- برکت وجود امام جعفر صادق (علیه السّلام) در میان ائمّه
- روش امام صادق (علیه السّلام) در تربیت شاگرد
- عنایات امام صادق (علیه السّلام) به شاگردان خود
- اضطرار در نیاز به امام زمان
- ویژگیهای طلبهی عاشق امام زمان (علیه السّلام)
- امام صادق در عبادت
- جلوهی عشق خدا
- عشق امام صادق (علیه السّلام) به امام زمان (علیه السّلام)
- تأثّر امامان ما در قبال مشکلات شیعیان
- شدّت محبّت امام صادق (علیه السّلام)
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِینَ الْمُسْتَضْعَفِینَ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُذِلَّ الْکَافِرِینَ الْمُتَکَبِّرِینَ الظَّالِمِینَ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ صَاحِبَ الزَّمَانِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه آجَرَکَ اللَّهُ فِی مُصِیبَهِ جَدِّکَ».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».
برکت وجود امام جعفر صادق (علیه السّلام) در میان ائمّه
شهادت جانگذاز علمای عالم، رئیس فقها، رئیس عرفا، رئیس همهی علوم حقّه و علوم رسمی، امام جعفر صادق (علیه السّلام) را به حضور مبارک امام زمان و به شما تسلیت عرض میکنم.
برکت وجود مبارک امام صادق (علیه السّلام) در میان ائمّه (علیهم السّلام) برکت ویژه و خاصّی است. امامان ما همه صادق هستند، همه کاظم هستند، همه رضا هستند، همه جواد هستند، همه هادی هستند، همه زکی هستند، همه باقر هستند، همهی امامان ما نور واحد هستند ولی اینکه میبینید هر کدام به یک لقب مختص شده است حکمتی است که مربوط به مأموریت آن بزرگواران است. صادق بودن امام صادق (علیه السّلام) برای این بود که اساسی را پیریزی کرد که تا قیامت معیاری در دست باشد و مشت منحرفین و اهل باطل را باز کند. این حوزهی امام صادق (علیه السّلام) و تربیت شاگردانی که هم خود عالم بودند و هم مجاهد بودند. در میدان نبرد با اهل باطل در جنگ نرم فرماندهیهای دقیقی داشتند و هر جا میرفتند پیروزی خلق میکردند، موجب سربلندی میشدند.
روش امام صادق (علیه السّلام) در تربیت شاگرد
وجود مبارک امام صادق (علیه السّلام) گروهی را برای مناظر تربیت کرده بود. این برای امروز ما درس است. هشام بن حکم، مؤمن طاق و برخی از شاگردان امام صادق (علیه السّلام) برای این جهت آمادگی کامل داشتند و هر جا میرفتند باطل را مخذول میکردند و مردم را نسبت به آنان روشن مینمودند. خود حضرت صادق (علیه السّلام) هم نسبت به شاگردانی که حقّ مکتب امام صادق (علیه السّلام) را ادا میکردند یعنی با اخلاص آمده بودند، طلبگی کرده بودند، عالم شده بودند امام صادق (علیه السّلام) هم تشویق میکردند و هم فضائل آنها را برجسته میکردند و با علم امامت و قدرت ولایت آنها را حمایت میکردند ولی حضرت نسبت به بعضی از شاگردانی که آمدند و مسیر دیگری را طی میکردند حسّاس بود که مردم آنها را بشناسند و فریب علمای سوء را نخورند.
