با توجّه به اهمیت ولادت مهدى موعود و لزوم روى آوردن مردم به آن حضرت و اطلاع از تولّد او ؛ چرا این امر پنهانى صورت گرفت؟ اصولاً چه دلیلى به «مخفى بودن» ولادت مهدى(عج) در دست هست؟
ابتدا گفتنى است که پیشوایان معصوم ما، مخفى بودن ولادت مهدى، را پیش گویى کرده و در این رابطه مسلمانان را آگاه ساخته بودند.
امام باقر«ع» مىفرماید : «اُنظُروا من تخفَى عَلَى النّاس ولادَته فهو صاحِبُکم»؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۶۷. «بنگرید آن کس که ولادتش بر مردم پنهان است؛ همو صاحب شما است».
و نیز فرمود : «همانا قائم آن کسى است که تولدش از مردم مخفى است» اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۷۹، ح ۷۵۱..
پیشتر امام سجّاد«ع» فرموده بود : «ولادت امام قائم، بر مردم مخفى است ؛ به طورى که مىگویند : متولّد نشده است. بنابراین در حالى ظهور مىکند که در گرو بیعت هیچ کس نیست» همان، ص ۴۶۶، ح ۱۲۶..
امام رضا«ع» نیز مىفرماید : «… حتّى یبعث اللّه لهذا الامرِ غَلاماً منّا خفى المولود»؛ کافى، ج ۱، ص ۳۴۱. ؛ «… تا اینکه خداوند جوانى از ما را برانگیزد که داراى ولادت پنهانى است…».
و دهها روایت دیگر که بر حتمى بودن «خفاى ولادت مهدى» و ضرورت آن دلالت دارند.
در این رابطه توجه به چند نکته بایسته است :
یک. مصون ماندن از خطر مرگ
خلفاى بنىعباس از طریق روایاتى که از پیامبر اکرم«ص» و ائمه طاهرین«ع» نقل شده بود، مىدانستند که دوازدهمین امام، همان مهدى(عج) است که زمین را پر از عدل و داد مىکند و دژهاى گمراهى و فساد را در هم مىکوبد و دولت جبّاران را سرنگون مىسازد و طاغوتیان را به قتل مىرساند و خود امیر مشرق و مغرب جهان مىشود.
آنان چون این مسئله را مىدانستند، در صدد بودند تا نور الهى را خاموش کنند و آن امام همام را به قتل رسانند. از این رو جاسوسان و مراقبانى چند گماشتند و حتّى قابلههایى را مأمور کردند تا درون خانه امام حسن عسکرى«ع» را زیر نظر بگیرند ؛ لیکن خداوند، در هر حال، نور هدایت را پاینده خواهد داشت. این بود که خداوند به اراده خویش، دوران باردارى مادر او را پنهان ساخت.
شیخ مفید(ره) در این رابطه مىنویسد : «به دلیل مشکلات آن دوران و جستوجوى شدید سلطان وقت و کوشش بىامان براى یافتن آخرین حجّت خدا، ولادت آن حضرت بر همگان، مخفى ماند» الارشاد، ص ۳۴۵..
تلاش بىوقفه بنىعباس براى یافتن فرزندى از امام یازدهم، در بیشتر منابع تاریخى گزارش شده است. مورّخان گفتهاند : معتمد عباسى، به قابلهها دستور داده بود تا وقت و بىوقت، سرزده، وارد خانه سادات شوند ؛ به ویژه خانه امام حسن عسکرى«ع» و در درون خانه بگردند و تفتیش کنند و از حال همسر او با خبر گردند و گزارش دهند. اما آنان از هیچ چیز آگاه نگشتند. احمد بن عبیداللَّه بن خاقان – که کار خراج قم را بر عهده داشته – درباره موضوع کاوش، به امام حسن عسکرى«ع» چنین گزارش کرده است : «وقتى خبر بیمارى امام عسکرى«ع» شایع شد، خلیفه به دنبال پدرم فرستاد. او به دارالخلافه رفت و همراه پنج تن از کارمندان نزدیک خلیفه – که از معتمدان بودند – بازگشت. پدرم به آنان دستور داد تا خانه امام را در کنترل خود گرفته و لحظه به لحظه از احوال و اخبار وى اطلاع داشته باشند ؛ آنگاه برخى از طبیبان را فرا خواند، و دستور داد شبانه روز بر بالین امام حضور داشته باشند. پس از دو یا سه روز به او اطلاع دادند که امام ضعیفتر شده است و او دستور داد، طبیبان بر مراقبتهاى خود بیفزایند ؛ آنگاه پیش قاضى القضات رفت و از او خواست ده نفر از معتمدانِ خود را – که از نظر دین و ورع، کاملاً به آنان اطمینان دارد – به منزل امام عسکرى بفرستد که شبانهروز در آنجا باشند.
