از جمله علمای اسلامی که این احادیث را در تألیفات خود وارد کرده، طبری مفسر معروف است که بیشترین روایات را درباره تفسیر قرآن از منابع یهودی- با واسطه یا بی‌واسطه- به دست آورده است.
تلاش علمی یهود- در داخل جامعه اسلامی به ویژه در محافل علمی آن- در مسائل فقهی و کلامی نیز تأثیری نگران‌کننده نهاد و این موضوع در تاریخ چنان روشن است که جای کوچکترین تردید و شبهه‌ای در آن وجود ندارد. [۱]
مبارزه با یهود و القائات سوء آنها در فرهنگ اسلام، بخش مهمی از برنامه کار ائمه طاهرین علیهم السّلام را به خود اختصاص داده بود. تکذیب احادیث دروغین و ساخته و پرداخته یهودیان در مورد انبیای الهی و مطالبی که باعث خدشه‌دار شدن چهره ملکوتی پیامبران خدا شده است، در برخوردهای ائمه اطهار علیهم السّلام به خوبی دیده می‌شود. در اینجا به دو نمونه از آن اشاره می‌کنیم:
الف: دو نفر پیش حضرت داود دعوایی مطرح کرده و او را برای رسیدگی در این موضوع فرا خواندند که آیات ۲۳ و ۲۴ سوره «ص» ناظر بر این جریان است.
دعوای طرح شده از این قرار است که یکی از این دو نفر، ۹۹ گوسفند داشت و آن دیگری یک رأس. آن که یک گوسفند داشت از دست دیگری شکایت کرد که برادرش با داشتن ۹۹ گوسفند در نظر دارد یک رأس گوسفند او را نیز تصاحب نماید. داود علیه السّلام بدون استماع اظهارات نفر دوم چنین قضاوت می‌کند: قال لقد ظلمک بسؤال نعجتک الی نعاجه .. با خواستن گوسفند تو و افزودن آن بر گوسفندان خود بر تو ستم روا داشته است
درباره این حدیث یهودیان احادیثی جعل کرده و میان مسلمانان رواج دادند مبنی بر این که این داستان کنایه از ازدواج داود با همسر «اوریا» است. طبق این احادیث جعلی، داود پیامبر به دنبال کبوتری بر پشت بام می‌رود و در آنجا که مشرف بر منزل «اوریا» بود، همسر او را می‌بیند و دل به او می‌بندد و به منظور رسیدن به هدف خود، «اوریا» را در صف مقدم جنگ قرار می‌دهد و او کشته می‌شود و داود با همسر او ازدواج می‌کند و خداوند در این آیات به طور سمبلیک به این مطلب اشاره می‌کند.
روشن است که این روایات دروغین تا چه حد و از چه جهاتی می‌تواند شخصیت داود را به عنوان پیامبری از فرستادگان خدا خدشه‌دار سازد. این احادیث که در عصر اول اسلام توسط افرادی همچون «کعب الاحبار» و «عبد الله بن سلام» رواج یافته بود، مورد حمله امام علی بن ابی طالب علیه السّلام نیز قرار گرفت. حضرت در این باره فرمود: لا اوتی برجل یزعم انّ داود تزوج امرأه اوریا الّا جلّدته حدّین حدّا للنبوّه و حدّا للاسلام.[۲] اگر کسی را که معتقد است داود علیه السّلام با همسر اوریا ازدواج کرده، پیش من بیاورند، بر او دو حدّ جاری می‌کنم، حدّی به خاطر هتک نبوّت و حدّی دیگر برای اسلام.
امام رضا علیه السّلام نیز احادیث اسرائیلی را محکوم می‌کردند.[۳]
الف: یهودیانی که در جامعه اسلامی زندگی می‌کردند- اعمّ از آن عدّه که به ظاهر اسلام آورده بودند و یا آنان که هنوز بر دین یهود باقی بودند- می‌کوشیدند برتری بیت المقدس- که قبله یهودیان بود- بر کعبه را به مسلمانان بقبولانند؛ از این رو در این زمینه دست به جعل احادیثی زدند و آنها را به طور گسترده در میان مسلمانان رواج دادند. زراره نقل می‌کند: در خدمت امام باقر علیه السّلام نشسته بودم و امام در حالی که در مقابل کعبه نشسته بود فرمود: نگاه کردن به خانه خدا عبادت است. در همان حال شخصی از قبیله بجیله که او را عاصم بن عمر می‌نامیدند، نزد امام آمد و گفت: کعب الاحبار می‌گوید: انّ الکعبه تسجد لبیت المقدس فی کلّ غداه؛ کعبه هر صبحگاهان برابر بیت المقدس سجده می‌کند.
امام فرمود: نظر تو در مورد سخن کعب الاحبار چیست؟ آن مرد گفت: سخن کعب صحیح است. امام باقر علیه السّلام فرمود: کذبت و کذب کعب الأحبار معک. تو و کعب الاحبار هر دو دروغ می‌گویید. آنگاه در حالی که به شدّت ناراحت بود فرمود: ما خلق اللّه عز و جل بقعه فی الأرض أحبّ الیه منها.[۴] خداوند بقعه‌ای محبوب‌تر از کعبه روی زمین نیافریده است.
امامان دیگر شیعه نیز بعدها با تعابیری نظیر لا تشبّهوا بالیهود[۵]می‌کوشیدند این رابطه فرهنگی نامطلوب را که میان مسلمانان و یهود به وجود آمده بود و می‌رفت تا فرهنگ اصیل و غنی اسلام را به انحراف بکشاند، قطع کنند و این در حالی بود که راویان دیگر فرق اسلامی ساده‌لوحانه از این احادیث استقبال کرده و آنها را در ابواب مختلف کتابهایشان نقل نمودند و فرهنگ خود را با آن آلوده کردند، ولی تابعین اهل بیت با الهام گرفتن از آنان، در مقابل این اندیشه‌های انحرافی و عوام‌پسند، به هوش بوده و از آسیب آن در امان ماندند.
اشاره به این نقل نیز مناسب است که محمد بن کعب قرظی از راویان اخبار اسرائیلی و امام باقر علیه السّلام در جایی با هم بودند، از هشام بن عبد الملک سخن به میان آمد.
در آنجا قرظی به طعنه به امام گفت: شما خانواده با شمشیر به مقاصدتان نخواهید رسید. بعد هم با نقل یک خبر اسرائیلی کوشید تا این مطلب را اثبات کند. [۶]

