خیلی‌ها به دنبالِ آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف بودند، ولی به نظرِ ظاهر آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف شاگردِ رسمی نداشتند، بر خلافِ استادِ خودشان آمیرزا علی آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف و استادِ استادشان آسیّد احمدِ کربلایی و استادِ استادِ استادشان ملا حسینقلی همدانی اعلی الله مقامه الشّریف که هم شاگردانِ شناخته شده داشتند، ایشان بیش از سیصد نفر را از فقهای کارکشته‌ی صاحب‌نظر را صاحب کرامت کرده‌اند، اگر آخوند بنده بشود خیلی سخت است، آخوند آخوند است و مرید دارد، شهرت دارد، دورِ آخوند شلوغ است، اگر آخوند خود را عبدِ ذلیل دید و خود را از همه کوچکتر دید، این شاگردِ قرآن کریم است، این شاگردِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، که یال و کوپالی نداشته باشد، توقعی نداشته باشد، طلبی نداشته باشد، طمعی نداشته باشد، جاه و مقام دلِ او را نبرد.

 

پسرِ آقای بهجت به مرحوم آیت الله بهجت که رضوانِ خدا بر ایشان باد عرض کرده بودند که می‌خواهم برای یک مجلسِ فاتحه‌ای شرکت کنم، ایشان فرموده بودند که اگر می‌خواهی بعنوانِ خودت شرکت کنی که خودت می‌دانی، اگر می‌خواهی شرکت کن و اگر می‌خواهی شرکت نکن، اما اگر بعنوانِ انتصابِ ما می‌خواهی در جایی شرکت کنی، اگر وارد شدی بخواهی به کنارِ رجال بروی و آنجا به تو جا بدهند یا اینکه توقع باشد که کسی جلوی پای تو بلند بشود، من راضی نیستم اینطور به آنجا بروی. این موضوع خیلی مهم است که انسان متوجه باشد که می‌خواهد وقتِ چه کسی را بگیرد و به چه قیمتی می‌خواهد عمر و وقتِ او را به خود اختصاص بدهد. حال منِ بی‌سروپا بخواهم آقای ما حضرت حجّت ارواحنا فداه به من وقت بدهند، مگر تو چه کسی هستی؟ تو می‌خواهی وقتِ چه کسی را بگیری؟ اصلاً می‌فهمی که بودنِ با امام زمان ارواحنا فداه یعنی چه؟ این است که حضرت به یک نکته‌ی بسیار ظریفی توجّه دادند، فرمودند: اوقاتِ من با اوراد و اذکار مشغول است، اگر من بخواهد از اوراد و خلوت‌های خودم صرفِ نظر کنم و به تو وقت بدهم.

 

مگر امام جعفر صادق صلوات الله علیه چهار هزار شاگرد تربیت نکرده‌اند؟ آن رحمتِ رحمانیّه است، حضرت رزقِ عمومی داده‌اند. یکی از شاگردهای امام جعفر صادق علیه السلام «مالک» است، یکی از شاگردهای امام جعفر صادق علیه السلام «ابوحنیفه» است، اینکه حضرت خیلی حساس بودند و ابوحنیفه را خطرناک می‌دانستند، خُب همه‌ی این‌ها به پای درسِ حضرت آمدند، اما تو مدّعی هستی که از دیگران گذشته‌ای و می‌خواهی آدم بشوی، می‌خواهی خدایی بشوی، به دنبالِ علم نیستی، به دنبالِ خدا هستی، تو عطشِ او را داری، تو می‌خواهی بعد از آن‌ها به این عنوان با ما باشی، با ما بودن به این سادگی نیست.

 

این‌ مطالب خیلی بار و پیام دارد، و برای طلبه و عالِم و حوزه‌های علمیّه است. ببینیم ما در حالِ چه کاری هستیم و به دنبالِ چه چیزی هستیم، نکند خدای نخواسته در حالِ فریب دادنِ خود هستیم؟ و اگر بنا باشد امام زمان ارواحنا فداه به ما وقت بدهند ارزشِ آن را نداریم، ما استعدادِ عروج را نداریم، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»[۱]، باید جان پاک باشد و انسان اهلِ عمل باشد، با نردبانِ عملِ صالح می‌خواهد بالا برود، وگرنه به صِرفِ اینکه ادا در بیاورد و ذی و ژستی برای آخوندی داشته باشد، این شخص ارزشِ بودنِ با امام زمان ارواحنا فداه را ندارد.


[۱] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰ (مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ)