«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

شب‌قَدر سیّد لَیالی است

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ[۲]»؛ شب‌قَدر که برحَسب روایات سیّد شُهور ماه مبارک رمضان است و سیّد لَیالی شب‌قَدر است و شب‌قَدر قلب رمضان است و قلبی که شب‌قَدر را مُعاینه کند، مَعلوم می‌شود که شب‌قَدر یک حقیقتِ عینیِ خارجی است و اگر چشم باطن کسی باز باشد، شب‌قَدر را می‌بیند، مُعاینه می‌کند و قلبی که شب‌قَدر را مُعاینه می‌کند، امام فرمود: «لَعَظیمُ الشّأن»؛ خیلی شأن بالایی دارد. مرحوم آیت الحقّ «میرزا جواد آقای ملکی تبریزی[۳]» (اعلی الله مقامه الشریف) در کتاب‌شان مَرقوم فرمودند که دَرک شب‌قَدر یعنی دیدن آنچه که امام زمان (ارواحنا فداه) در شب‌قَدر از نُزول اَمر، این «مِنْ کُلِّ أَمْرٍ[۴]» اَمر از آسمان نازل می‌شود، وجود مبارک حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) آن را می‌بینند. و کسی که دَرک شب‌قَدر را طالب است و آرزو دارد، باید با مُراقبات طولِ سال این استعداد را پیدا کند، حجاب‌ها از درونش رَفع بشود و آن حقیقت مُنزل را که حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) مُشاهده می‌کنند، او هم بَهره‌ای از این شُهود داشته باشد. مرحوم «سیّد بن طاووس» (اعلی الله مقامه الشریف) صاحب کتاب نورانیِ «اقبال[۵]»، در اقبال‌شان آورده‌اند که من شب‌قَدر را دَرک کردم و نُزول ملائکه را در آن شب مُشاهده کردم. مَلَک با چشم سر دیدنی نیست؛ ولی با چشم دل می‌شود مَلَک را دید و مَلَک تَمثُّل پیدا می‌کند. هرکسی به اندازه‌ی استعداد خودش می‌تواند مَلائکه را ببیند. در یک حدیثی آمده است که شب‌قَدر مَخصوص امام زمان (ارواحنا فداه) است، شب امام زمان (ارواحنا فداه) است.

Sadighi-14030115-Shabe 23 Ramazan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (1)

اگر کسی اهل شب‌قَدر باشد، دنیا را فُرصتی برای آبادکردن آخرت خود می‌داند

شب‌قَدر ویژگی‌هایی دارد؛ یکی این است که ظرف قرآن کریم است و اگر کسی امشب آرزو دارد قرآنی بشود، باید همان‌گونه که شب‌قَدر ظرفیّت بالایی دارد و تحمّل زیادی دارد، «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ[۶]»؛ هم مکان و هم زمان مُتفاوت هستند. هر مکانی ظرفیّت تَجلّی جناب جبرئیل (علیه السلام) را ندارد و هر زمانی هم این ظرفیّت را ندارد؛ ولی شب‌قَدر قرآن کریم که تَجلّی اعظم خداست و هر موجودی بخواهد مَجلای قرآن باشد، ذوب می‌شود و طاقت نمی‌آورد. ولی در شب‌قَدر قرآن کریم نازل شده است. این نشان می‌دهد لیله‌القَدری‌ها باید ظرف دلشان را وُسعت بدهند. «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا[۷]»؛ فرمود: این دل‌ها، این قُلوب ظرف هستند و بهترین ظرف جادارترینِ آن‌هاست. انسان هرچه سِعه‌ی صَدر پیدا کند، شَرح صَدر پیدا کند، اَسرار الهی در آن‌جا بگُنجد، بتواند اَسرار مردم را نگاه دارد، اِفشای سِرّ مردم را نکند، عُیوب مردم را بداند، ولی گویا ندیده است، کَریم ‌الصَّفح باشد، از مردم جَفا ببیند ولی به روی خودش نیاورد و عَصبانی نشود؛ این‌که انسان در برابر غَضب، در برابر شَهوت، در برابر بَلا، در برابر وَسوسه‌ها قُرص و مُحکم در سنگر ایمان مُستقر باشد و تکان نخورد، علامت شَرح صَدر است که در یک روایتی هم شَرح صَدر را فرمود: «التّجافی عن دارِ الغُرورِ، و الإنابَهُ إلى دارِ الخُلودِ[۸]»؛ شَرح صَدر به این است که انسان خودش را از بِستر مُتعفّن وابستگی به دنیا بیرون بکشد، دلش به آخرت جوش بخورد، به فکر مرگ و قیامت باشد و دَرک کند، باور کند که دنیا نسبت به آخرت هیچ است. «فَکَأَنَّ الدُّنیا لَم تَکُن و کَأَنَّ الآخِرَهَ لَم تَزَل[۹]»؛ به فکر آخرتش باشد، زندگی‌اش از موقع مرگ شروع می‌شود. این‌جا اصلاً جای زندگی نیست. «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ[۱۰]»؛ دارِ آخرت فقط او محلّ زندگی هست. دنیا پُل است، دنیا محلّ تهیّه‌ی اَبزار زندگی آخرت است. هیچ موضوعیّتی ندارد، جُز این‌که یک فُرصتی است که ما آخرت خودمان را در این‌جا آباد کنیم. و شب‌قَدر با این ظرفیّتی که دارد، اگر کسی لَیله‌القَدری باشد، امشب تحوّل پیدا می‌کند. از بِستر دنیا به بِستر آخرت می‌غَلتد و از تَعلُّق به دنیا خَلاص می‌شود و همه‌‌ی زندگی‌اش مَصروفِ آبادکردن عالَم آخرت می‌شود. لذا با تمرین که با این تحوّل پیش آمده است، گناهان برایش تَلخ می‌شود و اطاعت پروردگار عالَم برایش شیرین و دلپذیر خواهد بود.

Sadighi-14030115-Shabe 23 Ramazan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (2)

شب‌قَدر مَلائکه به مَحضر امام زمان (ارواحنا فداه) نازل می‌شوند

شب‌قَدر شب نُزول همه‌ی مَلائکه به مَحضر شریف امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) است. «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَ الرُّوحُ[۱۱]»؛ هم همه‌ی مَلائکه که همه‌ی ما هم مَحفوف به مَلائکه هستیم. «إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ * کِرَامًا کَاتِبِینَ[۱۲]»؛ این کِرام کاتب که با ما هستند، این دو مَلَکی که در یَمین و یَسار ما قُعود دارند، ما را زیر نظر گرفته‌اند، مَلَک توفیق و هدایت ما که ان‌شاءالله دَم مرگ ببینیم و بشارت‌شان را بشنویم: «نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَهِ[۱۳]»؛ می‌گویند این کارهای خیری که شما انجام دادید، پیروزی‌هایی که در برابر نَفس اَمّاره‌ی غَدّارتان داشتید و توفیقات عالیه بود، ما با شما بودیم. ما برای شما راه باز می‌کردیم و تَسهیل می‌کردیم. این مَلائکه‌ای که «نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَهِ»  یا «کِرَامًا کَاتِبِینَ» هستند یا دو مَلَکی که در دو طرف ما هستند که مَلَک سیّئات و مَلَک حَسنات هستند، همه‌ی این‌ها امشب مُشرّف هستند. سر سُفره‌ی آقایمان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هستند و حضرت این‌ها را به حُضور پذیرفته است. ما از قافله عقب نمانیم. عدد مَلائکه را خدا می‌داند. همه‌ مُحتاج امام زمان‌ (ارواحنا فداه) هستند، همه زیر پَرچم امام زمان‌ (ارواحنا فداه) هستند، همه بر سر سُفره‌ی امام زمان‌ (ارواحنا فداه) هستند. شب‌قَدر به ما درس می‌دهد. «الْمَلَائِکَهُ»؛ مَلائکه‌ای که شما دارید، همگی بیقرار امام زمان‌ (ارواحنا فداه) بودند و امشب حضرت بار عامّ داده است و همه‌ی این‌ها بر سر سُفره متنعّم هستند. چرا شما وصل نشوید؟ چرا جا بمانید؟ چرا دست‌تان به دامان آقایتان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) نرسد؟ ولی به آقا جانمان عرض می‌کنیم: آقا! هُنر ما نیست. ما کُجا و شما کُجا هستید؟ چه مُناسبتی بین من و قُطب عالَم هست؟ شما پاکِ پاکان هستید، شما چشمه‌ی طهارت هستید، شما دریای نور هستید. «منِ آلوده کُجا و سخن عشق کُجا». این عنایت حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) است. درست است که من بد هستم؛ ولی نعمت‌هایی که خداوند به ما داده است، به استحقاق داده است. همه‌ی نعمت‌های خداوند ابتدایی است. ما هم توقّع داریم. به قول مَشهور:

«گرچه سیه رو شدم غلام تو هستم     *****     خواجه مگر بنده سیاه ندارد[۱۴]»

یک آقای بکنید، امشب ما را هم به حُضور بپذیرید. بی‌رَمق هستیم، شما باید با نگاهتان به ما اُمید بدهید، به ما نیرو بدهید، ما را هم در کاروان مَلائکه که همه به طواف شما مَشغول هستند، ما هم بیاییم دور شما بگردیم و از نور شما ذخیره‌ی سالمان را دریافت کنیم. بنابراین شب‌قَدر اَبعاد مُختلفی دارد. یکی ظرفیّت شب‌قَدر است، یکی تناسب قرآن کریم و شب‌قَدر است. اگر شب‌قَدر این قِداست و ظرفیّت را نداشت، قرآن کریم انطباق با شب‌قَدر پیدا نمی‌کرد. ما هم اگر بخواهیم قرآن بر دل ما ریزش کند، بارش کند، باید ما هم مثل لَیله‌القَدر قِداست و طهارت پیدا کنیم.

