روز یکشنبه مورخ ۱۴ بهمن ماه ۱۴۰۳، جلسه محفل خانوادگی عالم آل محمد (علیهم السلام) با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» در حسینیه امام رضا (علیه السلام) مجتمع حضرت ولیعصر(عج) با حضور اساتید محترم، طلاب مُعزّز و خانواده های گرامی ایشان برگزار گردید؛ مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مُقدّمه
- انسان باید مُراقب باشد تا از توجّه به خدا غافل نشود
- مقام ذاکرین از بلندترین مقامات است
- حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) دارای تَکامُل ذاتی قبل از خلقت عالَم بودند
- تقوا میتواند انسان را از علم وجودیِ الهی بَهرهمَند گرداند
- حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) دریای علوم وجودی و علوم شُهودی هستند
- کلاسهایی که امام سجّاد (علیه السلام) برای بَقای دین برپا کردند
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مُقدّمه
ماه شعبان، میلاد حضرت سالار شهیدان، میلاد صاحب رایت انقلاب جهانی حضرت امام حسین جناب قَمر مُنیر بنیهاشم مولانا اباالفضل العبّاس و میلاد مسعود سُفرهگُستر دعا و نیایش، حضرت سیّد ساجدین زینالعابدین (علیهم الصلاه و السلام) را تبریک عرض میکنم. خیر مَقدم عَرض میکنم به فُضلای عزیز که از «مَلارد»، از آن خانهی امام زمان (ارواحنا فداه) به این حرم حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) شَرفیاب شدید و ما را قَرین افتخار قرار دادید. این جوانها و نوجوانهای عزیز ما که چشممان روشن است، اُمیدهای آیندهی حوزههای علمیه و انشاءالله جهان تَشیُّع هستید.
انسان باید مُراقب باشد تا از توجّه به خدا غافل نشود
به فَضل الهی چند نکته را در مَحضر شما عَرض میکنم. فَضائل برای آدمیان دو بخش با این توصیف قابل ارائه است؛ یکی فَضائل موهبتی است. خداوند متعال به هرکسی بخواهد مانند نبوّت، «ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ[۲]»، امامتِ به معنی خاصّی که شیعه مُعتقد است، امامت حضرت ابراهیم (علیه السلام)، امامت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اولادِ معصومین آن بزرگوار موهبتی است؛ «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۳]». بخش دیگر فَضائل اکتسابی است. فَضائل اکتسابی هم که عرض میکنیم، زحمات ما، صبر ما، جِدّ و جَهد ما، مُجاهدت ما همه مُعدّات هستند، همه بستر هستند، همه مُقدّمه هستند. خداوند علیالاطلاق خالق است، موجد است. هر کمالی به ما میرسد خدا خَلق میکند. ولی از ما خواسته که شما این کار را بکنید، من هم این کار را میکنم. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لَا تَکْفُرُونِ[۴]»؛ اگر بخواهید خدا نگاهتان بکند، خدا رَهایتان نکند، همواره مَشمول هدایت، عنایت، لُطف و نُصرت خدا باشید، باید خدا را از یاد نبَرید. خداوند متعال ذکر خودش را مَشروط میکند: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ». و چیزی دلنشینتر از این سخن خدا نیست. خیلی لُطف او دریای بیکران است. اینجور با بنده صحبتکردن که من را یاد کنید، من هم شما را یاد میکنم. انگار رفیقی به رفیق خودش میگوید؛ البته خدا رفیق ماست. «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ[۵]»؛ هرکسی اهل تقواست و هرکسی به مَعنای مُختلف اهل احسان است، خدا با او رفیق است، خدا با او همراه است، خدا با او مُصاحب است، خدا با او جَلیس است. خداوند با اهل صبر رفیق است، «مَعَ الصَّابِرِینَ[۶]» است. خداوند متعال با مُتّقین همیشه همراه است. این رفاقت را خداوند با بندگانش تَفضُّلاً، تَشریفاً به ما شرافت داده است؛ «یا مَنْ ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکرِینَ[۷]». خداوند متعال با توفیق ذکر ما را به مَحضر مُبارک خودش مُشرّف میکند. ولی ما باید این یاد را داشته باشیم. معنای «فَاذْکُرُونِی» این است که همیشه به من مُتوجّه باشید. خداوند «آیت الله مصباحِ» عزیز ما را، این علّامهی مُجاهد که «عاشَ مُجاهداً»، همهی عُمرش جهاد بود. ایشان میگفتند: بیمَؤونهترین، لَذیذترین، بهترین حال توجّه به امام زمان (ارواحنا فداه) است. هیچ مَؤونهای ندارد. همینجا که نشستهاید، یک نگاه قلبی به امام زمان (ارواحنا فداه) بکنید، آقایتان دارد نگاهتان میکند. در مَحضر امام زمان (ارواحنا فداه) هستید. یاد این است. آدم هرکاری میکند، توجّهش به خدا باشد. آن توجّه مهمّ است. در تمام زندگی آدم مُتوجّه باشد که خدا هست، خدا عالِم است، خدا همراه است، خدا ناظر است. «فَاذْکُرُونِی»؛ مُواظب باشید این توجّه از دستتان نرود، تبدیل به غفلت نشود. اگر این توجّه آمد، دَربهای رحمت الهی باز است. «وَ لَا تَزِیدُهُ کَثْرَهُ الْعَطاءِ إِلّا جُوداً وَکَرَماً[۸]»؛ یادِ خدا بَرکت میآورد، مُدام یاد میآورد، مُدام یاد میآورد، تا به مقام حیرت میرسید؛ «رَبِّ زِدْنِی فِیکَ تَحَیُّراً». سرگشته میشویم؛ حیرانِ خدا میشویم، دلشُدهی خداوند مَنّان خواهیم شد. بنابراین ما تکلیف داریم. ما که به آن مَعنا امام نیستیم، دَرجهی نبوّت، دَرجهی رسالت اینها توقیفی است، از جانبِ خودِ خداست و انحصاری هم هست. دیگر راهی به اینجا ندارند.
مقام ذاکرین از بلندترین مقامات است
اما ما میتوانیم ذاکر باشیم. میتوانیم به مقام ذاکرین دست پیدا کنیم که این مقام ذاکر خیلی مقام بلندی است. مقام ذاکر مقام مذکور هم هست. هرکسی شاهد بود، مَشهود است. هرکسی ذاکر بود، مَذکور است. هرکسی مَذکور است، فانی است. خداوند با نگاه خودش ما را آب میکند. پایانِ مُناجات شعبانیه این است. آدم به یک صَعقهای میرسد، به یک جَذبهای نائل میشود که دیگر جُز او کسی نیست؛ «لیس فی الدار غیره دیار[۹]». «إِلهِى هَبْ لى کَمالَ الانْقِطاعِ إِلَیْکَ، وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إِلَیْکَ، حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ[۱۰]»؛ از حجابهای نور عُبور کردیم، یعنی دیگر از ماسویالله گذشتیم. یکی از مواردِ ماسویالله خودمان هستیم، از خود میگذریم. آنوقت نه ما هستیم و نه ماسوای خدا کسی هست. هیچ چیزی نیست. این همان جُملهای است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «کَانَ اَللَّهُ وَ لَمْ یَکُنْ مَعَهُ شَیءٌ[۱۱]»، «والآن کما کان»؛ الآن هم جُز خدا چیزی نیست. ما تَوهُّم استقلال داریم، وگرنه فقر هستیم. فقر که چیزی نیست. مقامات دیگر که منازل سائرین است و عُرفای ما مانند «خواجه عبدالله» مقامات را آوردهاند، اینها همگی مُعدّات است. مَسأله عنایت خداست که با این توجّه و یادِ دائم خداوند هم دائماً به ما عنایت میکند و ما را از تَدبیر خودمان بینیاز میکند. «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ[۱۲]»؛ تو بیا، من تو را میبَرم. آدم به مقام جَذبه میرسد، بعد از آن دیگر ما نیستیم. هیچکُدام از ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) خودشان نبودند. هرکاری میکردند، خدا میکرد. تمام کارهایشان را خدا میکرد. آدم مُتوکّل همینجور است؛ کارش را به او واگذار میکند و خودش کارهای نیست. کار میکند، ولی مأمور است؛ او میگوید بکُن. کار کارِ خودش نیست. این توکُّل به خدا چنین چیزی است.
حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) دارای تَکامُل ذاتی قبل از خلقت عالَم بودند
حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) که این نکته را هم عرض کنم و از حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) هم یکی دو نکته را انشاءالله عنایت بکنند؛ به هرحال عَرض اَدب است، والّا همهی شما میدانید و ما هم هرچه بگوییم یک قَطره از دریای بیکران فَضائل اینها را نمیتوانیم دسترسی داشته باشیم. آن چیزی را هم که مییابیم، قدرت گفتن آن را نداریم. «مَوالِیَّ لَاأُحْصِی ثَناءَکُمْ، وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ کُنْهَکُمْ، وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَکُمْ[۱۳]»؛ اِکتناه اینها برای ما محال است، ما آن ظرفیّت را نداریم. آقا حضرت سیدالشهدا (علیه الصلاه و السلام) در مقام امامت، امام الکُوْن است، قلب عالَم است، اسم اَعظم خداست، حضرت اوّل و آخر و ظاهر و باطن است و ولایت مُطلقهی کُلیّهی الهیّه دارد. اما مَسألهی عاشورا، مَسألهی شهادت، مَسألهی هجرت، مَسألهی «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا[۱۴]»، مَسألهی «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ[۱۵]»، اینها تَجلیّات عملی است. ما هم ذاتمان با عملمان تکمیل میشود؛ «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ[۱۶]»؛ اگر جانِ آدم پاک باشد، نیّتش پاک باشد، دلش پاک باشد، گوهر وجودش شیشهخُرده نداشته باشد، نِفاق در او نباشد، مُتلبّس به ظُلم نباشد، حَسد و تَکبُّر در وجودش نباشد، با نماز و روزه و جبههرفتن و درسخواندن خداوند متعال او را صُعود میدهد، بالا میرود. «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»؛ عمل صالح آدم را بالا میبَرد. اما حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) عمل صالح را بالا میبَرد، نه اینکه خودش با عمل صالح بالا برود. مانند اَفعال خداست؛ خداوند هرکاری میکند، خداوند متعال وجودِ بَحت است، وجودِ مَحض است. دیگر چیزی که بر او اضافه نمیشود؛ ولی جلوههای کمال الهی در اَفعالش نمود پیدا میکند؛ همهی ما چشممان روشن میشود. جهادِ امام حسین (علیه السلام)، شهادت ایشان، صبر او و تَحمُّل داغها هیچکُدام بر ذاتِ امام حسین (علیه السلام) چیزی اضافه نمیکند. حضرت امام حسن مجتبی (علیه الصلاه و السلام) در بستر شهادت بودند. فرمودند: «محمّد حَنفیه» را خبر کنید. محمّد حَنفیه هَراسان و با عَجله خودش را کنار بِستر حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) رساند. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) به محمّد حَنفیه فرمودند: من نگران حَسد بر تو نیستم؛ حَسد کار کُفّار است و آن آیه را خواندند. ولی خواستم بگویم که بعد از من امامِ تو امام حسین (علیه السلام) است. عَرضه داشت: آقا اجازه میدهید من اعتقاد خودم را در مورد حضرت امام حسین (علیه السلام) به شما عَرضه بدارم؟ فرمودند: بله. عَرضه داشت: «اَلْحُسَیْنُ أَعْلَمُنَا عِلْماً، و أَثْقَلُنَا حِلْماً، و أَقْرَبُنَا مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ رَحِماً، کَانَ إماما قَبْلَ أَنْ یُخْلَقَ[۱۷]»؛ خیلی عبارات عَجیبی بود. مَعلوم بود که اِلهام شد و حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) به زبان او جاری کرد. او از نظر علم از همه عالِمتر است، از نظر حِلم از همه مُحکمتر است و امامت او برای قبل از خلقت است. «خَلَقَکُمُ اللّهُ أَنْواراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتّى مَنَّ عَلَیْنا بِکُمْ[۱۸]»؛ و قرائت قرآن او هم «و قَرَأَ اَلْوَحْیَ قَبْلَ أَنْ یَنْطِقَ[۱۹]»؛ قرآن هنوز قرآن مَقروء نبود، قرآن نبود، ولی او قرآن بود. این حقیقت است. کسی که در آن مقامات بوده است، حالا به اینجا نیامده است تا جیبش را پُر کند و ببَرد؛ بلکه با دست پُر آمده است تا دیگران را اداره کند، نه اینکه خودش اِکتسابی از این عالَم دارد. این هم یک نکته راجع حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) بود. و اینکه تَکامُل ذاتی غیر از تَکامُل فعلی است؛ آنهایی که ذاتاً کامل هستند، اَفعالشان بر ذاتشان اضافه نمیکند؛ ولی دیگران را تَکمیل میکند، کلاس است و آنها را در مسیر هدایت قرار میدهد.
