سوّمین شب از مراسم احیاء لیالی قدر (شب ۲۳ ماه مبارک رمضان) بامداد روز جمعه مورخ ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۲ در مسجد جامع ازگل با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم می گردد.
- ولایت حقتعالی بر حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف)
- دعا برای سلامتی و حفاظت از جان امام زمان (ارواحنا فداه)
- دلیل و راهنما بودن خداوند برای حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه)
- دو بالی که انسان را به تقرّب الهی نائل میکند
- ماجرای شعر معروف استاد «شهریار» در مدح مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
- انسان باید در شبقَدر باید از محضر رُبوبی آبرو و اعتبار کسب نماید
- شبقَدر شبِ مُحاسبه و اندازهگیری است
- عزّت روزافزون جمهوری اسلامی ایران در مُواجهه با دشمنان
- انسان نباید از رحمت خداوند نااُمید و مأیوس بشود
- مراسم قرآن به سر
- توسل و روضه به حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
ولایت حقتعالی بر حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف)
امشب هم شب جمعه است و هم شبقَدر است. فصیلت امشب مُضاعف است. قرآن کریم در ارتباط با شبقَدر نکتهای دارد که ما را متوجّه استثنائیبودن و فوقِ دَرکِ ما بودن مینماید. این نکته برای به این دلیل است که ما خیلی قَدر بدانیم. به هر کیفیّتی هست، به صاحب شبقَدر، سُفرهگُستر شبقَدر، به امام زمانمان (ارواحنا فداه) سیم دلمان را وصل کنیم و خودمان را پُشت دَرب خانهی ایشان ببینیم تا ما را در این دریای بیکران در بهار رحمت الهی مُستَغرق نماید و آقای ما برای نجاتمان واسطه بشود. شاید به همین جهت است که امشب در قیام و قُعودمان، در قُنوتمان و در حالات مختلف دعای به امام زمان (ارواحنا فداه) توصیه شده است. «اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجهِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعهِ، وَ فی کُلّ ساعَه وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلا[۲]»؛ این دعای ما برای حضرت امام زمان (ارواحنا فداه)، مقدّمهی دعای حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) برای ماست. چیزهایی که ما در این دعا برای امام زمان (ارواحنا فداه) میخواهیم، اوّلین مورد این است که خدایا خودت ولیّ امام زمان (ارواحنا فداه) باش. بَشر موجودی مُمکن است و احتیاج به ولایت خداوند متعال دارد. اگر خداوند متعال عنایت و ولایتش را از بَندهاش بردارد، بَندهی بیچاره سقوط میکند. ما وجودهای تعلّقی هستیم، آویز هستیم. ما به اسماء الهی مُتمسّک هستیم. کسی که به یک طَنابی وصل است و اگر این طَناب را بالا بکشند، از چاه بیرون خواهد آمد و اگر او را رها نمایند، درون چاه میافتد. ولایت الهی دائماً یک رشتهای است که هرجایی این رشته قطع بشود، دنیا و آخرت ما تَباه میشویم. لذا حاکمیّت خداوند، نُصرت خداوند، محبّت خداوند نسبت به بَندهاش که در رأس بندگان امام زمان (ارواحنا فداه) ما قرار دارند. اوّلین دعا در این فَراز این است که خدایا ولایت مُطلق خود را شامل حال امام زمان (ارواحنا فداه) ما بگردان که همیشه بَندهی صالح تو تحت حکومت تو باشد و مورد محبّت و نُصرت شما قرار بگیرد.
دعا برای سلامتی و حفاظت از جان امام زمان (ارواحنا فداه)
«وَلیّا وَ حافظاً»؛ مورد دوّم این است که امام زمان (ارواحنا فداه) ما امنیّت ندارند. یکی از جهاتی که در روایات آمده است و از اَسرار غیبت حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) است، این است که اگر ایشان خودشان را نشان بدهند، مُعاندین، شیاطین، مُستکبرین و حتّی بعضی از مُقدّسین که در امتحانات ملاحظه کردید که طاقت فتنه را نداشتند و در مقابل اسلام خود ایستادند، در مقابل ولایت حجّتِ حجّت ایستادند، اگر خود امام زمان (ارواحنا فداه) هم تشریف بیاورند، اینها همین رفتار را با ایشان خواهند داشت. شعار دیکتاتوری میدهند، شعارهای دیگری میدهند. لذا همهی ما چون ایشان همهی ما هستند و همهی ما در پَناه ایشان هستیم و اگر یک لحظه خدای متعال سایهی امام زمان (ارواحنا فداه) را از سر ما بردارد، «لولا الحجه لساخت الارض باهلها[۳]»؛ زمین ما را در کام خودش فرو میبَرد. «بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء[۴]»؛ خداوند متعال به یُمن قُدوم امام زمان (ارواحنا فداه) به همهی کائنات رِزق میدهد. امام زمان (ارواحنا فداه) واسطه هستند و اگر ایشان واسطه نباشند، همگی محروم هستند. لذا ما برای حفاظت از امام زمان (ارواحنا فداه) باید هر روز برای سلامتی آقایمان و برای محفوظ ماندن ایشان از شَرّ اَشرار و آفات روزگار صدقه بدهیم و در این دعا در شبقَدر حفاظت امام زمان (ارواحنا فداه) را مَسئلت میکنیم.
دلیل و راهنما بودن خداوند برای حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه)
«وَ دَلیلاً»؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شبها تا صُبح مینالیدند و اشک میریختند و میفرمودند: «اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً[۵]»؛ ایشان که خاتم انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) بودند، ایشان که «رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ[۶]» بودند، نگران بودند که خداوند متعال یک لحظه ایشان را به حال خودشان رها کنند. اگر خداوند یک لحظه بَندهاش را رها نماید، سقوط بَنده قطعی خواهد بود. «وَ لَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاهِ وَ ضِعْفَ الْمَمَاتِ[۷]»؛ خداوند متعال در سورهی مبارکهی اسراء خیلی مطلب عجیبی را بیان فرموده است. گاهی این آیه دل بنده را بُرده بود و بسیار اشک ریختم. خداوند متعال به پیامبرش میگوید که اگر ما قدم تو را در مسیر حقّ استوار نمیکردیم و تو را تَثبیت نمیکردیم، نزدیک میشد تا تو مختصری به اینها تمایل پیدا کنی. توطئهها و فَریبهایی که داشتند و در لباس حقّ میآمدند و به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میگفتند که شما یک سال اجازه بدهید تا ما نماز نخوانیم و یک سال فُلان بُت ما را حفظ کنید، آنگاه ما میآییم و مسلمان میشویم. اگر ما بودیم، میگفتیم که مُهلت میدهیم تا بعد بیاید و مسلمان بشود؛ ولی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچگاه فَریب نخوردند و از این توطئهها و وَعدههایی که دشمن میدهد و همیشه عَهدشِکَن است، مانند همین عَهدشِکنی آمریکا که همه به صورت واضح مشاهده کردند و علّت اینکه نایب امام زمان (ارواحنا فداه) اجازه دادند تا مُذاکره صورت بگیرد، این بود که همهی مردم رُسوایی این قدرت استکباری را بدانند و گُمان نکنند که آنها میخواهند با ما کنار بیایند و این ما هستیم که اجازه نمیدهیم این ارتباطات برقرار بشود. خداوند متعال به پیامبرش میگوید که اگر ما تو را تَثبیت نکرده بودیم، نزدیک میشد که میل مُختصری به سوی آنها پیدا کنی و بگویی که این یک فُرصت است و از آن استفاده میکنیم و با اینها یک قراردادی میبندیم و یک سازشی انجام میدهیم. «لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا»؛ اگر چنین چیزی برای تو پیش میآمد و تو به این مُشرکین و جبههی استکبار میل مُختصری پیدا میکردی که به زیر بار اینها بروی و حرفهای اینها را بپذیری، «إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاهِ وَ ضِعْفَ الْمَمَاتِ»، در این صورت ما عَذاب دنیا و آخرت تو را چندین برابر میکردیم. خداوند متعال در حال تهدیدکردن پیامبرش است.
