«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلََّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فی الْعَالَمِینََ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

ماه رجب، ماه مراقبه

حضور استاد بزرگوار حضرت آقای قرائتی در روز چهارشنبه حضور مبارکی بود و ای کاش زود از این‌جا خارج نمی‌شدند؛ از ایشان درخواست می‌کردیم که در این فضای نورانی و در این فرصت استثنایی از بیانات قرآنی این بزرگوار همه‌ی ما استفاده می‌کردیم.

ماه رجب ماه مراقبه است. می‌دانید مراقبه از رقبه است. رقبه به معنای گردن است. از دعاهایی که ما در ماه رمضان فراوان تکرار می‌کنیم و در یکی از دعاها داریم: «اللَّهُمَّ وَ أَوَّلُ حَاجَتِی إِلَیْکَ»[۲] خدایا اوّل خواسته‌ای که از تو دارم این است که «رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ» این گردن ما را از آتش نجات بده. کسی را اسیر می‌کنند، طناب به گردن او می‌اندازند و او را می‌کشند. گناهان آدم را در دنیا اسیر می‌کند، گویا یک زنجیری به گردن آدم می‌اندازند. سگ را زنجیری می‌کنند، می‌کشند. موجودات دیگر همین‌طور؛ مرکب را با افسار می‌کشند. انسان وقتی کشیده می‌شود، با گردن کشیده می‌شود. در امور خیر هم همین‌طور است آدم می‌خواهد مواظب چیزی باشد، گردن می‌کشد.

 

رقیب یکی از صفات خدای متعال

لذا یکی از صفات پروردگار متعال رقیب است. خدای متعال رقیب است، یعنی خدا مراقب است، خدا مواظب است، خدا همه را زیر نظر گرفته است. آدم می‌خواهد کسی زیر نظر او باشد، او را نگاه می‌کند، اگر دید جا به جا شد، گردن خود را می‌کشد که حتماً زیر نظر او باشد. از این جهت مراقبه یعنی حواس ما به خودمان باشد. خود را زیر نظر داشته باشیم، نکند دشمن نفوذ کرده است، من خبر ندارم. نکند خانه‌ی دل من در اختیار خود من نباشد. نکند نفوذی در خانه‌ی دل من باشد. نکند آلودگی میکروبی، ویروسی در درون من باشد تا به حال خاطر من نبوده است، حواس من نبوده است.

مراقبه یک نوع خودپایی است. خودحفاظتی است، خودیابی است. آدم خود را پیدا می‌کند تا به حال کجا بودم، چه کردم. عمر خود را کجا صرف کردم، سرمایه‌ی من چه شد. این خسارت‌هایی که وارد شده است را چطور می‌خواهم جبران بکنم.

 

اصل برنامه‌ریزی در مراقبه

در مراقبه برنامه‌ریزی یک اصل است. در برنامه‌ریزی تخلیه مقدّم است. اوّل باید دشمن را بیرون کرد، امنیت برقرار کرد، بعد برای اقتصاد، برای اخلاق، برای تعلیم و تعلّم برنامه‌ریزی کرد. در برنامه‌ی سازندگی هم که بعد از تخلیه انجام می‌شود، بعد از تأمین امنیت برقرار می‌شود، باز رعایت اولویت‌ها خیلی مهم است. چه مسئله‌ای مهمتر است، کدام مسئله فوری و فوتی است.

در این ایام الله رجب که آغاز یک مراقبه است، آغاز یک هوشیاری است، یک بیداری است، یک بازسازی است، یک ترمیم است. نه، یک انقلاب است، یک تحوّل است. بهار عمر ما در این سه ماه بروز می‌کند، بقیه‌ی آن خزان بوده است. بهار زمین فروردین و اردیبهشت و خرداد است ولی بهار من در این سه ماه است. رویش دل من، پویایی آن، بالندگی آن، حیات آن از ماه رجب شروع می‌شود، در ماه شعبان تعمیق می‌شود، در ماه رمضان به اوج می‌رسد. میوه می‌دهد، ثمر می‌دهد، ذخیره می‌شود. در ادامه‌ی رجب و شعبان رمضان خواهد بود.

