق) نیز گفته است: سید رضی به همراه برادرش سید مرتضی در کنار جدش امام حسین (علیه السلام) دفن شدند. در کاظمین بارگاهی منسوب به سید رضی وجود دارد ولی در کربلا نام و نشانی از قبری منسوب به وی مشاهده نمیشود. از سوی دیگر سایت مزارات استان دیالی عراق وابسته به دیوان وقف شیعی، تصویری منسوب به مرقد سید رضی در استان دیالی منتشر کرده است.
سید رضی را فقیه، متکلم، مفسر و شاعر معرفی کردهاند. او نزد برخی از عالمان شیعه و سنی از جمله شیخ مفید شاگردی کرده است. بنا بر نقل ابن ابیالحدید از فخار بن معد موسوی، شیخ مفید خوابی دید که حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر او وارد میشود در حالی که حسنین را با خود آورده است. حضرت از شیخ مفید میخواهد که به آن دو فقه بیاموزد. بنا بر این گزارش، شیخ مفید بامداد همان روز در محل درس خود نشسته بود، فاطمه دختر ناصر وارد مسجد شد و دو پسرش سید رضی و سید مرتضی را با خود آورده بود. او به شیخ مفید گفت دو فرزندم را به حضورت آوردهام تا به آن دو فقه بیاموزی. سید رضی، علم نحو را نزد ابوعلی فارسی(متوفای ۳۷۷ق)، قاضی سیرافی، ابن جنی(متوفای ۳۹۲ق) و علی بن عیسی ربعی شیرازی خوانده است. او نزد ابن نباته در بلاغت و نزد ابوبکر خوارزمی (متوفای ۴۰۳ق) در فقه شاگردی کرده است. ابوحفص کنانی از استادان قرائت قرآن و حدیث او بوده است. برخی از استادانش علم و اطلاعات او را ستودهاند؛ ابن جنّی قصیده او در رثای ابوطاهر ناصرالدوله را شرح کرده و احاطه علمی سید رضی را ستایش کرده است. سید رضی همچنین از ابوعلی فارسی روایت کرده و از او اجازه روایت نقل کتاب الایضاح داشته است. همچنین، سهل بن دیباجی(متوفای ۳۸۰ق)، هارون تلعکبری(متوفای ۳۸۵ق) رَبَعی بغدادی(متوفای ۴۲۰ق) ابن جوزی نقل کرده که محمد طبری خانه خود در محله کرخ بغداد را به سید رضی بخشیده بود و قرآن را به حفظ او درآورده بود.
[۱۴] عبدالحمید بن هبهالله (۵۸۶- بعد از ۶۵۶ق/۱۱۹۱-۱۲۵۸م) معروف به ابن ابیالحدید شاعر، ادیب و شارح نهج البلاغه است. او در فقه، شافعی و در کلام، معتزلی بود. با اینحال او امام علی (علیه السلام) را برتر از خلفای سهگانه میدانست و کسانی را که در برابر او قیام کردند بهعنوان باغی، فاسق و اهل دوزخ معرفی میکرد، مگر اینکه توبه کرده باشند. قصیده عینیه او در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام)، با طلا در اطراف ضریح امام علی (علیه السلام) نگاشته شده است. عزالدین ابوحامد عبدالحمید بن هبهالله بن محمد بن محمد بن محمد بن حسین بن ابیالحدید مداینی، در ۱ ذیالحجه ۵۸۶ق/۱۱۹۱م، در مدائن به دنیا آمد در همان شهر پرورش یافت. به مناسبت نزدیکی با ابن علقمی، وزیر شیعه مستعصم عباسی، در شمار کاتبان دیوان دارالخلافه درآمد. وی ابتدا کتابت دارالتشریفات را برعهده داشت. در ۶۲۹ق به کتابت خزانه منصوب شد و مدتی بعد کاتب دیوان گردید. در صفر ۶۴۲ق بهعنوان ناظر حله تعیین شد. سپس خواجۀ «امیر علاءالدین طَبّرْس» گردید و پس از آن ناظر بیمارستان عَضُدی و سرانجام ناظر کتابخانههای بغداد شد.