میراث فرهنگی امام باقر علیه السّلام‌

با نگاهی کوتاه به مسانید فقهی و تفسیری شیعه، به خوبی می‌توان دریافت که بخش زیادی از روایات فقهی، اخلاقی و تفسیری شیعه از امام باقر علیه السّلام نقل شده است. وسائل الشیعه و کتب تفسیری مانند البرهان از بحرانی و صافی از فیض کاشانی، حاوی روایات زیادی در زمینه تبیین مسائل فقهی و توضیح آیات قرآن و شأن نزول آنهاست که از آن حضرت روایت شده است. علاوه بر اینها مقدار زیادی اخبار تاریخی درباره امیر المؤمنین و جنگ صفین نیز از آن حضرت نقل شده است. [۷]
همچنین در زمینه اخلاقیات، جملات گهربار و پرمغزی از امام باقر علیه السّلام روایت گردیده است؛ جملات قصاری که در نهایت زیبایی و برخاسته از روح عصمت و کمالات درونی امام است. اربلی نوشته است که اخبار انبیا فراوان از امام باقر علیه السّلام نقل شده و مردم اخبار مغازی را از ایشان نقل کرده‌اند و در احکام و مناسک حج به آنچه ایشان از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل کرده استناد کرده‌اند. آنها همچنین اخباری در تفسیر قرآن از وی نوشته و خاصه و عامه از آن بزرگوار حدیث نقل کرده‌اند.[۸]
در این مورد ابو زهره نیز می‌نویسد:
و کان رضی الله عنه مفسّرا للقرآن و مفسّرا للفقه الاسلامی مدرکا حکمه الاوامر و النواهی فاهما کل الفهم لمرامیها[۹]. آن حضرت مفسر قرآن و مبیّن فقه اسلامی بود و فلسفه اوامر و نواهی را درک می‌کرد و هدف آن را در حد نهایی آن می‌فهمید.
نیز در زمینه اندیشه‌ها و جملات اخلاقی- اجتماعی امام می‌نویسد:
و لکمال نفسه و نور قلبه و قوه مدارکه أنطقه الله تعالی بالحکم الرائعه و رویت عنه عبارات فی الاخلاق الشخصیه و الاجتماعیه ما لو نظم فی سلوک لتکون منه مذهب خلق سام.[۱۰]
به خاطر کمال نفسانی و روشنی قلب و قدرت درکش، خداوند حکمتهای اعجاب‌انگیزی بر زبان او جاری ساخت و عباراتی درباره اخلاق شخصی و اجتماعی از آن حضرت روایت شده که اگر مرتب شوند یک روش گرانبها و جامعی از آن در زمینه‌های اخلاقی به وجود می‌آید.
نمونه‌ای از درسهای اخلاق عملی امام، مخالفت آن با خشک‌مقدسی بود. آن حضرت در مقام عمل، با نظر آن دسته که گمان می‌کردند ترک کامل نعمتهای دنیوی، ورع اسلامی و زهد است مقابله می‌کرد. حکم بن عیینه می‌گوید:
دخلت علی ابی جعفر و هو فی بیت منجّد و علیه قمیص رطب و ملحفه مصبوغه قد أثّر الصّبغ علی عاتقه، فجعلت أنظر الی البیت و أنظر فی هیئته، فقال لی: یا حکم و ما تقول فی هذا؟ فقلت: ما عسیت أن أقول و أنا أراه علیک، فأما عندنا فإنما یفعله الشباب المرهق، فقال لی: یا حکم! «من حرّم زینه الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق» و هذا ممّا أخرج الله لعباده، فأمّا هذا البیت الذی تری فهو بیت المرأه و أنا قریب العهد بالعرس و بیتی البیت الذی تعرف.[۱۱]
روزی خدمت ابو جعفر علیه السّلام مشرف شدم و او را در خانه‌ای تزیین شده و آراسته یافتم، در حالی که آن حضرت پیراهن مرطوبی بر تن داشت و روی آن، ملافه رنگارنگی بر دوش انداخته بودند و رنگ ملحفه در شانه‌شان اثر گذاشته بود. داشتم خانه و طرز تزیین آن را تماشا می‌کردم که آن حضرت مرا مورد خطاب قرار داده و فرمودند: راجع به وضع اتاق چه فکر می‌کنی؟ گفتم: حالا که شما در این وضعیت قرار گرفته‌اید، من چه می‌توانم بگویم، اما بین ما این کار نوجوانان است. فرمودند: ای حکم! «زینت‌هایی را که خدا برای مردم اجازه داده و روزیهای حلال او را چه کسی حرام کرده»؟ این که می‌بینی از همان قسمتی است که خدا برای مردم حلال فرموده است؛ و اما این اتاق را که می‌بینی اتاق همسر جدیدم است که تازه با او ازدواج کردم.اتاق من همان است که می‌شناسی.