 

استغفار، مراقبه‌ی ماه رجب

مراقبه‌هایی که در ماه رجب وجود دارد، ملاحظه می‌کنید حدود ۱۰، ۱۲ برنامه امامان ما برای ماه رجب در اختیار ما قرار دادند ولی آن که همیشه تکرار می‌شود استغفار است. استغفار صبح و شام «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»[۳] ۷۰ بار. بعد از ۷۰ بار عذرخواهی در پیشگاه خدا، دست خود را خالی به سوی آسمان باز می‌کنیم، می‌گوییم: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ تُبْ عَلَیَّ» گناه زشت است. گناه پلید است. گناه ویروس است. گناه مرض است. گناه عارضه است. وقتی آمد، آدم باید با حساسیّت این را درمان بکند، معالجه بکند. استغفار «دَاؤُکُمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاؤُکُمُ الِاسْتِغْفَارُ»[۴] در مناجات حضرت امیر علیه السّلام دارد که «أَلْبَسَتْنِی الْخَطَایَا ثَوْبَ مَذَلَّتِی»[۵] آدم گناه که می‌کند، گویا یک لباس چرکینی، یک پوشش بدی او را می‌پوشاند. استغفار درآوردن آن لباس است. کندن لباس کثیف است، لباس آلوده است. با استغفار آدم این لباس را می‌کند. وقتی استغفار کردیم حالا می‌گوییم: خدایا الآن دیگر هیچ چیزی ندارم؛ «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی» یک لباس زیبا بر تن من بکن.

 

 امّا تنها پوشش لباس مغفرت، لباس عفو من را کفایت نمی‌کند. باید هوای من را داشته باشی. «وَ تُبْ عَلَیَّ». وقتی حضرت آدم از بهشت بیرون شد، یک اقرار و اعتراف داشت که نشانه‌ی آدمیّت او بود. آدم وقتی شکست می‌خورد، وقتی کم می‌آورد، وقتی خرابی به وجود می‌آورد وقتی برای او شکست پیش می‌آید، معمولاً می‌خواهد خود را مبرّا بکند، مسئولیت را به گردن این و آن می‌اندازد. همه‌ی سیاسیون همین‌طور هستند. همه‌ی آدم‌ها همین‌طور هستند. هر کسی می‌آید مشکلاتی را که وجود دارد به گذشته‌ها نسبت می‌دهد. طبیعی همه است. خدا همه‌ی ما را نجات بدهد. ولی آدم این‌طور نبود. آدم تا از بهشت محروم شد، تا شکست خورد. گفت: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»[۶] خدایا خودم بد کردم. آدم هر شکستی در زندگی دارد، چرا این و آن را متّهم می‌کنیم. همه را به خود برگردانیم. همه‌ی ما مقصّر هستیم. اگر مملکت ضرر می‌کند، ضرر آن به یک نفر، دو نفر به یک گروه، دو گروه مستند نمی‌شود، همه مقصّر هستیم. اگر همه دست به دست هم بدهیم، اگر همه از حصار صنف‌گرایی و گروه‌گرایی و حزب و سیاست بیرون بیاییم، همه به مقصد فکر بکنیم، به خدا فکر بکنیم، مصلحت عامّه را در نظر بگیریم، نه مصلحت گروهی و فردی و صنفی را، درست انتخاب بکنیم، درست پیش می‌رویم، کار ما هم خوب می‌شود. امّا ما همه خود را می‌بینیم. خودبین، خودخواه می‌شود. خودخواه خود پرست می‌شود. خودپرست نمی‌تواند خدا پرست بشود. امانیزم یعنی همین. همه دنبال امیال و منافع خود هستیم.