ابن ابیالحدید روابط نزدیکی با ابن علقمی داشت و او و برادرش از حمایت وزیر برخوردار بودند. از اینرو، هنگامی که شرح نهج البلاغه و قصاید السبع را منتشر کرد، هدیههایی دریافت نمود. در ۶۴۲ق در نخستین یورشهای مغول به بغداد که سپاه عباسی به فرماندهی شرف الدین اقبال شرابی سپهسالار مستعصم بالله سپاه مغول را شکست داد، ابن ابی الحدید پیروزی سپاه بغداد را نتیجه تدبیر ابن علقمی دانست و قصیدهای در تهنیت و ستایش وی سرود که ابیاتی از آن در شرح نهج البلاغه ثبت است. در واقعه در حمله هلاکو خان به بغداد در ۶۵۵ق، ابن ابیالحدید و برادرش موفقالدین به دست مغولان گرفتار شدند و محکوم به قتل شد؛ ولی به وساطت ابن علقمی و خواجه نصیرالدین طوسی از مرگ نجات یافت. ابن ابیالحدید اندکی پس از سقوط بغداد به دست مغولان در بغداد از دنیا رفت. در تاریخ وفات او میان مورخان اختلاف است و در برخی منابع سال ۶۵۵ق و در برخی دیگر، سال ۶۵۶ق ذکر کردهاند. تحصیلات اولیه وی در زادگاهش یعنی مدائن بود. وی در آنجا مذاهب کلامی را آموخت و به مکتب اعتزال گرایش یافت. پس از آن به بغداد رفت و از علمای آنجا بهره برد. در آن شهر در محضر علما و بزرگان مشهور بغداد که بیشتر آنها شافعی مذهب بودند، به قرائت کتب و اندوختن دانش پرداخت و در محافل علمی و ادبی شرکت جست و به قول صاحب نسمهالسحر، معتزلی جاحظی شد. نیز از ابوالبقاء عکبری و ابوالخیر مصدق بن شبیب واسطی ادب آموخت. ابن ابیالحدید در شعر طبعی رسا داشت و در انواع مضامین شعر میگفت؛ ولی مناجات و اشعار عرفانی او مشهورتر است. اطلاعات او درباره تاریخ صدر اسلام نیز گسترده بود. علامه حلی (درگذشت ۷۲۶ق) از پدر خود و او از ابن ابی الحدید روایت کردهاند.
وی در اصول، معتزلی و در فروع، شافعی بود و گفته شده است که مشربی میان تسنن و تشیع برگزیده بود. در مباحث عقیدتی خود در شرح نهج البلاغه به موافقت با جاحظ تصریح دارد؛ به همین لحاظ او را معتزلی جاحظی شمردهاند. بررسی شرح نهج البلاغه او نشان میدهد که برخلاف نظر ابن کثیر که وی را شیعی غالی شمرده است، میتوان او را معتزلی معتدلی دانست. او در آغاز کتابش اتفاق همه شیوخ معتزلی خود (متقدمان، متأخران، بصریان و بغدادیان) را بر صحت شرعی بیعت با ابوبکر نقل میکند و تصریح مینماید که از رسول خدا(ص) نصّی بر آن بیعت وارد نشده، بلکه تنها انتخاب مردم که هم به اجماع و هم به غیر اجماع راه تعیین پیشوا شمرده شده، موجب صحت آن است. ابن ابی الحدید به پیروی از مکتب معتزله بغداد، علی (علیه السلام) را برتر از خلفای سهگانه میداند و تصریح میکند که او، هم در کثرت ثواب و هم در فضل و خصال حمیده، از دیگران افضل است. با اینحال به عقیده وی افضلیت امام ضروری نیست و در خطبه آغاز کتاب در همین معنی گفته است: سپاس خداوندی را که مفضول را بر افضل مقدم داشت. ابن ابی الحدید درباره برپاکنندگان جنگ جمل میگوید: همه اینها از نظر یاران معتزلی ما، نابودند به جزعائشه و طلحه و زبیر؛ زیرا این سه توبه کردند و بدون توبه، حکم اینها بهخاطر اصرارشان بر بغی، دوزخ است. او درباره لشکریان شام در صفین مینویسد: همگی آنها از نظر یاران معتزلی ما نابودند؛ زیرا بر بغی پای فشردند و مرگشان نیز بدینحال بود؛ خواه سران آنها و خواه پیروانشان. همچنین درباره خوارج مینویسد: آنها از نظر یاران معتزلی ما بدون اختلاف نظر در دوزخاند. بهطورکلی، یاران ما هر فاسقی را که در حال فسق بمیرد، دوزخی میدانند و شکی نیست که باغی و خروجکننده بر امام حق، فاسق است. تألیفات ابن الحدید را تا ۱۵ اثر برشمردهاند که مشهورترین آنها به این شرح است: «شرح نهج البلاغه»؛ این اثر، در ۲۰ جزء نگاشته شده است. عمده شهرت و معروفیت ابن ابی الحدید به سبب تألیف این کتاب است که حاوی مجموعه عظیمی از ادب و تاریخ و کلام و فرهنگ اسلامی است. این شرح، بارها به چاپ رسیده و بهویژه در میان شیعه از شهرت و اهمیت خاصی برخوردار است. یکی از کهنترین نسخههای این شرح که صورت اجازه شرح به ابن علقمی را دارد و به احتمال قوی در حیات ابن ابی الحدید کتابت شده است، در کتابخانه مرکزی آستان قدس نگهداری میشود.