تقوا میتواند انسان را از علم وجودیِ الهی بَهرهمَند گرداند
یک مَسألهی دیگری داریم و آن «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۲۰]» است که در مورد حضرات مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) مانند آیهی تَطهیر است؛ «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا[۲۱]». این اِذهاب، اِذهاب دَفعی است، رَفعی نیست. یعنی خدا اراده کرده است که اینها وجود نوریشان هیچوقت مَحجوب نباشد. خداوند جلوی ظُلمت را میگیرد. والّا خداوند متعال در مورد حضرت یوسف تَصریح کرده است: «کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ[۲۲]»؛ نه اینکه حضرت یوسف (علیه السلام) از گُناه پَرهیز کرد؛ ما به گُناه اجازه ندادیم در اطراف حضرت یوسف (علیه السلام) بگردد. یعنی آنچنان پاکی در وجود حضرت یوسف (علیه السلام) فَوران دارد که گُناه از فرسنگها اصلاً جُرأت نمیکند در اَطراف حضرت یوسف (علیه السلام) بگردد. مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) اینجوری هستند. ذات ذاتِ نوری هست، ذاتِ عرشی هست و از آن عالَم که به این عالَم آمدند، گَردی به وجودشان ننشست. با همان نورانیّت در این عالَم باقی هستند. اما برای ما هم مَسألهی دَفع هست، هم رَفع هست و هم تَکمیل است. «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا» وقتی ما به این عالَم آمدیم، حالا هیولا هست یا نیست بَحثی است؛ ولی بالاخره از وجودِ هیولایی قَدم به قَدم همینجور تَکامُل پیدا میکنیم. این عَدمهای ما ظُلمت است و خداوند متعال دَم به دَم به ما نور میدهد، نورِ وجود میدهد. اگر علم انسان ذهنی بود، ذهن پاک میشود. با سَکرات مرگ همهی فراموشیها میآید و مَلائکه بپُرسند: «مَنْ رَبُّکْ؟»، آدم پاسخی برای «مَنْ رَبُّکْ؟» پیدا نمیکند. اما اگر ذات علم شد که در مورد حضرت آدم (علیه السلام) خداوند متعال فرموده است: «عَلَّمَ[۲۳]»؛ خدا مُعلّم بشود و کسی شاگرد ذاتِ خدا بشود. این شاگردی ذاتِ خدا شاگردی ذهنی نیست؛ «أوْجَدَهُ عَالِماً»؛ وجود وجودِ علمی است؛ وجود جامِ جهاننما است؛ وجود صفحهی علم خداست. این نوع علم اختصاص به انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) و اختصاص به ائمه (علیهم السلام) ندارد؛ بلکه غیر از آنها هم از این وجود از جانب خداوند متعال میتوانند با تقوا که «اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ[۲۴]»، تقوا برای انسان علم میآورد. مرحوم «آقای بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) مَجذوب سالک بود. از بچّگی او مَجذوب بود و خداوند متعال هم او را در مسیر بُرد و با اساتیدی قَرین کرد. ولی این از اوّل در این خط کِشیده میشد. وجود مَجذوب مغناطیس عالَم بود و او را بالا میبُردند. و انسانهایی که در این مسیر هستند، وجودشان به مقام ولایت میرسند. لذا آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) فرموده بودند: خداوند متعال چندین چیز به من عنایت کرد؛ یکی از آنها این بود که من پُشت سرم را آنجور میبینم که جلوی رویم را میبینم. یعنی رؤیت آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) احتیاجی به حِسّ نداشت. او همهی وجودش…
«ای علی که جمله عقل و دیدهای ***** شمهای واگو از آنچه دیدهای[۲۵]».
حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) دریای علوم وجودی و علوم شُهودی هستند
این حضرت قَمر مُنیر بنیهاشم حضرت اباالفضل (علیه السلام) امام نبود، پیامبر نبود؛ ولی ولیالله بود، به مقام ولایت رسید. علاوه بر اینکه مَنظور نَظر امام حسین (علیه السلام)، امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، امام حسن مجتبی (علیه السلام)، این سه امام را دَرک کرده بود. مِغناطیس ولایت مُطلقهی کُلیّهی الهی در آیینهی وجودِ سه امام بر حضرت اباالفضل (علیه السلام) تابیده بود. حضرت اباالفضل (علیه السلام) را آب کرده بود، ذوب کرده بود، نَفسانیّت را از حضرت اباالفضل (علیه السلام) دَفع کرده بود، رَفع کرده بود. حضرت اباالفضل (علیه السلام) این نبود؛ امام حسین (علیه السلام) در وجود حضرت اباالفضل (علیه السلام) بود. امام حسین (علیه السلام) جلوهی خدا بود و حضرت اباالفضل (علیه السلام) جلوهی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) بود. جلوهی تمامنَما بود، تَجلّی کامل بود. تَجلّی اَعظم حضرت امام حسین (علیه السلام)، حضرت قَمر مُنیر بنیهاشم حضرت اباالفضل (علیه الصلاه و السلام) است. لذا همهی عُلما را که شما از اَقدمین از شاگردان ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) در نَظر بگیرید تا عُلمایی که در عَصر غیبت کُبری سُتونهای دین بودند و حفظ کردند، «علّامه خواجه نصیر» (رضوان الله تعالی علیه)، «مُحقّق» (رحمت الله علیه)، «شیخ انصاری» (اعلی الله مقامه الشریف) و هرکسی را میخواهید بگویید، «آقا باقر بهبهانی» (رحمت الله علیه) و همه را که شما جمع کنید، امام (رضوان الله تعالی علیه) را جمع کنید، در برابر حضرت اباالفضل (علیه السلام) یک قَطره هم نیستند. این عُلوم اِکتسابی اینها قابل مُقایسهی با علم لَدُنّی که خداوند متعال به حضرت اباالفضل (علیه السلام) داده است، نیست. که البته شایستگی آن را هم داشته است، مُجاهدت هم کرده است. و این را از این عبارت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) که به حضرت اباالفضل (علیه السلام) گفت: «اِرْکَبْ بِنَفْسِی[۲۶]»؛ امام «مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى[۲۷]» است. «کَلامُکُمْ نُورٌ، وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ[۲۸]»؛ عالی فدای دانی نمیشود. این ذاتِ حضرت اباالفضل (علیه السلام) ذوب در حضرت امام حسین (علیه السلام) بوده است؛ یعنی اسم اَعظم خدا شده بود. لذا این فدایی امام حسین (علیه السلام) به حضرت اباالفضل (علیه السلام) فدایی به اَسماءالله است. تَخلُّق به اخلاق الهی پیدا کرده است و جلوهی خدا شده است. لذا امام حسین (علیه السلام) هیچچیزی را بدون اَمر خدا نمیکند، دیکته شده است. تمام اَقوالشان و تمام اَفعالشان دیکته است. هرکُدام یک صَحیفهای دارند که خداوند تمام کارهایشان را نوشته است و بِسان نُسخهی الهی زندگی کردند، نه کمتر و نه زیادتر؛ «اِرْکَبْ بِنَفْسِی». بنابراین حضرت اباالفضل (علیه السلام) به یک مقامی رسیده است که آن مقام را میتوانیم بگوییم مقام کُنفَیکون است. «عَبْدِی أَطِعْنِی أَجْعَلْکَ مِثْلِی[۲۹]» ، «أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِشَیْءٍ کُنْ فَیَکُونُ[۳۰]». بنابراین شفادادن برای حضرت اباالفضل (علیه السلام) ایجادِ یک تَحوُّل سُلوکی، توحیدی میکند که مرحوم آقای «میرزا علی آقای قاضی» (اعلی الله مقامه الشریف) چندین سال رحمت کشیده بود، اما در مقام توحید به قُلّه نمیرسیده است و خیلی به او سخت میگذشت. وقتی میخواسته از حرم حضرت اباالفضل (علیه السلام) وارد بشود، یک کسی که حالا از این چیزها در نَجف و در عَتبات فراوان دیده میشود؛ دیوانه نماهایی هستند که مانند جناب «جابر جُعفی[۳۱]» که با دستور امام باقر (علیه السلام) خودش را به جُنون زد و جُنون را سنگر حفاظت دین و جان خودش قرار داد، اَفراد زیادی اینجور زندگی کردند. دیوانهنما بودند و از عُقلای مَجذوب عالَم بودند. یکی از اینها دست به شانهی حضرت علّامهی قاضی (اعلی الله مقامه الشریف) میگذارد و میگوید: حضرت اباالفضل (علیه السلام) شاهِ اولیاء است. که وقتی آقای قاضی (اعلی الله مقامه الشریف) وارد میشود، اوّلین جَذبهی توحیدی که او را به مقام فَنا میرساند، از ناحیهی خودِ حضرت اباالفضل (علیه السلام) بوده است. هم در عُلوم رسمی، هم در عُلوم وجودی و شُهودی حضرت اباالفضل (علیه السلام) دریاست. همهی عُلما از بارگاه او میتوانند بَهره بگیرند. در این راستا داستانها هم فراوان است.