 

حضرت آدم وقتی بیرون آمد… این درسی است که پدر ما به ما داد؛ در شکست‌ها شکست را در وجود خود پیدا بکنید. چرا همیشه حواس شما به بیرون است، می‌خواهید برای دیگران پرونده‌سازی بکنید؟ چرا نمی‌گویید: من بد کردم؟ نمی‌دانیم شاید به خاطر قصور و تقصیر همین آخوند همه دارند ضرر می‌کنند. گاهی یک نفر آدم آتش روشن می‌کند ولی این آتش همه را می‌سوزاند. ما چه می‌دانیم چه کردیم که گرفتار شدیم، نمی‌دانیم. هر کسی از خودش شروع بکند. هر کسی مشکل خود را خودش پیدا بکند. به درون خود برگردیم، خدا یک پرونده‌ای از ما تشکیل داده است، در اختیار خود ما است، در درون خود ما است، می‌توانیم گذشته‌های خود را ورق بزنیم، چرا به خود نمی‌آییم؟

 

حضرت آدم علیه السّلام اوّل کاری که کرد شناخت مشکل در وجود خودش بود. گفت: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» امّا شیطان… لازمه‌ی شیطنت همین است. او گفت: «رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی»[۷] او طلبکار خدا درآمد گفت: تو من را اغوا کردی. آدم گفت: خود من کردم. (خود کرده را تدبیر نیست) اوّل قدم در پیروزی شناخت آسیب درونی است، شناخت مشکل درونی است. باید عیب‌های خود را پیدا بکنیم. باید اشکالات خود را پیدا بکنیم. وقتی پیدا کردیم چه کار بکنیم؟ دو تا نیاز به خدا داریم. زبان حضرت آدم، زبان ادب است. باز درخواست نکرد، عرض حال کرد. گفت: خدایا من اقرار می‌کنم که عامل شکستم خود من بودم. ولی حالا که من خودم، خود را بیچاره کردم «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»[۸] حالا دو تا مسئله را به عنوان عریضه دارد عرض می‌کند: «وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا» من بد شدم، اگر تو من را خوب نکنی، من که ندارم به خود خوبی بدهم. خوبی‌ها پیش تو است. «إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا» اگر تو من را نبخشی، تو لباس زیبا به تن من نکنی، من خود را زشت کردم. بی‌آبرو شدم، عریان شدم، از بهشت که بیرون آمد، دیگر لباس او ریخت. خدایا تو به من پوشش بده، تو به من آبرو بده. نمی‌گوید: بده، می‌گوید: اگر ندهی «إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا» خوب حالا اگر من را بخشیدی، لباس زیبای بندگی به تن پوشاندی، چه تضمینی است من که دیروز خراب کردم، امروز هم خراب نکردم؟ لذا دنبال آن می‌گوید: «وَ تَرْحَمْنا» اگر بنا است من را ببخشی، مراقب من باش، من را به خود واگذار نکن، من نفس دارم، من غریزه دارم. شیطان دارم. دشمن دارم. دشمن در وجود خود من است، من را با دشمن بیرون کردی. هم دشمن بیرونی شیطان همراه او بود، هم نفس امّاره همراه او بود. حالا که می‌خواهی من را ببخشی، اگر بنا شد ببخشی مشروط ببخش، من را تنها نگذار. مراقب من باش. «وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ».

 