عده‌ای فکر می‌کردند تلاش برای معاش، که نشانه فعالیت برای زندگی بهتر است، درست نیست. محمد بن منکدر یکی از حفّاظ قرآن در عصر امام باقر علیه السّلام در ضمن تمجید از آن حضرت می‌گوید: می‌خواستم او را وعظ کنم که او مرا موعظه فرمود. سؤال کردند چگونه؟ گفت: روزی از مدینه بیرون آمدم و در صحرا محمد بن علی بن الحسین علیهم السّلام را دیدم. او در حالی که بدن چاقی داشت در کنار دو غلام سیاه کار می‌کرد، پیش خود گفتم: سبحان الله! پیر مردی از قریش، در چنین ساعتی با این وضعیت برای به دست آوردن دنیا در تلاش است. باید او را موعظه کنم! نزد او رفته و گفتم: خداوند تو را حفظ کند، اگر در این حالی که هستی اجل تو برسد چه خواهی کرد؟! فرمود: اگر در این حالی که هستم اجلم سر رسد، در حالی که در اطاعت خدا بوده‌ام از دنیا رفته‌ام. من با کار کردنم، خودم و عیالم را از محتاج بودن به تو و به مردم حفظ می‌کنم. وقتی از سر رسیدن اجل هراسناک خواهم بود که اجل مرا در حال نافرمانی خدا دریافته باشد. گفتم: ای فرزند رسول خدا! راست فرمودی، من می‌خواستم تو را موعظه کنم که تو مرا موعظه فرمودی.[۱۲]
امام باقر علیه السّلام به ویژه درباره تفسیر، شهرت بسزایی دارد به همین جهت درباره شخصیت علمی او گفته‌اند: لم یظهر عن احد من ولد الحسن و الحسین من العلوم ما ظهر منه من التفسیر و الکلام و الفتیا و الاحکام و الحلال و الحرام.[۱۳]
مالک ابن اعین جهنی در شعری امام باقر علیه السّلام را چنین ستوده است:
اذا طلب الناس علم القرآن‌                                                                                                   کانت قریش علیه عیالا و ان فاه فیه ابن بنت النبی                                                                                                  ‌تلقت یداه فروعا طوالا[۱۴] اگر مردم در صدد جستجوی علم قرآن برآیند، باید بدانند که قریش اهل و عائله ایشان هستند و اگر فرزند دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله (امام باقر علیه السّلام) درباره علوم قرآن لب به سخن بگشاید، فروع زیادی برای آن ترسیم می‌کند.
درباره مسائل کلامی نیز امام باقر علیه السّلام بسیاری از خطبه‌های امیر مؤمنان علیه السّلام را در مسائل مربوط به توحید و صفات خدا[۱۵]روایت کرده‌اند. همینطور آن حضرت بیانگر بسیاری از نکات دقیق مسائل کلامی مورد اختلاف بین شیعه و اهل سنت می‌باشند.
این روایات در اصول کافی به وفور دیده می‌شوند.
ابن ندیم در الفهرست، کتاب تفسیری به امام باقر علیه السّلام نسبت داده و گفته است که آن را ابو الجارود زیاد بن منذر از امام نقل کرده است.[۱۶] بخش بزرگی از این روایات در تفسیر قمی و تفسیر پرارج مجمع البیان آمده است.
تلاشهای خستگی‌ناپذیر امام باقر علیه السّلام و پس از وی تلاشهای امام صادق علیه السّلام سبب شد تا فقه شیعه با اتکای به احادیث رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و اشراقات و الهامات غیبی بر قلوب ائمه اطهار علیهم السّلام، زودتر از اهل سنت و … به مرحله تدوین برسد تا جایی که مصطفی عبد الرازق می‌نویسد:
و من المعقول ان یکون الشروع الی تدوین الفقه کان أسرع الی الشیعه لأنّ اعتقادهم العصمه فی أئمّتهم أو ما یشبه العصمه کان حریّا الی تدوین أقضیتهم و فتاویهم؛[۱۷]
