«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ[۲]»؛ شهادت جانگُداز پدر امامان (سلام الله علیهم اجمعین)، پدر اُمّت، مظهرالعجائب، مُظهر الغرائب، شخصیّت بزرگ عالَم امکان، مولی الموّحدین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به امام زمان‌مان (ارواحنا فداه)، به امام دل‌شکسته‌یمان، به سیّد و سالارمان، به صاحب‌مان و به شما در عزا نشستگان، اِحیاء گرفتگان، به اُمیدی دَرب خانه‌ی حضرت علی (علیه السلام) را دَقّ‌الباب کردگان تسلیت عرض می‌نمایم.

اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) مظهر اسماء حُسنای الهی هستند

در مورد وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نه تنها ما عاجز هستیم، بلکه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند که اگر جِنّ و اِنس نویسنده باشند، دریاها مُرکّب باشد و اَشجار قَلم باشد، نمی‌توانم یک‌دَهُم فضائل تو را احصاء کردند. خداوند متعال لایتناهی است، اسماء الهی لایتناهی است و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) جلوه‌ی خداوند متعال است و لایتناهی هستند؛ کما این‌که قرآن کریم لایتناهی است و «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ[۳]» است و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرآن ناطق هستند. لکن آن‌چه که مربوط به ولایت و امامت است که سعادت بَشر مُنحصر در پذیرش ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا[۴]»؛ خداوند متعال نِرخ خودش را برای بَشریّت اعلان کرده است. راه نجات، ذکرالله است و راه سقوط پُشت‌کردن به ذکرالله است. ذکرالله مصادیقی دارد که یکی از آن‌ها حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و خودشان ذکرالله هستند؛ هم از این جهت که قرآن کریم «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۵]» است و حضرت علی (علیه السلام) و یازده فرزند ایشان همگی قرآن ناطق هستند. بنابراین ذکرالله هستند. و هم اگر کسی بخواهد اهل ذکر باشد، باید به این‌ها مُراجعه نماید. «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۶]»؛ ما که ذکر را بَلد نیستیم و این‌ها اهل ذکر هستند. اعراض از ذکر به معنای اعراض از قرآن کریم است. اعراض از امامت و ولایت است موجب بدبختی است. هر اندازه‌ای هم ظاهر کُفّار زَرق و بَرق داشته باشد، قول خداوند متعال حقّ است و هرکسی خلاف قول خداوند پنداری داشته باشد، باطل و ظُلمت است و اصل و اساس ندارد. کسی که از ذکر الهی و از امامت و ولایت خداوند متعال اعراض نماید، خداوند متعال او را در تنگناها قرار می‌دهد و او گرفتار گِره‌های کور می‌شود و نمی‌تواند زندگی آرام و بدون دَغدغه داشته باشد.‌ از سوی دیگر فرموده است: «الَّذِینَ آمَنُوا»؛ کسانی که ایمان دارند، «وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۷]». در حدیث شریف دارد که فرموده‌اند: «إِنَّ ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اَللَّهِ[۸]»؛ رمز آن نیز این آیه‌ی کریمه‌ای است که فرموده است: «وَ لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا[۹]»؛ خداوند متعال اسماء حُسنی دارد. اگر با خداوند متعال کاری داشته باشید، باید از اَبواب رحمت الهی وارد بشوید، باید دست به دامان اسماء حُسنای خداوند بزنید و حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) فرموده‌اند: «نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى[۱۰]»؛ ما اسماء حُسنی هستیم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اسم اعظم هستند و و حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) اسم اعظم خداوند متعال هستند که اسم اعظم حاوی همه‌ی اسماء است.

وقتی شما یا الله می‌گویید، این اسماء شریفه‌ای که در این ۳ شب قلوب‌تان را نورانی کرده است و انصافاً جَلوات خداوند بزرگ است که در این اسماء الهی بَشر را توسعه‌ی وجود می‌دهد، انسان را با زیبایی‌ها آشنا می‌کند، دل انسان را آب می‌کند. امشب چه اسماء زیبایی را بر زبان می‌آورید و در آخر هم به هر اسمی پَناه می‌برید. «الْغَوْثَ الْغَوْثَ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ[۱۱]»؛ این اسماء حُسنائی که حدود هزار اسم در دعای شریف «جوشن کبیر» دارید و شما به هزار کوی دوست رو می‌آورید و دَربه‌دَر کوچه‌های حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) هستید، جامع آن اسم اعظم است که همه‌ی این اسامی به صورت یک‌جا در آن‌ وجود دارد و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اسم اعظم خداوند متعال هستند. ایشان نبأ عظیم هستند، ایشان آیتِ عُظمی هستند، ایشان اسم‌الله الاعظم هستند.

همه‌ی عالَم از برکات وجودی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بهره می‌گیرند

وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم در زندگی‌شان انسان کامل را در عینیّت جامعه ارائه فرمودند؛ ایشان انسان کامل بودند، ایشان خلیفه‌ی مُطلق خداوند متعال بودند، ولایت مُطلقه‌ی کُلّیه‌ی الهیه بر دوش ایشان گذاشته شده بود، ایشان اسم مُحیط بودند، ایشان مظهر «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ[۱۲]» بودند. لذا هم برای عموم مردم و حتّی کُفّار، حتّی منافقین و حتّی ظالمین از نور وجود حضرت علی (علیه السلام) و از برکات وجود حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بهره می‌گیرند و میهمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند.‌ ملائکه بدون استثناء میهمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند. عوالِم بالا وابسته‌ی به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند. این عالَم هم که پایین‌ترین عوالِم است، همگی بر سر سُفره‌ی کَرَم مرتضی علی (علیه السلام) هستند. لکن همان‌گونه که در قرآن کریم آیه آمده است که خداوند از آسمان باران فرستاد، «فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا[۱۳]»؛ وقتی باران می‌آید، تبدیل به سیل می‌شود و زمین‌ها را پوشش می‌دهد، هر زمینی به مقدار شایستگی و استعداد خودش از این آب بهره می‌گیرد.‌ از وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم هرکسی به مقدار ایمان خودش، به مقدار عقل خودش و به مقدار طهارت خودش مایه می‌گیرد. خداوند متعال ایشان را سرمایه قرار داده‌اند. هرکسی بخواهد در این عالَم از فقر معنوی نجات پیدا کند، از هر فقری نجات پیدا کند، از وجود و دریای بی‌ساحل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مایه می‌گیرد؛ ولی همه در استفاده‌ی از جَلوات الهی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) یکسان نیستند.