«آنجا که عقاب پر بریزد ***** از پَشهی لاغری چه خیزد»
ما در این دعا همان کاری را که خداوند متعال با پیامبر خود کرده است و یک لحظه هم ایشان را رها نکرده است و در برابر وَعدههای خوشایند ظاهری و سَمعِ باطنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را نگاه داشته است که هیچگاه فَریب اینها را نخورده است، ما هم در مورد امام زمانمان (ارواحنا فداه) چنین دعایی میکنیم. خدایا! تو برای امام زمان ما (ارواحنا فداه) دَلیل باش. قَدمبهقَدم دست ایشان را بگیر و هیچگاه نباشد که دست حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) از دامان تو کوتاه بشود.
دو بالی که انسان را به تقرّب الهی نائل میکند
«وَ دَلیلاً وَ عَیناً»؛ ایشان خودشان عینالله الناظره هستند؛ ولی ما دعا میکنیم که این ادامه پیدا کند. خدایا! تو خودت چشم بینای امام زمان ما (ارواحنا فداه) باش که او خودش نبیند و بینندهاش تو باشی. «وَ دَلیلاً وَ عَیناً»؛ این دعا در حقّ امام زمان (ارواحنا فداه) نکات عجیبی دارد که برای ما درس است. ما احتیاج به ولایت دائمی داریم. اگر یک لحظه خداوند حکومت خودش را بردارد، حکومت شیطان بر ما مُستُولی میشود. اگر یک لحظه دل ما هوای خداوند را نکند، هَوس و شیطان به سُراغ ما میآید. گاهی با یک عمل مُختصر آبروی دنیا و آخرت انسان از بین میرود. لذا ما باید دائماً تحوت ولایت خداوند متعال باشیم که ولایت خداوند، «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ[۸]» است. این ولایت در طول یکدیگر است. اگر کسی بخواهد خداوند بر او ولیّ و حاکم باشد، باید حکومت دینی را با رهبری دینی بپذیرد که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در قدم اوّل هستند، سپس آن کسی که افتخار ما هستند، دلبر ما هستند، زینت ما هستند، دنیای ما هستند و آخرت ما هستند، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است که در حال رُکوع هم بیچارهها و بندگان خداوند متعال را فراموش نکردند. ایشان مقام جَمعالجَمعی داشتند. ایشان مظهر «لَا یَشْغَلُهُ شَأْنٌ[۹]» بودند. در یک لحظه دو عبادت را جمع کردند و هر دو در اُوج اِخلاص بود. هم عبادت نماز که نماز «خیرالعمل» است و باید در شبقَدر از خداوند متعال بخواهیم که به ما نماز بدهد، به ما نیاز به خودش را به ما بچشاند که این فقیری دَرب خانهی خداوند متعال بیشتر از سلطنت سلاطین برایش لذّتبخش است. فقط درَب خانهی تو را بزنم و مُحتاج به غیر تو نباشم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نماز را که خیرالعمل است، همراه با اِنفاق کردند که همیشه «یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ» همراه هستند و قرآن کریم این دو بال را برای تقرّب انسان به خداوند متعال مُعرّفی فرموده است که انسان را بالا میبرد که یکی نماز است و دیگری رسیدگی به گرفتاران و گِرهگُشایی از مردم است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در یک عبادت این دو عمل برایشان جمع شد. در بهترین حالت نمازشان که رُکوع بود، اِنفاق کردند و انگشتر خود را بخشیدند.
ماجرای شعر معروف استاد «شهریار» در مدح مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
در این راستا که هم برای شبقَدرمان مُفید باشد و هم یادی از یک شاعر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کرده باشیم، در حالات مرحوم «شهریار» نقل میکند که شبقَدر بود و بنده برخاستم تا به احیاء بروم و در مراسم احیاگَران مسجد شرکت کنم. به محض اینکه نزدیک مسجد رسیدم، احساس آلودگی و احساس گناه بهقَدری در من شدید شد، مانند کسی که لباس لَجن دارد، لباس کثیف و آلوده دارد و میخواهد با مجلسی برود که همه در آنجا آراسته هستند و لباسهای تمیز و متناسب با میهمانی پوشیدهاند، احساس کردم که من خودم را نسبت به مَردم اینگونه میبینم. لذا نتوانستم در شبقَدر خودم را با اینها مخلوط کنم. بازگشتم و به سوی منزل رفتم. گفتم: خدایا! من که عملی ندارم، من که سوابق خوبی ندارم و خودم را غَرق در گناه میبینم، حال که نتوانستم و رویم نشد تا به خانهی تو بروم، متوسّل به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) میشوم و اَشعاری را برای ایشان میگویم؛ باشد که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دست من را بگیرد. نَادِ عَلِیّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ، تَجِدْهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوَائِبِ[۱۰]»؛ این خیلی ذکر شریفی است. «نَادِ عَلِیّاً»؛ علی (علیه السلام) را صدا بزن. ولی خیلی با علی (علیه السلام) فاصله داری. نِدا کن، او صدای تو را میشنود. از دور هم بگویی: یا علی، او صدای تو را میشنود. به خداوند قَسم که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پدر ما هستند و جواب ما را میدهند. «نَادِ عَلِیّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ، تَجِدْهُ»؛ وقتی شما از دور صدا میزنید، یعنی جا ماندهاید و حضرت علی (علیه السلام) بسیار جلو افتاده است. فریاد میزنید: بابا! بابا من جا ماندهام، دست من را بگیر. «تَجِدْهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوَائِبِ»؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به عنوان یک کمک مییابی. در نوائب و مصیبتها و مشکلات و حوادثی که زندگیات را تَلخ کرده است، بابایت را صدا بزن؛ مییابی که او به تو کمک میکند. او نِدای تو را بیپاسخ نمیگذارد. شهریار میگوید که من در اُوج شرمندگی بودم و دیدم که عَملی ندارم، گفتم که یک شعری برای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بگویم، شاید حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شَفیع بشوند و دست من را بگیرند. شروع به شعرگفتن کردم و این اَشعار بر زبانم آمد:
«علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را ***** که به ماسوا فکندی همه سایه هما را[۱۱]»
«برو ای گدای مسکین در خانه علی زن ***** که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را[۱۲]»