سیر بنده به سوی رب

 مغفرت یک مسئله است. ترحّم الهی که ما را ضعیف می‌داند و ضعیف خلق کرده است خود او مراقب ما باشد، ما را به خود وانگذارد. هدایت خود را از ما دریغ ندارد. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینَ»[۹]َ همیشه می‌گوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» این «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» نه این‌که من اسلام را نشناخته بودم نماز را بلد نبودم، خدایا به من اسلام را معرّفی بکن، به من نماز بده. این نیست، دائماً نیاز دارم دست من را بگیری. یک لحظه من را رها بکنی، من گم می‌شوم، خود را گم می‌کنم، سرمایه‌ی خود را از دست می‌دهم. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ». ما در قرآن کریم آیاتی داریم یکی از آن آیات این است: «اإِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»[۱۰] ما آمدیم که برویم. چه کسی مانده است که ما بمانیم؟ گذشتگان آمدند رفتند، ما هم یک نوبت بیشتر نداریم، نوبت ما دارد طی می‌شود. داریم می‌رویم. امّا فهمیدیم چرا آمدیم؟ برای چه آمدیم؟ هدف چه بوده است، مقصد کجا بوده است؟ خدا می‌گوید: «وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهى‏»[۱۱] منتهای سیر تو، ربّ تو است. باید رنگ ربوبیّت به خود بگیری. تو هم باید رب بشوی، باید مربّی بشوی، باید سازنده بشوی باید پرورش دهنده بشوی، ضایع کننده نباش استعدادها را خفه نکن. این‌ها را باز بکن، خدا رب است، مالک است. مالکی است که ربوبیّت هم همراه با مالکیّت او است. او تربیت می‌کند، او ربّ ما است. «وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهى‏» نفرمود: «إلی معذّب المذنبین منتهی»، «إلی شدید العقاب منتهی»، «إلی سریع الحساب منتهی» «وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهى‏» سیر ما به سوی ربوبیّت است. همه‌ی ما باید مبارک باشیم، رویش داشته باشیم دیگران را هم دستگیری بکنیم و با خود ببریم. کلم طیّب می‌خواهد که به خدا برسد، رنگ ربوبیّت خدا را به خود بگیرد. «اإِلَیْهِ یَصْعَدُ»[۱۲] به سوی حق تعالی، مقصد اعلی کلم طیّب صعود می‌کند. کلم طیّب یعنی چه؟ یعنی جان پاک یعنی نیّت پاک یعنی دل پاک.

آیینه شو جمال پری طلعتان طلب                    جاروب کن خانه و آن‌گه مهمان طلب

 

باید غبار دل را بزداییم. آیینه‌ی جان را شفاف بکنیم. تا نور خدا را ببینیم. همه‌ی عالم آینه است، خدا را نشان می‌دهد. امّا آینه‌ی ما خراب شده است، زنگار گرفته است. باید آن را پاک بکنیم. اعتکاف باید این خاصیت را داشته باشد که این سه روزه یک قرنطینه برای شما است. با خاطر جمعی از این‌جا بروید مطمئن بشوید که تمیز شدید، پاک شدید. اگر بنا باشد مطمئن بشویم، چطور مطمئن بشویم؟ حال ما نشان می‌دهد. اگر در این سه روز آرام آرام دیدید که مبدأ میل شما به تعبیر آیت الله بهاء الدّینی- دارد تغییر می‌کند، تا حال به امور هوسی خیلی گرایش داشتید، ولع داشتید الآن نه. نماز شب برای شما خیلی شیرین شده است. سجده‌ی طولانی برای شما خیلی شیرین شده است. کمک به کسی خیلی برای شما شیرین شده است. دغدغه‌ی دینی برای شما مهم شده است؛ الآن یک غیرتی پیدا کردید، از گناه رنج می‌برید، از فساد ناراحت هستید، نمی‌کشید، می‌گویید: دیگر نمی‌کشم، نمی‌توانم این‌طور ببینم. دنبال این هستید که هم خود را پاک نگه بدارید، هم می‌بینید نمی‌توانید پاک نگه بدارید، مگر این‌که جامعه پاک بشود. جامعه‌ای که ادارات آن رشوه است، تبعیض است، هر کسی هوای خود و گروه خود را دارد. خوب یک جوان چطور می‌خواهد به تنهایی در این فضا رشد بکند؟

 

تواصی به حق

آن وقت تواصی بعد از این‌که آدم ایمان و عمل صالح در وجود خود عطش شد، طلب شد، تواصی به حق به دنبال آن می‌آید. تواصی به حق هزینه دارد. باید خود را آماده بکنی ممکن است یک جا تو را بیرون بکند، یک جا مزایای تو را قطع بکنند. یک جا به تو اهانت بکنند یک جا تیتر بزنند به تو بد بگویند. تواصی به صبر هم به دنبال آن است. «اإِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» جان را باید شفاف بکنیم. باید دل را پاک بکنیم تا سیر عاشقانه‌ی ما شروع بشود. حالا إن‌شاءالله در این سه روز حالات شما، گرایش‌های شما، تغییر مسیرها نشان داد که نه، سالم شدید به غذای خوب علاقه داریم. گناه غذای عفن است. آن را تا به حال دوست داشتیم، مریض بودیم، حالا سالم شدیم، عشق به خوبی‌ها داریم، عشق به خوبان داریم، عشق به صالحین داریم. دیگر در بازی‌های گروهی و این‌ها وارد نمی‌شویم. در بازی‌های صنفی وارد نمی‌شویم. این اوّل کار است. این تخلیه، این خالی کردن دل از اغیار، این تأمین امنیت، این بیرون کردن بیگانه، این بیرون کردن ویروس‌ها و میکروب‌ها این قدم اوّل بود، این شرط لازم بود، کافی نیست.