اصحاب سِرّ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم در حال حیات خودشان و هم افاضات ایشان به خواصّ تا دامنه‌ی قیامت که این‌ها را صاحب سِرّ می‌نماید، صاحب شُهود می‌کند و با عوالِم باطن سِیرشان می‌دهند و بالا می‌برند. هم در حال حاضر سالکین و عُرفا از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نور می‌گیرند و مسیر سِیر و سلوک را طیّ می‌کنند و هم در زمان خود حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) جناب «کُمیل[۱۴]»، جناب «میثم تَمّار[۱۵]»، جناب «رُشید هَجَری[۱۶]»، جناب «حبیب ابن مظاهر[۱۷]» جزء اصحاب سِرّ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده‌اند و در اصطلاح گفته می‌شود که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به این‌ها علم «مَنایا و بلایا» را یاد داده بودند. این‌ها از مرگ اشخاص اطلاع داشتند، از کیفیّت رفتن باخبر بودند، از حوادثی که اتّفاق می‌افتاد، باخبر بودند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) میثم تَمّار را که یک خُرمافروش بود، در حدّی ترقّی داده بودند که «ابن عبّاس» با وجود این‌که مشهور است حِبر اُمّت است، جزء ربانیّون است و شاگرد تفسیری حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و در تفسیر اگر شما به کتاب «مجمع البیان» و سایر تفاسیر روایی نگاه بیندازید، احادیث تفسیری زیادی از ابن عبّاس وجود دارد؛ زیرا آشنا بوده است و شاگردی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را کرده است، از ایشان سؤال می‌کنند: در قرآن کریم چه تعدادی از آیات در منزلت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است؟ ایشان پاسخ می‌دهد: ۳۰۰ آیه مربوط به حضرت امیرالمؤمنین (علیه الصلاه و السلام) است. ولی وقتی میثم تَمّار به همین ابن عبّاس که در علم و تفسیر مشهور بود و شاگرد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)‌ بود، ولی جزء اصحاب سِرّ نبود؛ لذا میثم تَمّار به ایشان فرمودند: قلم بیاورید و کاغذ آماده کنید تا از اسرار قرآن کریم برای تو بگویم و شما این‌ها را یادداشت کنید.‌

مرحوم «کربلایی کاظم[۱۸]» (رحمت الله علیه) یک فرد بی‌سوادِ محض بودند. ایشان را در امامزاده بردند و قرآن کریم را که منظور به صورت چاپی آن نیست، منظور قرآن کاغذی نیست، منظور قرآنی که با قلم نوشته می‌شود نیست؛ بلکه قرآن نوری را در قلب پاک او قرار دادند که رمز موفقیّت او نیز در این بود که از حَرام‌خوری مُتنفّر بود و در طول عُمر خود حَرام نخورد و خداوند متعال هم او را به عنوان حجّت قرار داد. یکی از دلایل اعجاز قرآن کریم و استمرار اعجاز قرآن کریم، همین کربلایی کاظم (رحمت الله علیه) است که فردِ بی‌سوادی است، ولی حافظ کُلّ قرآن کریم شد و او را نزد عُلما بردند، به کشور مصر بردند، به کشور کویت بردند، به شهر نجف اشرف بردند، نزد مرحوم «آیت الله العظمی بروجردی» (اعلی الله مقامه الشریف) بردند و همه‌ی عُلما ایشان را امتحان کردند و نوع حفاظت ایشان از قرآن کریم هم بسیار ویژه بود.‌ کامپیوترها نمی‌توانند مانند ایشان نسبت به کلمات قرآن کریم، نسبت به حروف قرآن کریم، نسبت به ز قرآن کریم و نسبت به آیات خاصّ قرآن کریم پاسخگو باشند. ولی او در یک محفلی گِله کرده بود و گفته بود که حتّی عُلمای بزرگ که من را امتحان می‌کنند، مثلاً می‌پرسند فُلان آیه چند بار تکرار شده است؟ یا در قرآن کریم چه تعدادی از فُلان حرف وجود دارد؟ ولی کسی پیدا نشد تا از اسرار آیات قرآن کریم از من سؤالی بپرسد. نه تنها خداوند او را با ظاهر آیات قرآن کریم آشنا کرده بود و کلمات قرآن کریم را بر دلش داشت، بلکه می‌گفته است که تعجّب من از این است که چرا کسی سُراغ اسرار قرآن کریم را از من نمی‌گیرد. ایشان قرآن کریم را به صورت نور می‌دیده‌اند. هیچ‌گاه نمی‌توانسته قرآن کریم را به خط سیاه بخواند، ولی نور قرآن کریم برای قلب او آشنا بوده است و صاحب سِرّ شده بود.

جناب میثم تَمّار به ابن عبّاس می‌گوید بنشین تا من برای تو از اَسرار قرآن کریم بگویم. در ضمن بیان اَسرار و نوشته‌ی ابن عبّاس، جناب میثم تَمّار از نحوه‌ی شهادت خودشان بر چوبه‌ی داری که برای او و ۹ نفر دیگر از اصحاب سِرّ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بناست به دست این بی‌دین‌ها انجام بشود، از این‌ها پَرده‌بَرداری کرد که ابن عبّاس ناراحت شد و به او گفت: آیا تو کاهن هستی که پیشگویی می‌کنی؟ خواست تا نوشته‌هایش را پاره کند، اما جناب میثم تَمّار فرمودند: پاره نکن و صبر کن، اگر خلاف آن برای تو ثابت شد، آن‌گاه این‌ها را پاره کن، والّا این مطالب از دست تو می‌رود.‌