شهریار میگوید که اَشعار را گفتم و آن شرمندگی خودم را در محضر خداوند متعال عرضه داشتم و اُمیدم را با این شعرها به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شارژ کردم. وقتی روز بعد فرا رسید، دیدم که از بیت مرحوم «آیت الله العظمی مرعَشی[۱۳]» (اعلی الله مقامه الشریف) به خانهی ما تماس گرفتند و گفتند که مرحوم آیت الله مرعَشی (اعلی الله مقامه الشریف) میخواهند شما را ببینند. از شهر تبریز حرک کردم و به شهر قُم آمدم و به محضر مرحوم آیت الله العظمی مرعَشی (اعلی الله مقامه الشریف) رفتم. ایشان به بنده گفتند: تو این شعرها را سُرودهای؟ «علی ای همای رحمت». عرض کردم: بنده این شعرها را گفتهام، ولی به هیچکسی نگفتهام و اینها اَشعار شبقَدر بود. این شعر سُفرهی کَرَم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود. من هیچ چیزی نداشتم؛ «وَفَدْتُ عَلَی الْکَریمِ بِغَیْرِ زادٍ[۱۴]»؛ دیدم که هیچ چیزی ندارم و باید به کَریمی وارد بشوم و کَرَم او جُبران عمل من را بنماید. من که عملی ندارم تا با آن عملم بیایم و در شبقَدر خودم را در محضر خداوند متعال عرضه کنم. لذا بر سر سُفرهی کَرَم مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) نشستم و این شعرها را سُرودهام و به هیچکسی عرضه نکردهام. مرحوم آیت الله مرعَشی (اعلی الله مقامه الشریف) فرمودند: من دیشب خواب دیدم که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شُعرای خودشان را جمع کردهاند و به شما اشاره کردند و فرمودند: شهریار! شعرهای خود را بخوان. تو هم شروع به خواندن این شعرها کردی «علی ای همای رحمت». مرحوم آیت الله مرعَشی (اعلی الله مقامه الشریف) به ایشان صِله داده بودند. ما هم چیزی نداریم و باید امشب دامان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) را مُحکم بگیریم.
انسان باید در شبقَدر باید از محضر رُبوبی آبرو و اعتبار کسب نماید
لذا شبقَدر خصوصاً شب بیست و سوّم که آن دو شب مقدّمهی رسیدن به عنایات خداوند متعال است که شبقَدر در طول سال شبقَدر است؛ یعنی شب ارزش است. من که ارزش خود را از دست دادهام، در جمع شما آمدهام و به خداوند متعال میگویم که دَرهَم بخرد، زیرا وضعِ من خیلی خراب است. من را از دیگران جُدا نکن. اینها یک دلی دارند، یک کارهای خیری دارند، ولی من هیچچیزی ندارم. منِ بیارزش را به خاطر کسانی که با دل آمدهاند و اشکهایی نثار تو میکنند، به من هم یک اعتبار و آبرویی بده. نکتهی دوّم این است که شبقَدر، شب مُحاسبه است. شبقَدر شبِ اندازهگیری است. یک نگاهی به گذشته بیندازید و ببینید که چهقَدر کَم آوردهاید؟ حال که کمبود خودتان را احساس میکنید و آمدهاید، به امام زمان (ارواحنا فداه) بگویید: «یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ[۱۵]»؛ فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام) که حضرت یوسف (علیه السلام) را به چاه انداختند، بنده نمیدانم که بگویم و یا نگویم، ولی حال خودم را میگویم؛ ما هم یوسف خودمان را در چاه غیبت انداختهایم. اگر ما خودمان بودیم، آقای ما میآمدند. اما وقتی خودشان را از عنایات حضرت یوسف (علیه السلام) محروم کردند، نتوانستند در کنار ایشان از بَرکات وجودی ایشان استفاده کنند و حَسَد کردند. خداوند متعال هم آسایش و آرامش را از آنها گرفت و آنها را به قحطی مُبتلا کرد که اینها نمیدانستند که همهی اینها مقدّمه است که بدانند حَسَد کاری انجام نمیدهد. عزّت را باید خداوند بدهد، نعمت را باید خداوند بدهد. اینکه کسی عزّت و محبوبّیت دارد، عُرضه و پیشرفتی دارد و ما نسبت به او حَسَد کنیم، آن را به ما نمیدهند؛ بلکه فقط خودمان را میسوزانیم و برای خودمان دردسر درست میکنیم. اگر حضرت یوسف (علیه السلام) در کنار فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام) بودند، گرفتارِ قحطی نمیشدند. اما حَسَد کردند و این ولیّ خدا را از خودشان دور کردند و خداوند متعال هم برکت را از آنها سَلب کرد و به قحطی مُبتلا شدند. وقتی به قحطی مُبتلا شدند، از مَدیَن حرکت کردند و به مصر آمدند تا از عزیز مصر بضاعت و توشه بگیرند، زیرا زندگیشان با سختی توأم شده است. نمیدانستند که این عزیز مصر همان یوسفی است که اینها درون چاه انداختهاند.
«یاربّ نظر تو برنگردد ***** برگشتن روزگار سهل است»
اینها خواستند تا حضرت یوسف (علیه السلام) را به قتل برسانند؛ ولی خداوند متعال همین به چاه انداختن او را نَردبان عزّت حضرت یوسف (علیه السلام) قرار داد و در همهی این سختیها صبر را با تقوا قَرین کرد. «إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَیَصْبِرْ[۱۶]»؛ اینها به دَرب خانهی عزیز مصر رفتند و این آیه را تلاوت کردند که قرآن کریم میفرماید ما نیز بر حسب توصیهی سیّد اهل مُراقبه مرحوم «سیّد ابن طاووس[۱۷]» (اعلی الله مقامه الشریف) که به پسرشان میگویند: هرگاه خواستی به امام زمان (ارواحنا فداه) وصل بشوی، دو سیم تو را وصل میکند که یکی این آیهی کریمه است. شما هم با عُمق وجودتان به آقا جانمان خطاب کنید و شما که امام زمان (ارواحنا فداه) را دعا کردید و حال منتظر هستید تا ایشان شما را دعا کنند، بگویید: «یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ»؛ ای عزیزِ مصرِ وجود! ای یوسف فاطمه (سلام الله علیها)! ای یوسف گُمگشتهی ما! ای یوسف بیابانگَرد ما! «یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ»؛ آقا! پریشان هستیم؛ آقا! نگران هستیم؛ آقا! مشکل داریم؛ آقا جان! ای پسر فاطمه (سلام الله علیها)! کم آوردهایم. خودمان و خانوادهیمان کم آوردهایم، مشکل داریم، نابِسامانی داریم، سختی داریم، دَربها بر روی ما بسته شده است. آقای ما! ما کم آوردهایم، ولی شما کم ندارید. آقا جان! شما برای ما کم نگذارید؛ «فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ[۱۸]». نکتهی دوّم این است که هرکسی احساس میکند گناه کرده است و از چشم خداوند افتاده است و اگر کسی از چشم خداوند متعال افتاده باشد، دیگر اعتباری و قَدر و ارزشی ندارد. آمدهایم تا قَدر و آبرو کسب کنیم و انشاءالله نزد خداوند و اولیای الهی و نزد مردم در دلها جای بگیریم و اعتبار و آبرویی پیدا کنیم. شبقَدر است. هرکسی خودش را خراب کرده است، آمده تا خداوند آبادش کند.