 

 پس باید چه کار بکنیم «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» نوبت قیام است. «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ»[۱۳] آمدید یک خیزش، یک نهضت، یک قیام عمومی تک تک که نیامدید، جمعی آمدید. همه با هم به سوی خدا برویم. چه می‌شود دست به دست هم بدهید، یک طرحی، یک برنامه‌ای برای پیشگیری از فتنه‌ها داشته باشید؟ چه می‌شود برای راضی کردن خدا با کارشناسان دور هم بنشینید، بگویید چه بکنیم که نابود نشویم. چه کنیم که همدیگر را نابود نکنیم. چه بکنیم که جنگ داخلی پیش نیاید. چه بکنیم که آتش همه‌ی ما را نسوزاند، دشمن بیاید بدون هزینه همه چیز ما را ببرد.

 

«وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»[۱۴] عمل صالح مصادیق زیادی دارد. یکی از آن‌ها همین تعبّدیات است. این چیزهایی که پروردگار متعال از ما خواسته‌ است. «وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ»[۱۵] خدای متعال فرموده است: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً»[۱۶] خدا فرموده است: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ»[۱۷] به حقوق ذوی القربی خود اطرافیان خود… آدم گاهی حقّ خانواده‌ی خود را ضایع می‌کند، حقّ دوست و هم کلاسی خود را ضایع می‌کند. معمولاً در اجتماعات یکی امتیازات را به خود بیشتر جذب می‌کند. دیگران که دست و پا ندارند، همه زیر پرچم این هستند، آلت دست این هستند. اسم آن شورا است ولی همه‌ی سمبلیک است؛ شورا چه شورایی است. یک نفر نافذ است و چون یکی از همه‌ی منافع را در یک مسیر قرار می‌دهد، دیگران همه ابزا هستند. باید از این‌ها ترسید. «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ» باید این‌ها را که نزدیک شما هستند، بدترین ظلم، ظلم به ضعیف است. افحش ظلم، ظلم به ضعیف است. ما که زور نداریم با یک رئیس جمهور درگیری بشویم، با یک وزیر درگیر بشویم، با یک رئیس فلان اداره درگیر بشویم، ما در خودمان ظلم می‌کنیم، ما به همدیگر جفا می‌کنیم. «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ» مواظب اطراف خود باشید، اطراف را برای خود طعمه نبینید. خود را برای او یار ببینید. شما آمدید برای آن‌ها رونق باشید، این‌ها پل شما نیستند. شما پا بگذارید از این‌ها عبور بکنید، عبور نکنید، با هم عبور بکنید.

 