[۱۵] عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب مشهور به ابن عباس (۳ سال پیش از هجرت-۶۸ق)، فرزند عباس بن عبدالمطلب و پسر عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام)، از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یاران سه امام اول شیعیان بود. ابن عباس حضرت علی را شایسته مقام خلافت میدانست و با خلفای سه گانه نیز همکاری داشت؛ او در جنگهای جمل، صفین و نهروان به طرفداری از علی (علیه السلام) حضور یافت و از طرف امام استانداری بصره را بر عهده گرفت. روایات فراوانی از طریق شیعه و سنی از ابن عباس نقل شده است. کتاب تفسیری منسوب به او، بارها به چاپ رسیده است. وی جد خلفای بنی عباس نیز به شمار میآید. در برخی احادیث آمده که پیامبر، ضمن دعا برای ابن عباس، از خدا خواسته است که علم تأویل قرآن را به وی بیاموزد. ابن عباس مشهورترین مفسر قرآن در قرن اول هجری است. او می گوید: من علم تفسیر را مدیون علی بن ابی طالب هستم. آنچه من می دانم در برابر علم او چونان قطره ای در برابر اقیانوس است. جایگاه علمی او چنان بود که در میان صحابه و تابعین هنگام اختلاف در تفسیر قرآن سخن وی را مقدم میداشتند. مجاهد روش تفسیری ابن عباس را مکتب تفسیری مکه می نامد. وی اول کس بود که برای توضیح مفردات قرآن شواهدی از اشعار کهن عرب میآورد. ذهبی او را از بزرگان منابع فقه، حدیث، تفسیر معرفی کرده است. به گفته ذهبی و زرکلی ابن عباس ۱،۶۶۰ حدیث نقل کرده است. که بخاری ۱۲۰ حدیث و مسلم ۹ حدیث از وی نقل کردهاند. بخش بزرگی از روایات پیشبینی خلافت بنیعباس به او منسوب است. ابن عباس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی (علیه السلام)، عمر، معاذ بن جبل و ابوذر روایت کرده است. وقتی عبدالله بن زبیر در مکه بساط خلافت گسترد٬ ابنعباس که آن زمان در مکه سکونت داشت از بیعت با او خودداری کرد. یزید بن معاویه در نامه ای از او تشکر کرد که از خلافت بنی امیه حمایت کرده است. اما ابن عباس در جواب شهادت امام حسین را یادآوری کرده بدو نوشت: تو و خاندانت برای خلافت بر مسلمانان شایسته نیستید. ابن زبیر در نهایت او را به طائف تبعید کرد. او در این شهر نیز مردم را از ظلم بنی زبیر و بنی امیه آگاه می کرد. و همواره در غم علی و حسنین اشک می ریخت. تا این که در اواخر عمر نابینا شد.
[۱۶] عبدالله بن قیس (درگذشت۵۲ق) مشهور به ابوموسی اشعری که یکی از صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. شهرت ابوموسی در منابع تاریخی عمدتاً به خاطر نقش وی در امر حکمیت پس از جنگ صفین است که به نمایندگی از طرف امام علی (علیه السلام) برای حکمیت انتخاب شد. امام، از انتخاب او راضی نبود، ولی با اصرار و اجبار برخی از لشکریانش به این کار مجبور شد. سرانجام ابوموسی از عمرو عاص (نماینده معاویه در حکمیت) فریب خورد. اصل او از طایفه اشعر از قبایل یمنی است که خود بخشی از قبیله قحطان به شمار میرفت. مادرش ظبیه که عدنانی بود بعدها اسلام آورد و در مدینه از دنیا رفت. ابوموسی یک بار جانشین فرمانده سپاهی شد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شوال سال ۸ قمری برای سرکوب دوباره قبایل هوازن فرستاد. و پس از شهادت فرمانده، ابوموسی نبرد را تا پیروزی رهبری کرد. در همین سال او و معاذ بن جبل از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مامور تعلیم قرآن و احکام به مکیان شدند. ابوموسی در ۱۰ قمری پیش از حجه الوداع از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) والی بخشی از یمن شد. هنگامی که علی (علیه السلام) به خلافت برگزیده شد ابوموسی در نامهای بیعت مردم کوفه را اعلام کرد. علی (علیه السلام) در حالی که تمام کارگزاران عثمان را معزول کرده بود به درخواست مالک اشتر و بر خلاف میل درونی او را بر امارت ابقا کرد. با این همه حوادث بعدی نشان داد که بیعت ابوموسی چندان هم از روی رغبت صورت نگرفت، چنانکه بعدها در جریان ستیزه جوییهای طلحه و زبیر در حالی که هنوز والی کوفه بود سخنی بدین مضمون گفت که حکومت از آن کسی است که فرمان دهد و غلبه کند.