Sadighi-14030115-Shabe 23 Ramazan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (3)

شب‌قَدر شب عَرضه‌ی گناهان به مَحضر باری‌تعالی است

نکته‌ی دیگری که در شب‌قَدر هست، قَدر به دو مَعناست. یکی قَدر به مَعنای اندازه‌گیری هست. ما هم باید امشب یک حساب و کتابی داشته باشیم، وضع خودمان را ارزیابی کنیم، حَسنات و سَیئات‌مان را بسَنجیم، ببینیم کُجای کار هستیم. نکند خیلی سُقوط کرده باشیم. اگر آسیب‌های خودمان، آلودگی‌های خودمان را با مُحاسبه و ارزیابی لَمس کردیم، ناله‌ی ما بلند می‌شود، وحشت می‌کنیم، از خداوند حَیا می‌کنیم، از مَلائکه‌ی خودمان شرمنده می‌شویم. بنابراین شبی است که انسان خودش را پیدا می‌کند و وضع خودش را در مَحضر پروردگار متعال آن‌گونه که هست، دَرک می‌کند. و اگر توفیقاتی داشته است، بدهکاری‌اش را نسبت به خداوند متعال بیشتر می‌کند. اولیاء الهی یقیناً هم خوف‌شان از خداوند بیشتر است، هم حَیا و خجالت‌شان بیشتر است. هرچه آدم پاک‌تر باشد، بدهی خودش را نسبت به ولی‌نعمت خودش بیشتر دَرک می‌کند و عظمت او را که می‌بیند، اَعمال خودش، حَسنات خودش، عبادت‌های خودش، جبهه‌رفتن خودش و همه‌ی کَمالاتی که دارد و خداوند داده است، در برابر عظمت خداوند متعال کم می‌بیند. لذا از خجالت آب می‌شود و می‌بیند که هیچ‌چیزی ندارد. عبادتش، جهادش، خُمسش، تَهجُّدش و صبرش همگی برای اوست. او به من داده است. لذا از خجالتی می‌میرد. خدایا! من هیچ‌چیزی جُز شرمندگی ندارم. سرمایه‌ای که این اولیای به خداوند تقدیم می‌داشتند، چیزهای وجودی نبود. وجود از آنِ خداست و هرکسی بَهره‌ای از وجود دارد، خداوند به او داده است. بنابراین چیزی که خداوند نداشته باشد و ما بخواهیم به خدا بدهیم، چنین چیزی وجود ندارد. ما به خداوند چه چیزی بدهیم که خداوند قبول کند؟ آن خجالتی است، آن حَیاست، آن نَداری و فقرِ ماست که در مَحضر خداوند متعال دیده‌اید و سابقاً در مکّه این‌گونه بود و در ایران هم این‌گونه بود. الآن گِدا کمتر دیده می‌شود. اگر کسی می‌خواست یک مُتمکّن و یا یک انسانی را عاطفی کند، نَقص عُضوش را به او نشان می‌داد تا رَحم او را به جوش بیاورد. ما هم ناقص هستیم، ما هم باید گُناه‌مان را به خداوند عَرضه کنیم. «أَنَا صاحِبُ الدَّواهِى الْعُظْمى[۱۵]»؛ من هستم که مُصیبت‌های بزرگی دارم. «أَنَا الَّذِى عَصَیْتُ جَبَّارَ السَّماءِ[۱۶]»؛ من همان کسی هستم که این‌قَدر بی‌حَیا بودم که تو نگاه می‌کردی و من گناه تو را می‌کردم و سر سُفره‌ی نعمت تو نشسته بودم، با داده‌های تو، تو را مَعصیت می‌کردم. این آنچه نداریم، آنچه نَقص و عیب‌مان هست، خرابی‌هایی که داریم را مُدام به خدا عَرضه می‌کنیم.

Sadighi-14030115-Shabe 23 Ramazan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (4)

شب‌قَدر شب دعوت الهی برای حرف‌زدن با حق‌تعالی است

در مُعارفه‌ای که در دعای عَرفه هست، حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) همین‌گونه بزرگی‌های خداوند متعال، جلوه‌های کَرم خداوند را می‌شمارند و «أنتَ الذّی، أنتَ الذّی» می‌گویند. سپس که می‌خواهند خودشان را مُعرّفی کنند، می‌گویند: من همان کسی هستم که تو را مَعصیت کردم، من همان کسی هستم که تو را ناشُکری کردم، من همان کسی هستم که قول دادم و توبه کردم، ولی توبه شکستم و به قولم عَمل نکردم. هرچه بدی هست، برای من است و هرچه خوبی هست، برای تو هست. این شب‌قَدر، این معیارها و شاخص‌هایی که برای آدمیّت باید داشته باشیم، خودمان را می‌سَنجیم که ببینیم این‌ها را داریم یا نداریم. و اگر هم نداریم، دیگر باید خودمان را در دریای کَرم او بیندازیم. این قَطره‌ی کَثیف وجود خودمان را به دریای بی‌ساحل کَرم خداوند بیندازیم. آن‌گاه به خداوند متعال از روی تَعلیماتی که به ما داده است، عرضه می‌داریم: خدایا! تو خودت ما را دعوت کردی؛ خودت اَمر کردی که ما بیاییم و با تو حرف بزنیم؛ حالا که اَمر کردی و ما به اَمر تو عمل کردیم، تو هم یک تَضمینی کردی. فرموده‌ای: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا[۱۷]». فرموده‌ای: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ[۱۸]». فرموده‌ای: «إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ[۱۹]»؛ اما تنها قُرب خودت را به ما نشان ندادی؛ من که از تو دور نبودم، من به تو نزدیک هستم؛ «فَإِنِّی قَرِیبٌ»؛ سُراغ من را کُجا می‌گیری؟! «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ[۲۰]»؛ او از رَگ گَردن به ما نزدیک‌تر است و خودش دارد ما را بیدار می‌کند. از من جُدا نیستی، من با تو هستم. هرجایی بیچاره دیدی، به من پَناه بیاور. جای دوری که نمی‌روی. هر وقت دلت شکست، با من وصل هستی، من هستم، «فَإِنِّی قَرِیبٌ». ولی تنها قُرب خود را به ما نشان نداده است؛ بلکه فرموده است: «قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ[۲۱]»؛ تو «یا الله» بگو، من هم می‌گویم: «لبیک عَبدی». بنده‌ی من! من را صدا می‌زنی؟ لبیک می‌خواهی؟ «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى[۲۲]»؛ خودت را برای ما به جَمال و زیبایی نشان دادی. گفتی که همه‌ی اسم‌های من زیباست و با آن زیبایی‌های اَسماء خود دل ما را بُرده‌ای. امشب ما را از بِستر خواب به مسجد کشانده‌ای و با صاحبدلان اَنیس و مونس کردی. خیر؛ امشب سُفره، سُفره‌ی امام زمان (ارواحنا فداه) است. تو ما را بر سر این سُفره‌ آورده‌ای که اسم اعظم تو امام زمان (ارواحنا فداه) است، مَجلای تمام اَسماء حُسنایت امام زمان (ارواحنا فداه) است. آورده‌ای که ناله‌ی دست‌جمعی داشته باشیم. همه‌ی ما آقایمان را صدا بزنیم. با دردهای خودمان اِشراف طَبیب‌مان را بطلبیم. آقا! من این درد را دارم، من این مشکل را دارم. ما این‌جور زمین خوردیم که اگر دست‌مان را نگیری و بلندمان نکُنی، ما همین‌جور در این سُقوط خودمان می‌مانیم و هَلاک می‌شویم. همه‌کاره‌ی خداوند تو هستی، همه‌کاره‌ی ما هم تو هستی. خداوند متعال تو را قرار داده است و دست تو را باز گذاشته است که اُفتاده‌ها، زمین‌خورده‌ها، جای مانده‌ها، پَرشکسته‌ها را امام زمان ما (ارواحنا فداه) در چنین شبی پَناه بدهد.

