محدوده توانایى و قدرت شیطان و جن چیست و تا چه اندازهاى میتوانند براى انسانها مزاحمت ایجاد کنند؟
واژه شیطان و جن بارها و در موارد متعدد در قرآن ذکر شده است و سورهاى به نام جن نازل گردیده است.
شیطان اسم عام (اسم جنس) است که به هر موجود موذى و منحرف کننده و سرکش، خواه انسان باشد و یا غیر انسان، اطلاق میشود، و ابلیس اسم خاص (علم) است و نام آن شیطانى است که آدم را فریب داد و اکنون هم با لشکر خود در کمین آدمى است.
جن در لغت به معناى پوشیدگى و پنهانى است و بر موجودى اطلاق میشود که از آتش آفریده شده، مادى است و داراى روح و بدن میباشد. این موجود، مکلف و مسئول است و میتواند مؤمن یا کافر و یا… باشد.
برخى افکارشان پر از تصورات و اوهام و داستانهاى اغراقآمیز درباره جن است و همه را باور دارند و در مقابل گروهى به کلى منکر وجود جن هستند و حتى قضایاى واقعى را نیز اسطوره و خرافهاى بیش نمیدانند.
از آیات و روایات اسلامى استفاده میشود که جنیان، موجوداتى قدرتمند هستند. به عنوان نمونه؛ در سوره نمل، آیه ۳۹ اشاره میشود که حضرت سلیمان(ع) ادعاى عفریت جنى را تکذیب نکرده است، لیکن باید توجه داشت وجود چنین مطالبى باعث نمیشود که افرادى ادعا کنند، جنیان بر همه کارها توانمندند و حتى جریانهاى شرک آلود را بپذیرند؛ زیرا بدون اذن الهى هیچ موجودى نمیتواند منشأ اثر باشد، از اینرو؛ قدرت شیطان بر اضلال و گمراهى فقط شامل کسانى میشود که از دایره بندگى و توحید بیرون رفته و تمایل به شیطان و القائات او پیدا کنند؛ چنانچه خود شیطان گفته: من بر بندگان مخلص خدا تسلطى ندارم (فبعزتک لاغوینّهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین). افزون بر این قدرت شیطان بر انسان در محدوده وسوسه و القائات است و هرگز سبب سلب اختیار از انسان نیست؛ زیرا تجرد شیطان، تجرد مثالى و خیالى است و به مرحله مخلصان که مقام عقلى و شامخ انسان کامل است، راه ندارد. بله اطاعت از نفس اماره زمینه را براى تسلط و نفوذ شیطان فراهم میسازد و به تدریج انسان را در دام شیطان قرار داده و به ضلالت و تباهى میکشاند و تنها راه نجات از وسوسه و القائات و انحرافات، توجه به خدا و خضوع در درگاه ربوبى میباشد؛ خداوند متعال میفرماید: «ان عبادى لیس لک علیهم سلطان».
پاسخ تفصیلی
ابتدا به بررسى واژههاى شیطان و جن و ارتباط مفهوم شیطان و جن و حدود تسلط شیطان میپردازیم:
مفهوم واژه شیطان و جن
«شیطان» به معناى دور شده و متمرّد میباشد. این کلمه به صورت مفرد هفتاد و یک بار و به صورت جمع (شیاطین) هیجده بار در قرآن مجید آمده است.