هنگامی که علی (علیه السلام) به قصد مقابله با فتنه طلحه و زبیر رهسپار بصره شد در توقفگاه ذی قار در نزدیکی کوفه، محمد بن جعفر و محمد بن ابی بکر را به کوفه فرستاد تا مردم را برای ختم غائله، تجهیز و ترغیب کنند. ابوموسی در کار بسیج نیرو با این گفته «راه آخرت در گرو خانه نشینی است و جنگ دنیا خواهی است و هنوز بیعت عثمان بر گردن ماست و تا کشندگان او مجازات نشدهاند با کسی نخواهیم جنگید» طفره رفت و حتی پیک علی (علیه السلام) را به زندان و قتل تهدید کرد. و آنگاه که علی (علیه السلام) دومین بار عبدالله بن عباس و مالک اشتر را به کوفه فرستاد ابوموسی با استناد به حدیثی که خود از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت میکرد اوضاع را به فتنهای تشبیه کرد که میباید مردمان تا روشن شدن حقیقت چون پیکرههای بیجان بر جای بمانند. علی (علیه السلام) این بار فرمان عزل وی را به فرزندش حسن (علیه السلام) داد و او را به همراه عمار یاسر به کوفه فرستاد. ابوموسی دوباره با ایراد خطبهای کوفیان را از مداخله در آنچه وی آن را نزاعی بین قریش نامید ـ که خود باید به اصلاح آن بپردازند ـ بر حذر داشت، اما سرانجام پس از آنکه حسن بن علی فرمان عزل را به وی ابلاغ کرد مالک اشتر او را از قصر حکومتی بیرون راند و مانع غارت اموال او، به وسیله مردم شد. از یک روایت چنین برمیآید که ابوموسی مدتی متواری بود اما بعدها ـ شاید بعد از جنگ جمل علی (علیه السلام) وی را امان داده بود. علت شهرت خاص ابوموسی در منابع تاریخی نقش سیاسی مهمی است که در امر حکمیت پس از جنگ صفین ایفا کرد و خواه ناخواه از عوامل موثر انتقال خلافت به بنی امیه شد. هنگامی که با خدعه عمروعاص و کوته فکری و دسته بندیهای فرماندهان سپاه عراق سر انجام نبرد به حکمیت کشد، ابوموسی از جانب فرماندهانی از سپاه عراق، چون اشعث بن قیس، زید بن حصین و مسعر بن فدکی ـ که همه آنها یمانی بودند ـ به رغم ناخوشنودی و هشدار امیرالمومنین علی (علیه السلام) به عنوان حکم برگزیده شد. روشن است که علت گزینش ابوموسی را باید نخست یمانی بودن و سپس کناره گیری او از جنگ دانست: وی که در جنگ در عُرض ـ بین تدمُر و رصافه در شام ـ به سر میبرد، همگان را از هرگونه مداخله در آنچه خود فتنه میخواند بر حذر میداشت و جنگ با اهل قبله را جایز نمیشمرد، اما چون یکی از غلامانش خبر آورد که مردم صلح کردند گفت «سپاس خدا را که چنین شد ». آنگاه غلام افزود مردم تو را حکم قرار دادند، او پذیرفت و به اردوگاه علی (علیه السلام) آمد. علی در خطبهای به این رفتار متناقض وی اشاره کرده است. تاریخ وفات ابوموسی را ۴۲، ۴۴، ۵۰، ۵۲، ۵۳، قمری آوردهاند. ذهبی مرگ او را در ذیحجه سال ۴۴ قمری به واقعیت نزدیکتر میداند. او به هنگام وفات ۶۳ سال داشت. در محل مرگ و مدفن ابوموسی (کوفه یا مکه) نیز اختلاف شده است. گرچه منابع کهنتر آن را در کوفه که در آنجا منزل داشته است میدانند.
[۱۷] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۳ (معروف به خطبهی شقشقیه)، بخش چهارم: خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام).