Sadighi-14030115-Shabe 23 Ramazan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (5)

انسان باید در شب‌قَدر دامان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) را بگیرد

از طرفی هم شب‌قَدر است. امشب با شب‌های دیگر تفاوت دارد. امشب شب سرنوشت است. امشب شب شکست و پیروزی سال است. یا موفقیّت پیدا می‌کنیم و خداوند متعال سال آینده‌ی‌مان را برایمان سعادت می‌نویسد، نور برای ما می‌نویسد، استقامت می‌نویسد، پیروزی می‌نویسد، توفیقاتی که فکر آن را نمی‌کردیم برایمان مَحتوم می‌کند؛ ولی اگر وضع ما بد باشد، امشب هم خواب باشیم، اگر این‌جور باشد پروردگار عالَم می‌بیند که استعداد نیست، طَلب نیست، عَطش نیست؛ آن‌گاه دیگر ما را هدایت نمی‌کند، ما را رَها می‌کند. یک سال بَدبخت می‌شویم. شب‌قَدر است. «یک شبی بیدار شو دولت بگیر». امشب شبی است که ان‌شاءالله می‌توانیم ذخیره‌ای دَرخور کَرم دریافت کنیم یا خدایی ناخواسته غافل باشیم، از گناهان خودمان بی‌خبر باشیم، در مقام اصلاح نَفس‌مان برنیاییم، دامان امام زمان (ارواحنا فداه) را به صورت جدّی نگیریم، آن‌گاه جا می‌مانیم. قافله دارد می‌رود و ما در این بیابان بی‌کَس و یار می‌مانیم و گُرگ ایمان می‌آید و ایمان ما را تکه‌پاره می‌کند. وجود مُقدّس حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) که در غیبت به سر می‌بَرند، مَعنای غیبت این نیست که حضرت در یک گوشه‌ای بی‌تفاوت قرار گرفته‌اند و هرچه شد شد یا نشد نشد؛ خیر، او خلیفه‌الله است، او عالَم را تَدبیر می‌کند، او نسبت به بندگان خدا اِشراف دارد. مَنافعی که وجود نازنین حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) دارد، یک مقدار از آن اَثر تَکوینی وجود ایشان است. «لَولا الحُجَّهُ لَساخَتِ الاَرضُ بِأهلِهَا[۲۳]»؛ اگر امام بر روی زمین نباشد، نظام کیهانی بهم می‌خورد و زمین ما را تحمُّل نمی‌کند. در خودش می‌بَلعد و ما از بین می‌رویم. این اثر تَکوینی که «وُجودُهُ لُطف» است، او مرکز عالَم است، او قُطب عالَم است، او جان عالَم است، او حقیقتِ حَقایق عالَم است، این اثر تَکوینی است. تمام موجودات وجودشان را از حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) دریافت می‌کنند. واسطه‌ی فیض عَلی‌الاطلاق است و خداوند متعال که به کسی وجود داده است، مانند ساختن ماشین نیست که از کارخانه بیرون بیاید و خودش مُستقل است؛ بلکه خداوند دَم به دَم به ما وجود می‌دهد. اما ما به واسطه‌ی امام زمان (ارواحنا فداه) وجود داریم. اگر یک لحظه امام زمان (ارواحنا فداه) به ما وجود ندهد، وجودی که از خداوند دریافت می‌کند به ما تَزریق نکند، ما نابود هستیم. عزّت ما هم همین‌گونه است. یک لحظه حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) رَهایمان بکند، آبرویمان می‌رود. عزّت و آبرویمان از امام زمان (ارواحنا فداه) است. نعمت‌هایی که داریم از امام زمان (ارواحنا فداه) است. اصل وجودمان هم از امام زمان (ارواحنا فداه) است. این اَثر تَکوینی وجود مُستمر حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) است.

Sadighi-14030115-Shabe 23 Ramazan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (6)

زِعامت شیعیان در دوران غیبت از جانب حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) است

اما علاوه بر آن حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) از روی عنایت در تَشریع، عُلما را حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) حمایت می‌کنند. آن کسی که باید پَرچم مدیریت جامعه‌ی ایمانی را به دست بگیرد، حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) تَدبیر می‌کنند تا بهترین کَس پَرچمدار و زَعیم عالَم تَشیُّع باشد. مرحوم «حاج آقا حسین فاطمی» (رضوان الله تعالی علیه) در این کتاب «دُرَر» از قول پدر بزرگوارشان نوشته‌اند که وقتی در نجف بود، در عالَم رؤیا دید که وجود نازنین حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) بر اَسب سَوار هستند. «شیخ انصاری[۲۴]» (رحمت الله علیه) در آن‌جا نشسته‌اند یا در مَحضر ایشان ایستاده‌اند و حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) به شیخ انصاری (رحمت الله علیه) اشاره کردند و فرمودند: ایشان وَکیل ما هستند، ایشان وَکیل ما هستند، ایشان وَکیل ما هستند. ۳ بار فرمودند: ایشان وَکیل ما هستند. بیدار شد. به کربلا آمد و شیخ انصاری (رحمت الله علیه) را در حرم مُطهّر امام حسین (علیه السلام) زیارت کرد. گفت: من چنین خوابی دیدم. شیخ انصاری (رحمت الله علیه) شروع به گریه کرد. این وکالت را خودِ حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) با مُقدّماتی که دست‌شان باز است و تَصرُّف می‌کنند، دل‌ها به سوی کسی می‌رود که او باید پَرچمدار بشود و از او حمایت می‌کند. هم تأمین غذای روحی در مرحله‌ی شَریعت، در مرحله‌ی طَریقت، در مرحله‌ی حقیقت را حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) تَدبیر می‌کند تا هرکسی به مقدار استعداد خودش از آن کانونی که تناسب دارد، دَسترسی پیدا کند و به کَمالات خودش برسد.

Sadighi-14030115-Shabe 23 Ramazan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (7)

امام زمان (ارواحنا فداه) در همه آنات پُشتیبان شیعیان هستند

به علاوه حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) «غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ[۲۵]» هستند. هر وقت بیچاره شدیم، آقایمان را صدا بزنیم. آقای ما پَناه ماست، دادرَس ماست، گِره‌گُشای ماست. لذا مُطمئنّاً در طول فتنه‌ها و جنگ‌ها و سختی‌هایی که برای شیعه پیش آمده است، آن کسی که شیعه را پَناه داده است، هیچ‌گاه شیعه حکومت نداشته است، همیشه دشمنان غَدّار و بی‌دین‌ها حکومت‌ها را داشته‌اند، ولی نتوانستند شیعه را از بین ببَرند. چرا؟ زیرا شیعه بی‌صاحب نیست؛ امام زمان (ارواحنا فداه) را دارد. آقایمان هست. لذا از اَلقاب حضرت «غُوث» هست. یکی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) غُوث و غیاث هستند و یکی حضرت حُجّت (ارواحنا و ارواح العالَمین لتُراب مَقدمه الفداه) است. در ۸ سال دوران جنگ، مرحوم «آیت الله خوشوقت[۲۶]» (رضوان الله تعالی علیه) گفتند: یکی از رِجال‌الغیب امام زمان (ارواحنا فداه) در شهر دِزفول مُستقر بود و جنگ را هدایت می‌کرد. ۸ سال در برابر قدرت شَرق و غَرب با همه‌ی امکاناتی که داشتند و ما در برابر آن‌ها یک لُقمه بودیم، ۸ سال انرژیِ ایستادگی را امام زمان (ارواحنا فداه) می‌داد، نیرو را آقایمان می‌داد، حمایت را آقایمان داشتند و بالاخره ۸ سال کلاس بود، این نیروها ساخته شدند و وقتی در این کلاس نیرو تربیت شد، جنگ هم تمام شد. این کلاس عشق بود، این کلاس استقامت بود، این کلاس توحید بود، این کلاس مَعرفت بود و با عنایت حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) دایر شد، با عنایت حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هم با سربُلندی و پیروزی به سامان رسید. بنابراین وجود مُقدّس امام زمان ما (ارواحنا فداه) هم نَقش تَکوینی دارند، هم نَقش تَشریعی و هدایتی در بُعد تَعلیم و در بُعد جَذبه‌هایی که حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) دارند، اَشخاص مُستعد را به مسیر توحید و مَعارف دینی مَجذوب می‌کنند. این‌هاست که امشب به ما نَوید می‌دهد، در عین حال هُشدار می‌دهد. یک امشب است. می‌توانی دامان آقایت را بگیری. می‌توانی با یک استغفار، با یک توبه‌ی نَصوح، با یک نگاهی به پَرونده‌ی مشکل‌دارِ خودت یک قَطره اشک به مَحضر حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) تقدیم کنی. بگویی: آقا جان! تو را به مادرت قَسم بیا شفاعت کُن من امشب بخشیده بشوم. و یکی از شُئون وجود مُقدّس حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) همین هست. فرمودند: «أنا خاتِمُ الأوصِیاءِ، بی یُدفَعُ البَلاءُ مِن أهلی و شیعَتی[۲۷]»؛ من بقیه‌الله هستم و به وجود من خداوند متعال بَلا را از شیعیان ما دَفع می‌کند. یک وَجه آن این است که حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) برای ما استغفار می‌کنند و یک وَجه آن این است که وقتی ما امام زمان (ارواحنا فداه) را عَرضه می‌داریم: «إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ إِلَى اللّهِ وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ[۲۸]»، حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) شفاعت می‌کنند.