ولایت شرط قبولی اعمال

 «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ» این صله‌ی رحم این دوست‌یابی این حبّ بالله این بغض بالله همه‌ی این‌ها درست است امّا چیزی که در اسلام از همه چیز مهمتر است ولایت است. بدون ولایت تعارف که نداریم- إلی ماشاءالله روایت از شیعه و سنی ما داریم که بدون ولایت خدا عمل را قبول نمی‌کند. «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواالْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ»»[۱۸]، «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»[۱۹]«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»[۲۰] خوبان، دوستان خدا که خدا شما را دوست داشت، گویا خدا برای شما دلتنگی داشت رجب آمد گفت: پیش من بیایید می‌خواهم جمع شما را جمع ببینم. شب قدر سال گذشته امام زمان علیه السّلام لیست اعتکاف را تکمیل کرد. آن کسانی که خدا دوست داشت، ناله‌ی آن‌ها را بشنود، دل‌های شکسته‌ی آن‌ها را ببیند، صفای آن‌ها را ببیند. خدا همه‌ی شما را اصطفی کرد، برگزید. خیلی‌ها آرزو دارند نشد که بیایند. خیلی‌ها هم هستند که اصلاً آرزوی آن را هم ندارند اصلاً این چیزها را مسخره می‌دانند. یعنی چه؟ ولی «أَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسِرَهِ قُلُوبُهُمْ»[۲۱] یک دل‌هایی را می‌شکنم که خود من آن‌جا باشم. دوست دارم با آن‌ها باشم. خدا شما را دوست دارد، می‌خواهد با شما دوست باشد. می‌خواهد خلوتی شما را ببیند. «جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِی»[۲۲] خواست حلقات ذکر باشد، خدا جلیس شما باشد. جلیس یعنی چه؟ یعنی همنشین. خدا دوست دارد با شما بنشیند. می‌نشیند، نشسته است. شما پیش خدا هستید. تردید دارید پیش خدا هستید؟! تردید دارید مهمان خدا هستید؟! چرا حواس ما نباشد، میزبان ما کریم است، دارد ما را با روزه پذیرایی می‌کند. این خوراک دل است. غذای ظاهری خوراک جسم ما است، انس خدا انس دلی است، قلبی است. لذا در دل ما خدای متعال به ما خوراک می‌دهد. پیامبر اکرم می‌فرمودند: «أَبِیتُ عِنْدَ رَبِّی»[۲۳] من پیش خدا بیتوته می‌کنم. شب‌ها سفر می‌کنم و می‌روم پیش خدا بیتوته می‌کنم. شب‌های خود را با خدا صبح می‌کنم. امّا خدا بی‌پذیرایی نمی‌گذارد. «یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِی» خدا هم به من لقمه می‌دهد، هم به من جام می‌دهد. لقمه‌های معرفت می‌دهد. لقمه‌های محبّت می‌دهد. با جام عشق من را سرمست می‌کند.

ساقیا بده جامی زان شراب روحانی                  تا دمی بیاسایم…

 

زندگی آدم را خسته می‌کند، این بازی‌ها خسته می‌کند، این بگو مگوها خسته می‌کند. این‌که به هم حمله می‌کنیم، درندگی است، این آدم را خسته می‌کند. آدم یک فضایی می‌خواهد هم جمع باشد، هم امن باشد، همه با هم بجوشند. این الگو را باید وارد جامعه بکنید، در ادارات وارد بکنید. إن‌شاءالله وزرای فرداها شما هستید. رؤسای جمهور فرداها شما هستید، می‌توانید شمع جمع باشید، همه را جمع بکنید، دل‌ها را با هم الفت بدهید. چرا نمی‌شود؟ مگر این سه روز نشده است، مگر با هم نمی‌خورید؟ مگر با هم نمی‌نالید؟ مگر با هم قیام و قعود نمی‌کنید؟ می‌شود جامعه این‌طور باشد، مدینه‌ی فاضله است. این الگو است. همه‌ی ما آمدیم فرشته بشویم. این تعلّقات‌ها را، این اسارت‌ها را از خود قطع بکنیم؛ گسستن زنجیرهای علایق دنیوی موجب حریّت است، وقتی اسیر نبودیم، همه‌ی ما می‌توانیم جمع بشویم. ولی هر کدام از ما را در یک سلولی گرفتار کرده است این نفس، نمی‌گذارد از حصار خود بیرون بیاییم، با دیگران بجوشیم.

 