«…فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ [إِلَیَ] کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَهِ الْغَنَمِ. فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَهٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ [فَسَقَ] قَسَطَ آخَرُونَ، کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ [حَیْثُ] یَقُولُ «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»؛ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا. أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَ بَرَأَ النَّسَمَهَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ. قَالُوا: وَ قَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ کِتَاباً قِیلَ إِنَّ فِیهِ مَسَائِلَ کَانَ یُرِیدُ الْإِجَابَهَ عَنْهَا فَأَقْبَلَ یَنْظُرُ فِیهِ. [فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ] قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوِ اطَّرَدَتْ [مَقَالَتُکَ] خُطْبَتُکَ مِنْ حَیْثُ أَفْضَیْتَ. فَقَالَ هَیْهَاتَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْکَ شِقْشِقَهٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ. قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَى کَلَامٍ قَطُّ کَأَسَفِی عَلَى هَذَا الْکَلَامِ أَلَّا یَکُونَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) بَلَغَ مِنْهُ حَیْثُ أَرَاد…».
[۱۸] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۰٫
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ ۚ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ».
[۱۹] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۰۳٫
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا ۚ وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ کُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا ۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ».
[۲۰] علی بن ابراهیم معصومی معروف به آخوند ملاعلی همدانی در ۱۲ ربیعالاول سال ۱۳۱۲ق (۱۲۷۴ش) در روستای «وَفْس»، از توابع شهرستان رَزَن-همدان، به دنیا آمد. پدر او ابراهیم، که کشاورزی ساده و با ایمان بود، ملاعلی را برای تحصیل علوم شرعی و تربیت اسلامی نزد آخوند ملا محمدتقی ثابتی برد. ملاعلی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی، برای ادامه تحصیل راهی شهر همدان شد و به یادگیری دروسی همچون صرف، نحو، معانی بیان و فقه و اصول پرداخت و سپس برای تکمیل دروس به حوزه علمیه تهران رفت. در مدت پنج سال حضورش در تهران، دروس منطق، فلسفه، ریاضیات و هیئت را نزد اساتیدی چون ملامحمد هیدجی معروف به حکیم هیدجی، فیلسوف و عارف زنجانی و میرزا مهدی آشتیانی از فیلسوفان و عارفان تهرانی گذارند. ملاعلی با ورود شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم در سال ۱۳۴۰ق، برای ادامه تحصیل نزد آن استاد وارد قم شد و ده سال نزد او به شاگردی پرداخت و به مرحله اجتهاد نائل شد. او سپس به تدریس دروس حوزه مانند شرح لمعه، مکاسب و کفایه پرداخت. در سال ۱۳۵۰ق با درخواست مردم همدان و پیشنهاد استادش عبدالکریم حائری یزدی، برای سرپرستی حوزه علمیه همدان به همدان بازگشت. ملاعلی صاحب سه پسر با نامهای حسن، محمد و حسین و چند دختر بود. حسن معصومی در پیکار با رژیم شاه در سال ۱۳۵۳ش به شهادت رسید. حسین معصومی نیز فارغ التحصیل تاریخ علم و عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و از ویراستاران ارشد مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی است. آخوند ملاعلی علاقه خاص و ارتباط نزدیکی با امام خمینی داشت و همواره او را تأیید میکرد. او در تجلیل از امام گفته بود: «حاج آقا روح الله صفحهای در تاریخ به نام خود گشود». در جریان دستگیری امام خمینی در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ش، ملاعلی از جمله علمایی بود که برای آزادی امام به تهران سفر کردند. آخوند ملاعلی در ۳۱ تیر سال ۱۳۵۷ش (۱۶ شعبان ۱۳۹۸ق) بر اثر بیماری از دنیا رفت. پیکر او پس از تشییع، در قبرستان باغ بهشت همدان به خاک سپرده شد.