Sadighi-14030115-Shabe 23 Ramazan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (8)

از عنایات حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) ساخته‌شدن جوانان عاشقِ شهادت است

مرحوم «سیّد بن طاووس» (اعلی الله مقامه الشریف) می‌گوید: من دیدم حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) در سَرداب مُقدّس حال بُکاء دارند، مُناجات دارند. دقّت کردم ببینیم حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) چه زمزمه‌ای در پیشگاه خداوند دارند. دیدم حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) در آنات شب با آن حال بی‌نظیرشان می‌گویند: «اَللّهُمَّ اِنَّ شیعَتَنا مِنّا خُلِقُوا مِنْ فاضِل طینَتِنا وَ عَجِنُوا بِماءِ وِلایَتِنا اَللّهُمَّ اَغْفِرْ لَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ ما فَعَلُوهُ اِتّکالاً عَلی حُبَّنا[۲۹]»؛ شیعیان ما از ما هستند. ای وای بر من! چگونه رویم بشود که بگویم من از آقا امام زمان (ارواحنا فداه) هستم؟ من نوکر او هستم؟ من نان‌خور او هستم؟ با این همه گرفتاری‌های نَفسانی چگونه می‌توانم این ادّعا را بکنم؟ بنابراین ان‌شاءالله هم مسأله‌ی وکالت و زِعامت رهبرمان (اطال الله عُمره الشریف) و امام راحل‌مان (رضوان الله تعالی علیه) را از امام زمان (ارواحنا فداه) می‌دانیم و این عزّت و این اقتدار و این پیشرفت و از همه‌ی این‌ها مُهم‌تر ساخته‌شدن جوان‌ها، ساخته‌شدن افرادی که در برابر همه‌ی فتنه‌ها قُرص و مُحکم و پابرجا ثَبات قَدم دارند و به ایمان‌شان لَطمه نمی‌خورد، حاصل زِعامت ولایت‌ فقیهی بود که طیّ این چهار دهه بحمدالله نیروهایی ساخته شدند که در همه‌ی شرایط جان بر کَف هستند. این شهدای عزیزمان که در سوریه بودند و مُستشار بودند، نه تنها امنیّت کشور ما را تأمین کردند و همیشه جان خودشان را در کَف گذاشتند، در این غوغا و هَیاهویی که عدّه‌ای در اَثر نابسامانی‌های اقتصادی رَنج می‌بَرند، غُصّه می‌خورد، گاهی لِه می‌‌شوند، ولی آن‌ها فارغ از همه‌ی هَیاهوی زندگی بودند، برای شهادت لحظه‌شُماری می‌کردند. در خارج مَرزها رفتند و به مقاومت کمک می‌کنند، به غَزّه‌ی مَظلوم کمک می‌کنند. در برابر شَقی‌ترین ظالم سینه سِپَر کردند و هر آن آرزوی شهادت دارند. این‌ها از عنایات و از نَفحاتِ نَفس نَفیسِ امام زمان ما (ارواحنا فداه) است.

«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند     *****     آیا بُوَد که گوشه‌ی چشمی به ما کنند[۳۰]».

Sadighi-14030115-Shabe 23 Ramazan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (9)

روضه و توسّل به حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها)

نمی‌دانیم امشب آخرین ماه رمضان ماست، آخرین لَیله‌القَدری است که نَصیب ما شده است یا یک‌ بار دیگر هم می‌توانیم شب‌قَدری را دَرک کنیم و قلب‌مان را به امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) بدهیم. بگوییم: آقا جان! بیچاره‌ات هستم. آقا جان! مریض تو هستم. آقا جان! فقیر تو هستم. آقا جان! دَربه‌دَر تو هستم. یک امشب دست من را بگیر. «مَن عَرَفَ فاطِمَهَ حَقَّ مَعرِفَتِها فَقَد أدرَکَ لَیلَهَ القَدرِ[۳۱]»؛ یکی از ویژگی‌های شب‌قَدر هم این است که باطن آن حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. در شب‌قَدر یک قرآن نازل شده است؛ ولی در لَیله‌ی وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) یازده قرآن ناطق مُستتر است. ایشان حقیقت لیله‌القَدر هستند. سِمَت مادری هم دارند. هیچ مادری نمی‌تواند تماشا کند که فرزندش در لَجن غَرق بشود. لذا دل‌هایمان را به مدینه ببَریم. از بی‌بی دعوت کنیم. بی‌بی‌جان! دست ما را بگیر و در دست فرزندت حضرت مَهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) بگذار. مصائب حضرت زهرا (سلام الله علیها) عالَم‌سوز است. نمی‌دانم چرا ما طاقت داریم و می‌شنویم، اما نمی‌میریم. مرحوم آقای شیخ محمّد حسین «مُحقّق اصفهانی[۳۲]» (رضوان الله تعالی علیه) هم در بُعد سوختن سینه‌ی ایشان و هم در بُعد سیلی‌خوردن ایشان چه اَشعار جانسوزی دارد؛

«وَ لَسْتُ أدْرِى خَبَرَ المِسْمَارِ     *****     سَلْ صَدْرَهَا خِزَانَه الأسْرَارِ[۳۳]»

مرحوم «علّامه‌ی امینی» (اعلی الله مقامه الشریف) در نَوار ایشان شنیدم که ایشان می‌گویند: وقتی اَرازل به خانه ریختند، بی‌بی چادر بر سرشان نبود. خودشان را پُشت دیوار کشیدند، پُشت دَرب رفتند، بین دَرب و دیوار قرار گرفتند که نامَحرم ایشان را نبیند. اما نامَرد بودند، اما بی‌رَحم بودند. تا دیدند دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به پُشت دَرب رفت، «فَلَمّا رَأوها أسَرُوها أسره»، این‌ها همین‌جور به دَرب هُجوم آوردند، بی‌بی را بین دَرب و دیوار قرار دادند. ناله‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) بلند شد: «اَبتاه!»؛ بابا! «هَکذَا کانَ یفْعَلُ بِحَبِیبَتِک وَ ابْنَتِک؟»؛ ببین با دخترت چه می‌کنند. در مورد سیلی‌خوردن هم به نظر بنده سخت‌ترین مُصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها) همان سیلی‌خوردن بود. حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای حضرت علی (علیه السلام) بازگو نکرده است، برای کسی نگفته است، زخم‌هایش را نشان نداده است، جای غلاف شمشیر را نشان نداده است؛ وَگرنه درد ایشان زیاد بود. ولی هرچه بود، اگر غلاف شمشیر زدند، اگر تازیانه‌ی «قُنفُذ» اَمان از حضرت زهرا (سلام الله علیها) گرفت، ولی دست نامَحرم به صورت بی‌بی نخورد. «وَ جَاوَزَ الحَدَّ بِلَطْمِ الخَدِّ[۳۴]»؛

«در وسط کوچه تو را می‌زدند     *****     کاش به‌ جای تو مرا می‌زدند»

در مدینه آثار ضَرب و جَرح، غلاف، تازیانه، چه بَسا لَگد زدند، گویا همه می‌زدند. این بود که وضعیّت بدن به‌قَدری نابسامان بود که حضرت زهرا (سلام الله علیها) نگران حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود. این بود که گفت: علی جان! من را شب غُسل بده، از زیر لباس غُسل بده. اما بمیرم برای سه‌ساله‌اش… می‌گویند این غَسّاله‌ای که بی‌بی را در خرابه غُسل می‌داد، نزد حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) آمد و سؤال کرد: این بچّه چه بیماری داشت که از دنیا رفت؟ پاسخ شنید: بیمار نبود، مریض نبود. با حالت رِقّت گفت: پس چرا همه‌ی بدن کَبود است؟ مَعلوم می‌شود این‌قَدر به بچّه‌ی سه‌ساله تازیانه زده بودند… هم حضرت زهرا (سلام الله علیها) و هم حضرت رقیّه (سلام الله علیها) بدنشان کَبود بود، اما بدن قطعه‌قطعه نبود. این بدن حضرت اباالفضل (علیه السلام) بود که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) خواستند بدن را بلند کنند. وقتی دست زیر بدن بُردند و دست را بالا آوردند، قطعات بدن بهم ریخت. دیگر کمکی هم نداشت که بگوید: جوان‌ها بیایید، دیگر جوان نداشت. گفت: «الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتِی[۳۵]»؛ خدا را شُکر که یک شب‌قَدر دیگری هم ما هم قاطی شدیم. به خدا عَرضه می‌داریم: به حضرت اباالفضل (علیه السلام) قَسمت می‌دهم دَرهم بخَر؛ منِ بَد را در میان این خوبان جُدا نکُن.

Sadighi-14030115-Shabe 23 Ramazan-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (10)

مراسم قرآن به سر

حالا قرآن‌ها را باز کنید. «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ وَ فِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِى»؛ با همه‌ی وجودتان، مهم‌ترین حاجت همین است که ما را جهنّم نَبری. «أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ»؛ خدایا! باورمان بیاید با این‌که اَرحم‌الرّاحمین هستی، بَنا داری تا ما را در آتش بسوزانی؟! باورم نیست. آمدم امام حسین (علیه السلام) را واسطه کرده‌ام، با حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده‌ام؛ من را آزاد کُن. قرآن را بالای سرمان می‌گذاریم. در پَناه قرآن کریم، در سایه‌ی قرآن کریم دست گِدایی به سوی حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) باز می‌کنیم. رویم سیاه است، سرم پایین است، گناهم زیاد است. اما «أَکْرِمِ اَلضَّیْفَ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً[۳۶]»؛ میهمان شب‌قَدر تو هستم، میهمان رَمضان تو هستم. قاطیِ میهمان‌هایت آمده‌ام. «اللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ».