 «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»[۲۴] یک بخش عمل صالح همین رفتارهای ما است که گرفتارهای خود را باید تصحیح بکنیم، خلاف‌ها را کنار بگذاریم، درست زندگی بکنیم، قانونی زندگی بکنیم از حالا پریدن به سنگرهای قانونی… شروع شده است دیگر. به شورای نگهبان که اگر این‌طور باشد و آن‌طور باشد… تو که قانون را، پایگاه‌های قانونی را قبول نداری، چه طلبی از مردم داری؟! از خود بیرون بیاییم، خدا را ببینیم، قانون خدا را ببینیم، قانون مملکت را ببینیم، درست زندگی بکنیم، این عمل صالح می‌شود. امّا ملاحظه می‌فرمایید در آیه‌ای که مربوط به پسر حضرت نوح است خدای متعال فرمود: «وَ لا تُخاطِبْنی‏ فِی الَّذینَ ظَلَمُوا»[۲۵] در مورد پسر خود با هم صحبت نکن، اصلاً حرف او را نزن. «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ»[۲۶] او از تو نیست. «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» شخص را خدای متعال می‌گوید: این عمل غیر صالح است. حالا عمل صالح کدام است؟ عمل صالح حضرت ابراهیم علیه السّلام است. عمل صالح آن است که امام حسین علیه السّلام وقتی از خیمه بیرون آمدند یاران ایشان همه پیش مرگ شده بودند، رفته بودند در بهشت زمینه‌ی استقبال از آقای خود را همراه با شهدا داشتند آماده میکردند. امام حسین علیه السّلام وقتی بیرون آمدند، این آیه را خواندند: «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحینَ‏»[۲۷] حبیب من، پیغمبر من بگو: ولیّ من الله است.

 

 می‌توانید ولایت شیطان را از آن بیرون بیایید، خود را خلاص بکنید؟ ولایت الله را قبول بکنید؟ اگر خدا شما را تحویل بگیرد، می‌دانید چه کار می‌کند؟ «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»[۲۸] شما را نور می‌کند. شما را جمیل می‌کند. شما را پر جاذبه می‌کند. شما را عالم‌گیر می‌کند، برای یک خانواده نیستید، برای یک دانشگاه نیستید، برای یک مسجد نیستید. جلوه‌ی خدا هستید، سایه‌ی خدا هستید. جهانی فکر می‌کنید. کمر می‌بندید، می‌گویید: ما می‌توانیم دنیا را نجات بدهیم، نه میان خودمان گرفتار شدیم، بگوییم: ما همین مشکل را هم نمی‌توانیم حل بکنیم. خیلی جفا است، خیلی ظلم است، آدم مؤمن باشد، اعتکافی باشد، رنگ خدا نگیرد. خدا خدای همه است. شما برای همه باشید، برای همه مفید باشید. تنگ نظری را کنار بگذاریم. «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» این بزرگان ما که اهل سیر و سلوک هستند می‌گویند: اوّلین نشانه‌های خروج از عالم کثرت از عالم طبیعی و ورود به ماورای این‌جا، عالم غیب، عالم برزخ، عالم مثال اوّل آدم یک نورهایی می‌بیند. مرحوم آقای بهجت می‌فرمودند: اوّلین نمازی که پشت سر مرحوم آقای نائینی خواندم یک چیزهایی می‌دیدم. در نماز می‌دیدند. ما هیچ چیزی نمی‌بینیم. خود را می‌بینیم و نماز خود را. هر وقت خود را و نماز خود را ندیدی، نماز شما نماز است. یک چیزهای دیگر باید ببینی نماز آینه است. آینه که آینه را نشان نمی‌دهد. آینه عکس نشان می‌دهد. آینه دوست نشان می‌دهد. آینه جمال نشان می‌دهد. خود را خیلی دوست داری، خود را در آینه می‌بینی. نماز شما آینه است، باید خدا را در آینه ببینی. وقتی خدا را دیدی، جمع نوریان با خدا جمع هستند. لذا آخر نماز پیغمبر خود را می‌بینی که به او می‌گویی: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ» این را ندیده می‌گویی؟ سلام حضوری است. ما کجا پیغمبر را می‌بینیم؟ (چشم دل باز کن که جان بینی)

 

اعتکاف گذر از حجاب‌‌‌ها 

اعتکاف منزلتی است از منازل سایرین الی الله، گذر از این حجاب‌ها است و رسیدن به پیغمبر خدا است. باید نماز شما، نماز بشود، آینه‌ی خدا بشود. با نماز خود خدابین بشوید، در نماز هم که خود و نماز خود را می‌بینید خودبین هستید. این خودبینی که نمی‌گذارد شما به خدا برسید. نماز ما بت ما است. نماز ما هم گرفتاری ما است. نکند اعتکاف ما بت باشد. اعتکاف باید شما را رقیق کرده باشد. شما را لطیف کرده باشد. شما را زلال کرده باشد، شما را شفاف کرده باشد. شما باید خود را اعتکاف شسته باشند، کنار گذاشته باشد. خدا را به جای شما قرار داده باشد. دیگر شما، شما نباشید. لسان الله باشید، عین الله باشید، اذن الله باشید. یک چنین چیزی عملی است.