عنایات امام صادق (علیه السّلام) به شاگردان خود
من چند نمونه از عنایات امام صادق (علیه السّلام) را به نسبت به علمای صالح و تربیتشدگان مکتب حضرت که حضرت نسبت به آنها عنایت خاصّی داشتند و موارد فراوانی هم هستند بیان میکنم. به طور عموم آل اعین، آل زراره، هر کدام از اینها عشیرهای بودند و علمای فراوانی از این طایفه در مکتب امام صادق (علیه السّلام) جرعهنوش بودند و هر کدام چشمهی جوشانی شده بودند که اگر آل زراره و آل اعین نبودند مکتب تشیّع این موقعیت را پیدا نمیکرد. امام صادق (علیه السّلام) از عدّهای از شاگردان خود را به عنوان مخبطین یاد میکند. امام صادق (علیه السّلام) در مورد زید شحّام تجلیلهایی دارند. وقتی او به محضر امام رسید ایشان فرمودند: توبهی خود را تجدید کن و عبادتهای نویی را آغاز کن. عرضه داشت: مولای خبر از مرگ من میدهید؟ حضرت فرمودند آنچه که پیش ما است برای شما بهتر است چه اینکه شما از شیعیان ما هستید. بعد فرمود: من درجهی شما را در بهشت میبینم شما با حارث بن مغیرهی نصر همسایه هستید و در یک درجه قرار دارید.
راجع به سدیر صیرفی که از فقها و بزرگان از شاگردان حضرت امام صادق است و مطالب عاشقانهای که بین امام صادق و امام زمان ما برقرار شد یکی از رسالتهای امام صادق (علیه السّلام) ترویج مهدویت بود و مردم آخر الزّمان را آماده کردند که آنها با امام زمان خود دلی داشته باشند و یاد حضرت را در دل خود آنچنان بپرورانند که یاد حضرت برای اینها قابل تحمّل نباشد. تا به آنجا نرسیم که بیچارهی امام زمان بشویم امام زمان نمیآید.
اضطرار در نیاز به امام زمان
همینطور که «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ»[۲] تا وقتی که انسان مضطرّ واقعی نشود خدای متعال دعای او را اجابت نمیکند آمدن امام زمان اضطرار جامعه را میطلبد. هر گاه جامعه به اینجا رسید که طبیب منحصر برای نجات جامعه امام زمان ما است و غیرتی پیدا کرد که از وقوع این همه ظلم و گناه به ستوه آمد و صرف نظر از نجات بشر وجود امام زمان را «بما هو» یعنی اگر همهی عالم هم بهشت بود ولی امام زمان در میان ما نبود درک میکرد که این زندگی بدون امام زمان صفایی ندارد کما اینکه حالت وجود نازنین امام صادق (علیه السّلام) نسبت به امام زمان چنین حالتی است. او صاحب ولایت مطلقهی کلّیهی الهیه است و از نظر نوری و درجات کمبود و خلأیی ندارد.
ویژگیهای طلبهی عاشق امام زمان (علیه السّلام)
من این مطالب را برای فضلای عزیز که دارند خود را برای ظهور امام زمان آماده میکنند و شاید به برکت شما خدا به خود ما هم عنایت کند. طلبهای که عاشق نباشد طلبهی خوبی نیست. طلبهای که دلش پیش اربابش نباشد نمیتواند طلبهی جامع و مبارکی باشد چون طلبه شاگرد مکتب امام صادق است پس باید با امام صادق (علیه السّلام) تشابهی داشته باشد.
امام صادق در عبادت
امام صادق هنگام عبادت عاشق عبادت بود، وقتی نماز میخواندند گاهی آیات را تکرار میکردند تا حالت صعقه به ایشان دست میداد. عرضه میداشتند یا بن رسول الله این چه حالتی است؟ میفرمود: به حدّی تکرار کردم که از خود گوینده شنیدم، آیات قرآن را از خود خدا شنیدم. میفرمودند: برای بنده حوائجی پیش میآید، حال دعا به من دست میدهد ولی وقتی دست به دعا بر میدارم، خداوند متعال در آن حدّی که باید به من حالت حضور میدهد اصلاً به حاجت خودم توجّهی ندارم، میبینم بودن با او مهمتر از خواستن حاجت و مسئلت نیاز برای من است. وجود مقدّس امام صادق وقتی میخواهند محرم بشوند نمیتوانند «لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ» بگویند. به محض اینکه شروع به گفتن این ذکر میکند گریه راه گلوی ایشان را میبندد و صدا شکسته میشود تا اینکه عرضه میدارند یابن رسول الله بالاخره این مردم منتظر هستند با شما لبّیک بگویند، چرا لبّیک نمیگویید؟ فرمودند: میترسم من لبّیک بگویم و او «لَا لَبَّیْکَ» بگوید.