شبقَدر شبِ مُحاسبه و اندازهگیری است
سوّمین نکته این است که شب اندازهگیری است. مرحوم مرحوم سیّد ابن طاووس (اعلی الله مقامه الشریف) بحثی دارند که ماه رمضان آغاز سال است، زیرا انشاءالله خداوند متعال در شبقَدر گناهانمان را میشوید و از فردا روز اوّل زندگی است. اوّل سال را از روز ۲۳ ماه مبارک رمضان آغاز میکنیم و الآن پایان بدیها و گناهان ماست و سالمان را نو میکنیم. عید ما وقتی است که گناهان ما ریزش کند. اوّل سالِ ما و اوّل رویش ما هنگامی است که خداوند متعال ما را عَفو کرده باشد. اینکه شبقَدر است، یعنی شبِ سرنوشت است. شبی است که خداوند منّان یک سال مُقدرّات ما را اگر بناست انشاءالله با عنایات اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) سعادتی شامل حال ما بشود، امسال که میآید، سالی باشد که در طول سال یکمرتبه غیبت هم انجام ندهیم، یک مورد دروغ هم نگوییم، با آبروی یک مؤمن هم بازی نکنیم، کسی را بیآبرو نکنیم، نَمّامی نکنیم، اصلاح ذاتالبین بکنیم، نمازهای ما اوّل وقت باشد، اَموال و درآمد پاک داشته باشیم، خُمس و زکاتمان را بپردازیم، بدهیهای خود نسبت به مردم و حقّالنّاس را اَدا کنیم. این کارها سرنوشت و توفیق میخواهد، نور و جَذبه میخواهد. امشب ملائکه برنامهی سعادت را برای سُعَداء نزد امام زمان (ارواحنا فداه) آوردهاند و برای کسانی هم که بیدین میشوند، عاقبت به شَرّ میشوند، کافر میمیرند، اعتقاداتشان را از دست میدهند، به رِشوه مُبتلا میشوند، به فَساد مُبتلا میشوند، به کشف حجاب مُبتلا میشوند؛ یک بانویی که سابقهی حجاب داشته است و از خانوادهی مسلمان است و به چادر حضرت زهرا (سلام الله علیها) افتخار میکرده است، با یک طوفان میبینید که آدمی شده است که مُخالف برنامهی صَریح قرآن کریم است و با ساز شیطان بزرگ میرقصد. اینها عاقبت به شَرّی است، اینها شَقاوت است، اینها بدبختی است. کسانی که شَقی میشوند، امشب نوشته میشوند که چه کسانی از دین بیرون میآیند، چه رویشهایی در مُتدیّنین پیش میآید، چه جوانهایی مُدافع حَرَم میشوند، چه جوانهایی غیرتی میشوند و ناموس حجاب و عفّت و همهی ارزشهای به ارمغانآمدهی با خون شهداء میشوند و چه کسانی رویگردان میشوند. امشب شبِ سرنوشت است. چه کسانی موفّق به توبه میشوند، چه کسانی به سفر حجّ میروند، چه کسانی همسر خوب نصیبشان میشود، چه کسانی به زیارت کربلای مُعلّی مُشرّف میشوند، چه کسانی در شعائر دینی سَهم پیدا مینمایند و اشکشان بر امام حسین (علیه السلام) بیشتر از سابق خواهد شد. تمام جزئیات یک سال زندگی آیندهیمان امشب رَقَم میزنند. حال ببینید که میخواهید چه کاری برای خودتان انجام بدهید. ببینید که چگونه میخواهید با امام زمانتان (ارواحنا فداه) مُرتبط بشوید که آقا جانمان بدیهای ما را شفاعت کنند و خداوند آنها را مَحو نماید و با مُقتضای گذشتهی ما برای ما سرنوشت ننویسند. مُقتضای توبه و توسّل امشب ما این باشد که انشاءالله برای ما گُشایش بنویسند.
عزّت روزافزون جمهوری اسلامی ایران در مُواجهه با دشمنان
این گِرانیها تقدیر امسال بوده است، وگرنه نباید اینگونه باشد. باید با دعاهای خود که بهترین کمک شما علاوه بر کمکهایی که تا کنون نسبت به انقلابتان داشتهاید، این همه شهید دادهاید، در اغتشاشات هم شهید دادهاید، اخیراً دو مُدافع حَرَم شهید شدهاند و پیکرهای آنها آمده است؛ شما به صورت مرتّب قُربانی میدهید و هرگز هم از انقلاب و دینتان خسته نشدهاید و در زیر پَرچم ولایت ماندهاید. امشب با وجود این جنگ اقتصادی و با این دلهای شکسته آمدهاید تا انشاءالله نظام خود را یاری کنید که دشمنشاد نشویم. دشمنان ما منتظر هستند تا ما در یکجا شکست بخوریم و این را چُماق کنند و علیه ما تبلیغات کنند و ما را سرافکنده نمایند. امشب شبقَدر است و آمدهایم تا نظاممان را که رو به پیش است و ۴۴ سال است که در مقابل جنگ همهجانبهی دشمن رو به قدرت هستیم، رو به عزّت هستیم، رو به استقلال هستیم. امروز همهی کسانی که تا دیروز عِناد به خَرج میدادند و دست دوستیشان به سوی ما دراز شده است و قدرتهای بزرگ با ما تعاهد دارند و به کوریِ چشم غَربیها با ما پیوند میبندند و از این سو ما به آنها کمک میکنیم. امروز بعضی از کشورها به سِلاح ما احتیاج دارند و از ما سِلاح میخَرند. این عزّتی که خداوند متعال به ما داده است، در این جنگ اقتصادی و جنگ فرهنگی که یک نمونهی آن کشفحجاب است، والّا مشکلات تورّم، گرانی و سختی معیشت را در شبقَدر مینویسند و آنچه که نوشته شود، تغییر نخواهد کرد.
انسان نباید از رحمت خداوند نااُمید و مأیوس بشود
امشب شبِ سرنوشت است. انشاءالله نسبت به این موارد توجّه داشته باشید و نهایتِ اُمید را هم داشته باشید. انشاءالله دامان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) را بگیریم و وقتی از اینجا میرویم، احساس کنیم که کسی نگاهمان کرده است.