این وضع ادامه داشت تا آنکه امام وفات کرد. پس از این حادثه، خانه امام عسکرى«ع»، به دستور خلیفه بررسى دقیق شد و همه چیز مهر و موم گردید و پس از آن، تلاشهاى پىگیرانهاى براى یافتن فرزندى از آن حضرت آغاز شد. حتّى کنیزان امام نیز تحت نظر قرار گرفتند تا معلوم شود کدام یک از آنها باردار است. یکى از آنان را – که احتمال حمل دربارهاش مىرفت – در حجرهاى تحت مراقبت قرار دادند تا وقتى که باردار نبودن وى مسلّم شد. آنگاه میراث امام را میان مادر و برادرش جعفر تقسیم کردند…» رسول جعفریان، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص ۵۶۸.
.
به طور مسلّم، چنین حساسیت شدیدى از طرف دستگاه خلافت، بدان سبب بود تا گذشته از کنترل امام یازدهم، در صورت عدم دسترسى به او (و یا فرزندش مهدى) ؛ دست کم بتوانند اعلام کنند که امام حسن عسکرى«ع» فرزندى نداشته است.
دو. اقدامات امام حسن عسکرى«ع»
امام حسن عسکرى«ع»، خود از پیش گویىها آگاه بود و اهمیّت و عظمت آن مولود را به درستى مىدانست و از حسّاسیت دشمنان درباره تولد این نوزاد، غافل نبود. اوضاع سیاسى و شرایط اجتماعى را نیز کاملاً مىشناخت ؛ از این رو به گونهاى مقدمات و پیش زمینههاى ولادت فرزندش را فراهم ساخت که نه تنها دشمنان ؛ بلکه بسیارى از دوستان هم از این امر آگاه نشدند.
امام حسن عسکرى«ع» خود درباره فلسفه «خفاى ولادت فرزندش» مهدى(عج) چنین مىفرماید : «بنىامیه و بنىعباس» به دو علت بر روى ما شمشیر کشیدند :
نخست اینکه مىدانستند در خلافت، هیچ حقّى ندارند و مىترسیدند که ما ادعاى خلافت کنیم و خلافت به محل اصلى خودش برگردد.
دوم اینکه، از اخبار متواتر دریافته بودند که نابودى سلطنت ستمکاران و زورگویان، به دست قائم ما صورت مىگیرد و شکى هم نداشتند که خودشان از ستمگران و زورگویان هستند!! بنابراین به امید اینکه از تولّد قائم(عج) جلوگیرى کنند، یا بتوانند او را بکشند ؛ در کشتار اهل بیت رسول خدا و از بین بردن نسل آن حضرت تلاش بسیار کردند ؛ اما خداوند نخواست سرّ امر بر آنها آشکار شود ؛ بلکه اراده فرمود که بر خلاف میل کافران، نور خود را تمام کند و خیر بشریت را محقّق سازد» اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۷۰، ح ۶۸۵..
بنابراین تدبیر، کیاست، حزم و دوراندیشى امام عسکرى«ع» ایجاب مىکرد تا آن حضرت به گونهاى این مأموریت را به انجام رساند که دشمنان، در هدفهاى شوم خود، ناکام بمانند و چنین هم شد!