ده مرتبه «بِکَ یَا اللّهُ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِفَاطِمَهَ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ» و ده مرتبه «بِالْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِالْحُجَّهِ».

روضه و توسّل به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)

یابن الحسن! یابن فاطمه! یابن الحُجَجِ البالِغه! آخرین فُرصت است. به دادمان بر(سلام الله علیها) شکست‌خورده‌ایم، دستمان را بگیر. «یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ[۳۷]». یابن الحسن! کم آوردیم.

«آبرو می‌رود ای ابرِ خطاپوش ببار     *****     که به دیوانِ عمل نامه سیاه آمده‌ایم[۳۸]»

تو را به مادرت قَسم می‌دهیم از آبرویت برای ما مایه بگذار. ما جُز شما کسی را نداریم. وجود نازنین حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) «فَلاَ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً[۳۹]» هستند. تنها گریه نیست؛ بلکه حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هر صُبح و شام ناله دارند. همه‌ی مَصائب حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) گریه‌خیز است، ناله‌خیز است؛ ولی گویا حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) به چند مُصیبت حَساسیّت دارند. یکی مُصیبت عمویشان حضرت علی اصغر (علیه السلام) است. خودِ حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هم حَساسیّت نشان دادند. هم شب عاشورا روضه‌ی حضرت علی اصغر (علیه السلام) را خواندند. به حضرت قاسم (علیه السلام) فرمودند: قاسم جان! تو شهید می‌شوی، شیرخوار من هم شهید می‌شود. حضرت امام حسین (علیه السلام) در هیچ عَزا و داغی این تَعبیر را به کار نبُردند. بچّه‌ روی دست ایشان بود. یک‌وقت دید قُنداقه خونی شد، دست اُفتاد، سر اُفتاد. دیگر اُوج فشار روحی بود. فرمودند: «هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللّهِ[۴۰]»؛ اما از همه‌ی این‌ها بالاتر روضه‌ای است که با حُلقوم بُریده برای شیعیان‌شان پیام داده است. فرموده است:

«لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاٌ تَنْظُرونی     *****     کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی[۴۱]».

دعا

خدایا! به عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به ضلع مَکسوره‌اش، به مُحسن مَقتوله‌اش، به مَظلومیّت همسرش، به بُکاء پسرانش قَسمت می‌دهیم در همین ایّام لباس ظُهور به قامت صاحب ما بپوشان.

خدایا! چشم ما را همین امشب به جَمال حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) روشن بگردان.

خدایا! شفاعت آن بزرگوار را شامل حال ما و عائله‌مان بگردان.

خدایا! سایه‌ی پُر برکت همه‌ی عُلمای صالح، در رأس این قائمه عَلمدار انقلاب، پُشتوانه‌ی مُقاومت، دلگَرمی مُستضعفین برای ظُهور، رهبر عزیزمان را با کرامت و کفایت و اقتدار و عزّت مُستدام بدار.

خدایا! انتقام خون همه‌ی شهدا خُصوصاً این شهدان بزرگوارانی که شب گذشته ملّت ما را با شهادت‌شان داغدارشان کردند، انتقام خونشان را به همین زودی با نابودی اسرائیل و شکست قَطعی آمریکا بِستان.

الها! پروردگارا! مردم دَربه‌دَر، بیچاره، گُرسنه، داغدار، آواره و بی‌پَناه غَزّه را با قدرت قاهره‌ی خودت، با رحمت واسعه‌ی خودت این‌ها را از این گرفتاری نجات عنایت بفرما.

خدایا! دشمنان‌شان که دشمنان بَشریّت هستند، ریشه‌کَن بفرما.

خدایا! سیّد مقاومت را برای عالَم اسلام، برای رهبر ما، برای امام زمان ما (ارواحنا فداه) با قدرت و عزّت نگاه‌ دار.

الها! پروردگارا! گرفتاری‌هایمان را برطرف بفرما.

خدایا! گِره‌هایمان را بگُشای.

خدایا! جوان‌های ما را مورد تَرَحُّم خودت قرار بده.

خدایا! دختران و پسران ما را به ساحل تشکیل زندگی سعادتمندانه برسان.

خدایا! ما را از کشتی نجات اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) خُصوصاً از سفینه‌النجاه امام حسین (علیه السلام) پیاده مَفرما.

الها! پروردگارا! اَموات‌مان، گذشتگان‌مان، شهدایمان، امام شهدا، گذشتگان این جمع، والدین و مَشایخ‌مان را السّاعه بر سر سُفره‌ی اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) از همه‌ی خوبی‌ها بَهره‌مند بگردان.

خدایا! اگر مشکلی در عالَم بَرزخ دارند، به حقّ حضرت زهرا (سلام الله علیها) برطرف بفرما.

خدایا! عاقبت اَمر ما را به شهادت خَتم بگردان.

خدایا! مریض‌ها عُموماً، مریض‌های سفارش‌شده، مریضه‌ی مورد نظر را به همین زودی لباس عافیت بر تن‌شان بپوشان.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم در آینده‌ی از عُمرمان ما را مُبتلا به گناه، وَسوسه، شَک، تَردید و ذلّت مَفرما.

خدایا! آبرویمان را نَبَر.

خدایا! ما را مورد شِماتت دشمن قرار مَده.

الها! پروردگارا! آنچه خواستیم و نخواستیم، خیر دین و دنیای ما هست، از خَزائن کَرَم خود به ما عَطا بفرما.

خدایا! این رمضان و این شب‌قَدر را آخرین رمضان عُمر ما و آخرین لَیله‌ی قَدر ما قرار مَده.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره‌ی مبارکه قدر، آیه ۱٫

[۳] میرزا جواد آقا مَلکی تبریزی (رضوان الله تعالی علیه) فقیه، عارف و استاد اخلاق. کتاب المراقبات یا اعمال السَّنَه از آثار اوست. گفته شده امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) از شاگردان اوست اما به گفته آیت‌الله خامنه‌ای (مدّ ظله العالی) رهبر جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) فقط دو بار درس وی حاضر شده است. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (رضوان الله تعالی علیه)، فرزند میرزاشفیع در تبریز متولد شد. تاریخ دقیق ولادت وی مشخص نیست، اما گفته شده اواخر قرن ۱۳ یا اوایل قرن ۱۴ قمری بوده‌است. دلیل نامگذاری او به ملکی، نسبت فامیلی با خاندان ملک‌التجار تبریزی است. ملکی تبریزی برای تحصیل به نجف رفت و در سال ۱۳۲۱ قمری، به تبریز بازگشت و به ترویج دین پرداخت. در سال ۱۳۲۹ق (۱۲۹۰ش) و در ابتدای جریانات مشروطه و درگیری‌های تبریز مجبور به عزیمت به قم شد و تا پایان عمر نیز در همان‌جا ماند. میرزا جواد آقا (رضوان الله تعالی علیه) در ۱۱ ذی‌الحجه سال ۱۳۴۴ق (۳۱ خرداد ۱۳۰۵ش) درگذشت. پیکر او پس از تشییع در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.

[۴] سوره مبارکه قدر، آیه ۴٫

«تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ».

[۵] دو مجلّد اقبال الاعمال دو جزء از مجموعه ده جزئی دعا و زیارات و عبادات است که به عنوان تتمه و تکمیل کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی (رحمه الله علیه) تنظیم شده است. اقبال الاعمال که در سه مجلّد توسط انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی و به تحقیق آقای جواد قیّومی اصفهانی منتشر شده، به ترتیب جزء ششم، هفتم، هشتم و نهم مجموعه فوق است که اعمال و عبادات کل ماههای سال را در بردارد. بخش اوّل کتاب که به ماه رمضان اختصاص دارد، مشتمل بر فضیلت و اهمیّت این ماه، آمادگی برای ورود به آن و اعمال هریک از روزها و شبهای آن است و با وظایف روز عید فطر پایان می پذیرد. بخش دوّم کتاب در فصل کوتاهی به بیان ادعیه و اعمال ماههای شوال، ذیقعده و ذی الحجه پرداخته است. در بخش سوّم اعمال و وظایف بقیه ماههای سال آمده است. در لابلای اعمال ماه محرم، ابن طاووس رساله کوچکی در توصیف وقایع روز عاشورا نگاشته و آن را اللطیف نام نهاده است. مؤلّف چون گنجینه عظیمی از منابع روایی و کتابخانه ای منحصر به فرد در اختیار داشته، در گردآوری این مجموعه بسیار موفق بوده و با ذوق سلیم خود در ترتیب کتاب اثر بدیعی به یادگار گذاشته است. بعضی از علما اقبال را بالاترین مرتبه عرفان معرفی می کنند. نام کامل کتاب الاقبال بالاعمال الحسنه فیما یعمل مره فی السنه است. ابن طاووس این کتاب را همراه با ۸ جلد دیگر به عنوان تتمۀ «مصباح المتهجد» شیخ طوسی نوشته است. او در مقدمه کتاب «فلاح السائل»، که جلد اول از تتمات مصباح المتهجد است اسامی ۱۰ جلد کتاب را آورده است. کتاب حاضر شامل اعمال یازده ماه از سال است. اعمال ماه رمضان نیز، به خاطر اهمیت این ماه، در کتابی دیگر با نام «المضمار» آمده که توسط مصنف همراه با اقبال در یک مجموعه عرضه شده است. کتاب اقبال الاعمال مانند دیگر کتابهای سید ابن طاووس از اعتبار و ارزش ویژه‌ای بین علمای شیعه برخوردار است. سید با تالیف این کتاب خدمت بزرگی به جهان اسلام نموده، به قسمی که تمام مؤلفان پس از سید در موضوع ادعیه و زیارات، خوشه چین خرمن پر برکت او هستند. از جمله شیخ عباس قمی در «مفاتیح الجنان» بسیاری مطالب را از این کتاب نقل می‌کند. علامه آقا بزرگ تهرانی نیز در الذریعه این مطلب را تایید کرده که سید با تالیف این کتاب حق بزرگی به گردن تمام شیعیان و هم دانشمندانی که در موضوع دعا و نیایش کتابی نوشته‌اند دارد و در حقیقت همه آنها سر سفرۀ این دانشمند بزرگ نشسته‌اند و از ثمرات آن عارف اندیشمند بهره برده‌اند و بر ما لازم است که از خدمت بزرگ ایشان تقدیر کنیم.