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند ***** آیا بُوَد که گوشه چشمی به ما کنند[۱۹]»
این جوانهای عزیزمان از این سرگردانی بیرون بیایند. کسانی که به دنبال همسر خوب هستند، میگویند درست نمیشود و بر هرجایی میرویم جواب مَنفی میشنویم، بهانهگیریها زیاد شده است، پِسران ماندهاند، دخترها منتظر بَخت هستند؛ امشب همهی اینها را مینویسند و شب سرنوشت است. هرکسی برای فرزندان خودش و جوانهایی که برای خودشان با اُمید آمدهاند. اُمید بالاترین عبادت است و یأس بالاترین گناهان است. در یک روایتی داریم که یأس از رحمت خداوند، از کُشتن ۷۰ پیامبر بالاتر استو یأس گناه خیلی بزرگی است. انسان هر اندازهای گُناه کرده باشد، به اندازهی کَرَم خداوند گناه نکرده است، به اندازهی عَفو خداوند متعال گناه نکرده است. لذا خداوند متعال خودش به ما اُمید داده است و فرموده است: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ[۲۰]». کسانی که موجب نااُمیدی مردم میشوند، جُنود شیطان هستند، صفت کُفّار را دارند، ناشُکر و ناسپاس هستند و خدانَشناس هستند؛ ولی کسانی که در اُوج گرفتاریها اُمید میدهند و میگویند: عیبی ندارد، نگران نباشید، این کشور امام زمان (ارواحنا فداه) است، ما بیصاحب نیستیم، ۸ سال با دنیا جنگیدهایم و خداوند متعال ما را کمک کرد، ما هیچ چیزی نداشتیم، موشک نداشتیم، امکانات نداشتیم و اقتصادمان بدتر از امروز بود؛ ولی خداوند متعال ما را از آن چاه بیرون آورد. پس حالا چرا نااُمید هستید؟ شما که دیدید خداوند در طَبَس چگونه ما را یاری کرد. شما همهی این کمکهای خداوند را دیدهاید، ولی بازهم نااُمید هستید؟! «إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ[۲۱]»؛ لذا اُمید به رحمت خداوند، اُمید به عَفو خداوند، اُمید به شفاعت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، اُمید به وساطت مادرمان حضرت زهرا (سلام الله علیها) باید همیشه همراهمان باشد. مگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) طاقت میآورند که ما سرافکنده باشیم؟ ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) را داریم. ما یک امام زمانی داریم که خودشان فرمودهاند: «اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ[۲۲]»؛ ما شما را رها نمیکنیم و هوای شما را داریم.
مراسم قرآن به سر
آقا جان ما آمدهایم. آمدهایم تا مریضهایمان، مریض اقتصادیمان را، مریض فرهنگیمان را و همهی مشکلاتمان را امشب برطرف کنیم. ای همهی اُمید ما! ای امام زمان ما (ارواحنا فداه)! قرآنها را باز کنید. با نیّت اقبال به قرآن داریم. دیگر قرآن پُشت ما نمیماند. قرآن امامِ ماست و آن را جلوی روی خود قرار میدهیم و با چراغ وَحی زندگیمان را روشن میکنیم. ابتدائاً یک استغفاری انجام بدهیم. «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ذُوالْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ وَ الفَضلِ وَ الإِنعَام وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ». با خدا در حال سخنگفتن با خداوند هستید، میهمان خداوند هستید. به پَناه آمدهاید، به اُمید آمدهاید.
«اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ وَ فِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ».
ما حاجتی بالاتر از این نداریم. حاجتی بالاتر از اَمانگرفتن از خداوند متعال که اَمان بدهد و ما را داخل گودال جهنّم نیندازد. «أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ»؛ کَرَم تو زیاد است، خیلیها را آزاد کردهای، امشب من را نیز آزاد کن. دَرب را باز میکنند، من را هم از آتش نجات بده. «وَ تَقضیءَ حَوائِجی فِی الدّنیا وَ الأخِرَه»؛ دست خالی آمدهام، حاجت دارم، گرفتاری دارم. نکند که امشب هم به من بگویی: برو، تو بَد هستی. اگر هم بَد هستم، خدای خوبی دارم، امام زمان خوبی دارم، مادری مانند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پُشتیبان شیعه است. حال قرآن کریم را باز کنید و بر روی سرتان قرار بدهید. سایهی قرآن کریم را بالای سرتان قرار بدهید.
«اللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ».
ده مرتبه «بِکَ یَا اللّهُ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِفَاطِمَهَ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ» و ده مرتبه «بِالْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِالْحُجَّهِ».
یا مولانا یا صاحبالزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)!
حاشا به کَرَمش که خودش دعوت کند، خودش گُنهکارش را صدا بزند و بعد هم جواب او را ندهد.
توسل و روضه به حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها)
در شبقَدر نمیتوانم از حضرت زهرا (سلام الله علیها) بگذرم. همهی اُمید فرزند به مادرش است. از وجود مبارک حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) سؤال کردند: آقا جان! سَبب قتل مادرتان کدام ضربه بود؟ زیرا مادرتان را خیلی کُتک زدند. برایت بمیرم مادر! بشکَند آن دست که زد به تو سیلی. بیبی جان! وقتی زیر کُتک «مُغیره» داشتی از پا میافتادی، دو مطلب را بر زبان آوردی؛ یکی این بود که فرمودی: «آه یا فضّه! إلیک فخذینی[۲۳]»؛ فضه! به دادم برس، من را بگیر. مطلب دوّم این بود که اعلان کردید: «فقد و اللَّه قُتِل ما فی أحشائی[۲۴]»؛ بچّهام را کُشتند. نمیدانم در اینجا دل آدم خیلی میسوزد که بچّه و گُل را با کُتک چیدند یا آن کودکی که بر روی دست پدر قرار گرفت؛ حضرت علی اصغر (علیه السلام) بابالحوائج است. به قَدری بر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) سخت گذشت که از آسمان ندا آمد: «دَعهُ یا حُسَینُ[۲۵]»؛ حسین جان! فرزندت را به ما بده. حال خوشی دارید. کنار نَهر عَلقمه هم یک سَری بزنید، زیرا در آنجا هم یک بابالحوائج منتظرتان است. از مرحوم «سیّد بحرالعلوم[۲۶]» (اعلی الله مقامه الشریف) پرسیدند: آقا اینگونه که میگویند، حضرت اباالفضل العبّاس خیلی رَشید بودند، قد بسیاری بلندی داشتند، پس چرا قَبر ایشان بسیار کوچک است؟ پرسیدند: آقا چرا حضرت امام حسین (علیه السلام) همهی شهداء را آوردند، اما عَلمدارشان را در کنار نَهر عَلقمه گذاشتند؟ مرحوم سیّد بحرالعلوم (اعلی الله مقامه الشریف) بهقَدری گریه کرد که از هوش رفت. وقتی به هوش آمد، گفت: مگر نمیدانید که بدن عمویم عبّاس (علیه السلام) را قطعهقطعه کرده بودند. خوشا به حال حاجتداران، خوشا به حال بیچارگان که چنین بابالحوائجی را نشان کردهاند.
