اگر یقینِ علمیِ کسی به یقینِ فطریِ او کمک کند، و یقینِ فطری او را در مسیرِ عمل به ثبات و استقامت بکشد، «وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا»[۱] اگر طلبگیِ طلبه قربه الی الله با انگیزه‌ی خدا باشد این علم است که انسان را به عمل وادار می‌کند، یعنی آمده است نوکریِ امام زمان ارواحنا فداه را کند، منتها نوکری را خوب نمی‌شناسد، مانندِ همین اشخاصی که می‌خواهند در بیمارستان در خدمتِ مریض باشند، برای این‌ها دانشگاه است، می‌روند در آنجا و نحوه‌ی برخورد با مریض را آموزش می‌بینند و در کشورهای غربی و پیشرفته برای همه‌ی حرفه‌ها و صنعت‌ها دانشگاه وجود دارد، می‌روند آنجا متخصص می‌شوند و زیر و بَم را آموزش می‌بینند، کسی می‌خواهد خدمتکارِ یک رستوران باشد، همینطوری نمی‌برند او را خدمتکارِ یک رستوران کنند،  می‌برند دوره می‌بیند و نحوه‌ی خدمت به میهمان‌های رستوران را به او آموزش می‌دهند، ما می‌خواهیم نوکرِ امام زمان ارواحنا فداه باشیم، می‌خواهیم پذیرایِ دل‌هایی که میهمانِ امام زمان ارواحنا فداه هستند باشیم، می‌خواهیم سفره پهن کنیم و غذای دل بدهیم، می‌خواهیم دسته گل‌های ایمان به میهمانانِ امام زمان ارواحنا فداه بدهیم، این آموزش می‌خواهد. محیطِ طلبگی آموزشِ نوکری است، نه آموزشِ آقایی و ریاست و ادا در آوردن و مرید جمع کردن است، نوکری است، نوکری!


[۱] سوره مبارکه جن، آیه ۱۶