[۶] سوره مبارکه حشر، آیه ۲۱٫

«لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ ۚ وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ».

[۷] نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷؛ ارزش علم و علما.

«وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ. قَالَ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ أَخَذَ بِیَدِی أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِی إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ: إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَکَ. النَّاسُ ثَلَاثَهٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاهٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ، أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ، لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ. یَا کُمَیْلُ، الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ، الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ، وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَهُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ، وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ. یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ مَعْرِفَهُ الْعِلْمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ، بِهِ یَکْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَهَ فِی حَیَاتِهِ وَ جَمِیلَ الْأُحْدُوثَهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ، وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ. یَا کُمَیْلُ هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ، أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَهٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَهٌ. هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً -وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ- لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهً؛ بَلَى [أُصِیبُ] أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ، مُسْتَعْمِلًا آلَهَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ؛ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَهِ الْحَقِّ، لَا بَصِیرَهَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ، یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَهٍ، أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ؛ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّهِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَهِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ؛ لَیْسَا مِنْ رُعَاهِ الدِّینِ فِی شَیْءٍ، أَقْرَبُ شَیْءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَهُ؛ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ. اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ، وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ؟ أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً، یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ، حَتَّى یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ؛ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَهِ الْبَصِیرَهِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ، وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَهٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى؛ أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاهُ إِلَى دِینِهِ؛ آهِ آهِ، شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ. انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْتَ».

[۸] کنز العمّال : ۳۰۲٫

«قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إنّ النُّورَ إذا دَخَلَ الصَّدرَ انفَسَحَ. قیلَ: هَل لذلکَ مِن عَلَمٍ یُعرَفُ بهِ؟ قالَ: نَعَم، التّجافی عن دارِ الغُرورِ، و الإنابَهُ إلى دارِ الخُلودِ، و الاستِعدادُ للمَوتِ قَبلَ نُزولِهِ».

[۹] کامل الزیارات، ص ۱۵۸، ح ۱۹۶ عن میسر بن عبد العزیز. / بحار الأنوار،  ج ۴۵، ص ۸۷، ح ۲۳٫

[۱۰] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۴٫

«وَ مَا هَٰذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ ۚ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ ۚ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ».

[۱۱] سوره مبارکه قدر، آیه ۴٫

[۱۲] سوره مبارکه انفطار، آیات ۱۰ و ۱۱٫

[۱۳] سوره مبارکه فصلت، آیه ۳۱٫

«نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَهِ ۖ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ».

[۱۴] غروی اصفهانی، دیوان کمپانی، غزلیات، شمارهٔ ۷۷.

[۱۵] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف ابوحمزه ثمالی.

«…فَإِنْ عَفَوْتَ یَا رَبِّ فَطالَمَا عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبِینَ قَبْلِى لِأَنَّ کَرَمَکَ أَیْ رَبِّ یَجِلُّ عَنْ مُکافاهِ الْمُقَصِّرِینَ، وَ أَنَا عائِذٌ بِفَضْلِکَ، هارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ، مُتَنَجِّزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً. إِلٰهِى أَنْتَ أَوْسَعُ فَضْلاً، وَ أَعْظَمُ حِلْماً مِنْ أَنْ تُقایِسَنِى بِعَمَلِى، أَوْ أَنْ تَسْتَزِلَّنِى بِخَطِیئَتِى، وَ مَا أَنَا یَا سَیِّدِى وَ مَا خَطَرِى؛ هَبْنِى بِفَضْلِکَ سَیِّدِى وَ تَصَدَّقْ عَلَىَّ بِعَفْوِکَ، وَ جَلِّلْنِى بِسَِتْرِکَ، وَ اعْفُ عَنْ تَوْبِیخِى بِکَرَمِ وَجْهِکَ، سَیِّدِى أَنَا الصَّغِیرُ الَّذِى رَبَّیْتَهُ، وَ أَنَا الْجاهِلُ الَّذِى عَلَّمْتَهُ، وَ أَنَا الضَّالُّ الَّذِى هَدَیْتَهُ، وَ أَنَا الْوَضِیعُ الَّذِى رَفَعْتَهُ، وَ أَنَا الْخائِفُ الَّذِى آمَنْتَهُ، وَ الْجائِعُ الَّذِى أَشْبَعْتَهُ، وَ الْعَطْشانُ الَّذِى أَرْوَیْتَهُ، وَ الْعارِى الَّذِى کَسَوْتَهُ، وَ الْفَقِیرُ الَّذِى أَغْنَیْتَهُ، وَ الضَّعِیفُ الَّذِى قَوَّیْتَهُ، وَ الذَّلِیلُ الَّذِى أَعْزَزْتَهُ، وَ السَّقِیمُ الَّذِى شَفَیْتَهُ، وَ السَّائِلُ الَّذِى أَعْطَیْتَهُ، وَ الْمُذْنِبُ الَّذِى سَتَرْتَهُ، وَ الْخاطِئُ الَّذِى أَقَلْتَهُ؛ وَ أَنَا الْقَلِیلُ الَّذِى کَثَّرْتَهُ، وَ الْمُسْتَضْعَفُ الَّذِى نَصَرْتَهُ، وَ أَنَا الطَّرِیدُ الَّذِى آوَیْتَهُ، أَنَا یَا رَبِّ الَّذِى لَمْ أَسْتَحْیِکَ فِى الْخَلاءِ، وَ لَمْ أُراقِبْکَ فِى الْمَلاءِ، أَنَا صاحِبُ الدَّواهِى الْعُظْمىٰ، أَنَا الَّذِى عَلَىٰ سَیِّدِهِ اجْتَرَى، أَنَا الَّذِى عَصَیْتُ جَبَّارَ السَّماءِ، أَنَا الَّذِى أَعْطَیْتُ عَلَىٰ مَعاصِى الْجَلِیلِ الرُّشى، أَنَا الَّذِى حِینَ بُشِّرْتُ بِها خَرَجْتُ إِلَیْها أَسْعىٰ، أَنَا الَّذِى أَمْهَلْتَنِى فَمَا ارْعَوَیْتُ ، وَ سَتَرْتَ عَلَىَّ فَمَا اسْتَحْیَیْتُ، وَ عَمِلْتُ بِالْمَعاصِى فَتَعَدَّیْتُ؛ وَ أَسْقَطْتَنِى مِنْ عَیْنِکَ فَما بالَیْتُ، فَبِحِلْمِکَ أَمْهَلْتَنِى، وَ بِسِتْرِکَ سَتَرْتَنِى حَتَّىٰ کَأَنَّکَ أَغْفَلْتَنِى، وَ مِنْ عُقُوباتِ الْمَعاصِى جَنَّبْتَنِى حَتَّىٰ کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنِى. إِلٰهِى لَمْ أَعْصِکَ حِینَ عَصَیْتُکَ وَ أَنَا بِرُبُوبِیَّتِکَ جاحِدٌ، وَ لَا بِأَمْرِکَ مُسْتَخِفٌّ، وَ لَا لِعُقُوبَتِکَ مُتَعَرِّضٌ، وَ لَا لِوَعِیدِکَ مُتَهاوِنٌ، لَکِنْ خَطِیئَهٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِى نَفْسِى، وَ غَلَبَنِى هَواىَ، وَ أَعانَنِى عَلَیْها شِقْوَتِى، وَ غَرَّنِى سِتْرُکَ الْمُرْخىٰ عَلَىَّ، فَقَدْ عَصَیْتُکَ وَ خالَفْتُکَ بِجُهْدِى، فَالْآنَ مِنْ عَذابِکَ مَنْ یَسْتَنْقِذُنِى وَ مِنْ أَیْدِى الْخُصَماءِ غَداً مَنْ یُخَلِّصُنِى وَ بِحَبْلِ مَنْ أَتَّصِلُ إِنْ أَنْتَ قَطَعْتَ حَبْلَکَ عَنِّى…».