کلاسهایی که امام سجّاد (علیه السلام) برای بَقای دین برپا کردند
چند جُملهای هم راجع به حضرت سجّاد (علیه السلام) خدمتتان عَرض بکنیم. امام سجّاد (علیه السلام) در یک موقعیّت بسیار حَسّاسی قرار داشتند. لذا نه تدریسی داشتند، نه حلقههای مَعرفتی برایشان پیش میآمد، نه فُرصت و مَجال و زمینهی مِنبر داشتند که به تَبلیغ بروند. غیر از آن دو خُطبهای که در مسجد کوفه و مسجد شام ایراد کردند که از مُعجزات امام زینالعابدین (علیه السلام) است و مایهی بَقاء خون امام حسین (علیه السلام) در جَهاد تَبیین بود، آموزگار همهی حوزههای علمیّه حضرت امام زینالعابدین و عمّه جانش عالِمهی غیر مُعلّمه حضرت زینب کُبری (سلام الله علیهما) هستند. ولی به طور طبیعی زمینهای برای حضرت سجّاد (علیه السلام) نبود. حضرت سجّاد (علیه السلام) چند کلاس دایر کردند که این کلاسها تا دامنهی قیامت برای حوزههای علمیّه بِستر حرکت است. یکی گریهی بر امام حسین (علیه السلام) بود. این گریه آموزگار میخواهد. آموزگار صاحب نَفَس میخواهد، آموزگار دارای تَصرُّف میخواهد. حضرت امام سجّاد (علیه السلام) با گریهی بر امام حسین (علیه السلام) هم خونِ امام حسین (علیه السلام) را از خُشکیدن نجات داد، این خون را برای همیشه جوشان نگاه داشت و هم دلها را با جَذبهی امام حسین (علیه السلام) تَزکیه کرد. گریهی بر امام حسین (علیه السلام) فقط مَسألهی تَشریفات نیست؛ بلکه آدم را پاک میکند. «وَ جَعَلَ صَلاتَنا عَلَیْکُمْ، وَ مَا خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ[۳۲]»، اوّل «طِیباً لِخَلْقِنا» است. در تَکوین ما اَثر میگذارد. این عَرض اَدبهای ما، گریههای ما، هدیههای ما به حضرات شهدای کربلا اوّلین کاری که میکند عُفونتهای گُناه را از ما میبَرد و طیبِ خِلقت برای ما میآورد. تَکوین ما را پاکیزه میکند. «وَ طَهارَهً لِأَنْفُسِنا»؛ و موجب طَهارت درون ما، روح ما و جانِ ما میشود. «وَ تَزْکِیَهً لَنا»؛ ما را تَزکیه میکند. تمام خیرات به امام حسین (علیه السلام) برمیگردد. لذا امام حسین (علیه السلام) کشتی نجات عَلیالاطلاق است. از آدم (علیه السلام) تا اِنقراض عالَم هرکسی هرچیزی دارد به بَرکت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) دارد. امام حسین (علیه السلام) جایگاهی دارد. این است که مرحوم میرزا علی آقای قاضی (اعلی الله مقامه الشریف) فرمودند که در عالَم باطن به من ارائه کردند و من یافتم خداوند هرچیزی در عالَم کُوْن به هرکسی میدهد، به دستِ امام حسین (علیه السلام) میدهد و امام حسین (علیه السلام) هم به هرکسی عنایت خدا را میرساند، پیشکار ایشان حضرت اباالفضل (سلام الله علیه) است. بنابراین در تمام مَجاری فیض شما حضرت اباالفضل (علیه السلام) را حاضر ببینید و سایهی امام حسین (علیه السلام) را بر سرتان سایهی رَحمت خدا و سایهی فیض خدا تَلقّی بکنید. در همهی حالات هرچه داریم از امام حسین (علیه السلام) داریم تا جایی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم فرمودهاند: «وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ[۳۳]». او که «رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ[۳۴]» است، اوّلین و آخرین سر سُفرهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند؛ ولی «أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» هم یک حقیقت است. بنابراین گریهی بر امام حسین (علیه السلام) را به عُنوان کلاس اخلاق و خودسازی تَلقّی بکنید، صِرف تَشریفات نگویید. با نیّت، قُربهً اِلیالله که میخواهید به خدا نزدیک بشوید، وجودِ نوری بگیرید، وجود غُبارآلود را تمیز کنید، گریهی بر امام حسین (علیه السلام) بکنید. این کلاسی بود که حضرت سجّاد (علیه السلام) برای عالَمیان تشکیل دادند و ۴۰ سال شب و روز برای امام حسین (علیه السلام) اَشک ریخت. این اَشکها همه از آنجا میجوشد. دوّم این بود که این فراموششدههای جامعه، این بَردگان را حضرت سجّاد (علیه السلام) میآوردند و اینها را اولیاءالله درست میکردند. ما هم باید بگردیم از این روستاها، از غیرِ مُرفّهینِ بیدرد شکار داشته باشیم. به حوزهها بیاوریم که اینها شیخ انصاری میشوند. شیخ انصاری (اعلی الله مقامه الشریف) جُزء فُقرای جامعه بود، جُزء مُستضعفین جامعه بود؛ ولی آن شدند. این هم از کارهای حضرت امام سجّاد (علیه السلام) بود که همهساله بَرده میخریدند و میآوردند و یکسال روی آنها کار میکردند و همهی اینها مُستجاب الدَعوه بودند، همه گروه تَبلیغی حضرت امام سجّاد (علیه الصلاه و السلام) بودند. نکتهی دیگری که حضرت امام سجّاد (علیه السلام) داشت که خیلی مهمّ است، این «صحیفهی سجادیه» است. این دعاهای امام زینالعابدین (علیه الصلاه و السلام) است. ما بیش از این دیگر تَصدیع نمیدهیم.
دعا
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! ظُهورش را در همین زمان قرار بده.
خدایا! توفیق دَرک ظُهور را به ما عنایت بفرما.
خدایا! ما را از مُنتظران واقعی حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) مُقرّر بفرما.
خدایا! قلب مُبارک حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) را همواره از ما راضی بدار.
خدایا! مملکت ما را از شَرّ اَشرار، فتنهی فتنهگَران، تَحریف مُحرّفین و تبلیغات سوء دشمنان ما از طریق ماهوارهها، شبکههای، نُفوذیهای داخلی، این روزنامههای غربگرای خَبیث، جوانان ما و مملکت ما را مُحافظت بفرما.
الها! پروردگارا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم سایهی پُر بَرکت کشتیبان انقلاب، دیدبان نهضت اسلامی، رهبر عزیزمان را با کفایت و کرامت مُستدام بدار.
خدایا! حوزههای علمیّهی ما را حوزههای مَعنوی، اخلاقی، انقلابی، وِلایی، ضدّ سکولاریسم قرار بده.