پذیرفتن این که تدوین فقه شیعه زودتر از فرق دیگر اسلامی شروع شده عاقلانه است؛ زیرا اعتقاد آنان به عصمت یا معانی شبیه آن در مورد ائمه‌شان چنین اقتضا می‌کرده که قضاوتها و فتاوای آنها به وسیله پیروانشان تدوین گردد.
این میراث فقهی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بود که از طریق اهل بیت عصمت به طور مستقل به ما رسیده است. اهل سنت احادیثی را که از امام باقر علیه السّلام نقل می‌کنند، معمولا با اتصال سند آن از پدرش از پدرانش به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می‌رسانند، ولی شیعه به دلیل اعتقاد به امامت و عصمت آن حضرت و دیگر ائمه، نیازی به ذکر سند نمی‌بیند. از خود امام باقر علیه السّلام درباره احادیثی که بدون ذکر سند از پیغمبر نقل می‌کند، سؤال شد، فرمودند:
اذا حدّثت بالحدیث و لم اسنده، فسندی فیه الی زین العابدین، عن أبیه الحسین الشهید عن أبیه علی بن ابی طالب علیه السّلام عن رسول الله عن جبریل عن اللّه تعالی.[۱۸] وقتی حدیثی را روایت کرده و سند آن را ذکر نمی‌کنم سند من در چنین مواردی پدرم زین العابدین از پدرش حسین شهید از پدرش علی بن ابی طالب، از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از جبرئیل و پس از آن از خداست.
امام باقر علیه السّلام مانند دیگر امامان شیعه برای بیان اهمیت موقعیت اهل بیت از لحاظ دین، کوشش بلیغی از خود نشان می‌داد و در روایتی که در این زمینه از آن حضرت نقل شده، چنین آمده است: آل محمد أبواب الله و سبیله و الدّعاه الی الجنّه و القاده الیها [۱۹]فرزندان رسول خدا، درهای علوم الهی و راه وصول به رضای او و دعوت کنندگان به بهشت و سوق‌دهندگان مردم بدان هستند.
و نیز از آن حضرت روایت شده: کلّ شی‌ء لم یخرج من هذا البیت فهو وبال؛[۲۰]هر آن چیزی که از این خانه بیرون نیاید خالی از پیامد سوء نخواهد بود.
در حقیقت آن حضرت علوم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را از طریق امام علی علیه السّلام برای مردم روایت می‌کردند و این در زمانی بود که کسانی چون مکحول[۲۱] وقتی حدیثی از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت می‌کردند از شدت ترس، آن حضرت را با عنوان ابو زینب یاد می‌کردند. بنابراین می‌بینیم که شیعه، تنها وارث احادیث رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می‌باشد و دلیل آن این است که این میراث مورد به مورد به قرآن اتکا دارد، به طوری که امام باقر علیه السّلام فرمود: اذا حدّثتکم بشی‌ء فسألونی عن کتاب الله؛[۲۲]وقتی حدیثی برای شما نقل می‌کنم در موضوع مطابقت آن با کتاب خدا، از من سؤال کنید.
این میراث امام باقر علیه السّلام است که سبب حفظ و سلامت شیعه از تحریفات حدیثی شده است که به دلیل ننوشتن حدیث و انگیزه‌های دیگر زمینه‌های آن ایجاد شده بود. امام باقر علیه السّلام با استناد به حدیث: علیّ أقضاکم- علی قاضی‌ترین شماست- که از طرق متعددی از شخص رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده، می‌کوشید یکی از علمای اهل سنت را به پذیرفتن احکام قضایی امیر مؤمنان علیه السّلام واداشته و عقیده آن عالم را دایر بر جواز عمل به احکام قضایی دیگران باطل سازد.[۲۳] همچنین آن حضرت در پاره‌ای از موارد، علومی را که از طریق برخی صحابه نقل شده بود، به صراحت باطل اعلام می‌کرد، به طوری که یک بار پس از تقسیم احکام به «اسلامی» و «جاهلی» فرمود:
اشهدکم علی زید بن ثابت، لقد حکم فی الفرائض بأحکام الجاهلیه. [۲۴]شما را گواه می‌گیریم بر زید بن ثابت که در مسأله ارث مطابق احکام جاهلیت حکم کرده است.