سراسر زندگی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعجاز و کرامت است

وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به حُجره‌ی خُرمافروشی جناب میثم تَمّار قدم گذاشتند. آقا میثم را به دنبال مأمویتی فرستادند و خودشان به جای او در مغازه نشستند؛ یک بنده‌ی خدایی که با رَمل و اُسطُرلاب و ریاضت جایگاه امام زمان (ارواحنا فداه) را پیدا کرده بود که آقا فُلان موقع در مغازه‌ی قُفل‌فروشی است. در همان زمان به آن‌جا رفت تا ایشان را ببیند و با حضرت صفا کند. اما وقتی رسید، دید که حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) نشسته‌اند و گویا صاحب مغازه هم نمی‌داند که ایشان امام زمان (ارواحنا فداه) هستند و خیلی با او عادی صحبت می‌کند. از هر دَرس سخن می‌گویند و این هم بسیار تعجّب کرد و حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) فقط جواب سلام او را دادند و اُبُهت امام زمان (ارواحنا فداه) چنان او را گرفت که نتوانست یک جمله با امام زمانش سخن بگوید. وقتی حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) تشریف بردند، این شخص به صاحب مغازه گفت: ای بیچاره می‌دانی که این چه کسی بود؟ وقتی حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) در حال تشریف‌بردن بودند، به او گفتند که مانند این باش و نیاز نیست تا تو به دنبال ما بیایی، بلکه ما خودمان به دنبال شما می‌آییم. حال حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مغازه‌ی خُرمافروشی جناب میثم تَمّار نشسته‌اند که به جای ایشان پاسخ مُشتری‌ها را بدهند. این هم تواضع مولا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این حَدّ است که با رعیّت خودشان و با شاگردان خودشان این‌قَدر خودمانی هستند، این‌قَدر بی‌تکلُّف هستند؛ وقتی انسان پاک بشود، با وجود نازنین امام زمانش راحت برخورد می‌کند و حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) به او یک معرفت و جَذبه‌ای می‌دهد که گویا این مانند اوست و او مانند این است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شخصیّا اوّل عالَم پس از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند.‌ آوازه‌ی ایشان همه‌ی آسمان‌ها را پُر کرده است. جناب جبرئیل (علیه السلام) شاگردی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را کرده است. حال به مغازه‌ی یک خُرمافروش برود و به جای او بایستد و کار کند؟ مُشتری وارد مغازه شد و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: خُرمای خود را بردار و پول آن را نیز بگذار و برو. او پولش را گذاشت و به اندازه‌ی پول خود خُرما را برداشت و رفت و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) توجّهی به پول نکرده بودند. وقتی میثم تَمّار آمد، دید که پول‌ها تقلّبی هستند. عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! این پول‌ها تقلّبی هستند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: نگران نباش، زیرا او خُرمای تو را بازمی‌گرداند. طولی نکشید که خُرما را بازگرداند و گفت: این خُرماها تَلخ بودند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم به میثم تَمّار فرمودند که او خُرما را می‌برد، ولی به کام او تَلخ است و دوباره بازمی‌گرداند و آن شخص هم خُرما را بازگرداند. سراسر زندگی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعجاز است، کرامت است، ولی عادی زندگی کرده‌اند و به ما تقوا یاد داده‌اند.

مُعامله‌ی انسان با خداوند در آخر به سود خود انسان تمام می‌شود

ایشان امام‌المُتّقین هستند، ایشان امام‌الموحّدین هستند، ایشان امام‌العارفین هستند، ایشان امام‌العالِمین هستند و ایشان امام‌المؤمنین هستند، امیرالمؤمنین هستند و عمارت دل به دست ایشان است و آمده‌اند تا ما را در مسیر پاکی‌ها به سوی خداوند متعال ببرند. لذا فرمود: امام شما از زندگی دُنیوی به دو تکّه لباس که یکی به صورت بالاتنه و دیگری به صورت یک لُنگ بود که در پایین‌تنه قرار می‌گرفت، اکتفا کرده است و از غذا و خوردنی‌ها به دو قُرص نان در روز که آن هم قُرص نانی بود که جز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کسی نمی‌توانست آن نان را بخورد. یک نانِ جو سَبوس‌دار و خُشک‌شده‌ای بود که خیلی‌ها حتّی نمی‌توانستند آن را بشکنند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از این غذا استفاده می‌کردند. ولی توجّه داشتند و به ما تذکّر دادند که کلاس شما این نیست. «إِنَّکُمْ لاَ تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِکَ[۱۹]»؛ شما قدرت زندگی به این صورت را نخواهید داشت؛ ولی من ۴ چیز از شما می‌خواهم و این را کمک شما به خودم می‌دانم.‌ سعادت ما کمک به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. بهشتی‌شدن ما کمک به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. استقلال ما، عزّت ما، بی‌نیازی ما از کُفّار، بصیرت ما در شناخت دشمنان‌مان و مُنافقین نُصرت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، نُصرت دین است، نُصرت خداوند متعال است؛ «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ[۲۰]»؛ مگر خداوند چیزی کم دارد که از ما کمک می‌خواهد؟ بلکه خداوند می‌خواهد ما را احترام کند و بالا ببرد و کاری را که ما برای خودمان مطابق دستور خداوند متعال انجام می‌دهیم، خداوند متعال به حساب خودش می‌ریزد.‌ خداوند متعال می‌خواهد خودش را بدهکار بند‌ه‌اش کند و در مورد این موضوع تعبیر صریح دارد که فرموده است: «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا[۲۱]»؛ شما قَرض حَسنه به من بدهید، شما به من کمک کنید. خداوند متعال احتیاجی به کمک ندارد و کسی چیزی ندارد به خداوند متعال بدهد تا خداوند مَقروض او بشود. ولی این بزرگی خداوند متعال است، این بَنده‌نَوازی خداوند متعال است، این آموزه‌ی خداوند متعال است که شما نیز نسبت به یکدیگر احترام بگذارید و همدیگر را تحویل بگیرد و این‌قَدر طلبکار نباشید. طلبکاری کار انسان‌های تربیت‌شده نیست. از زمین و زمان طلبکار باشند و خودشان را طلبکارِ خداوند بدانند، طلبکار ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) بدانند و پس از یک‌مرتبه که رفتند و حاجت‌رَوا نشدند، قهر کنند و بگویند که دیگر نخواهم آمد. این‌ها دلیل بر این است که این اشخاص جایگاه خودشان را نشناخته‌اند. یک موجودِ بیچاره‌ی فقیر و اسیرِ بیماری و ناراحتی و طوفان‌های غَم، چه چیزی از ما ساخته است؟ از خداوند قهر کردید، چه کسی را دارید؟ حال اگر خدای دیگری داشتی، به او پَناه می‌بُردی؛ ولی فقط یک خدا داری. ولی این حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این جهت و در بَنده‌نَوازی، خداوند متعال چطور بندگانش را طلبکار خودش مُعرّفی می‌نماید و با آن‌ها وارد مُعامله می‌شود؟ مگر وجودی که داده شده است، مال خودمان است؟ مگر ما در یک‌جا استقلال داریم تا چیزی داشته باشیم و با خداوند مُعامله کنیم؟ ولی این نهایت اِکرام الهی است. «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ[۲۲]»؛ ما به شما احترام می‌گذاریم. چیزی که به شما داده‌ایم، گویا گُمان کرده‌اید که مال خودتان است، اگر این را به من ندهی، باید به شیطان واگذار کنی. شیطان هم پول و سرمایه‌ی تو را می‌گیرد و هم در مقابل آن عَذاب برای شما پیش می‌آید. اما اگر به من بدهی، در مصالح خودت خَرج می‌شود، هم دنیای تو آباد می‌شود و هم آخرت خود آباد می‌شود. این کار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که به مغازه‌ی خُرمافروشی برود و به جای او بایستد که او برود و بازگردد. این برای بنده بسیار خجالت‌آور است.