دعا
خدایا! به حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به ضلع مَکسورهاش، به مُحسن مقتولهاش، به بابالحوائج شش ماهه، به بابالحوائجی که هیچ کافری از دَرب خانهاش نااُمید بازنمیگردد، یعنی بابالحوائجمان حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) قَسمت میدهیم امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! نایب امام زمان (ارواحنا فداه)، رهبرمان را با پیروزی مُستدام بدار.
خدایا! این مردم صاحبدل ما را از همهی گرفتاریها، از گرفتاری اقتصادی، از توّرم و گرانی نجات بده.
خدایا! این مردم شهید داده و غیرتمند ما که هنوز هم شهید میآورند، از این میکروب بیحجابی نجات عنایت بفرما.
خدایا! بانیان بیعفّتی را ریشهکَن بگردان.
خدایا! خیر و برکت بر زندگی و معیشت همهی مردم ما نازل بفرما.
خدایا! به بابالحوائجی حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) و حضرت علی اصغر (علیه السلام) و حضرت موسیبنجعفر (علیه السلام) قَسمت میدهیم مریضها عموماً، مریضهی مورد نظر خصوصاً، مریضِ سیّد مورد نظر و مریضهای سفارششده را همگی امشب شِفا عنایت بفرما.
خدایا! نعمت سلامتی را از ما نگیر.
خدایا! نعمت امنیّت و نظام اسلامی را از ما نگیر.
خدایا! دشمنان ما را ناکام بگردان.
خدایا! نفوذیها را اِفشا بفرما.
خدایا! هرکسی به این مردم خیانت میکند، شیشهی عُمرش را بشکن.
خدایا! هرکسی به این مردم خدمت میکند، یاریاش بفرما.
خدایا! امشب عاقبت به خیری ما را مُقدّر بفرما.
خدایا! امشب رِزق حَلال و وافِر برای ما مُقدّر بفرما.
خدایا! ازدواج و اشتغال جوانهای ما را همین امشب در سرنوشتشان بنوی(سلام الله علیها)
خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم آنچه خواستیم و نخواستیم و خیر دین و دنیای ما در آن است، به ما روزی بفرما.
خدایا! گذشتگانمان، شهدایمان و امام عظیمالشأنمان (رضوان الله تعالی علیه) را امشب بر سر سُفرهی اهلبیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) مُتِنعّم، طَبقهایی از نور بر آنها نازل و اَروحشان را همیشه از ما راضی بدار.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] مفاتیح الجنان، دعا برای سلامتی امام زمان (ارواحنا فداه).
[۳] غیبت نعمانی، بخش روایات درباره لزوم حجه در زمین، ص ۱۵۵.
[۴] زاد المعاد، علامه مجلسی، ص ۴۲۲؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، دعای عدیله.
«أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ الْأَبْرَارَ وَ الْخُلَفَاءَ الْأَخْیَارَ بَعْدَ الرَّسُولِ … ثُمَّ الْحُجَّهُ الْخَلَفُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِیُّ الْمُرْجَى الَّذِی بِبَقَائِهِ بَقِیَتِ الدُّنْیَا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ وَ بِهِ یَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا …».
[۵] تفسیر قمی ، علی بن ابراهیم قمی ج ۲ ص ۷۴ ؛ تفسیر نورالثقلین ، شیخ حویزی :ج۳ ص ۴۵۱ ؛ بحارالانوار : ج۱۶ ص ۲۱۷ ح ۶ ؛ میزان الحکمه ، محمدی ری شهری : ج ۴ ص ۳۲۳۲؛
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهَ فِی لَیْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِی ذَلِکَ مَا یَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ الْبَیْتِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَیْهِ وَ هُوَ فِی جَانِبٍ مِنَ الْبَیْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ یَدَیْهِ یَبْکِی وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَیْتَنِی أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً قَالَ فَانْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَهَ تَبْکِی حَتَّى انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِبُکَائِهَا فَقَالَ لَهَا مَا یُبْکِیکِ یَا أُمَّ سَلَمَهَ فَقَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ لَا أَبْکِی وَ أَنْتَ بِالْمَکَانِ الَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اللَّهِ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ تَسْأَلُهُ أَنْ لَا یَشْمَتَ بِکَ عَدُوّاً أَبَداً وَ أَنْ لَا یَرُدَّکَ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَکَ مِنْهُ أَبَداً وَ أَنْ لَا یَنْزِعَ مِنْکَ صَالِحاً أَعْطَاکَ أَبَداً وَ أَنْ لَا یَکِلَکَ إِلَى نَفْسِکَ طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً فَقَالَ یَا أُمَّ سَلَمَهَ وَ مَا یُؤْمِنُنِی…».
[۶] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷٫
«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ».
[۷] سوره مبارکه اسراء، آیات ۷۴ و ۷۵٫
«وَ لَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاهِ وَ ضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا».
[۸] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۵٫
[۹] نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸؛ شناخت خدا و رسول او.
«و من خطبه له (علیه السلام) فی الشهاده و التقوى. و قیل: إنه خَطَبَها بعد مقتل عثمان فی أول خلافته: اللّه و رسولُه: لَا یَشْغَلُهُ شَأْنٌ وَ لَا یُغَیِّرُهُ زَمَانٌ وَ لَا یَحْوِیهِ مَکَانٌ وَ لَا یَصِفُهُ لِسَانٌ. لَا یَعْزُبُ عَنْهُ عَدَدُ قَطْرِ الْمَاءِ وَ لَا نُجُومِ السَّمَاءِ وَ لَا سَوَافِی الرِّیحِ فِی الْهَوَاءِ وَ لَا دَبِیبُ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا وَ لَا مَقِیلُ الذَّرِّ فِی اللَّیْلَهِ الظَّلْمَاءِ. یَعْلَمُ مَسَاقِطَ الْأَوْرَاقِ وَ خَفِیَّ طَرْفِ الْأَحْدَاقِ. وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ غَیْرَ مَعْدُولٍ بِهِ وَ لَا مَشْکُوکٍ فِیهِ وَ لَا مَکْفُورٍ دِینُهُ وَ لَا مَجْحُودٍ تَکْوِینُهُ، شَهَادَهَ مَنْ صَدَقَتْ نِیَّتُهُ وَ صَفَتْ دِخْلَتُهُ وَ خَلَصَ یَقِینُهُ وَ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ. وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الَمْجُتْبَىَ مِنْ خَلَائِقِهِ وَ الْمُعْتَامُ لِشَرْحِ حَقَائِقِهِ وَ الْمُخْتَصُّ بِعَقَائِلِ کَرَامَاتِهِ وَ الْمُصْطَفَى لِکَرَائِمِ رِسَالاتِهِ وَ الْمُوَضَّحَهُ بِهِ أَشْرَاطُ الْهُدَى وَ الْمَجْلُوُّ بِهِ غِرْبِیبُ الْعَمَى».