[۱۶] همان.

[۱۷] سوره مبارکه زمر، آیه ۵۳٫

«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».

[۱۸] سوره مبارکه غافر، آیه ۶۰٫

«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ».

[۱۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۶٫

«وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ».

[۲۰] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۴٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ ۖ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ».

[۲۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۶٫

[۲۲] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۱۰٫

«قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَ لَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَ لَا تُخَافِتْ بِهَا وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذَٰلِکَ سَبِیلًا».

[۲۳] غیبت نعمانی، بخش روایات درباره لزوم حجه در زمین ص ۱۵۵.

[۲۴] مرتضی بن محمدامین در ۱۸ ذی‌الحجه، عید غدیر، سال ۱۲۱۴ هجری قمری در دزفول به دنیا آمد. والدینش به مناسبت روز تولد، او را مرتضی نامیدند. نسب او به جابر بن عبدالله انصاری از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رسد. پدر او، محمد امین (متوفی ۱۲۴۸ق) از علمای پرهیزکار و از زمره مبلغان دین بوده است. مادر شیخ دختر شیخ یعقوب فرزند شیخ احمد بن شیخ شمس الدین انصاری است. وی زنی پرهیزگار و متعبد بود و نوافل شب را تا هنگام مرگ ترک نکرده و در اواخر عمر که نابینا شده بود، شیخ مقدمات تهجد وی را فراهم می‌کرد و حتی گاهی آب وضویش را گرم می‌کرد. او قبل از تولد شیخ شبی امام صادق (علیه السلام) را درعالم رؤیا می‌بیند که قرآنی طلاکاری شده به او داد. معبرین خوابش را به فرزندی صالح و بلند مرتبه تعبیر کردند. از او نقل شده که همواره تلاش می‌کرده تا در هنگام شیر دادن به فرزندش با وضو باشد. او به سال ۱۲۷۹ ق. در نجف اشرف از دنیا رفت. شیخ انصاری در ۱۸ جمادی‌الثانی ۱۲۸۱ق در نجف درگذشت و در حرم امام علی (علیه السلام) دفن شد.

شیح انصاری از دوران کودکی قرآن و معارف اسلامی را فراگرفت. پس از فراگیری قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه و اصول نزد پسر عمویش شیخ حسین انصاری‌ پرداخت و در این دو رشته، در جوانی به درجه اجتهاد رسید. در بیست سالگی به همراه پدر به عتبات عالیات در عراق مسافرت کرده، مورد توجّه علاّمه مجاهد قرار گرفت و به تقاضای این عالم بزرگ در کربلا ماند. شیخ از این پس به مدّت چهار سال در درس علاّمه مجاهد و شریف العلما شرکت جست. سپس شیخ انصاری در اثر حمله والی بغداد به کربلا به ایران مراجعت کرد. امّا پس از یک سال دوباره به کربلا بازگشت و قریب به دو سال دیگر در محضر شریف العلما شاگردی کرد. سپس به نجف رفته و به مدت یک سال از درس شیخ موسی کاشف الغطا استفاده کرد و بعد از این به ایران مراجعت کرد. وی این بار به مدّت سه یا چهار سال نزد عالم بزرگ ملا احمد نراقی در کاشان شاگردی کرد. شیخ در همین دوره به اصفهان رفته و با حجت الاسلام شفتی دیدار نمود. شیخ انصاری سرانجام دوباره در سال ۱۲۴۹ وارد نجف شد و نزد علی کاشف الغطا چند سالی شاگردی کرد و به این ترتیب به مقامات بسیار بلند علمی دست یافت.

[۲۵] مفاتیح الجنان، فرازی از صلوات هر روز ماه شعبان (صلوات شعبانیه).

«…اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْکَهْفِ الْحَصِینِ، وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ، وَ مَلْجَإِ الْهارِبِینَ، وَ عِصْمَهِ الْمُعْتَصِمِینَ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاهً کَثِیرَهً تَکُونُ لَهُمْ رِضاً، وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَداءً وَ قَضاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّهٍ یَا رَبَّ الْعالَمِینَ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبِینَ الْأَبْرارِ الْأَخْیارِ، الَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ، وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ…».

[۲۶] عزیزالله خوشوقت (زاده ۱۰ مهر ۱۳۰۵ درگذشته ۲ اسفند ۱۳۹۱ در شهر مکه) مجتهد، از روحانیون شیعه معاصر بود. او در حکمت و عرفان از شاگردان سید محمدحسین طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) و در فقه از شاگران سید حسین بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) و سید روح‌الله خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بود. او همچنین سال‌ها امام جماعت مسجد امام حسن مجتبی (علیه السلام) واقع در سه‌راه طالقانی تهران (پیچ شمران) بود. او در اوایل انقلاب ۱۳۵۷ ایران برای مدتی کوتاه نماینده ویژه سید روح‌الله خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. کتابی با موضوع زندگی‌نامه وی با عنوان (درّ مکنون علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه)) وی را متولد تهران و نام دقیقش را عزیز ذکر کرده‌است. وی با روحانیونی چون محمدتقی بهجت (رضوان الله تعالی علیه)، محمدجواد انصاری (رضوان الله تعالی علیه) و هادی ابهری (رضوان الله تعالی علیه) مأنوس بود. عزیزالله خوشوقت (رضوان الله تعالی علیه) در ماه رجب سال ۱۳۰۵ در شهر بادکوبه (باکو) متولد شد. پدر و مادر او اهل زنجان بودند اما مدتی را به سبب ناامنی‌های موجود در منطقه، به باکو مهاجرت نمودند و او (عزیز) به‌عنوان دومین فرزند در آن‌جا متولد شد. این روحانی فعال، بعد از تحصیلات خود در دبیرستان، روی به‌سوی علوم حوزوی آورد و بعد از مدت پنج سال تحصیل در مسجد لرزاده (حوزه علمیه تهران) به شهر قم رفت. وی بعد از به اتمام رساندن دروس حوزه به تهران برگشت و هنگامی که ۳۳ سال داشت ازدواج کرد که در نتیجه این ازدواج، صاحب دو پسر و چهار دختر شد. وی نهایتاً در ۲ اسفند ۱۳۹۱ در شهر مکه به سبب بیماری درگذشت.

[۲۷] الغیبه ، طوسى ، ص ۲۸۵٫

[۲۸] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای توسل.

«…یَا وَصِىَّ الْحَسَنِ، وَ الْخَلَفَ الْحُجَّهُ، أَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ، یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، یَا حُجَّهَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَ مَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ إِلَى اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ…».

[۲۹] بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۰۲.

«اَللّهُمَّ اِنَّ شیعَتَنا مِنّا خُلِقُوا مِنْ فاضِل طینَتِنا وَ عَجِنُوا بِماءِ وِلایَتِنا اَللّهُمَّ اَغْفِرْ لَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ ما فَعَلُوهُ اِتّکالاً عَلی حُبَّنا وَ وِلائِنا یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لا تُوأخِذْهُمْ بِما اَقْتَرَفُوهُ مِنَ السَّیّاتِ اِکْراماً لَنا وَ لا تُقاصَّهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ مُقابِلَ اَعْدائِنا فَاِنْ خَفَّفَتْ مَوَازینُهُمُ فَثَقَّلْها بِفاضِلِ حَسَناتِنا».

[۳۰] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۹۶٫

[۳۱] بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۶۵٫

[۳۲] محمدحسین غروی اصفهانی، مشهور به کمپانی (۱۲۹۶-۱۳۶۱ق) فقیه، اصولی و فیلسوف قرن چهاردهم. او در کنار آقاضیاء عراقی و میرزای نایینی، یکی از سه مکتب اصولی در شرح و بسط مکتب اصولی آخوند خراسانی را ایجاد کرده است. کتاب نهایه الدرایه از مهمترین آثار او در اصول فقه و در شرح کفایه الاصول آخوند خراسانی است. تلاش او برای تغییر در باب‌های علم اصول با مرگ او ناتمام ماند. دیوان کمپانی در مدح و رثای اهل بیت از آثار اوست. تخلص او در شعر «مفتقر» است. محمدحسین اصفهانی، فرزند محمدحسن اصفهانی نخجوانی، در ۲ محرم سال ۱۲۹۶ق در نجف متولد شد. پدرش اصالتاً نخجوانی بود و پس از امضای قرارداد ترکمانچای نخست به تبریز و سپس به اصفهان مهاجرت کرد و سپس به کاظمین رفت. پدرش از تجار مشهور کاظمین بود. او دوست داشت محمدحسین راه او را در تجارت ادامه دهد؛ اما محمدحسین با توسل به امام کاظم (علیه السلام) رضایت پدر را به دست آورد و در حدود بیست سالگی برای تحصیل علم راهی حوزه علمیه نجف شد. وی به سبب شغل پدرش به «کمپانی» مشهور بود. گفته شده است وی از این نام ناخشنود بود. با این حال، دیوان اشعار او در یکی از چاپ‌ها به نام دیوان کمپانی منتشر شده است. محمدحسین غروی اصفهانی در ۵ ذی‌الحجه سال ۱۳۶۱ق درگذشت. پیکر او در حجره‌ای متصل به گلدسته شمالی ایوان طلای حرم امیرالمؤمنین، نزدیک مقبره علامه حلی به خاک سپرده شد. درگذشت او یک هفته پس از وفات آقاضیاء عراقی بود.