خداوند در شب‌قَدر سُفره‌ی محبّت گُسترده‌ی خود را پَهن می‌نماید

ما هم امام زمان (ارواحنا فداه) داریم، پس چرا ما به آن صورت رفتار نمی‌کنیم؟ مگر آقایی حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) همان آقاییِ جدّش حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیست؟ مگر مولای ما حضرت حجّت (روحی فداه) وارث همه‌ی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) و ائمه‌‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) نیستند؟ لذا در این شب‌ها که ما آمده‌ایم، پروردگار متعال نازِ ما را کشیده است و خودش ما را دعوت کرده است. «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ[۲۳]»؛ من بَد کردم، من سرافکنده هستم، من آلوده شده‌ام؛ اما خداوند متعال من را دعوت می‌نماید.‌ گویا پدری است که علاقه‌‌ای به فرزند خود دارد و نمی‌تواند فرزند خود را رها کند که هرجوری بشود، او برود و خودش را تَباه نماید، به سُراغ بنده‌ای می‌رود که با رفیق بد و با مُحیط بد بوده است و حال بد شده است و در این شَرارت‌ها شرکت کرده است. بنده افرادی را می‌شناسم که پدر خانواده جانباز است، انقلابی است، نسبت به شهدا و انقلاب تعصّب داشت، ولی فرزند دختر او در جریان آشوب شرکت کرد و به زندان افتاد. تماس گرفته بود و پیش من گریه می‌کرد. هر روز هم به مقابل زندان اوین می‌رفت و می‌ایستاد و منتظر بود تا ببیند چه زمانی فرزندش را آزاد می‌کنند. به والله قسم محبّت خداوند متعال به یکایک ما گُنهکاران بیشتر از محبّت آن فرد جانباز نسبت به فرزند خودش است. لذا خداوند متعال منتظر نمی‌ماند که من از بدی خود بیدار بشوم و خودم متوجّه بشوم و بروم و بگویم که خدایا من هم آمده‌ام. خودش ما را دعوت کرده است. «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ»؛ حبیب من! به بندگان من بگو که سرمایه‌ی عُمرشان را ضایع کرده‌اند، این‌گونه به عالَم آخرت نیایند. بیایند تا من سرمایه‌دارشان کنم و با دست پُر به داخل قبرشان بروند. «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا[۲۴]»؛ خداوند متعال همه‌ی گناهان را، هرکسی و هرچیزی بوده‌ای، سالی یک‌مرتبه سُفره‌ی شب‌قَدر را پَهن می‌نماید و وجود نازنین حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) پَرونده‌ها را در اختیار دارند و قَلم سرنوشت را که قَلم خداوند متعال است و خود امام زمان (ارواحنا فداه) یَدُ‌الله هستند، هم دست خداوند هستند و هم قَلم خداوند متعال هستند و سرنوشت ما را می‌نویسند. حیف است که خداوند متعال ما را در چنین شبی دعوت نماید و قَدر چنین شبی را هم به ما این‌گونه بگوید: «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ[۲۵]»؛ چه‌قَدر می‌خواهی تلاش کنی تا بتوانی به اندازه‌ی ۸۰ سال راه بروی؟ خداوند متعال راه ۸۰ ساله را در یک شب با جَذبه می‌برد، دل تو را می‌برد، حرکت دل انسان را به مقصد می‌رساند. انسان با حرکت جسمی که نمی‌تواند این همه سال را در یک شب طیّ نماید.‌ ولی این ممکن نمی‌شود، مگر جَذبه‌ی ولایت همراه او باشد. لذا فرمودند: «حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حَسَنَهٌ لاَ تَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ[۲۶]».

ولایت شالوده‌ی همه‌ی عبادت‌های انسان است

این ولایتی که در این آیه‌ی کریمه به محضر شما تلاوت کردم و در حدیث شریف هم آمده است که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرموده‌اند: «لَوْ أَنَّ رَجُلاً قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلاَیَهَ وَلِیِّ اَللَّهِ[۲۷]»؛ اگر کسی تمام عُمرش را شب زنده‌دار باشد و تمام روزگارش را روزه بگیرد و تمام مالش را در راه خداوند متعال بدهد و در تمام دَهرش همه‌ساله به حجّ برود، ولی ولیّ خودش را نشناسد تا از او برنامه‌اش را بگیرد و با دلالت او راهنمایی او و برنامه‌ی او زندگی کند، «مَا کَانَ لَهُ عَلَى اَللَّهِ حَقٌّ فِی ثَوَابِهِ[۲۸]»؛ او اصلاً حقّی ندارد تا بگوید من عبادت کرده‌ام، من حجّ رفته‌ام، من همه‌ی مالم را داده‌ام تا خداوند به او ثَواب بدهد؛ این ساختمانی است که در یک شیبی درست شده است و زیر آن را رُطوبت گرفته است و بر سر ساکنین خود خراب می‌شود، زیرا شالوده خراب است و شالوده ولایت است. این ولایت تنها ولایت محبّت نیست. عبادت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بی‌نظیر بود، جهادشان بی‌نظیر بود. صدقات وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) حدّ و نهایت نداشت. همه‌ی فضائل را داشتند، ولی با نماز علی (علیه السلام) نمی‌جنگیدند، با صدقه‌دادن علی (علیه السلام) نمی‌جنگیدند؛ بلکه این یک مشکل سیاسی بود و می‌خواستند حکومت را قَبضه نمایند. امروز هم که دنیا با می‌جنگد، این اقتدار ما و این عزّت ما که به برکت پَرچم ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و قبل از ظهور حضرت حجّت (ارواحنا فداه) این پَرچم به اهتزاز درآمده است و باید جهان را آماده کند تا این پَرچم را به دست صاحب خود حضرت حجّت (ارواحنا فداه) برسد. لذا این آیه‌ی کریمه‌ی «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ» از صَریح‌ترین آیاتی است که بر ولایت و وصایت بِلافَصل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بعد از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد، ولی ولایت به معنای حکومت است، ولایت به معنای زَمامداری است و آن وُجوه دیگرش در این آیه‌ی کریمه با این کلمه‌ی «إِنَّمَا» که آمده است، زمینه‌ای ندارد.