[۱۰] علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ ق، ج ۲۰، ص ۷۳؛ سپهر، ناسخ التواریخ، ۱۳۸۵ ش، ج ۲، ص ۹۰۲. / میبدی یزدی، شرح دیوان منسوب به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام)، به کوشش اکرم شفائی، ص ۴۳۴.
«نَادِ عَلِیّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ، تَجِدْهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوَائِبِ، کُلُّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنْجَلِی، بِوَلایَتِکَ یَا عَلِیُ».
[۱۱] شهریار، گزیده غزلیات، غزل شماره ۲، مناجات.
[۱۲] همان.
[۱۳] سید شهابالدین مرعشی نجفی (۱۲۷۶-۱۳۶۹ش/۱۳۱۵ – ۱۴۱۱ق) از مراجع تقلید شیعه پس از آیتالله بروجردی است. مرعشی، از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری و آقا ضیاء عراقی بود و نیز از درس سیدعلی قاضی، سید احمد کربلایی و میرزا جواد ملکی تبریزی بهره برد. گرایش سیاسی او موافق با آیتالله خمینی بود و این روحیه در بارزترین شاگردانش نیز دیده میشود. مرعشی نجفی، کتابخانهای را در قم تاسیس کرد که امروزه از لحاظ تعداد و کیفیت نسخههای خطی کهن اسلامی، نخستین کتابخانه ایران و سومین کتابخانه جهان اسلام به شمار میرود. او مدرسههای مرعشیه، شهابیه، مهدیه و مؤمنیه را در قم تأسیس کرد. موارد مشهور تألیفات مرعشی، تعلیقات احقاق الحق، مشجرات آل الرسول، طبقات النسابین و حاشیه بر عمده الطالب است. او برای نوشتن برخی کتابهای خود به کشورهای مختلفی سفر کرد و با دانشمندان ادیان مختلف به گفتگو نشست. مرعشی بنا به وصیتش، در کتابخانهاش دفن شد. عمید زنجانی داماد آیت الله مرعشی نجفی بود.
سیدشهابالدین به دست پدرش در حرم امیرالمومنین (علیه السلام) لباس روحانیت پوشید. وی پیش جده پدریاش شمس اشرف بیگم، قرآن مجید و ادبیات عرب را تا کتاب مغنیاللبیب آموخت. همچنین نزد پدرش مقدمات برخی علوم را آموخت. پس از آن، پدرش او را برای فراگیری علوم ریاضی، هندسه، جغرافیا و… به مدارس جدید فرستاد. شهابالدین پس از ۵ سال با رتبه اول موفق به اخذ گواهینامه عالی آن زمان شد. او پس از اتمام دوره، برخی علوم جدید را پیش اساتید خصوصی یاد گرفت، به طب علاقمند شد و برخی کتابهای طبی را پیش پدرش و برخی را پیش میرزا محمد علی معروف به مؤید الاطبا فراگرفت. وی در شانزده سالگی به تفسیر علاقمند شد و همتاش را صرف یادگیری علوم دینی کرد. او پس از تحصیل علوم مختلف در نجف به ایران آمد و در ری، مشهد، اصفهان و قم هم از اساتید دیگری بهره گرفت. وی پس از رحلت سید حسین بروجردی، جزء مراجع تقلید و اولین رساله عملیهاش در سال ۱۳۶۶ق منتشر شد.
مرعشی، برای انجام سفر حج، مستطیع نشد و به درخواست گروهی از تاجران مبنی بر تأمین هزینه حجاش پاسخ منفی داد. مرعشی در پاسخ به شخصی که از او پرسید: با وجود این که وجوهاتی در اختیارتان میباشد و مبالغی از آن را به طلاب و فقرا و دیگران میدهید، چطور برای حج واجب مستطیع نمیباشید؟ گفت: این پولها مال من نیست؛ سهم امام و سادات است، کفاره روزه و مانند آن است و هرکدام باید جای خودش مصرف شود. زمانی به حج میروم که از دسترنج خودم پولی به دست آورده باشم. بعد از وفاتاش بیش از صد حج به نیابتاش انجام گرفت. آیتالله مرعشی نجفی در ۹۶ سالگی در ۷ شهریور ۱۳۶۹ش / ۷ صفر ۱۴۱۱ق رحلت کرد. او را بنا بر وصیت خودش در کتابخانهاش دفن کردند. بنا بر وصیتش، سجادهای را که هفتاد سال بر آن عبادت کرده بود، لباسی که برای عزای امام حسین (علیه السلام) بر تن میکرد و خاکی را که از حرم امامان و امامزادگان جمعآوری کرده بود به همراهش دفن کردند.
[۱۴] دو بیت شعرى که حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بر کفن سلمان نوشتند؛
«وَفَدْتُ عَلَی الْکَریمِ بِغَیْرِ زادٍ *** مِنَ الْحَسَناتِ وَ الْقَلْبِ السَّلیمِ
فَحَمْ- لُ الزّادِ اَقْبَحُ کُلِّ شَیْءٍ *** اِذا کانَ الْوُفودُ عَلَی الْکَریـمِ».
[۱۵] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۸٫
«فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ».
[۱۶] سوره مبارکه یوسف، آیه ۹۰٫
«قَالُوا أَإِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ ۖ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هَٰذَا أَخِی ۖ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا ۖ إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ».
[۱۷] سید علی بن موسی بن جعفر بن طاووس مشهور به سید ابن طاووس (۵۸۹-۶۶۴ق)، از عالمان شیعه در قرن هفتم هجری، صاحب کتاب لُهوف (مقتل امام حسین(علیه السلام)) و نقیب شیعیان در زمان حکومت مغول بر بغداد. برخی به او به سبب تقوا، مراقبه فراوان و حالات عرفانی «جمال العارفین» گفتهاند. گرایش ابنطاووس بیش از هر موضوعی به مسائل اخلاقی و معنوی و بخصوص دعا و زیارت بود و مجموعه آثاری با عنوان “تتمات مصباح المتهجد” به رشته تحریر در آورد که تکمیل مصباح المتهجد، اثر شیخ طوسی در موضوع دعاست. علامه حلی و شیخ یوسف سدیدالدین (پدر علامه حلی) از شاگردان علی بودند. کتابخانهی سید بن طاووس که بالغ بر ۱۵۰۰ کتاب داشته است یک مجموعه شخصی قابل توجه است.
ابنطاووس تحصیل را در شهر حله آغاز و از پدر و جد خود، ورام بن ابی فراس علوم مقدماتی را آموخت. او در زندگی خودنوشت آورده که در تحصیل فقه در عرض یکسال آنچه را همدرسان او در چند سال پیش از آن تحصیل نموده بودند، فراگرفت. علی به تعبیر خودش، پس از دو سال و نیم آموختن فقه، خود را از استاد بینیاز دید. بعدها او مدتی در بغداد زندگی کرد و در آنجا نیز به تحصیل و تدریس پرداخت. ابنطاووس در کتاب کشف المحجه از نجیب الدین محمد بن نمای حلی به عنوان استاد خود در فقه نام برده است. و محدث نوری در خاتمه مستدرک الوسائل، مستند به منابع، ده نفر را به عنوان مشایخ اجازه سید بن طاووس یا کسانی که از آنها نقل روایت نموده است، نام برده است.