منبع:کتاب حیات فکری وسیاسی ائمه ازصفحه ۳۰۰ تا ۳۰۷/ رسول جعفریان 


[۱] بحوث مع اهل السنه و السلفیه، صص ۵۱- ۵۰

[۲] مجمع البیان، ج ۸، ص ۴۷۲

[۳] تفسیر الصافی، ج ۴، ص ۲۹۶- ۲۹۵

[۴] الکافی، ج ۴، ص ۲۳۹؛ بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۳۵۴

[۵] وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۵۷۱

[۶] ربیع الابرار، ج ۲، صص ۸۴۳- ۸۴۴

[۷] نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲، صص ۲۱۲- ۲۱۳، ۲۲۹- ۲۳۴، ۲۸۶ و ج ۳، ص ۳۲۴ و ج ۴، صص ۱۰۶، ۱۰۸، ۱۰۹، ۱۱۰ و ج ۶، ص ۱۳؛ نک: تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۷، ج ۵، صص ۱۷۶- ۱۹۷، ط عز الدین

[۸] کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۲۶

[۹] الامام الصادق علیه السّلام، ص ۲۴

[۱۰] الامام الصادق علیه السّلام، ص ۲۴

[۱۱] الکافی، ج ۶، ص ۴۴۶؛ بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۹۲

[۱۲] الکافی، ج ۵، ص ۷۳ و ج ۶، ص ۴۴۶؛ التهذیب، ج ۶، ص ۳۲۵؛ الفصول المهمه، ص ۲۱۳؛ بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۹۲؛ و نک: تهذیب التهذیب، ج ۹، ص ۳۵۲

[۱۳] المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۳۲۷؛ بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۹۴

[۱۴] الاتحاف بحب الاشراف، ص ۱۴۴؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۲۳؛ عمده الطالب، ص ۱۹۵؛ الفصول المهمه، ص ۲۱۰- ۲۱۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۰۴؛ نور الابصار، ص ۱۴۳

[۱۵] نک: حیاه الامام الباقر علیه السّلام، باقر شریف قرشی، ج ۱، ص ۱۹۰

[۱۶] نک: تأسیس الشیعه العلوم الاسلام، ص ۳۲۷؛ تفسیر ابی الجارود در کتاب تفسیر قمی درج شده که البته طرق تفسیر ابی الجارود مورد اشکال محققین واقع شده است، نک: الذّریعه، ذیل اسم، «تفسیر ابی الجارود».

[۱۷] تمهید لتاریخ الفقه الاسلامی، ص ۲۰۳

[۱۸] الامالی، ص ۴۲؛ اعلام الوری، ص ۲۴۶

[۱۹] تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۸۶؛ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۹

[۲۰] المیزان، ج ۳، ص ۱۷۶ از کافی

[۲۱] ابن ابی الحدید او را به بغض امیر المؤمنین علیه السّلام نسبت داده است. نک: الاختصاص، ص ۱۲۸

[۲۲] المیزان، ج ۳، ص ۱۷۶، به نقل از کافی

[۲۳] التهذیب، ج ۶، صص ۲۲۱- ۲۲۰؛ الکافی، ج ۷، ص ۴۰۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۸- ۹

[۲۴] الکافی، ج ۷، ص ۴۰۷؛ التهذیب، ج ۶، ص ۲۱۷