معناى لغوى: به عقیده طبرسى و راغب و ابن اثیر و دیگران «نون» شیطان، اصلى و جزو کلمه است؛ یعنى از ماده «شطن یشطن» میباشد. «شطن»؛ به معناى دور شدن است (شطن عنه اى بَعُد) بنابراین، شیطان به معناى دور شده از خیر است.[۱] از آیات و روایات استفاده میشود که شیطان از جنّیان است.[۲]
باید توجه داشت که شیطان اسم عام (اسم جنس) است، در حالى که «ابلیس» اسم خاص (علم) میباشد و به عبارت دیگر؛ شیطان به هر موجود موذى و منحرف کننده و طاغى و سرکش، خواه انسانى یا غیر انسانى، میگویند و ابلیس نام آن شیطانى است که آدم را فریب داد و اکنون هم با لشکر و جنود خود در کمین آدمیان است.[۳]
واژه جن: این کلمه بیست و دو بار در قرآن مجید آمده است. «جن» در لغت به معناى پوشیدگى و پنهانى است و از آتش[۴] و یا آمیختهاى از آتش[۵] آفریده شده است. جن در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده که به اقتضاى طبیعتش از حواس بشر پوشیده میباشد و در شرایط عادى، قابل درک حسى نیست. او مانند انسان، مکلف است و در آخرت برانگیخته میشود. او میتواند مطیع یا عاصى، مؤمن یا مشرک و… باشد.[۶]
ملاصدرا ماهیت جن را اینگونه توصیف میکند: «جن را وجودى در این جهان حس، و وجودى در جهان غیب و تمثیل (عالم مثال) است. اما وجودشان در این جهان، همانگونه که بیان شد هیچ جسمى که آنرا نوعى از لطافت و اعتدال باشد نیست جز آنکه را روحى در خور آن، و نفسى که از مبدأ فعال بر آن افاضه شده است، می باشد و ممکن است که علت ظهور و صورت پنهانى (جنّى) در برخى از اوقات، آن باشد که آنان بدنهاى لطیفى دارند که در لطافت و نرمى متوسط بوده و پذیراى جدایى و گرد آمدن است و چون گرد آمده و متکاثف شده قوام آن ستبر شده و مشاهده میگردد. و چون جدا گشت، قوامش نازک و جسمش لطیف گشته و از دیدگان پنهان میگردد؛ مانند هوا که چون تکاثف یافته و به صورت ابر در آمد مشاهده میگردد و چون به لطافت خود بازگشت دیده نمیگردد…».[۷] جن همانند انسان داراى روح و بدن است و داراى شعور و اراده و حرکت میباشد. برخى از آنها مرد و برخى دیگر زن هستند، تولید مثل میکنند و مکلف و مسئول میباشند. در زندگى آنان مرگ و زندگى جریان دارد و از ایمان و کفر برخوردار میباشند.
ارتباط مفهوم جن و شیطان
شیطان در معناى اصلى گویا مفهوم وصفى دارد و به معناى «شریر» است. در قرآن عزیز، شیطان به همین معنا استعمال شده است، اما گاهى در مورد خود ابلیس و گاه با معناى عام در مورد هر موجود شریرى که شرارت در او «ملکه راسخ» گردیده، به کار رفته است. حتى در قرآن تصریح شده که ممکن است شیطان از جن یا از انس باشد.[۸]
در میان شیاطین جن فرد ممتازى وجود دارد که در شیطنت مقام عالى دارد و او ابلیس است. در مورد ابلیس در قرآن مباحث زیادى وجود دارد و از جمله به جن بودن او تصریح شده است.[۹]
حدود تسلط شیطان
در کیش ثنویت ایران قدیم اهریمن خالق مطلق بدیها و شرور و آفات و موجودات زیانآور از قبیل مار، عقرب و غیره است. ممکن است بعضى خیال کنند شیطان در قرآن و اسلام مرادف اهریمن در عقیده ایران باستان است. ولى این اشتباه محض است شیطان و جن نقشى در کار خلقت ندارند. خالق تمام اشیا خداوند است و کسى جز خدا در کار خلقت و تدبیر آن استقلالى ندارد؛ قرآن در ذم و ردّ چنین افکار باطل فرموده: «و جعلوا لله شرکاء الجن و خلقهم و خرقوا له بنین و بناتٍ بغیر علم سبحانه و تعالى عما یصفون».[۱۰]
حدود تسلط شیاطین وسوسه قبلى و دعوت[۱۱] و بهتر نمایاندن بدیها و بالعکس است و جز این تسلطى ندارند و کسى را به انجام کارى مجبور نمیکنند و در قرآن مجید هر چه در مورد کار آنها گفته شده، به همین اصل بر میگردد.[۱۲]
البته هم فرشتگان و هم جنیان، سهمى از قدرت دارند و بر انسان نازل میشوند. تنزل فرشتگان اختصاصى به حالت احتضار ندارد، بلکه در غیر حالت احتضار اگر کسى «الله» بگوید و روى گفته خود ایستادگى کند، فرشتگان بر او نازل میشوند.[۱۳] جن نیز داراى محدودهاى از قدرت است. از جمله میتواند با سرعت زیاد کارهاى خارق العاده انجام دهد. جن گرچه از نظر قدرت فکرى ضعیف است ولى قدرت تحریکى او زیاد است، او میتواند بار سنگینى را در کمترین زمان جابهجا کند. درک او، درکى عقلى و قوى نیست و حداکثر خیالى و وهمى است و از آیات قرآن مادى بودن جن (مانند انسان) استفاده میشود. در داستان حضرت سلیمان(ع) وقتى عفریتى از جن مدعى میشود که میتواند تخت بلقیس را به نزد سلیمان آورد پیش از آنکه از مجلسش برخیزد،[۱۴] حضرت سلیمان آن جن را تکذیب نمیکند؛ اگر چه در قرآن نیامده است که آن جن تخت را آورد.[۱۵] جن و شیاطین جن ممکن است کارهایى؛ مانند: گوش فرادادن به قرآن و… نیز انجام دهند.