گفته شده که نمایندگان گلپایگانی، خوانساری و شاهرودی و گروهی از مردم و دانشجویان شهرهای مختلفی چون قم، تبریز، مشهد و شیراز در تشییع جنازه ملاعلی حضور داشتند. بنابر گزارشها، پس از درگذشت ملاعلی، در شهرهای مختلف همچون قم، تهران و تبریز و از سوی علما و مراجع تقلیدی چون آیت الله مرعشی نجفی مجالس ترحیم برگزار شد. گفته شده تشییع جنازه و مجالس ترحیم ملاعلی تبدیل به تظاهراتی علیه رژیم پهلوی شد. برخی از ویژگیهای اخلاقی ملاعلی همدانی این طور ذکر شده است: گشادهرویی، توجه به جایگاه روحانیت و روحانیون، زهد و سادهزیستی، اهل دعا و ذکر و معنویت. ملاعلی بسیار متواضع بود. با وجود اینکه او از شاگردان برجسته شیخ عبدالکریم بود، حاضر به چاپ رساله توضیح المسائل نشد و میگفت: «به هر یک از این رسالههای عملیه موجود که منتشر شدهاند، عمل کنید، مبرء از تکلیف و مسقط ذمه است و نیازی به چاپ رساله دیگر نیست.» همچنین با وجود اصرار مردم میگفت «نیازی به صرف بیت المال و خرج سهم امام در این مورد نمیبینم. من مسائل جدیدی ندارم که در این رسالهها نیامده باشد؛ فقط در چند مسأله با مراجع حاضر اختلاف نظر دارم که خواستاران میتوانند شفاهاً بپرسند.» گفته شده ملاعلی همدانی در علومی همچون فقه، اصول، رجال، فلسفه، تاریخ، ادبیات، تفسیر، هیئت و ریاضیات، شعر و ادب فارسی از نظر علمی به درجات عالی نائل شده و مورد توجه علمای همعصر خود بود.
[۲۱] میرزا جواد آقا مَلکی تبریزی (رضوان الله تعالی علیه) فقیه، عارف و استاد اخلاق. کتاب المراقبات یا اعمال السَّنَه از آثار اوست. گفته شده امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) از شاگردان اوست اما به گفته آیتالله خامنهای (مدّ ظله العالی) رهبر جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) فقط دو بار درس وی حاضر شده است. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (رضوان الله تعالی علیه)، فرزند میرزاشفیع در تبریز متولد شد. تاریخ دقیق ولادت وی مشخص نیست، اما گفته شده اواخر قرن ۱۳ یا اوایل قرن ۱۴ قمری بودهاست. دلیل نامگذاری او به ملکی، نسبت فامیلی با خاندان ملکالتجار تبریزی است. ملکی تبریزی برای تحصیل به نجف رفت و در سال ۱۳۲۱ قمری، به تبریز بازگشت و به ترویج دین پرداخت. در سال ۱۳۲۹ق (۱۲۹۰ش) و در ابتدای جریانات مشروطه و درگیریهای تبریز مجبور به عزیمت به قم شد و تا پایان عمر نیز در همانجا ماند. میرزا جواد آقا (رضوان الله تعالی علیه) در ۱۱ ذیالحجه سال ۱۳۴۴ق (۳۱ خرداد ۱۳۰۵ش) درگذشت. پیکر او پس از تشییع در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.
[۲۲] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۱۹۲ (معروف به خطبهی قاصعه)، بخش ۱۶، فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام).
«…فضلُ الوحی: وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِالْقَرَابَهِ الْقَرِیبَهِ وَ الْمَنْزِلَهِ الْخَصِیصَهِ، وَضَعَنِی فِی [حَجْرِهِ] حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ [وَلِیدٌ] یَضُمُّنِی إِلَى صَدْرِهِ وَ یَکْنُفُنِی فِی فِرَاشِهِ وَ یُمِسُّنِی جَسَدَهُ وَ یُشِمُّنِی عَرْفَهُ وَ کَانَ یَمْضَغُ الشَّیْءَ ثُمَّ یُلْقِمُنِیهِ، وَ مَا وَجَدَ لِی کَذْبَهً فِی قَوْلٍ وَ لَا خَطْلَهً فِی فِعْلٍ، وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (صلی الله علیه وآله) مِنْ لَدُنْ أَنْ کَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلَائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ، وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ، یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالاقْتِدَاءِ بِهِ، وَ لَقَدْ کَانَ یُجَاوِرُ فِی کُلِّ سَنَهٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا یَرَاهُ غَیْرِی، وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْإِسْلَامِ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ خَدِیجَهَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا، أَرَى نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَهِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّهِ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّهَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ (صلی الله علیه وآله)، فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّهُ؟ فَقَالَ هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ أَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ، إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى، إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لَکِنَّکَ لَوَزِیرٌ، وَ إِنَّکَ لَعَلَى خَیْرٍ…».
[۲۳] همان.