روضه و توسّل به حضرت اباالحسن علی ابن ابیطالب (علیه السلام)

السلام علیک یا اباالحسن یا امیرالمؤمنین (علیه السلام)

«یا امیرالمؤمنین یا ذالکرم     *****     یا امام المتقین یا ذاالنعم

انّنا جئناک فی حاجاتنا     *****     لا تخیّبنا و قل فیها نعم[۲۹]»

علی جان! هیچ‌کسی را از دَرب خانه‌ات نااُمید باز نگردانده‌ای. علی جان! سُفره‌ی کَرَم تو در تاریخ مَثَل است و همه می‌گویند: «کَرَم مُرتضی علی».

«برو ای گدای مسکین در خانه علی زن     *****     که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را[۳۰]»

امروز ما به غرب شهر تهران هم رفته بودیم. چه جمعیّتی آمده بودند. مردم ما بی‌دین نمی‌شوند، مردم ما زیر بارِ آمریکا نمی‌روند، مردم ما با فتنه‌گرها نمی‌سازند، مردم ما دست از دامان حضرت علی (علیه السلام) برنمی‌دارند، مردم ما همه‌ی این سختی‌ها را به عشق حضرت علی (علیه السلام) تحمّل می‌کنند. اما علی جان! غیرت شما غیرت خداوند است؛ تو هم نپسند که گرفتاری این مردم دشمن را شاد کند و آن‌ها این گرفتاری‌ها را چُماقِ تبلیغاتی کنند و شیعه را تضعیف نمایند. یا امیرالمؤمنین! امشب شبِ شماست. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای فَرق حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) گریه کردند.‌ حضرت زهرا (سلام الله علیها) همیشه چشم گریان داشتند، لکن آن گریه‌ای که برای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کردند، گریه‌ی خاصّی بود. روزهای آخر که دیگر نمی‌توانستند از خانه بیرون بروند، از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) درخواست کرد و گفتند: علی جان! مرا تنها نگذار. کنار من بنشین و برای من قرآن بخوان. همه‌کَس و همه‌چیزِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بودند. کنار بستر حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌نشستند و حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) هم شب و روز نداشتند و مُدام گریه می‌کردند.‌ ولی آن‌جایی که برای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) گریه می‌کردند، گریه‌ی خاصّی بود که حضرت علی (علیه السلام) را به زبان آورد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: سَیّدتی! من بر اساس طَمعی که نسبت به مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) دارم، این چند سالی که در خدمت شما بودم، در لَیالی قدر دلمان را به مدینه می‌بُردیم. این‌قَدر من افتاده‌ام که احتیاج دارم تا مادری بیاید دست من را بگیرد و من را راه ببرد. مولا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به حضرت زهرا (سلام الله علیها) خطاب کردند: «یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ؟[۳۱]»؛ ای همه‌کاره‌ی علی! ای تکیه‌گاه علی! ای فاطمه‌ی من! علّت این‌گونه گریه‌کردن خود را به من بگو، چرا این‌گونه گریه می‌کنی؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) نگفتند که علی‌ جان پَهلویم شکسته است، نگفتند که سینه‌ام مَجروح شده است و نمی‌توانم به راحتی نَفَس بکشم، نگفتند که استخوان بازویم درد دارد، نگفتند که علی جان در کوچه جای تو خالی بود که نامَردی آن‌ چنان سیلی زده است که همیشه سَر من درد می‌کند؛ بلکه فرمودند: علی جان! «أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی[۳۲]»؛ تا وقتی من بودم، سِپَر بلای تو بودم. می‌خواستند تو را بکسند و من فدا شدم. اما بعد از من دیگر سِپَر نخواهی داشت. «أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی». یا رسول الله! شما شکافته‌شدن فَرق حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ندید، ولی بر این مصیبت گریه کردید؛ یا فاطمه! نبودید که ببینید در محراب مسجد کوفه چه گذشت و چگونه محراب با خون فَرق حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) موج خون شد؛ اما اَمان از دل زینب کبری (سلام الله علیها)! امروزی که گذشت، طَبیب آمده بود و فَرق حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ویزیت کرده بود. شکاف سر به قَدری وَسیع بود که شُش گوسفند را در داخل این شکاف قرار داد و وقتی بیرون آورد، مشاهده کرد که قسمت‌هایی از مَغز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با این شُش همراه شد و بیرون آمد. در این‌جا بود که خدمت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه داشت: آقا! اگر وصیّتی دارید، وصیّت خود را انجام بدهید، زیرا دیگر کار تمام است. اما وقتی بیرون آمد، گفت که هرچه می‌توانند شیر میل کنند که برایشان خوب است. یک‌مرتبه دیدند که مردم کوفه و یتیم‌ها کاسه‌های شیر را برداشته‌اند و به دور خانه‌ی حضرت علی (علیه السلام) می‌گردند. فَرق یک علی در کوفه شکافته شد و یتیم‌های کوفه هم شیر خودشان را آورده بودند؛ اما در کربلا یک علی شیرخواری تشنه بود. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) او را به مردم نشان دادند و فرمودند: «إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ[۳۳]»؛ عجب آبی که حضرت علی اصغر (علیه السلام) دادند؛ «فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ[۳۴]»؛ همین‌گونه که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در حال صحبت کردن بودند، یک‌مرتبه دیدند که سَر از بدن جُدا شد، خونِ گَلو پاشیده شد… یا صاحب الزمان (ارواحنا فداه)! آقا جان! در مقابل چشم‌تان این اشک‌ها را می‌بینید، دل‌های شکسته را می‌بینید. آقا کمک‌مان کنید. این شب‌ها هم می‌گذرد، نکند که خدایی ناخواسته مشکل ما حل نشود.

مراسم قرآن به سر

قرآن‌ها را باز کنید. این بازکردن قرآن، پَناه آوردن به قرآن کریم است. ما روی به قرآن آورده‌ایم، پَناه به قرآن آورده‌ایم و واقعیّت قرآن کریم غیر از این کاغذ است.‌ به دادمان می‌رسد، شَفیع است، شافعِ مُشَفّع است. لذا با یک معرفتی قرآن کریم را شَفیع قرار بدهید و در محضر خداوند متعال با قرآن کریم آمده‌ایم و قرآن را واسطه‌ قرار می‌دهیم.

«اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ وَ فِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ».

خدایا! من طاقت سوختن ندارم. قرآن را آورده‌ام. امشب به من یک اَمان بده. «أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ». ان‌شاءالله امشب خداوند متعال با شفاعت قرآن کریم هم آزادی از آتش جهنّم را به ما می‌دهد و هم ان‌شاءالله گرفتاری‌هایمان را رَفع می‌نماید. دست ما به دامان حضرت مُرتضی علی (علیه السلام) است. کسی دست خالی بازنگردد. حال قرآن را باز کنید و سایه‌ی قرآن کریم را بر روی سر خود به عنوان پَناه قرار بدهید و به پَناه قرآن کریم بروید.

«اللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ».

ده مرتبه «بِکَ یَا اللّهُ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِفَاطِمَهَ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ» و ده مرتبه «بِالْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِالْحُجَّهِ».

با این حال خوشتان صدایش بزنید، ان‌شاءالله جواب می‌دهد. یا صاحب‌الزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)!

«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۳۵]»

دعا

خدایا! امام‌ زمان‌‌‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! چشم ما را به جَمال امام‌ زمان‌‌‌مان (ارواحنا فداه) روشن بفرما.

خدایا! عنایت و دعای امام‌ زمان‌‌‌مان (ارواحنا فداه) را شامل حال ما بگردان.

خدایا! نسل جوان ما را به سامان برسان.

خدایا! نگرانی‌ها و گرانی‌ها و هر چیزی که برای دشمن موجب شَماتَت ماست برطرف بفرما.

خدایا! دولت ما را در گُشودن گِره‌ها یاری بفرما.

خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم رهبر ما را با کفایت و کرامت تا ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) مُستدام بدار.

خدایا! خیر و برکت خود را بر مَعیشت مردم ما نازل بفرما.

خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم دشمن فقر، دشمنان نفوذی و دشمنان فتنه‌گر را از این مملکت دور بفرما.

خدایا! شَرّ دشمنان را به خودشان برگردان.

خدایا! ما را از شَرّ نَفس اَمّاره و وَسوسه‌های زمان مَصون و محفوظ بدار.

الها! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم مریض‌ها عموماً، مریض‌های مورد نظری که در این شب‌ها به اُمیدی به این دارالشّفاء پَناه آورده‌اند، مریض‌هایی که در مریض‌خانه هستند و نمی‌توانند در این مجالس شرکت کنند، آن‌هایی که به اُمید آمده‌اند و مریض‌های مورد نظر را شِفای کامل مرحمت بفرما.

خدایا! نعمت‌هایی که به ما داده‌ای، توفیق شُکر آن را نیز به ما عنایت بفرما.

خدایا! ملّت ما، دولت ما و رهبر ما را دشمن‌شاد مگردان.

خدایا! شَرّ استکبار عالَمی، صهیونیست‌ها، تروریست‌ها و تکفیری‌ها را به خودشان برگردان.

خدایا! خائنین به این مردم، خائنین به این کشور، کسانی که در مشکلات اقتصادی و در مشکلات فرهنگی عامل دشمن هستند، رُسوا و نقشه‌هایشان را خُنثی بفرما.

الها! امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)، شهدای ما و گذشتگان ما را بر سر سُفره‌ی مولا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مُتنعّم و روحشان را از ما شاد بگردان.

خدایا! به ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) حاجات این جمع، هر حاجت و آرزویی که دارند، برادرانی که با ما عَهد دُعا دارند، کسانی که توقّع دعا دارند همگی را حاجت‌رَوا بگردان.

خدایا! این لَیالی قدر و ماه رمضان را آخرین ماه رمضان عُمر ما قرار مَده.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۵٫

[۳] سوره مبارکه نحل، آیه ۸۹٫

«وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَ جِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ ۚ وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَهً وَ بُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِینَ».

[۴] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲۴٫

«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى».

[۵] سوره مبارکه حجر، آیه ۹٫

[۶] سوره مبارکه نحل، آیه ۴۳٫

«وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ ۚ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ».

[۷] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸٫

[۸] الکافی، جلد ۲، صفحه ۱۸۶.

«عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَهَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: شِیعَتُنَا اَلرُّحَمَاءُ بَیْنَهُمُ اَلَّذِینَ إِذَا خَلَوْا ذَکَرُوا اَللَّهَ إِنَّ ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اَللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُکِرْنَا ذُکِرَ اَللَّهُ وَ إِذَا ذُکِرَ عَدُوُّنَا ذُکِرَ اَلشَّیْطَانُ».

[۹] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۸۰٫

«وَ لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ ۚ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ».

[۱۰] الکافی، جلد ۱، صفحه ۱۴۳.

«اَلْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْأَشْعَرِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : فِی قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ لِلّٰهِ اَلْأَسْمٰاءُ  اَلْحُسْنىٰ فَادْعُوهُ بِهٰا»  قَالَ نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّتِی لاَ یَقْبَلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْعِبَادِ عَمَلاً إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا».

[۱۱] مفاتیح الجنان، دعای شریف جوشن کبیر.

[۱۲] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫

«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ ۖ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».

[۱۳] سوره مبارکه رعد، آیه ۱۷٫

«أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَابِیًا ۚ وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَهٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْبَاطِلَ ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَ أَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ».