سه. شباهت به ولادت ابراهیم و موسى«ع»
ولادت پنهانى حضرت مهدى(عج) و حفظ جان او و… مانند ولادت حضرت ابراهیم و موسى«ع» است. در واقع خداوند درباره آن حضرت، همان کار را کرد که درباره موسى کرد ؛ چنان که دشمنان مهدى نیز همان روش فرعون و سیاست فرعونى را دنبال کردند. فرعون دانست که زوال سلطنتِ او به دست مردى از بنىاسرائیل خواهد بود. این بود که بازرسانى گماشت تا زنان حامله بنىاسرائیل را زیر نظر گیرند و کودکانى را که متولّد مىشوند، تحت مراقبت شدید قرار دهند و اگر پسر بود، او را بکشند. بدین گونه، کودکان بسیارى را کشتند تا موسى پدید نیاید… و با این همه، خداى متعال، پیامبر خود موسى را حفظ کرد و ولادت او را مخفى داشت و سپس به مادر موسى امر فرمود تا او را در صندوقى گذارد و به رود نیل بسپارد… منتخب الاثر، ص ۳۵۳..
در روایتى نقل شده است : «فى القائم سنّه من موسى بن عمران ؛ فقلت : و ما سنّهُ موسى بن عمران؟ قال : خفاءُ مولده»؛کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۴۰، ح ۱۸. ؛ «(امام صادق«ع» فرمود:) در قائم سنّتى از موسى بن عمران است. (راوى گوید:) پرسیدم : سنّت موسى بن عمران چه بود؟ فرمود : مخفى بودن ولادت او…».
امام سجّاد«ع» نیز پنهانى بودن ولادت حضرت مهدى(عج) را شبیه ولادت حضرت ابراهیم«ع» دانسته است : «فى القائمِ منّا سُنَنٌ من سنن الانبیاء… و سنّهُ من ابراهیم… امّا من ابراهیم فخفاء الولادهِ و اِعتزالُ النّاس»؛ همان، ج ۲، ص ۵۶۷. ؛ «در قائم ما ؛ سنتهایى از پیامبران هست… اما سنت او از ابراهیم«ع»، پنهانى بودن ولادت و کنارهگیرى از مردم است…».
چهار. نبود بیعت کسى بر گردن او
یکى دیگر از فضایل «خفاى ولادت مهدى(عج)»، این است که آن حضرت زیر بار بیعت کسى نرفت و سلطه هیچ حاکم و پادشاهى را نپذیرفت.
امام صادق«ع» فرموده است : «صاحبُ هذا الامر، تَعمىَ وِلادَتُه عَلَى هَذا الخَلقِ لئلاّ یکونَ لاحدٍ فى عنقه بیعه اذا خَرَج»؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۴۰، ح ۱۸ ؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۸۶، ح ۲۰۷. ؛ «ولادت صاحب الامر بر این خلق پوشیده است ؛ به جهت اینکه هنگام ظهور، بیعت کسى بر گردنش نباشد».
بنابراین اگر حضرت صاحب در بین مردم حضور داشت و همگان از ولادت او آگاه مىشدند ؛ ناچار باید در برخورد با مردم و ستمکاران – به اقتضاى مصلحت اسلام و مسلمین – به نبرد با طاغوت بر مىخاست و یا به جهت تقیه، به سکوت و صلح مىگذراند!! در هر یک از این دو صورت – همانطور که پدران بزرگوارش به شهادت رسیدند – ایشان نیز کشته مىشد (چنان که در اخبار به این مسئله اشاره شده است) و سرانجام زمین از حجت خدا خالى شده، اهلش را در خود فرو مىبرد و مقصود نهایى از وجود حجّت خدا در زمین برآورده نمىشد ظهور نور، ص ۵۹.!! (مهدویت۱، رحیم کارگر، کد: ۹/۵۰۰۰۲۷)
منبع:پرسمان
پاسخ دهید