[۲۴] هَمَّام از شیعیان امام علی (علیه السلام) بود که امام علی (علیه السلام) خطبه متقین را در پاسخ به درخواست او ایراد کرد. در مورد نام پدر او در منابع اختلافاتی وجود دارد. بعضی از مصادر او را از فرماندهان امام علی (علیه السلام) و زهاد ثمانیه شمردهاند. امام صادق (علیه السلام) او را عابد دانسته است. همام از امام علی (علیه السلام) خواست تا اوصاف متقین را برای او بیان کند. امام به جوابی کوتاه بسنده کرد؛ اما پس از اصرار همام، خطبه متقین را با برشمردن ۱۰۵ صفت از افراد باتقوا ایراد فرمود که همام با شنیدن آنها بیهوش شد و سپس جان سپرد. امام علی (علیه السلام) قسم یاد کرد که از همین پیامد واهمه داشت ولی این واکنش را برای کسانی که اهل پذیرش موعظه هستند طبیعی دانست و در تشییع جنازه همام شرکت کرد و بر پیکر او نماز خواند. نام همّام در نهج البلاغه آمده ولی اشارهای به نسب او نشده است. با این حال به گفته محمد بن علی کراجکی، نویسنده قرن پنجم قمری، همّام فرزند عباده بن خیثم و برادرزاده ربیع بن خثیم، از فرماندهان امام علی (علیه السلام) و زهاد ثمانیه بوده است. اما ابن ابیالحدید در شرح نهج البلاغه او را فرزند شریح بن یزید بن عمر معرفی کرده است. سید رضی گردآورنده نهجالبلاغه همّام را فردی عابد معرفی میکند. همچنین از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که او عابد و خداپرست بوده است. برخی منابع همّام را از «اصحاب برانس» دانستهاند. اصحاب برانس افراد زاهدی در صدر اسلام بودند که کلاهی به نام بُرنُس بر سر میگذاشتند. ابن ابیالحدید همام را از شیعیان امام علی (علیه السلام) برشمرده است. کراجکی خطاب همام را به امام علی (علیه السلام) که گفت: «ای امیرمومنان! از تو در خواست میکنم به حق خداوندی که شما خاندان پیامبر را گرامی داشته و برگزیده و برتری داده است… که ویژگیهای شیعیانتان را برای من بیان کنید» شاهدی بر محبت او نسبت به اهل بیت دانسته است.
[۲۵] سوره مبارکه نحل، آیه ۱۲۸٫
[۲۶] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۱۹۳ (معروف به خطبهی مُتقین).
«و من خطبه له (علیه السلام) یَصِفُ فیها المتقین: رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ فَتَثَاقَلَ (علیه السلام) عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ، فَ«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ». فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ. فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه وآله) ثُمَّ قَالَ (علیه السلام): أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَهُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَهُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ؛ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ، غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ] عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ، عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ، قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَهٌ وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَهٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَهٌ، صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَهً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهً طَوِیلَهً تِجَارَهٌ مُرْبِحَهٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ، أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا…».
[۲۷] همان.
«…فَمِنْ عَلَامَهِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّهً فِی دِینٍ وَ حَزْماً فِی لِینٍ وَ إِیمَاناً فِی یَقِینٍ وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ وَ قَصْداً فِی غِنًى وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَهٍ وَ تَجَمُّلًا فِی فَاقَهٍ وَ صَبْراً فِی شِدَّهٍ وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِی هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ یَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَهَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکْرُ یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَهِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَهِ إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیمَا تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ قُرَّهُ عَیْنِهِ فِیمَا لَا یَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لَا یَبْقَى یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ قَلِیلًا زَلَـلُه خَاشِعاً قَلْبُهُ قَانِعَهً نَفْسُهُ مَنْزُوراً أَکْلُهُ سَهْلًا أَمْرُهُ حَرِیزاً دِینُهُ مَیِّتَهً شَهْوَتُهُ مَکْظُوماً غَیْظُهُ الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ وَ إِنْ کَانَ فِی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ. یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ؛ بَعِیداً فُحْشُهُ لَیِّناً قَوْلُهُ غَائِباً مُنْکَرُهُ حَاضِراً مَعْرُوفُهُ مُقْبِلًا خَیْرُهُ مُدْبِراً شَرُّهُ؛ فِی الزَّلَازِلِ وَقُورٌ وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ؛ لَا یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ وَ لَا یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ؛ یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ لَا یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ وَ لَا یَنْسَى مَا ذُکِّرَ وَ لَا یُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ وَ لَا یُضَارُّ بِالْجَارِ وَ لَا یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ وَ لَا یَدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ؛ إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ؛ نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَهٍ أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ؛ بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَهٌ وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَهٌ لَیْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْرٍ وَ عَظَمَهٍ وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَکْرٍ وَ خَدِیعَهٍ. قَالَ: فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَهً کَانَتْ نَفْسُهُ فِیهَا فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَهَکَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَهُ بِأَهْلِهَا. فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ: فَمَا بَالُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ فَقَالَ (علیه السلام) وَیْحَکَ، إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا یَعْدُوهُ وَ سَبَباً لَا یَتَجَاوَزُهُ فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِک».