جلوهی عشق خدا
اینها علامت عشق است. نه اینکه حضرت قصور و تقصیری دارند معلوم است که خدا به او «لَا لَبَّیْکَ» نمیگوید ولی عاشق خود را پیش معشوق هیچ میبیند، همیشه خود را مقصّر میبیند، همیشه حالتی دارد که معشوق او را طرد نکند و بپذیرد. از این جهت حالات امام صادق هم در حج و هم در نماز و هم در دعاها و نیایشها نشانهی «التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللَّهِ» اینها در محبّت خدا تام و تمام بودند و عبادتهای اینها رنگ حبّ خدا داشت، عبادت آنها حبّی بود نه تجارتی و نه خوفی بود. منشأ محبّت امام صادق و ائمّه (علیهم السّلام) حب بود.
عشق امام صادق (علیه السّلام) به امام زمان (علیه السّلام)
یکی از جلوههای محبّت خداوند عشق به کسی است که بنا است دین خدا را در سراسر عالم پیاده کند و شرک را ریشهکن کند. سدیر میگوید: ما بر امام صادق وارد شدیم و با یک صحنهی بسیار رقّتبار مواجه شدیم. دیدیم امام فرش را کنار زدند و روی خاک نشستهاند و مانند یک انسان جوان از دست داده با صدای بلند گریه میکنند و اشک میریزند. هم ساز داشتند و سوز داشتند. با آن سوز و اشک خطاب به کسی که ما او را نمیشناختیم و برای ما تازگی داشت خطاب کردند: «سَیِّدِی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقَادِی»[۳] ای آقای من، ای سیّد من، پنهان زیستی شما من را بیخواب کرده است، راحتی را از من ربوده است. از این قبیل کلماتی که یک عاشق تام و تمام با معشوق بسیار بزرگ خود که خودش در او ذوب شده است اینطور عاشقانه صحبت میکند. با گریهی امام ما نیز به گریه افتادیم و نشستیم و با حضرت همناله شدیم. بعد از حضرت پرسیدیم او چه کسی است که شما او را «سَیِّدِی» خطاب میکنید. فرمودند: صحیفهی جدّم امیر المؤمنین را میدیدم، دوران غیبت فرزندم مهدی را دیدم.
یا بن رسول الله دریای عشق به حضرت مهدی بودی یک جرعه از آن عشق ما و طلبهها و این مردم عنایت کن که ما هم با او نفس بکشیم، با او حرف بزنیم، با او همهی زندگی خود را ادامه بدهیم، یاد امام زمان، آن هم یاد عاشقانه از تعلیمات عملی امام صادق (علیه الصّلاۀ و السّلام) بود و حضرت صادق (علیه السّلام) فرمودند: «رَحِمَ اللَّهُ قَوْماً کَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً کَانُوا دُعَاهً إِلَیْنَا بِأَعْمَالِهِمْ»[۴] این روشی است که طلبههای مکتب امام صادق (علیه السّلام) و همهی مردمی که طلبهی امام صادق هستند، عمر خود را پای منبرها قال الصّادق و قال الباقر شنیدهاند. حضرت دعا میکنند، میفرمایند: خدا رحمت کند قومی را که چراغ بودند، هر جا میرفتند روشنگری میکردند، شبهات را دفع میکردند، انحرافات را افشا میکردند، راه درست را نشان میدادند. علاوه بر اینکه چراغ بودند منار هم بودند. چراغ از نزدیک نگاه میکند داخل چاله نمیافتد ولی گمشدههایی که در بیابان ماندهاند مُنار را میبینند و به سراغ آن میآیند. گفته میشود که یکی از ویژگیهای حضرت علی اکبر امام حسین این بود چون بالای سر در خانهی خود مناری قرار داده بودند و شبها آتش روشن میکردند که اگر نفر در بیابان راه را گم کرد آن منار را ببیند و راه را پیدا کند و به آنجا پناه ببرد «رَحِمَ اللَّهُ قَوْماً کَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً» آنها چه ویژگی داشتند؟ «کَانُوا دُعَاهً إِلَیْنَا بِأَعْمَالِهِمْ» آنها مردم را راغب و عاشق ما میکردند ولی نه با سخن بلکه با عمل. هر کسی آنها را میدید متوجّه میشد اینها عاشق هستند و آنها هم عاشق میشدند، میدید اینها امین و صادق هستند آنها هم امین و صادق میشدند. وجود مقدّس امام صادق (علیه السّلام) وقتی که سدیر و ابن السّلام به زندان افتادند فرمودند: من دعا کردم و خداوند متعال به آنها رحم کرد و به خاطر دعای من آنها را از زندان آزاد کرد. وقتی این شاگرد امام صادق (علیه السّلام) زندانی میشود حضرت (سلام الله علیه) به فکر او است و او را آزاد میکند. وقتی معلّی بن خنیس که از شاگردان ایشان بودند را به شهادت رساندند ایشان تا صبح نخوابیدند و ناله میکردند.
تأثّر امامان ما در قبال مشکلات شیعیان
نمی دانم به امام زمان چه میگذرد، این همه ظلمی که در عربستان و کشورهای مختلف به علما و شاگردان شما میشود. شما وارث همهی مهربانیها هستید. امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: من قاتل معلّی بن خنیس را نفرین کردم و قاتل او تا صبح حیات پیدا نکرد و از دنیا رفت.
در مورد ابن ابی یعفور، عبدالله بن ابی یعفور، امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: به ولادتم از رسول الله سوگند میخورم که من مطیعتر از تو نسبت به پروردگار و رسول الله و امام زمان او کسی را سراغ ندارم. ایشان به مفضّل بن عمر نامه نوشتند و در آن نامه مرقوم فرمودند که بعد از ابن ابی یعفور تو صاحب عهد و میثاق من هستی. تا زمانی که او زنده بود پیمانها عهود و اسرار من پیش ابن ابی یعفور بود ولی او به رحمت خدا واصل گردید و او در بهشت، در درجهی رسول الله و در خانهی پیغمبر جای گرفته است. چنین مقاماتی را شاگردی مکتب امام صادق (علیه السّلام) دارد و چنین حسّاسیتهایی را از امام زمان نسبت به کسانی که سنگرنشین هستند، صادق هستند، یعنی وجود آنها افشای کذب میکند، بدعتها و نادرستیها و انحرافات فکری و اخلاقی و عملی را برطرف میسازد.
این چند جمله مقدّمهی این بود که در این بیتی که مربوط به شاگردان امام صادق (علیه الصّلاۀ و السّلام) است و این بیتی که خود را از جهات مختلف بدهکار امام صادق میداند. ما همه هرچه داریم از امام صادق (علیه الصّلاۀ و السّلام) داریم. خود من از امام صادق (علیه الصّلاۀ و السّلام) حاجت گرفتهام. یک وقت که ما همه ساله توفیق داشتیم و مکرّر به مکّه مشرّف میشدیم و خدا را هم شکر میکنم که حالا که آنجا نمیرویم در زیارت امام حسین به روی ما باز است. اگر روز عرفه در صحرای عرفات نیستیم چند سال که آنجا نرفتیم کنار ضریح شش گوشهی امام حسین (علیه السّلام) حضور پیدا کردیم که از عهدهی شکر آن بر نمیآییم. زمانی عشق داشتم، موسم حج که میشد وقتی میدیدم مقدّمات سفر فراهم نیست بیقرار بودم یک بار از امام رضا گرفتم و یک بار هم از امام صادق گرفتم.
