در کتب اهل سنّت روایاتی را ذکر کرده اند که در روز بیماری حضرت رسول، پیامبر صلّی الله علیه و آله به ابوبکر دستور داد به مسجد رفته و بجای من نماز بخوان و چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله درگذشت، چنان دیدند که رسول خدا صلّی الله علیه و آله کار دینشان را به او واگذار کرده است. از اینرو کار دنیای خود را نیز به او سپردند.
در دو نوشتار قبلی و این نوشتار به نقل و نقد این روایات و تحلیل این ماجرا می پردازیم.
بررسی روایت عایشه
درباره این حدیث که در کتب اهل سنّت آمده است: رسول خدا صلّی الله علیه و آله پشت سر ابوبکر نماز خواند، به چند نکته اشاره میکنیم:
الف) روایات این موضوع از طریق عایشه است.[۱] میدانیم که وی به نفع خود سخن میگوید. وقایع هم ثابت میکند که هم در روایات و هم در مواضع خویش بر مبنای خواستههای درونی و هواهای شخصی خود عمل میکرد. به همین سبب است که نفر دوم را که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و هنگام خروج برای اقامه نماز و عزل ابوبکر به او تکیه داشت، نام نمیبرد؛ چنانکه عبدالله بن عبّاس میگوید: «او علی علیه السّلام بود» و «عایشه نمیتوانست از علی علیه السّلام به نیکی یاد کند!»[۲]
یا چنانکه معمر میگوید: «خیرخواه علی علیه السّلام نبود».[۳]
عایشه نشان میدهد که در اینجا هم مطابق رأی شخصی خود عمل میکند و تلاش میکرد شومی و بدشگونی را از پدرش دور کند. علیالظاهر مدعی بود که ابوبکر مردی نرم و سست است، یا دلنازک و زود اندوهگین میشود، در نتیجه به سبب گریه، مردم صدای او را نمیشنوند!
ب) ابن جوزی میگوید: حدیث عایشه نزد احمد و ترمذی و ابوداود، بر محرو شبابه بن سوار میچرخد. احمد بن حنبل او را تکذیب میکند. طرق دیگر حدیث که هفت طریق است و از عایشه نقل میشود، چیزی ندارد که آن را اثبات کند.[۴]
ج) خواهیم آورد که پیامبر صلّی الله علیه و آله، ابوبکر را دقیقاً از همین نماز برکنار کرد.
د) حتّی اگر از باب جدل، فرض کنیم پیامبر صلّی الله علیه و آله پشت سر ابوبکر نماز گزارده است؛ این موضوع امامت و خلافت ابوبکر را بر امّت ثابت نمیکند؛ زیرا:
۱٫ از نظر اهل سنّت، امامت جماعت، نه به فقه و علم محتاج است و نه به شجاعت، عدالت و تقوا و نه هیچ یک از شرایط معتبر در امامت و خلافت؛ فقط کافی است امام، مسلمان باشد و قرائتش درست.
۲٫اگر درست باشد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله پشت سر ابوبکر نماز خوانده است، دلالت نخواهد داشت که او را برای امامت امّت هم میپسندد. اگر نماز پشت سر ابوبکر، بر امامت وی دلالت داشت، بر امامت عبدالرحمن بن عوف هم دلالت میکرد؛ چنانکه گذشت، ادعا میکنند رسول خدا صلّی الله علیه و آله در غزه تبوک به عبدالرحمن بن عوف اقتدا کرد!
۳٫فرض کنیم که نتوان دلالت نماز پیغمبر صلّی الله علیه و آله به امامت ابوبکر را با اقتدای آن حضرت به عبدالرحمن بن عوف نقض کرد، چون در مرض موت پیغمبر صلّی الله علیه و آله نبود یا در اصل نادرست است؛ حق خواهیم داشت که بگوییم: عمر بن خطاب تأثیر فعل رسول خدا صلّی الله علیه و آله در دلالت بر امّت و خلافت ابوبکر و هر کس دیگری را باطل کرد؛ زیرا آشکارا گفت: پیغمبر صلّی الله علیه و آله هذیان میگوید! یا درد بر او غالب آمده است یا سخنی به این معنا و مضمون. عزل و نصب در چنین وضعیّتی، قابل اعتنا نخواهد بود! پناه بر خدا!
۴٫رسول اکرم صلّی الله علیه و آله بسیاری از اصحاب را به فرماندهی سپاه و سریهها منصوب کرد و شماری را به عنوان والی مناطقی چون مکّه. آنان نماز را نیز اقامه میکردند. در اینباره میان عمرو بن عاص و ابوعبیده جراح، مباحثی در جنگ ذاتالسلاسل گذشت که در جای خود آوردیم. عمرو اصرار داشت که امام جماعت نیروهایی باشد که ابوبکر و عمر هم از جمله آنان بودند. همه پذیرفتند و او نماز را برای آنان اقامه کرد.. پس چرا این نماز را دلیل تقدم عمرو عاص در خلافت بر ابوبکر و عمر نمیدانند؟!
نماز عمر بجای پیامبر
در کتب اهل سنّت آمده است که عبدالله بن زمعه بن اسود گفت:
وقتی بیماری رسول خدا صلّی الله علیه و آله سخت شد، همراه گروهی از مسلمانان پیش او بودیم. در این هنگام بلال را برای نماز فراخواند. فرمود: کسی را بگویید که نماز را برای مردم بخواند. گوید: من بیرون آمدم، عمر را دیدم که در میان مردم است. ابوبکر غایب بود. پس گفتم: ای عمر! برخیز و نماز را برای مردم بخوان.
گوید: عمر برخاست و چون تکبیر گفت، رسول خدا صلّی الله علیه و آله صدایش را شنید. عمر، مردی بود که بلند سخن میگفت.
گوید: رسول خدا صلّی الله علیه و آله به پاخاست و گفت: نه، نه، کسی جز پسر ابوقحافه نماز را برای مردم نمیخواند ـ و این سخن را در حال خشم و غضب میگفت ـ ابوبکر کجاست؟! خداوند و مسلمانان این را نمیپذیرند!
گوید: پس از آنکه عمر نماز را خواند، به دنبال ابوبکر فرستاد تا نماز را برای مردم گزارد.
گوید: عبدالله بن زمعه گفت: عمر به من گفت: وای بر تو، با من چه کردی، ای پسر زمعه؟ به خدا قسم؛ وقتی مرا گفتی که نماز را بخوانم، گمان نمیبردم جز اینکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله بدان امر کرده است و اگر این نبود، نماز را برای مردم نمیخواندم!
گوید: گفتم: به خدا قسم؛ رسول خدا صلّی الله علیه و آله مرا بدان دستور نداد. لیکن وقتی ابوبکر را ندیدم، تو را از همه حاضران برای نماز شایستهتر یافتم.[۵]
تاملی در متن فوق
الف) اگر مسلمانان آن را نمیپذیرفتند پس چرا عبدالله بن زمعه، وی را به اقامه نامه فرمان میدهد و همه مسلمانان اقتدا میکنند و احدی اعتراض نمیکند؟!
ب) اگر رسول خدا صلّی الله علیه و آله، ابوبکر و عمر را در سپاه اسامه قرار داده بود، پس این عدّه از مسلمانان در حضور رسول خدا صلّی الله علیه و آله چه میکردند؟! چرا آن جماعت و از جمله عمر، در محل مورد نظر ابن زمعه بودند؟! آیا ابوبکر که غایب بود، در سپاه اسامه بود یا در جای دیگری حضور داشت؟! آیا اگر در سپاه اسامه بود، مردم آنقدر منتظر شدند تا از آنجا به مسجد بیاید؟! اگر جای دیگری حضور داشت، به اجازه رسول اکرم صلّی الله علیه و آله بود یا اینکه دستور صریح را عصیان ورزید که او و دیگران را فرموده بود، سپاه اسامه را تجهیز کنند و هرچه سریعتر به سوی دشمن راه بیفتند؟! چگونه فردی که فرمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله را عصیان میورزد تا این اندازه، مورد اکرام و احترام خداوند و رسول است؟!