راه نفوذ شیطان
شیطان از جهتهاى گوناگون به انسان تهاجم میکند، گاهى از پیش رو و گاهى از پشت سر و زمانى از راست و زمانى هم از چپ «ثمّ لآتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن أیمانهم و عن شمائلهم».[۱۶]
مهمترین تسلط پس از تهاجم و نزدیک شدن به انسان، تصرف در اندیشه و خیال آدمى است.[۱۷] در واقع شیطان کمینگاههاى متعددى دارد که به برخى از آنها اشاره میکنیم:
۱٫ گاهى در حوزه تعبّد کمین میکند تا انسان را از تعبد خارج سازد، او میکوشد انسان اعمالش را بر اساس وحى انجام ندهد؛ بلکه به میل خود عمل کند و حال آنکه در حوزه تعبد، انسان عبد خداست و تمام کارهاى خود را بر اساس وحى الهى انجام میدهد.
۲٫ گاهى کمینگاه او حوزه تعقل است. کارى میکند تا انسان در مقام فکر و اندیشه، به جاى اینکه معارف الهى را با برهان تحلیل کند و آنها را با یقین بفهمد و بپذیرد، برهان نما را به جاى برهان واقعى بنشاند و از تعقل ناب محروم شود.
۳٫ گاهى در حوزه شهود کمین میکند، حوزهاى که انسان حقایق جهان ربوبى را آنگونه که هست، با دل و بدون وساطت لفظ و مفهوم و استدلال مشاهده میکند. شیطان کمین میکند تا واقع را آنطور که هست مشاهده نکند یا چنین راهى را انکار کند. در واقع شیطان نخست شهود، آنگاه اندیشه و سپس عمل را منحرف میکند.[۱۸]
از آیات و روایات معصومان(ع) استفاده میشود که شیطان و جنود او تنها بر کسانى تسلط و نفوذ پیدا میکنند که از مسیر بندگى خدا خارج میشوند و در اثر غفلت به خودپرستى و هواپرستى دچار میگردند و زمینه نفوذ شیطان را فراهم میسازند و گرنه بندگان صالح و مخلص خدا از کید و تسلط شیطان ایمن هستند. چنانکه در برخى آیات خود شیطان به این واقعیت اعتراف نموده است: «قال فبعزّتک لأغوینّهم اجمعین، الّا عبادک منهم المخلصین».[۱۹] زیرا تجرّد شیطان، تجرّد مثالى و خیالى است و از تجرد تام عقلى برخوردار نمیباشد. از اینرو؛ به مرحله و مقام عقلى و شامخ انسان کامل و مخلص راه ندارد و نمیتواند در قوه عاقله و عقل عملى او تأثیر بگذارد. او لایق هیچیک از این دو مرحله نبوده و در مرحلهاى پایینتر قرار دارد. البته همیشه در کمین بوده و نسبت به انسانهاى کامل هم طمع دارد.
مردم عوام خرافات زیادى درباره جن ساختهاند که با عقل و منطق جور در نمیآید؛ مثلاً اگر یک ظرف آب داغ بریزید، آنها خانههایى را به آتش میکشند، موجودى موذى و پرآزارند، بدرفتار و کینه توز و… در حالی که اگر موضوع وجود جن از این خرافات پیراسته شود اصل مطلب کاملاً قابل قبول است؛ چرا که هیچ دلیلى بر انحصار موجودات زنده به آنچه ما میبینیم، نداریم بلکه موجودات غیر محسوس به مراتب بیشترند… در روایتى از پیامبر(ص) وارد شده که فرمود: «خلق الله الجن خمسه اصناف کالرّیح فى الهواء و صنف حیات و صنف عقارب، و صنف حشرات الارض و صنف کبنى آدم الحساب و العقاب».[۲۰]
آنگونه که از نقل تاریخ و قضایا به نظر میرسد، از گذشته تا به امروز دلها و تصورات بسیارى از مردم از توهمات و داستانهاى مربوط به جن پر بوده، به طورى که گروهى به کلى منکر آن هستند و خرافهاى بیش نمیدانند و از جانب دیگر، برخى افکارشان از تصورات و خاطرات و داستانهاى اغراقآمیز جن پرشده است و میتوان گفت که هر دو گروه راه افراط را پیش گرفتهاند. دین مبین اسلام حقیقت آنرا ثابت میداند و تصورات واهى را در مورد جن تصحیح میکند و اوهام و خرافات را از افکار و دلها میزداید و دلها را از سلطه توهمات آزاد میگرداند. از اینرو؛ سورهاى را در قرآن به بیان ویژگیهاى آن اختصاص داده است.[۲۱]
یادآورى این نکته ضرورى است که: در نظام هستى، وجود تمام اشیا خواه فرشته، جن و انسان و سایر موجودات محسوس و غیر محسوس از ناحیه خداست و تنها مؤثریت آنها هم به اذن الهى بوده و محدودهاى معین دارد.