من در حوزهی علمیهی چیذر دعوت بودم و برای طلبهها از امام صادق (علیه السّلام) سخن گفتم و وقتی روضه میخواندم به امام صادق متوسّل شدم و گفتم آقا من از شما حج میخواهم. وقتی برگشتم شب به من زنگ زدند و گفتند پاسپورتت را بده. حاشا که کسی متوسّل به امام صادق بشود و امام عنایتی نکند. یا بن رسول الله شما برای همه رحمت بودید.
شدّت محبّت امام صادق (علیه السّلام)
معلّی بن خنیس نقل میکند من در دل شب تصادفاً به امام صادق (علیه السّلام) رسیدم و دیدم باری روی دوش ایشان است. از یک مسیر عبور میفرمودند و بار ایشان ریخت. شب تاریک بود و دیدم باید به ایشان کمک کنم. جلو رفتم و خودم را به ایشان نشان دادم و سلام عرض کردم و کمک کردم چیزهایی که روی زمین ریخته بود را جمع کردیم. فهمیدم این بار غذا و آذوقه است. عرض کردم کسانی که شما برای آنها آذوقه حمل میکنید. حضرت پیش هر افتادهای و غریبی قسمی از این آذوقه را میگذارند و عبور میکنند. کمک کردم و بعد از حضرت سؤال کردم آقا اینها همه شیعیان شما هستند؟ حضرت فرمودند: خیر، اگر آنها شیعیان ما بودند «لَوَاسَیْنَاهُمْ بِالدُّقَّهِ»[۵] برای آنها نمک هم میگذاشتیم. معلوم میشود نمک آنها برای شما است.
کسی که برای دوست و دشمن رحمت بود چرا باید اینقدر مورد اهانت قرار بگیرد؟ منصور به ربیع حاجب گفت: در دل شب میروی، روز نمیروی، در نمیزنی بلکه از دیوار وارد میشوی و در هر حال که او را یافتی در همان حال لباس او را به گردن او بپیچ و او را با همان حال او را بکش و به سمت من بیاور. یکی از پسران ربیع خشن بود. ربیع او را مأمور این کار کرد. وقتی او وارد منزل امام صادق شد میگوید دیدم در دل شب مشغول نماز شب است. شالی به کمر مبارک خود پیچید و مشغول نماز است. میگوید: دست حضرت را در حالت نماز گرفتم و کشیدم. وقتی حضرت این حال را تماشا کردند فرمودند: همانطور که مأموریت داری میتوانی لباس را به گردن من بپیچی و من را ببری. خجالت کشیدم و گفتم: خدا مرگ من را برساند من نمیتوانم این کار را انجام دهم. امام را با پای پیاده در دوران پیری در رکاب میبرند. از این بالاتر بود، به این کار اکتفا نکردند بلکه خانهی حضرت را به آتش کشیدند. شما فکر میکنید در اتاقی که پدری در آن نشسته است اگر آتشی روشن کنند و پدر را در میان آتش ببینند همسر و فرزند چه رنجی میکشند؟ اینطور جفاها و ظلمها را در حقّ امام صادق (علیه السّلام) انجام دادند ولی همهی این خطرات با اعجاز و کرامتی از ایشان دفع شد. حضرت میان آتش قدم میزدند و میفرمودند: «أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ»[۶] آتش حیا میکرد و امام صادق را نمیسوزاند.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی نمل، آیه ۶۲٫
[۳]– الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، النص، ص ۱۶۸٫
[۴]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۲، ص ۲۹۱٫
[۵]– الکافی، ج ۴، ص ۹٫
[۶]– الکافی، ج ۱، ص ۴۷۳٫
پاسخ دهید