علامه حلّی (درگذشته ۷۲۶ق) سید ابن طاووس را به داشتن کراماتی وصف کرده است. علامه مجلسی نیز از ابن طاووس با عناوینی مانند: سید نقیب، موثق، زاهد و جمال العارفین یاد کرده است. محدث قمی با اوصافی مانند: بزرگوار، باتقوا، زاهد، سعادمتند، پیشوای عارفان، چراغ شبزندهداران، صاحب کرامات، طاووس آل طاووس وی را ستوده است. از قول سید محمدحسن(معروف به سید محمدحسن الهی) (برادر علامه طباطبایی) نقل شده که روح بسیاری از علما را (توسط یکی از شاگردانش) حاضر کردیم و سؤالاتی نمودیم مگر روح دو نفر را که نتوانستیم احضار کنیم، یکی روح مرحوم سید ابن طاووس و دیگری روح مرحوم سید محمدمهدی بحرالعلوم رضوانُ اللهِ علیهما؛ این دو نفر گفته بودند: ما وقف خدمت حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام هستیم، و ابداً مجالی برای پائین آمدن نداریم.
[۱۸] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۸٫
[۱۹] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۹۶.
[۲۰] سوره مبارکه زمر، آیه ۵۳٫
«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».
[۲۱] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۷٫
«یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ».
[۲۲] طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۳. / راوندی، هبه الله بن حسین، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۹۰۳. / علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵، ح ۷.
« قال مولانا الامام المهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف: اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ، وَ لَوْلا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ الَّلاْواءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الاْعْداءُ».
[۲۳] بحار الانوار ج ۸ ، ص ۲۲۲.
«قال عمر:… فذکرت أحقاد علیّ و ولوعه فی دماء صنادید العرب و کید محمّد و سحره، فرکلتُ الباب و قد ألصقَت أحشائها بالباب تترسه. و سمعتُها و قد صرخَت صرخه حسبتُها قد جعلَت أعلی المدینه أسفلها، و قالت: یا أبتاه یا رسول اللَّه! هکذا کان یُفعل بحبیبتک و ابنتک؟ آه یا فضّه! إلیک فخذینی فقد و اللَّه قُتِل ما فی أحشائی من حمل وسمعتُها تمخض و هی مستنده إلی الجدار، فدفعتُ الباب و دخلت…».
[۲۴] همان.
[۲۵] تذکره الخواص، سبط این جوزی، ص ٢۵٢.
[۲۶] سید محمدمهدی بحرالعلوم (۱۱۵۵-۱۲۱۲ق) از مراجع تقلید و عهدهدار ریاست عامه شیعیان در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری قمری بود. بحرالعلوم در علوم مختلفی چون فقه، اصول، حدیث، کلام، تفسیر و رجال تبحر داشت. او از شاگردان وحید بهبهانی و میرزا محمدمهدی خراسانی است. خراسانی او را به سبب مقام شامخ علمیاش، بحرالعلوم خواند. این لقب که پیش از آن به کسی داده نشده بود، بعدها عنوان خاندان وی شد که تا امروز به آن شهرت دارند. بحرالعلوم تحصیلات خود را در کربلا و نزد پدر و یوسف بحرانی صاحب حدائق آغاز کرد و بعد به نجف رفت و نزد مهدی بن محمد فتونی عاملی، محمدتقی دورقی و محمدباقر هزارجریبی به کسب علم پرداخت. سپس به کربلا بازگشت و در درس وحید بهبهانی شرکت کرد. او در سال ۱۱۸۶ق به مشهد سفر کرد و هفت سال در آنجا اقامت گزید. در این مدت گذشته از شرکت در مجالس علمی و مباحثه با علما، نزد میرزا محمدمهدی خراسانی به فراگیری فلسفه پرداخت و میرزا محمدمهدی او را به سبب مقام علمیاش بحرالعلوم (دریای دانشها) خواند. این لقب که پیش از آن به کسی داده نشده بود، بعدها عنوان خاندان وی شد که تا امروز به آن شهرت دارند.
کاشفالغطاء از شاگردان بحرالعلوم بود و به گفته سید موسی شبیری، شیخ جعفر با اینکه تقریباً با بحرالعلوم همسن بود ولی به او احترام زیادی میگذاشت تا این حد که با تحت الحنک عمامه خود، نعلین سید را تمیز میکرد و تبرک میجست. برای احترام به درس او میرفت و او را استاد خطاب میکرد. همچنین منقول است که در مورد بحرالعلوم چنین گفتهاست که اگر او مجتهد باشد من هیچ مجتهد نیستم. در دوران ریاست عامّه بحرالعلوم در مسایل فتوایی مردم را به تقلید از شیخ جعفر نجفی رهنمون کرد. برای قضا و رسیدگی به خصومات، شیخ محیالدین را معرفی نمود. برای اقامه جماعت، شیخ حسین نجف عالم و زاهد و امام جماعت مسجد هندی را منصوب کرد. همچنین شاگردش سید جواد عاملی مؤلف مفتاح الکرامه، را به تدوین کتب، از جمله تقریرات درس خود او که محور آن کتاب وافی فیض کاشانی بود، تشویق کرد. علامه بحرالعلوم نیز علاوه بر تدریس فقه و حدیث، به امور مردم رسیدگی میکرد.
اجتناب بحرالعلوم از سختگیری در امور جاری زندگی و نیز سخاوت و همت بلند او زبانزد همگان بود، چندان که برخی به گرایشهای عرفانی در وی معتقد شدهاند و تأثیر این گرایش را در دستپروردگان و برخی از علمای پس از او نمیتوان انکار کرد. معاصران بحرالعلوم به مقام علم و تقوای او اذعان کردهاند. استاد او، وحید بهبهانی، در سالهای پایانی عمر، در مسایل فقهی از او نظرخواهی میکرد. خبر تشرف وی به حضور امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به حد تواتر رسیده است و اصل این تشرف را هیچیک از دانشمندان معاصر یا متأخر از او، انکار نکردهاند. سید محمدحسین حسینی تهرانی گفته است از بعضی از کلمات بزرگان استفاده میشود که باب امکان تشرّف به خدمت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) پیوسته برای او باز بوده است. همچنین از سید محمد حسن الهی برادر علامه طباطبایی نقل شده که روح بسیاری از علما را حاضر کردیم و از آنها سؤالاتی نمودیم مگر روح سید ابن طاووس و روح سید مهدی بحرالعلوم را. این دو نفر گفته بودند: ما وقف خدمت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) هستیم، و ابداً مجالی برای پائین آمدن نداریم.
پاسخ دهید