[۲۸] المُراقبات یا اعمال السَّنَه کتابی به زبان عربی تألیف میرزا جواد ملکی تبریزی (متوفای ۱۳۴۳ق). موضوع کتاب اخلاق مسلمانی و اصلاح ظاهر و باطن در سیر و سلوک عرفانی و دستوراتی در باب مراقبه نفس برای رسیدن به فضایل و کمالات اخلاقی برای تمام ماههای سال است. این کتاب نکاتی درباره برخی وقایع تاریخ اسلام، حقیقت قرآن، آداب و شرایط دعا، بعثت، غدیر، ولایت، اخلاص، اسرار حج و مباهله در خود دارد. این اثر دارای ترجمههای متعددی است. علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان، مقدمهای بر این کتاب نوشته است.
[۲۹] کتاب المُراقبات، میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمت الله علیه)؛ «مناقب» ابن شهرآشوب، ج ١، ص ۵۴٠.
«از «أمالى» أبوعبد الله نیشابورى، و «أمالى» شیخ أبوجعفر طوسى، در خبرى از أحمد بن محمّد بن أبى نصر، از حضرت رضا (سلام الله علیه) وارد است که إنَّهُ قَالَ (علیه السّلام): حَدَّثَنی أبِی عَنْ أبِیهِ أنَّ یَوْمَ الْغَدِیرِ فِی السَّمآءِ أشْهَرُ مِنْهُ فِی الأرْضِ. إنَّ لِلّهِ تَعَالَی فِی الْفِرْدَوْسِ قَصْرًا لِبْنَهٌ مِنْ فِضَّهٍ، وَ لِبْنَهٌ مِنْ ذَهَبٍ، فِیهِ مِأَهُ ألْفِ قُبَّهٍ حَمْرَآءَ، وَ مِأَهُ ألْفِ خَیْمَهٍ مِنْ یَاقُوتَهٍ خَضْرَآءَ، تُرَابُهُ الْمِسْکُ وَ الْعَنْبَرُ، فِیهِ أرْبَعَهُ أنْهَارٍ: نَهْرٌ مِنْ خَمْرٍ، وَ نَهْرٌ مِنْ مَآءٍ، وَ نَهْرٌ مِنْ لَبَنٍ، وَ نَهْرٌ مِنْ عَسَلٍ، حَوَالَیْهِ أشْجَارُ جَمیعِ الْفَوَاکِهِ، عَلَیْهِ الطُّیُورُ، وَ أبْدَانُهَا مِنْ لُؤْلُوءٍ، وَ أجْنِحَتُها مِنْ یَاقُوتٍ، تَصُوتُ بِألْوَانِ الأصْواتِ. إذَا کانَ یَوْمُ الْغَدِیرِ وَرَدَ إلَی ذَلِکَ الْقَصْرِ أهْلُ السَّمَوَاتِ یُسَبِّحُونَ اللهِ وَ یُقَدِّسُونَهُ وَ یُهَلِّلُونَهُ فَتَطَایَرَ تِلْکَ الطُّیُورُ، فَتَقَعُ فِی ذَلِکَ الْمَآءِ، وَ تَمَرَّغُ عَلَی ذَلِکَ الْمِسْکِ وَ الْعَنْبَرِ فَإذَا اجْتَمَعَ الْمَلاَئِکَهُ طَارَتْ فَیَنْفُضُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ. وَ إنَّهُمْ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ لَیَتَهادَوْنَ نِثَارَ فَاطِمَهَ (عَلَیْهَا السَّلاَمُ). فَإذَا کَانَ آخِرُ الْیَوْمِ، نُودُوا: اِنْصَرِفُوا إلَی مَرَاتِبِکُمْ! فَقَدْ أمِنْتُمْ مِنَ الْخَطَرِ وَ الزَّلَلِ إلَی قَابِلٍ فِی هَذَا الْیَوْمِ تَکْرِمَهً لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ الخبر».
[۳۰] همان.
[۳۱] همان.
[۳۲] همان.
[۳۳] همان.
[۳۴] همان.
[۳۵] همان.
[۳۶] همان.
[۳۷] همان.
[۳۸] همان.
پاسخ دهید