[۱۴] کُمَیل بن زِیاد بن نَهِیک نَخَعی (۱۲-۸۲ق) از یاران امام علی (علیه السلام) و امام حسن مجتبی (علیه السلام). وی از نخستین کسانی بود که پیشنهاد خلع عثمان بن عفان و خلافت علی (علیه السلام) را مطرح کرد. در دوران حکومت امام علی (علیه السلام)، مدتی فرماندار منطقه هیت بود. هنگامی که سپاه معاویه بن ابی‌سفیان، هیت را تصرف کرد، امام علی (علیه السلام) او را به سبب کوتاهی در دفاع از شهر سرزنش کرد. در منابع شیعه، روایات بسیاری از او نقل شده که دعای کمیل مشهورترین آنها است، اما در منابع اهل‌سنت قلیل‌الحدیث شمرده و بعضاً از وی بدگویی شده است. از او در زمره زُهّاد و عُبّاد کوفه یاد کرده‌اند. امام علی (علیه السلام) از کشته شدن کمیل خبر داده بود. بیشتر مؤرخان مرگ او را در سال ۸۲ق ذکر کرده‌اند اما محمد بن جریر طبری درگذشت او را در سال ۸۳ق و ابن حجر عسقلانی به نقل از یحیی بن معین در سال ۸۸ق دانسته‌اند. او هنگام مرگ ۷۰ سال داشته است برخی با استناد به این که وی در سال ۸۳ هجری (زمان شهادت) ۹۰ سال از عمرش می‌گذشته، تولد او را هفت سال قبل از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی سال پنجم بعثت دانسته‌اند. وی به دستور حجاج بن یوسف ثقفی کشته شد. حجاج، کمیل را فراخواند، او متواری شد، حجاج بر قبیله و خویشاوندان او سخت گرفت، از این رو کمیل، خود پیش حجاج رفت و پس از گفت‌گویی بین آن دو، حجاج دستور قتلش را صادر کرد. آرامگاه او در نجف در منطقه ثوّیه (حی الحنانه) نزدیک مسجد حنانه قرار دارد.

[۱۵] میثَم تمّار اَسَدی کوفی از یاران امام علی (علیه السلام)، امام حسن مجتبی (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام)، که پیش از واقعه کربلا در کوفه به شهادت رسید. از جزئیات زندگی میثم، اطلاعات روشنی در دست نیست. او در کوفه خرمافروشی می‌کرد. کرامات و پیش‌گویی‌هایی به او نسبت داده‌اند. او به دستور ابن زیاد به‌دار آویخته شد. میثم، شخصی حاضرجواب بود؛ هنگامی که به نمایندگی معترضان بازار کوفه، در دربار عبیدالله بن زیاد سخن گفت، ابن‌زیاد از منطق، سخنوری، فصاحت و بلاغت او در شگفت ماند. خطابه‌های او بر ضد حکومت امویان، وی را در میان دشمنان این حکومت بارز ساخت.

میثم، مرگ معاویه را پیشگویی کرد. و خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را برای زنی مکّی به نام جبله، گفت. او همچنین از پیش، از دستگیری‌اش توسط سرکرده طایفه خود و شهادتش به دستور ابن زیاد و آزادی مختار از زندان خبر داد. به این جهت میثم را صاحب علم منایا وبلایا می‌دانند که از مان مرگ و حوادث و امتحانات سخت آگاهی دارد. وجود این ویژگی‌ها در میثم تمّار سبب شده است تا او را در شمار اصحاب، حواریون و یاران برگزیده امام علی (علیه السلام) به شمار آورند. در سال ۶۰ قمری، کمی پیش از قیام امام حسین و حادثه کربلا، میثم برای عمره رهسپار مکه شد. چون امام را نیافت، سراغ او را از امّ‌سلمه گرفت. امّ‌سلمه او را از احوال امام آگاه نمود. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از ام‌ّسلمه خواست به امام سلام برساند و بگوید نزد خداوند با امام دیدار خواهد کرد. مرقد میثم تمار، در نزدیکی مسجد کوفه قرار دارد. در قرن چهارم عضدالدوله دیلمی، گنبدی بر قبر میثم بنا کرد. در قرن سیزده هجری قمری، شیخ ملاّ علی فرزند میرزا خلیل نجفی آل خلیلی (۱۲۲۶تا۱۲۹۷ق) دومین عمارت را ساخت. پس از آن نیز سید عطاءالله رومی (۱۳۲۱م) از مجتهدین نجف، حرم و گنبدی برای میثم بنا کرده، صحنی در کنار آن تأسیس نمود. در سال ۱۳۸۲ق. تمام عمارت خراب شد و توسط حاج محمّد رشاد، حرم زیبایی بنا گردید. بر روی قبر میثم، ضریحی کوچک و بر بالای آن گنبدی آبی رنگ وجود دارد.

[۱۶] رُشَید هَجَری از یاران برجسته امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام). رشید صاحب سرّ امیرالمؤمنین بود از این رو علم منایا و بلایا را نزد او آموخت. شیخ طوسی از وی در شمار اصحاب امام حسین (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) نیز یاد کرده است. او سرانجام به دست زیاد بن ابیه یا فرزندش، همانگونه که امام علی (علیه السلام) خبر داده بود، کشته شد. در منابع تاریخی از رشید هجری کمتر نامی به میان آمده و اطلاعات کمی درباره او در دسترس است. هَجَری منسوب به شهر هَجَر که در قدیم، مرکز سرزمین بحرین یا نام کل این سرزمین بوده، یا شهری در یمن یا روستایی در نزدیکی مدینه است. او جزو اصحاب خاص امیرالمومنین (علیه السلام) بوده است. یعقوبی از او در شمار شاگردان امام علی (علیه السلام) یاد کرده است. شیخ طوسی نیز از وی در زمره اصحاب و راویان امام حسن (علیه السلام) امام حسین (علیه السلام) امام سجاد (علیه السلام) نام برده است. ابن شهر آشوب از او به عنوان باب امام حسین (علیه السلام) نام برده است. امام علی (علیه السلام) او را رشید البلایا نامید. امام کاظم (علیه السلام) نیز درباره او فرموده است: «یَا إِسْحَاقُ قَدْ کَانَ رُشَیْدٌ الْهَجَرِیُّ یَعْلَمُ عِلْمَ الْمَنَایَا وَ الْبَلَا؛ ای اسحاق، رشید هجری از حوادث و وقایع عالم، حیات و مرگ افراد باخبر بود»

گفته شده است که امام علی (علیه السلام)، در زمان حیات رشید از چگونگی مرگ او خبر داده بود. درباره اینکه چه کسی قاتل او است، اختلاف وجود دارد. محسن امین، زیاد بن ابیه و خویی، عبیدالله بن زیاد را قاتل او می‌دانند. طبق نقل شیخ مفید، ابن زیاد دستور داد دست، پا و زبان رشید را قطع کردند و سپس او را به دار آویختند. از رشید هجری دختری به نام قَنوا یاد شده است که خبر شهادت پدرش را نقل کرده است. آرامگاه رشید در شهر کِفْل عراق قرار دارد.