 

ولایت عمل صالح

 عمل صالح در روایت است ولایت است «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً»[۲۹] شما آقا دارید، یک طبیب دارید، یک امید دارید، یک امام زمان دارید. اگر در اعتکاف با او وصل نشوید، کجا می‌خواهید وصل بشوید؟! در حج که می‌روید آن‌جا روایت دارید «یَحْضُرُ الْمَوْسِمَ»[۳۰] امام زمان علیه السّلام در موسم حاضر است. «فَیَرَى النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ» همه را می‌بیند و همه را هم می‌شناسد. امّا «وَ یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ» همه هم او را می‌بینند ولی هیچ کسی او را نمی‌شناسد. چرا ما امام زمان را نشناسیم؟! شما باور می‌کنید سه روز این‌جا چشم به راه او باشید، او به شما سر نزده باشد؟ چرا سراغ او را نمی‌گیرید؟ شما دغدغه‌ی او را ندارید. مگر نمی‌دانید جگر او از عمل این ددمنش‌ها وحشی‌ها خون است. این حرام‌خورها چطور خون به دل او می‌کنند. چرا به داد او نمی‌رسید، چرا به او کمک نمی‌کنید؟ «أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ»[۳۱]

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم             از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم.

خود تو را می‌خواهیم، آقا مشکل داریم ولایت معصوم می‌خواهیم. ولایت فقیه یک قدمی است ولی برای ما کافی نیست، مشکلات ما همچنان ادامه دارد. می‌خواهیم بگوییم آقا ما تا این‌جا که با ولایت فقیه همراه آمدیم، آن‌قدر می‌ایستیم تا خود تو را ببینیم. آمدیم که در این اعتکاف‌ها با شما وصل بشویم. جهانی بشویم، الهی بشویم، رنگ خدا بگیریم.


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۹، ص ۱۶۹٫

[۳]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۱۸٫

[۴]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۱۱، ص ۳۳۳٫

[۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۱، ص ۱۴۲٫

[۶]– سوره‌ی اعراف، آیه ۲۳٫

[۷]– سوره‌ی حجر، آیه ۳۹٫

[۸]– سوره‌ی اعراف، آیه ۲۳٫

[۹]– سوره‌ی فاتحه، آیه ۵٫

[۱۰]– سوره‌ی فاطر، آیه ۱۰٫

[۱۱]– سوره‌‌ی نجم، آیه ۴۲٫

[۱۲]– سوره‌ی فاطر، آیه ۱۰٫

[۱۳]– سوره‌ی سبأ، آیه ۶٫

[۱۴]– سوره‌ی فاطر، آیه ۱۰٫

[۱۵]– سوره‌ی بقره، آیه ۴۳٫

[۱۶]– سوره‌‌ی آل عمران، آیه ۹۷٫

[۱۷]– سوره‌‌ی اسراء ،آیه ۲۶٫

[۱۸]– سوره‌ی مائده، آیه ۳٫

[۱۹]– همان، آیه ۶۷٫

[۲۰]– همان، آیه ۵۵٫

[۲۱]– منیه المرید، ص ۱۲۳٫

[۲۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۴۹۶٫

[۲۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۶، ص ۲۰۸٫

[۲۴]– سوره‌ی فاطر، آیه ۱۰٫

[۲۵]– سوره‌ی هود، آیه ۳۷٫

[۲۶]– همان، آیه ۴۶٫

[۲۷]– سوره‌ی اعراف، آیه ۹۶٫

[۲۸]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۵۷٫

[۲۹]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۰۳٫

[۳۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۵۲، ص ۱۵۲٫

[۳۱]– سوره‌ی یوسف، آیه ۸۸٫