الها! پروردگارا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم هر بَلایی، هر خَطری انقلاب ما را، کیانِ ما را، استقلال ما را، عزّت و هُویّت شیعی ما را تَهدید میکند دَفع بفرما و شَرّ اَشرار را به خودشان برگردان.
خدایا! شیطان بزرگ و غُدّهی سرطانی مولودِ نامَشروع آن شیطان را نابود بگردان.
خدایا! سُفرهی این حکومتهای بیغیرت مَنطقه را هم جمع بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم لذّت مَعرفت خودت، محبّت خودت و عبادت خودت را به ما بِچشان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه جمعه، آیه ۴٫
«ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ».
[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴٫
«وَ إِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ».
[۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۲٫
[۵] سوره مبارکه نحل، آیه ۱۲۸٫
[۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۳٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ».
[۷] صحیفه سجادیه، بخشی از دعای یازدهم؛ دعای طلب عاقبت نیکو.
«وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیهالسلام بِخَوَاتِمِ الْخَیرِ: یا مَنْ ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ شُکرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکرِک عَنْ کلِّ ذِکرٍ، وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُکرِک عَنْ کلِّ شُکرٍ، وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِک عَنْ کلِّ طَاعَهٍ. فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً مِنْ شُغْلٍ فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلَامَهٍ لَا تُدْرِکنَا فِیهِ تَبِعَهٌ، وَ لَا تَلْحَقُنَا فِیهِ سَأْمَهٌ، حَتَّی ینْصَرِفَ عَنَّا کتَّابُ السَّیئَاتِ بِصَحِیفَهٍ خَالِیهٍ مِنْ ذِکرِ سَیئَاتِنَا، وَ یتَوَلَّی کتَّابُ الْحَسَنَاتِ عَنَّا مَسْرُورِینَ بِمَا کتَبُوا مِنْ حَسَنَاتِنَا وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیامُ حَیاتِنَا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا، وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُک الَّتِی لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَینَا کتَبَهُ أَعْمَالِنَا تَوْبَهً مَقْبُولَهً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَی ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیهٍ اقْتَرَفْنَاهَا. وَ لَا تَکشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ، یوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِک. إِنَّک رَحِیمٌ بِمَنْ دَعَاک، وَ مُسْتَجِیبٌ لِمَنْ نَادَاک».
[۸] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف افتتاح.
«…اللّٰهُمَّ أَذِنْتَ لِى فِى دُعائِکَ وَ مَسْأَلَتِکَ، فَاسْمَعْ یَا سَمِیعُ مِدْحَتِى، وَ أَجِبْ یَا رَحِیمُ دَعْوَتِى، وَ أَقِلْ یَا غَفُورُ عَثْرَتِى، فَکَمْ یَا إِلٰهِى مِنْ کُرْبَهٍ قَدْ فَرَّجْتَها، وَ هُمُومٍ قَدْ کَشَفْتَها، وَ عَثْرَهٍ قَدْ أَقَلْتَها، وَ رَحْمَهٍ قَدْ نَشَرْتَها، وَ حَلْقَهِ بَلاءٍ قَدْ فَکَکْتَها، الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَهً وَ لَا وَلَداً ﴿وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِى الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً﴾؛ الْحَمْدُ لِلّٰهِ بِجَمِیعِ مَحامِدِهِ کُلِّها، عَلَىٰ جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّها. الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَامُضادَّ لَهُ فِى مُلْکِهِ، وَ لَا مُنازِعَ لَهُ فِى أَمْرِهِ. الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَاشَرِیکَ لَهُ فِى خَلْقِهِ، وَ لَا شَبِیهَ لَهُ فِى عَظَمَتِهِ. الْحَمْدُ لِلّٰهِ الْفاشِى فِى الْخَلْقِ أَمْرُهُ وَ حَمْدُهُ، الظَّاهِرِ بِالْکَرَمِ مَجْدُهُ، الْباسِطِ بِالْجُودِ یَدَهُ، الَّذِى لَاتَنْقُصُ خَزائِنُهُ، وَ لَا تَزِیدُهُ کَثْرَهُ الْعَطاءِ إِلّا جُوداً وَ کَرَماً إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْوَهَّابُ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ قَلِیلاً مِنْ کَثِیرٍ، مَعَ حاجَهٍ بِى إِلَیْهِ عَظِیمَهٍ وَ غِناکَ عَنْهُ قَدِیمٌ وَ هُوَ عِنْدِى کَثِیرٌ، وَ هُوَ عَلَیْکَ سَهْلٌ یَسِیرٌ؛ اللّٰهُمَّ إِنَّ عَفْوَکَ عَنْ ذَنْبِى، وَ تَجاوُزَکَ عَنْ خَطِیئَتِى، وَ صَفْحَکَ عَنْ ظُلْمِى، وَ سَتْرَکَ عَلَىٰ قَبِیحِ عَمَلِى، وَ حِلْمَکَ عَنْ کَثِیرِ جُرْمِى عِنْدَ مَا کانَ مِنْ خَطَإى وَ عَمْدِى أَطْمَعَنِى فِى أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَا أَسْتَوْجِبُهُ مِنْکَ الَّذِى رَزَقْتَنِى مِنْ رَحْمَتِکَ، وَ أَرَیْتَنِى مِنْ قُدْرَتِکَ، وَ عَرَّفْتَنِى مِنْ إِجابَتِکَ، فَصِرْتُ أَدْعُوکَ آمِناً، وَ أَسْأَلُکَ مُسْتَأْنِساً لَاخائِفاً وَ لَا وَجِلاً، مُدِلّاً عَلَیْکَ فِیما قَصَدْتُ فِیهِ إِلَیْکَ، فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّى عَتَبْتُ بِجَهْلِى عَلَیْکَ، وَ لَعَلَّ الَّذِى أَبْطَأَ عَنِّى هُوَ خَیْرٌ لِى لِعِلْمِکَ بِعاقِبَهِ الْأُمُورِ، فَلَمْ أَرَ مَوْلىً کَرِیماً أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِیمٍ مِنْکَ عَلَىَّ، یَا رَبِّ، إِنَّکَ تَدْعُونِى فَأُوَلِّى عَنْکَ، وَ تَتَحَبَّبُ إِلَىَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَیْکَ، وَ تَتَوَدَّدُ إِلَىَّ فَلَا أَقْبَلُ مِنْکَ کَأَنَّ لِىَ التَّطَوُّلَ عَلَیْکَ؛ فَلَمْ یَمْنَعْکَ ذٰلِکَ مِنَ الرَّحْمَهِ لِى وَ الْإِحْسانِ إِلَىَّ، وَ التَّفَضُّلِ عَلَىَّ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ، فَارْحَمْ عَبْدَکَ الْجاهِلَ وَجُدْ عَلَیْهِ بِفَضْلِ إِحْسانِکَ إِنَّکَ جَوادٌ کَرِیمٌ…».
[۹] شاه نعمتالله ولی، ترجیعات، ترجیع چهارم.
[۱۰] مفاتیح الجنان، فرازی از مُناجات شعبانیه (مناجات ائمه (علیهم السلام) در ماه شعبان).