خداوند همواره در کلام نورانى قرآن مجید متذکر شده که به اسباب مادى و غیر مادى استقلالى ندارند، حیات و مرگ، سود و زیان و… همه در ید قدرت خداست و باید در تمام حالات به یاد او بود و به او توکل نمود و به او پناه برد که در این صورت هیچ موجودى نمیتواند آسیبى برساند: «ا… و لیس بضارّهم شیئاً الا باذن الله»[۲۲] و درباره شیاطین جن و انس هم هشدار داده است و فرموده: مبادا به سوى آنها تمایل پیدا کنید شیطان دشمن خدا و دشمن آشکار شماست و خود شیطان قسم خورده که انسانها را گمراه کند. البته قدرت شیطان در محدوده وسوسه و القائات اوست و هرگز سبب سلب اختیار از انسان نیست. بله محور اندیشههاى شیطانى نفس اماره است، در واقع نفس اماره به منزله عامل نفوذى براى شیطان محسوب میشود: «و ما انسان را آفریدهایم و میدانیم که نفس او چه وسوسهاى به او میکند، و ما از شاهرگ (او) به او نزدیکتریم».[۲۳] همانگونه که خداوند تبارک و تعالى میفرماید: «در حقیقت، تو را بر بندگان من تسلطى نیست مگر کسانى از گمراهان که تو را پیروى میکنند».[۲۴]
منابعی برای مطالعه:
شبلى، بدر الدین بن عبدالله، غرایب و عجایب الجن، ترجمه و تحقیق و تعلیق از: ابراهیم محمد الجمل.
رجالى، علیرضا، جن و شیطان، تهران، نشر نبوغ.
اعداد زاربن شاه زالدین، الجن فى الکتاب و السّنه، بیروت، ۱۹۹۶م.
مهنّا، عبدالامیر على، الجن فى القرآن و السنه، بیروت، چاپ ۱۹۹۲م.
رفاعى، عبدالرحمن محمد، الجن بین الاشارات القرانیه و علم الفیزیاء، چاپ ۱۹۹۷م.
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. قرشى، سید على اکبر ، قاموس قرآن، واژه «شطن».
[۲]. کهف، ۵۱: «فسجدوا الا ابلیس کان من الجن».
[۳]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۹، ص ۱۹۲.
[۴]. حجر، ۲۷: «و الجانَّ خلقناه من قبلُ من نارالسموم»؛ و جان را از پیش، از آتش زهرآگین آفریدیم.
[۵]. رحمن، ۱۵: «و خلق الجان من مارج من نار»؛ و جن را از آمیختهاى از آتش آفریدیم.
[۶]. قاموس قرآن، واژه «جن».
[۷]. عباسى، ابراهیم، داستانهاى شگفت درباره جن، ص ۲۵.
[۸]. انعام، ۱۱۲.
[۹]. کهف، ۵۰؛ ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقى، معارف قرآن، ص ۲۹۸.
[۱۰]. انعام، ۱۰۰.
[۱۱]. ابراهیم، ۲۲: «ماکان لى علیکم من سلطان الاّ ان دعوتک…»؛ هرچند کارهاى دیگرى هم در حیطه قدرت شیطان قرار میگیرد که از برخى آیات استفاده میشود؛ مانند: زینت دادن کارهاى بد در نظر انسانها، مشارکت در اموال و اولاد، وعده دادن، ایجاد فراموشى در انسان و… .
[۱۲]. قاموس قرآن، واژه «شیطان».
[۱۳]. فصلت، ۳۰.
[۱۴]. نمل، ۳۰ – ۴۰.
[۱۵]. جوادى آملی، عبدالله، تفسیر موضوعى، ج ۱، ص ۱۱۹.
[۱۶]. اعراف، ۱۷.
[۱۷]. تسنیم، ج ۳، ص ۳۹۳.
[۱۸]. تفسیر موضوعى، ج ۱۲، ص ۴۰۰.
[۱۹]. سوره ص، ۸۳.
[۲۰]. تفسیر نمونه، ج ۲۹، ص ۱۵۷؛ بحار الأنوار، ج ۶۰، ص ۲۶۸.
[۲۱]. تفسیر فى ظلال القرآن، ج ۶، ص ۲۷ – ۲۸.
[۲۲]. مجادله، ۱۰.
[۲۳]. ق، ۱۶.
[۲۴]. حجر، ۴۲.
پاسخ دهید