[۱۷] حَبیب بن مُظاهِر اَسَدی (شهادت ۶۱ق) از شهدای کربلا. حبیب از قبیله بنی‌اسد و از اصحاب خاص حضرت علی (علیه السلام) بود. او از کوفیانی بود که پس از مرگ معاویه به امام حسین (علیه السلام) برای آمدن به کوفه نامه نوشتند. حبیب هنگامی که بیعت‌شکنی کوفیان را دید، مخفیانه از کوفه خارج شد و خود را به امام حسین رساند و در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید. قبر او در حرم امام حسین (علیه السلام) و در نزدیکی ضریح امام حسین (علیه السلام) است و ضریحی مستقل از دیگر شهدای کربلا دارد. حبیب مردی عابد و با تقوا بود. حافظ قرآن کریم بود و هر شب به نیایش و عبادت خدا می‌پرداخت. به فرموده امام حسین (علیه السلام) در هر شب یک ختم قرآن می‌کرد. او در برابر پیشنهاد امان و پول برای دست برداشتن از یاری امام حسین: گفت: «ما نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عذری نداریم که زنده باشیم و فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را مظلومانه به قتل برسانند». حبیب مردی عابد و با تقوا بود. حافظ قرآن کریم بود و هر شب به نیایش و عبادت خدا می‌پرداخت. به فرموده امام حسین (علیه السلام) در هر شب یک ختم قرآن می‌کرد. او در برابر پیشنهاد امان و پول برای دست برداشتن از یاری امام حسین: گفت: «ما نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عذری نداریم که زنده باشیم و فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را مظلومانه به قتل برسانند».

[۱۸] کربلایی کاظم ساروقی (۱۳۰۰-۱۳۷۸ق)، از حافظان قرآن کریم. او کشاورزی ساده و بی‌آلایش بود که ظاهراً به سبب حساسیت در پرداخت به موقع سهم فقرا (زکات) از محصولاتش، مورد عنایت قرار گرفته و به نحوی معجزه‌آسا حافظ کل قرآن شده بود به گونه‌ای که سوره‌های قرآن را نه تنها از ابتدا بلکه از انتهای آنها قرائت می‌کرد و در عین اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشت کلمات قرآن را بی‌درنگ در لابلای دیگر متون تشخیص می‌داد. کربلایی کاظم به وسیله علما و بزرگان بسیاری مورد آزمایش قرار گرفت و حفظ شگفت‌آور وی از سوی آنها تایید شد. وی در محرم سال ۱۳۷۸ق، در قم درگذشت و در قبرستان نو قم یعنی قبرستان آیت الله شیخ عبدالکریم حائری به خاک سپرده شد.

[۱۹] إرشاد القلوب، جلد ۲، صفحه ۲۱۴.

«فَانْظُرْ یَا اِبْنَ حُنَیْفٍ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا اَلْمُقْتَضَمِ فَمَا اِشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلاَ وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلاَ وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اِکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طَعَامِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلاَ وَ إِنَّکُمْ لاَ تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اِجْتِهَادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سَدَادٍ».

[۲۰] سوره مبارکه محمد، آیه ۷٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ».

[۲۱] سوره مبارکه تغابن، آیه ۱۷٫

«إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ».

[۲۲] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۰٫

«وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا».

[۲۳] سوره مبارکه زمر، آیه ۵۳٫

«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».

[۲۴] همان.

[۲۵] سوره مبارکه قدر، آیه ۳٫

[۲۶] إرشاد القلوب، جلد ۲، صفحه ۲۳۴.

«مِنْهَا مَا رَوَاهُ صَاحِبُ کِتَابِ اَلْفِرْدَوْسِ عَنْ مُعَاذٍ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حَسَنَهٌ لاَ تَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ وَ بُغْضُ عَلِیٍّ سَیِّئَهٌ لاَ تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَهٌ رَوَى ذَلِکَ أَیْضاً اَلْخُوارَزْمِیُّ فِی مَنَاقِبِهِ».

[۲۷] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۱، صفحه ۱۱۹.

«وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلصَّلْتِ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی حَدِیثٍ قَالَ: ذِرْوَهُ اَلْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ اَلْأَشْیَاءِ وَ رِضَى اَلرَّحْمَنِ اَلطَّاعَهُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلاً قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلاَیَهَ وَلِیِّ اَللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلاَلَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَى اَللَّهِ حَقٌّ فِی ثَوَابِهِ وَ لاَ کَانَ مِنْ أَهْلِ اَلْإِیمَانِ. وَ رَوَاهُ اَلْبَرْقِیُّ فِی اَلْمَحَاسِنِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلصَّلْتِ بِالْإِسْنَادِ».

[۲۸] همان.

[۲۹] مفاتیح الجنان، دستورالعمل بسیار مجرب توسل به حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) جهت برآورده شدن هر حاجتی.

[۳۰] شهریار، گزیده غزلیات، غزل شماره ۲، مناجات.

[۳۱] البحار ۴۳: ۲۱۸ ضمن ح ۴۹٫

«روی المجلسیّ: عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (عَلَیهِ السَّلام) قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَهَ الْوَفَاهُ بَکَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیهِ السَّلام) یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ؟ قَالَتْ: أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی فَقَالَ لَهَا لَا تَبْکِی فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اللَّهِ».

[۳۲] همان.

[۳۳] تذکره الخواص، سبط این جوزی، ص ٢۵٢.

«لَمّا رَآهُمُ الحُسَینُ علیه السلام مُصِرّینَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَینی وبَینَکُم کِتابُ اللّه، وجَدّی مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله، یا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمی؟! فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبکی عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى یَدِهِ، وقالَ: یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبکی ویَقولُ: اللّهُمَّ احکُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ».

[۳۴] السید ابن طاووس، الحسینی، علی بن موسی متوفای ۶۶۴ق، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۶۹، ناشر:انوار الهدی، قم، ایران، چاپخانه:مهر، چاپ:الاولی، سال چاپ:۱۴۱۷.

«وَ لَمَّا رَاَی الْحُسَیْنُ (علیه‌السّلام) مَصَارِعَ فِتْیَانِهِ وَ اَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَی لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَی هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا؟ هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِاِغَاثَتِنَا؟ هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی اِعَانَتِنَا؟ فَارْتَفَعَتْ اَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ فَتَقَدَّمَ اِلَی الْخَیْمَهِ وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّی اُوَدِّعَهُ فَاَخَذَهُ وَ اَوْمَاَ اِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ بْنُ الْکَاهِلِ الْاَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَی بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ ثُمَّ تَلَقَّی الدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمَّا امْتَلَاَتَا رَمَی بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی اَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ».

[۳۵] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.