«…إِلٰهِى إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنِیرٌ، وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجِیرٌ، وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یَا إِلٰهِى فَلا تُخَیِّبْ ظَنِّى مِنْ رَحْمَتِکَ، وَ لَا تَحْجُبْنِى عَنْ رَأْفَتِکَ. إِلٰهِى أَقِمْنِى فِى أَهْلِ وِلایَتِکَ مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّیادَهَ مِنْ مَحَبَّتِکَ. إِلٰهِى وَ أَلْهِمْنِى وَ لَهاً بِذِکْرِکَ إِلىٰ ذِکْرِکَ، وَ هِمَّتِى فِى رَوْحِ نَجاحِ أَسْمائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ. إِلٰهِى بِکَ عَلَیْکَ إِلّا أَلْحَقْتَنِى بِمَحَلِّ أَهْلِ طاعَتِکَ، وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضاتِکَ، فَإِنِّى لَاأَقْدِرُ لِنَفْسِى دَفْعاً، وَ لا أَمْلِکُ لَها نَفْعاً. إِلٰهِى أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ، وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ فَلاٰ تَجْعَلْنِى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ، وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ. إِلٰهِى هَبْ لى کَمالَ الانْقِطاعِ إِلَیْکَ، وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إِلَیْکَ، حَتَّىٰ تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلىٰ مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ، وَ تَصِیرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ. إِلٰهِى وَ اجْعَلْنِى مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَأَجابَکَ، وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ، فَناجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً؛ إِلٰهِى لَمْ أُسَلِّطْ عَلىٰ حُسْنِ ظَنِّى قُنُوطَ الْأَیاسِ، وَ لَا انْقَطَعَ رَجائِى مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ. إِلٰهِى إِنْ کانَتِ الْخَطایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِى لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّى بِحُسْنِ تَوَکُّلِى عَلَیْکَ. إِلٰهِى إِنْ حَطَّتْنِى الذُّنُوبُ مِنْ مَکارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْیَقِینُ إِلىٰ کَرَمِ عَطْفِکَ. إِلٰهِى إِنْ أَنامَتْنِى الْغَفْلَهُ عَنِ الاسْتِعْدادِ لِلِقائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِى الْمَعْرِفَهُ بِکَرَمِ آلائِکَ…».
[۱۱] الفصول المهمه فی أصول الأئمه (تکمله الوسائل)، جلد ۱، صفحه ۱۵۴.
[۱۲] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹٫
«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ».
[۱۳] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«…وَ قَلْبِی لَکُمْ مُسَلِّمٌ، وَ رَأْیِی لَکُمْ تَبَعٌ، وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّىٰ یُحْیِیَ اللّٰهُ تَعَالىٰ دِینَهُ بِکُمْ، وَ یَرُدَّکُمْ فِی أَیَّامِهِ، وَ یُظْهِرَکُمْ لِعَدْلِهِ، وَ یُمَکِّنَکُمْ فِی أَرْضِهِ، فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَامَعَ غَیْرِکُمْ، آمَنْتُ بِکُمْ، وَ تَوَلَّیْتُ آخِرَکُمْ بِمَا تَوَلَّیْتُ بِهِ أَوَّلَکُمْ، وَ بَرِئْتُ إِلَى اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدائِکُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّیاطِینِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِینَ لَکُمُ، الْجاحِدِینَ لِحَقِّکُمْ، وَ الْمارِقِینَ مِنْ وِلایَتِکُمْ، وَ الْغاصِبِینَ لِإِرْثِکُمُ، الشَّاکِّینَ فِیکُمُ، الْمُنْحَرِفِینَ عَنْکُمْ ، وَ مِنْ کُلِّ وَلِیجَهٍ دُونَکُمْ، وَ کُلِّ مُطاعٍ سِواکُمْ، وَ مِنَ الْأَئِمَّهِ الَّذِینَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ، فَثَبَّتَنِیَ اللّٰهُ أَبَداً مَا حَیِیتُ عَلَىٰ مُوالاتِکُمْ وَ مَحَبَّتِکُمْ وَ دِینِکُمْ، وَ وَفَّقَنِی لِطاعَتِکُمْ، وَ رَزَقَنِی شَفاعَتَکُمْ؛ وَ جَعَلَنِی مِنْ خِیارِ مَوالِیکُمُ التَّابِعِینَ لِما دَعَوْتُمْ إِلَیْهِ، وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثارَکُمْ، وَ یَسْلُکُ سَبِیلَکُمْ، وَ یَهْتَدِی بِهُداکُمْ، وَ یُحْشَرُ فِی زُمْرَتِکُمْ، وَ یَکِرُّ فِی رَجْعَتِکُمْ، وَ یُمَلَّکُ فِی دَوْلَتِکُمْ، وَ یُشَرَّفُ فِی عافِیَتِکُمْ، وَ یُمَکَّنُ فِی أَیَّامِکُمْ، وَ تَقَرُّ عَیْنُهُ غَداً بِرُؤْیَتِکُمْ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مالِی، مَنْ أَرادَ اللّٰهَ بَدَأَ بِکُمْ، وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ، وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ، مَوالِیَّ لَاأُحْصِی ثَناءَکُمْ، وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ کُنْهَکُمْ، وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَکُمْ، وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْیارِ، وَ هُداهُ الْأَبْرارِ، وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ؛ بِکُمْ فَتَحَ اللّٰهُ، وَ بِکُمْ یَخْتِمُ، وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِهِ، وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ، وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ، وَ عِنْدَکُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ، وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلائِکَتُهُ، وَ إِلىٰ جَدِّکُمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِینُ، آتاکُمُ اللّٰهُ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ…».
[۱۴] سوره مبارکه انسان، آیه ۹٫
[۱۵] سوره مبارکه انسان، آیه ۷٫
«یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا».
[۱۶] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰٫
«مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَ مَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ».