[۳۳] دیوان الأنوار القدسیه، شعری از حضرت آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی مشهور به کمپانی؛ کتاب وفاه الصّدیقه الزَّهرا (علیها السّلام) تألیف سید عبد الرزّاق موسوى مقرّم ص ۳۶ و ص ۳۷٫

«…وَ لِلسِّباطِ رَنَّه صَدَاهَا             فِى مَسْمَعِ الدَّهْرِ فَمَا أشْجَاهَا

وَ الأثَرُ البَاقِى کَمِثْلِ الدُّمْلُجِ       فِى عَضُدِ الزَّهْرَآء أقوَى الحُجَج

وَ مِن سَوادِ مَتْنِهَا اسْوَدَّ الْفَضَا     یا سَاعَدَ اللهُ الْإمام المُرتَضَى

وَ لَسْتُ أدْرِى خَبَرَ المِسْمَارِ        سَلْ صَدْرَهَا خِزَانَه الأسْرَارِ

وَ فِى جَنِینِ المَجْدِ مَا یدْمِى الحَشَا    وَ هَلْ لَهُمْ إخْفَاءُ أمر قَدْ فَشَا

وَ البَابُ وَ الْجِدَارُ وَ الدِّمَاءُ           شُهُودُ صِدْقِ مَا بِهِ خِفَاءُ

لَقَدْ جَنَى الجَانِى عَلَى جَنِینِهَا          فَانْدَکَّتِ الجِبَالُ مِنْ حَنِینِها

وَ رَضَّ تِلْکَ الْأضْلُعَ الزَّکّیه         رِزِّیه مَا مِثْلُهَا رَزِّیه

وَ جَاوَزَ الحَدَّ بِلَطْمِ الخَدِّ              سَلَّتْ یدُ الطُّغْیانِ وَ التَّعْدِى

فَاحْمَرَّتِ العَینُ وَ عَینُ المَعْرِفَه     تُذْرِفُ بِالدَّمْعِ عَلَى تِلْکَ الصَّفَه

وَ لَا یزِیلُ حَمْزَه العَینِ سِوَى       بِیضِ السُّیوفِ یوْمَ ینشَرُ اللِّوَى

فَإنَّ کَسْرَ الضِّلعِ لَیسَ ینجَبِر       إلّا بِصَمصَامٍ عَزِیزٍ مُقْتَدِر

أهَکَذَا یصْنَعُ بِابْنَه النَّبِى             حِرْصاً عَلَى المُلْکِ فَیا لَلْعَجبِ…».

[۳۴] همان.

[۳۵] بحار الانوار /علامه مجلسی/۴۵/۴۲/بقیه الباب۳۷- سائر ما جری علیه بعد بیعه الناس لیزید بن معاویه الی شهادته صلوات الله علیه ص ۱٫ / پژوهشى پیرامون شهداى کربلا/جمعی ازنویسندگان/۷۵/ ابوالفضل العباس علیه السلام‏.ص ۷۵.

[۳۶] جامع الأخبار، جلد ۱، صفحه ۸۴٫

«وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَنْ ضَرَبَ أَبَوَیْهِ فَهُوَ وَلَدُ اَلزِّنَاءِ وَ مَنْ آذَى جَارَهُ فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ أَبْغَضَ عِتْرَتِی فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مُنَافِقٌ خَاسِرٌ یَا عَلِیُّ أَکْرِمِ اَلْجَارَ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً وَ أَکْرِمِ اَلضَّیْفَ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً وَ أَطِعِ اَلْوَالِدَیْنِ وَ لَوْ کَانَا کَافِرَیْنِ وَ لاَ تَرُدَّ اَلسَّائِلَ وَ إِنْ کَانَ کَافِراً».

[۳۷] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۸٫

«فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ».

[۳۸] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۳۶۶.

[۳۹] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف ناحیه مقدسه.

«…أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَهِ الْبارِزاتِ، أَلسَّلامُ عَلى حُجَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ابآئِک َ الطّاهِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى أَبْنآئِکَ الْمُسْتَشْهَدینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ذُرِّیَّتـِک َ النّـاصِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلَى الْمَلآئِکَهِ الْمُضاجِعینَ، أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ، أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ ، أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ، أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّلیبَهِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَهِ الْقَریبَهِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاَْوْطانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَهِ عَنِ الاَْبْدانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَهِ الزّاکِیَهِ، أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّهِ السّامِیَهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُکِثَتْ ذِمَّـتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَهِ فِى الْفَلَواتِ، تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِکَهِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِک َ ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک َ، الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِک َ ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِک َ ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ فَإِنّی قَصَدْتُ إِلَیْک َ ، وَ رَجَوْتُ الْفَوْزَ لَدَیْک َ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِک َ ، الْمُخْلِصِ فی وَِلایَـتِک َ، الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِک َ ، الْبَرىءِ مِنْ أَعْدآئِـک َ ، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِک َ مَقْرُوحٌ ، وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِکْرِک َ مَسْفُوحٌ ، سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزینِ ، الْوالِهِ الْمُسْتَکینِ ، سَلامَ مَنْ لَوْ کانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ ، لَوَقاک َ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ ، وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَکَ لِلْحُتُوفِ ، وَ جاهَدَ بَیْنَ یَدَیْک َ ، وَ نَصَرَک َ عَلى مَنْ بَغى عَلَیْک َ ، وَ فَداک َ بِرُوحِهِ وَ جَسَدِهِ وَ مالِهِ وَ وَلَدِهِ ، وَ رُوحُهُ لِرُوحِک َ فِدآءٌ ، وَ أَهْلُهُ لاَِهْلِک َ وِقآءٌ ، فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَهَ مُناصِباً ، فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ، حَسْرَهً عَلَیْک َ ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً ، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَهِ الْمُصابِ ، وَ غُصَّهِ الاِکْتِیابِ ، أَشْهَدُ أَ نَّک َ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلوهَ ، وَ اتَیْتَ الزَّکوهَ ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْعُدْوانِ، وَ أَطَعْتَ اللهَ وَ ما عَصَیْتَهُ، وَ تَمَسَّکْتَ بِهِ وَ بِحَبْلِهِ فَأَرْضَیْتَهُ، وَ خَشیتَهُ وَ راقَبْتَهُ وَ اسْتَجَبْتَهُ ، وَ سَنَنْتَ السُّنَنَ ، وَ أَطْفَأْتَ الْفِتَنَ ، وَ دَعَوْتَ إِلَى الرَّشادِ ، وَ أَوْضَحْتَ سُبُلَ السَّدادِ ، وَ جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ الْجِهادِ ، وَ کُنْتَ للهِِ طآئِعاً ، وَ لِجَدِّک َ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ تابِعاً ، وَ لِقَوْلِ أَبـیک َ سامِعاً ، وَ إِلى وَصِیَّهِ أَخیک َ مُسارِعاً ، وَ لِعِمادِ الدّینِ رافِعاً ، وَ لِلطُّغْیانِ قامِعاً ، وَ لِلطُّغاهِ مُقـارِعاً ، وَ لِلاُْ مَّهِ ناصِحاً ، وَ فی غَمَراتِ الْمَوْتِ سابِحاً ، وَ لِلْفُسّاقِ مُکافِحاً ، وَ بِحُجَجِ اللهِ قآئِماً ، وَ لِـلاِْسْلامِ وَ الْمُسْلِمینَ راحِماً…».

[۴۰] مقتل الحسین خوارزمى، ج ۲، ص ۳۲ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۶٫

[۴۱] ] موسوى وادقانى، سید احمد، یاران کوچک امام حسین علیه السلام، ص ۱۳۲؛ به نقل از اسرار الشهاده، فاضل دربندى، ص ۴۶۲؛ دمعه الساکبه، ملا باقر بهبهانى، ص ۳۵۰؛ معالى السبطین، محمد مهدى، مازندرانى، ج ۲ ص ۳۱.

«شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَی عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی     ***     أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی‏

وَ أَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیرِ جُرْمٍ قَتَلُونی     ***     وَ بِجَرد الخَیلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی

لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاٌ تَنْظُرونی     ***     کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی

و سَقَوهُ سَهْمَ بَغْىٍ عِوَضَ الماءِ المَعینِ     ***     یا لَرُزْءٍ وَ مُصابٍ هَدَّ أرْکانَ الحَجِونِ

وَیلَهُم قَدْ جَرَحُوا قَلْبَ رَسُولِ الثَّقَلَینِ     ***     فَالْعَنُوهُم مَا اسْتَطَعْتُم شِیعَتِى فِى کُلِّ حِینٍ».