[۱۷] إعلام الوری بأعلام الهدی، جلد ۱، صفحه ۴۲۲٫
«و رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ بِإِسْنَادِهِ، عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: «لَمَّا حَضَرَتِ اَلْحَسَنَ اَلْوَفَاهُ قَالَ: یَا قَنْبَرُ اُنْظُرْ هَلْ ترى من وَرَاءَ بَابِکَ مُؤْمِناً مِنْ غَیْرِ آلِ مُحَمَّدٍ ؟ فَقَالَ: اَللَّهُ و رَسُولُهُ و اِبْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ، قَالَ: اِمْضِ فَادْعُ لِی مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ . قَالَ: فَأَتَیْتُهُ، فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَیْهِ قَالَ: هَلْ حَدَثَ إِلاَّ خَیْرٌ؟ قُلْتُ: أَجِبْ أبا محمد . فَعَجَّلَ عَلَى شِسْعِ نَعْلِهِ فَلَمْ یُسَوِّهِ، فَخَرَجَ مَعِی یَعْدُو، فَلَمَّا قَامَ بَیْنَ یَدَیْهِ سَلَّمَ فَقَالَ لَهُ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : اِجْلِسْ فَلَیْسَ مثلک یغیب عن سماع کلام یحیى بِهِ اَلْأَمْوَاتُ و یَمُوتُ بِهِ اَلْأَحْیَاءُ، کُونُوا أَوْعِیَهَ اَلْعِلْمِ و مَصَابِیحَ اَلدُّجَى، فَإِنَّ ضَوْءَ اَلنَّهَارِ بَعْضُهُ أَضْوَأُ مِنْ بَعْضٍ، أ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ و جَلَّ جَعَلَ وُلْدَ إِبْرَاهِیمَ أَئِمَّهً و فَضَّلَ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ و آتَى دَاوُدَ زَبُوراً ، و قَدْ عَلِمْتَ بِمَا استأثر [به] مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و آلِهِ و سلّم. یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ ، إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ اَلْحَسَدَ، و إِنَّمَا وَصَفَ اَللَّهُ تَعَالَى بِهِ اَلْکَافِرِینَ فَقَالَ: کُفّٰاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مٰا تَبَیَّنَ لَهُمُ اَلْحَقُّ و لَمْ یَجْعَلِ اَللَّهُ لِلشَّیْطَانِ عَلَیْکَ سلطانا. یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ ، أ لاَ اخبرک بِمَا سَمِعْتُ مِنْ أَبِیکَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِیکَ؟ قال: بلى. قال: سمعت أباک یقول یوم البصره : مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَبَرَّنِی فِی اَلدُّنْیَا و اَلْآخِرَهِ فَلْیَبَرَّ مُحَمَّداً وَلَدِی. یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ ، لَوْ شِئْتُ أَنْ اخبرک و أنت نطفه فی ظهر أبیک لأخبرتک. یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ ، أ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ بَعْدَ وَفَاهِ نَفْسِی و مُفَارَقَهِ رُوحِی جِسْمِی إِمَامٌ مِنْ بَعْدِی، و عِنْدَ اَللَّهِ فِی اَلْکِتَابِ وراثه من النبیّ أَضَافَهَا اَللَّهُ لَهُ فِی وراثه أبیه و امّه، عَلِمَ اَللَّهُ أَنَّکُمْ خِیَرَهُ خَلْقِهِ فَاصْطَفَى مِنْکُمْ مُحَمَّداً و اِخْتَارَ مُحَمَّدٌ عَلِیّاً و اِخْتَارَنِی عَلِیٌّ لِلْإِمَامَهِ و اِخْتَرْتُ أَنَا اَلْحُسَیْنَ. فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ: أَنْتَ إِمَامِی و سَیِّدِی أَلاَ و إِنَّ فِی رَأْسِی کَلاَماً لاَ تَنْزِفُهُ اَلدِّلاَءُ، و لاَ تُغَیِّرُهُ نَغْمَهُ اَلرِّیَاحِ، کَالْکِتَابِ اَلْمُعْجَمِ فِی اَلرَّقِّ اَلْمُنَمْنَمِ أَهُمُّ بِإِبْدَائِهِ فَأَجِدُنِی سُبِقْتُ إِلَیْهِ سَبْقَ اَلْکِتَابِ اَلْمُنْزَلِ و مَا جَاءَتْ بِهِ اَلرُّسُلُ، و إِنَّهُ لَکَلاَمٌ یَکِلُّ بِهِ لِسَانُ اَلنَّاطِقِ و یَدُ اَلْکَاتِبِ، حَتَّى لاَ یَجِدَ قَلَماً، و یُؤْتَوْا بِالْقِرْطَاسِ حُمَماً و لاَ یَبْلُغُ فَضْلَکَ، و کَذَلِکَ یَجْزِی اَللَّهُ اَلْمُحْسِنِینَ و لاٰ قُوَّهَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ، اَلْحُسَیْنُ أَعْلَمُنَا عِلْماً، و أَثْقَلُنَا حِلْماً، و أَقْرَبُنَا مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ رَحِماً، کَانَ إماما قَبْلَ أَنْ یُخْلَقَ، و قَرَأَ اَلْوَحْیَ قَبْلَ أَنْ یَنْطِقَ، و لَوْ عَلِمَ اَللَّهُ أَنَّ أَحَداً خَیْراً مِنَّا ما اصطفى مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و آلِهِ و سلّم، فَلَمَّا اِخْتَارَ مُحَمَّداً اِخْتَارَ محمد عَلِیّاً إِمَاماً و اِخْتَارَکَ عَلِیٌّ بَعْدِهِ و اِخْتَرْتَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بعدک، سلّمنا و رَضِینَا بِمَنْ هُوَ اَلرِّضَى و بِمَنْ نَسْلَمُ بِهِ مِنَ اَلْمُشْکِلاَتِ».
[۱۸] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«…أَشْهَدُ أَنَّ هٰذَا سابِقٌ لَکُمْ فِیما مَضىٰ، وَ جارٍ لَکُمْ فِیما بَقِیَ، وَ أَنَّ أَرْواحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طِینَتَکُمْ واحِدَهٌ، طابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ، خَلَقَکُمُ اللّٰهُ أَنْواراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتّىٰ مَنَّ عَلَیْنا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ، وَ جَعَلَ صَلاتَنا عَلَیْکُمْ، وَ مَا خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ، طِیباً لِخَلْقِنا، وَ طَهارَهً لِأَنْفُسِنا، وَ تَزْکِیَهً لَنا، وَ کَفَّارَهً لِذُنُوبِنا، فَکُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِینَ بِفَضْلِکُمْ، وَ مَعْرُوفِینَ بِتَصْدِیقِنا إِیَّاکُمْ؛ فَبَلَغَ اللّٰهُ بِکُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُکَرَّمِینَ، وَ أَعْلَىٰ مَنازِلِ المُقَرَّبِینَ، وَ أَرْفَعَ دَرَجاتِ الْمُرْسَلِینَ، حَیْثُ لَایَلْحَقُهُ لاحِقٌ، وَ لَا یَفُوقُهُ فائِقٌ، وَ لَا یَسْبِقُهُ سابِقٌ، وَ لَا یَطْمَعُ فِی إِدْرَاکِهِ طامِعٌ، حَتَّىٰ لَایَبْقَىٰ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ، وَ لَا صِدِّیقٌ، وَ لَا شَهِیدٌ، وَ لَا عالِمٌ، وَ لَا جاهِلٌ، وَ لَا دَنِیٌّ، وَ لَا فاضِلٌ، وَ لَا مُؤْمِنٌ صالِحٌ، وَ لَا فاجِرٌ طالِحٌ، وَ لَا جَبَّارٌ عَنِیدٌ، وَ لَا شَیْطانٌ مَرِیدٌ، وَ لَا خَلْقٌ فِیما بَیْنَ ذٰلِکَ شَهِیدٌ…».
[۱۹] إعلام الوری بأعلام الهدی، جلد ۱، صفحه ۴۲۲٫
[۲۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۷٫
«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ».
[۲۱] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳٫
«وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَ أَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَ آتِینَ الزَّکَاهَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا».
[۲۲] سوره مبارکه یوسف، آیه ۲۴٫
«وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَ هَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ کَذَٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ».
[۲۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۱٫
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ».
[۲۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۸۲٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ ۚ وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۚ وَ لَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا ۚ فَإِنْ کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ ۚ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِکُمْ ۖ فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ ۚ وَ لَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا ۚ وَ لَا تَسْأَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهَادَهِ وَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا ۖ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَهً حَاضِرَهً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا ۗ وَ أَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ ۚ وَ لَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَ لَا شَهِیدٌ ۚ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ ۗ وَ اتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ ۗ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».
[۲۵] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش ۱۶۴.
[۲۶] تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۱۵-۳۱۶ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۹۱-۳۹۲ (با مختصر تفاوت). / گردآوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص ۳۸۹٫
«یا عَبّاسُ! اِرْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ ـ یا أَخِی ـ حَتّى تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ: ما لَکُمْ؟ وَ ما بَدالَکُمْ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمّا جاءَ بِهِمْ. اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلى غُدْوَه وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّهَ لَعَلَّنا نُصَلِّىَ لِرَبِّنَا اللَّیْلَهَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاهَ لَهُ وَ تِلاوَهَ کِتابِهِ وَ کَثْرَهَ الدُّعاءِ وَ الاِسْتِغْفارِ».
[۲۷] سوره مبارکه نجم، آیه ۳٫
[۲۸] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«…آتاکُمُ اللّٰهُ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ، طَأْطَأَ کُلُّ شَرِیفٍ لِشَرَفِکُمْ، وَ بَخَعَ کُلُّ مُتَکَبِّرٍ لِطاعَتِکُمْ، وَ خَضَعَ کُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِکُمْ، وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لَکُمْ، وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکُمْ، وَ فازَ الْفائِزُونَ بِوَلایَتِکُمْ، بِکُمْ یُسْلَکُ إِلَى الرِّضْوانِ، وَ عَلَىٰ مَنْ جَحَدَ وِلایَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمٰنِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی، ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ أَسْماؤُکُمْ فِی الْأَسْماءِ، وَ أَجْسادُکُمْ فِی الْأَجْسادِ، وَ أَرْواحُکُمْ فِی الْأَرْواحِ، وَ أَنْفُسُکُمْ فِی النُّفُوسِ، وَ آثارُکُمْ فِی الْآثارِ، وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ؛ فَمَا أَحْلَىٰ أَسْماءَکُمْ، وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ، وَ أَعْظَمَ شَأْنَکُمْ، وَ أَجَلَّ خَطَرَکُمْ، وَ أَوْفَىٰ عَهْدَکُمْ، وَ أَصْدَقَ وَعْدَکُمْ، کَلامُکُمْ نُورٌ، وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ، وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَىٰ، وَ فِعْلُکُمُ الْخَیْرُ، وَ عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ، وَ شَأْنُکُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ، وَ قَوْلُکُمْ حُکْمٌ وَ حَتْمٌ، وَ رَأْیُکُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ، إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْواهُ وَ مُنْتَهاهُ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، کَیْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنائِکُمْ، وَ أُحْصِی جَمِیلَ بَلائِکُمْ، وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللّٰهُ مِنَ الذُّلِّ، وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ، وَ أَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ، وَ مِنَ النَّارِ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللّٰهُ مَعالِمَ دِینِنا، وَ أَصْلَحَ مَا کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا، وَ بِمُوالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَهُ، وَ عَظُمَتِ النِّعْمَهُ، وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَهُ…».
[۲۹] کلیات حدیث قدسی، جلد ۱، صفحه ۷۰۹.
«وَ رَوَى اَلْحَافِظُ اَلْبُرْسِیُّ قَالَ: وَرَدَ فِی اَلْحَدِیثِ اَلْقُدْسِیِّ عَنِ اَلرَّبِّ اَلْعَلِیِّ أَنَّهُ یَقُولُ: عَبْدِی أَطِعْنِی أَجْعَلْکَ مِثْلِی، أَنَا حَیٌّ لاَ أَمُوتُ أَجْعَلُکَ حَیّاً لاَ تَمُوتُ، أَنَا غَنِیٌّ لاَ أَفْتَقِرُ أَجْعَلُکَ غَنِیّاً لاَ تَفْتَقِرُ، أَنَا مَهْمَا أَشَاءُ یَکُونُ أَجْعَلُکَ مَهْمَا تَشَاءُ یَکُونُ».
[۳۰] عده الداعی و نجاح الساعی، جلد ۱، صفحه ۳۱۰.
«وَرَدَ فِی اَلْحَدِیثِ اَلْقُدْسِیِّ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا غَنِیٌّ لاَ أَفْتَقِرُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ غَنِیّاً لاَ تَفْتَقِرُ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَیٌّ لاَ أَمُوتُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ حَیّاً لاَ تَمُوتُ یَا اِبْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِشَیْءٍ کُنْ فَیَکُونُ».
[۳۱] جابر بن یزید بن حارث جُعْفی از تابعان و مشاهیر فقها، محدثان و مفسران شیعه و از اصحاب برجسته امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) است. جابر بنا بر گزارش منابع، دارای مقام و منزلت والایی بوده و دارای کتابهایی است. وی در جایگاه راوی احادیث از جانب شیعیان و اهل سنت مورد مدح و طعن قرار گرفته است. وفات او را سال ۱۲۸ قمری گفتهاند. در میان عالمان رجالی شیعه و سنی، جابر به علت اعتقادات مذهبی هم مدح و هم ذم شده است. نجاشی در وثاقت او شک کرده و او را مختلط میداند. شیخ مفید، او را از عالمانی میداند که ذم و طعنی درباره وی نیست. طوسی از ثقه بودن وی سخنی به میان نیاورده است ابن غضائری جابر را ثقه دانسته، ولی همه کسانی را که جابر از آنها روایت کرده، ضعیف شمرده است. ابن داوود حلی او را در زمره مجروحین حدیثی ذکر کرده است. حر عاملی، حسین نوری و سید ابوالقاسم خویی او را توثیق کرده و در صدد توجیه اقوال عالمان پیش از خود بر آمدهاند. خویی علاوه بر توثیق جابر، او را دارای جلالت و منزلتی عظیم دانسته که محرم اسرار و مورد لطف و عنایت امامین صادقین (علیه السلام) بوده است. یعقوبی، وی را در زمره فقهای دوران امویان و عباسیان ذکر میکند. ابن شهر آشوب، وی را از خواص اصحاب امام صادق (علیه السلام) و باب امام باقر (علیه السلام) میشمرد. در میان شرححالنویسان سنی، برخی جابر را توثیق کردهاند. ولی بیشتر آنها به علت اعتقادات مذهبی نظیر رجعت، غلو و اینکه از اصحاب عبدالله بن سبا بوده، او را ضعیف شمردهاند. ابن سعد درباره جایگاه اجتماعی و فقهی وی مینویسد: هر گاه قاضی خالد بن عبدالله قَسری در کوفه قضاوت میکرد، جابر در کنار او مینشست. ترمذی درباره دانش حدیثی وی میگوید: اگر جابر نبود، کوفه از حدیث خالی میشد. ابن ابی حاتم رازی روایتی را نقل میکند که سفیان ثوری گفته است باتقواتر از جابر در حدیث ندیدم. ابن حجر عسقلانی گفته جابر گاهی احادیث نادر و منحصر بهفرد روایت میکرد و از این رو بزرگان اهل سنت روایت کردن از او را بر خود لازم میدیدند.
[۳۲] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
[۳۳] ابنقولویه، کاملالزیارات، ۱۳۵۶ ق، ص ۵۳.
«حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ، أَحَبَّ اَللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً، حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ اَلْأَسْبَاطِ».
[۳۴] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷٫
«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ».
پاسخ دهید