ج) چرا خداوند و مسلمانان، غیر ابوبکر را نمیپذیرند امّا وقتی عبدالرحمن بن عوف برای سپاهی سیهزار نفری نماز خواند که بزرگان اصحاب از جمله ابوبکر و عمر و رؤسا و زعمای قوم در آن حضور داشتند و بعد هم که رسول خدا صلّی الله علیه و آله رسید به او اقتدا کرد، چنین ابایی در کار نبود؟! چرا ابوعبیده و عمرو بن عاص، در غزوه ذاتالسلاسل نماز را برای مسلمانان و از جمله ابوبکر و عمر خواندند و نه احدی از مسلمانان اعتراض کرد و نه خداوند و رسول، اهمیّتی به آن دادند؟!
د) اگر درست باشد که خداوند و مسلمانان جز ابوبکر نمیپذیرفتند، پس چرا از نظر خود برگشت و در حالیکه به علی و عبّاس تکیه داشت و پاهایش روی زمین کشیده میشد، بیرون آمد تا ابوبکر را دقیقاً از همان نماز برکنار کند؟!
ه) روایت کنند که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: بلال را بگویید که نماز را برای مردم بخواند.[۶] پس چگونه با این سخن سازگاری دارد که گمان میکنند؛ فرمود: خداوند و مسلمانان جز ابوبکر را نمیپذیرند؟!
و) تعبیر عبدالله بن زمعه که از سخت شدن بیماری رسول خدا صلّی الله علیه و آله با عبارت: «استعزّ» یاد میکند، هرگز لایق شأن آن حضرت نباشد. این تعبیر وقتی به کار میرود که فرد، مغلوب بیماری یا هر چیز دیگری شود! گویا با این تعبیر میخواهند، سخن عمر را تأیید کنند که گفت: «پیامبر هذیان میگوید» یا درد بر او غالب شده است؛ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»! ابوعمر گفت: «استُعِزّ بالعَلِیل، إِذا غُلِب على عَقْلِه: درد بیمار سخت شد و بر عقل وی غلب یافت.»[۷]
یک یا دو نماز؟
در منابع اهل سنّت آمده است:
ابن جوزی از ابوحاتم نقل میکند که گفت: دو نماز بود؛ رسول خدا صلّی الله علیه و آله، در یکی مأموم بود و در دیگری امام. گوید: دلیل آنکه، دو نماز بود نه یک نماز.
در خبر عبیدالله بن عبدالله از عایشه که پیامبر صلّی الله علیه و آله در حالیکه میان دو مرد تکیه داشت، بیرون آمد؛ منظور وی یکی عبّاس است و دیگری علی.
در خبر مسروق از عایشه که پیامبر صلّی الله علیه و آله در حالی بیرون آمد که بدو مرد، یا بریره و میمونه، یا بریره و نوبه تکیه داشت، گفت: این دلالت دارد که دو نماز بود نه یک نماز![۸]
لیکن ابن جوزی حدیث نماز پیغمبر صلّی الله علیه و آله به عنوان مأموم را به چند دلیل رد کرده است:
۱٫ شبابه (بن سوار) در سند آن وجود دارد که گویند: اشتباه میکرد. حدیثی که میگوید: رسول خدا صلّی الله علیه و آله امام بود و ابوبکر و دیگران مأموم، با روایت عبیدالله بن عبدالله بن عتبه از عایشه تأیید میشود که در صحاح هم آمده است…
۲٫خروج پیغمبر صلّی الله علیه و آله در حالیکه بر علی و عبّاس تکیه داشت، در صحیح بخاری و مسلم آمده است. میتوان این حدیث و حدیث دیگر را با این احتمال جمع کرد که میمونه و بریره، پیامبر صلّی الله علیه و آله را تا در خانه آورده و از آنجا علی و عبّاس عهدهدار انتقال حضرت شدند.. خصوصاً که معمول نبود کنیزکان میان صفوف رفت و آمد کنند. میدانیم مردم در صف نماز بودند.
۳٫روایت بریره و میمونه میگوید: رسول خدا صلّی الله علیه و آله، نشسته نماز میخواند و ابوبکر ایستاده، به نماز او نماز میگزارد و مردم به نماز ابوبکر نماز میخواندند.
شگفتا از ابوحاتم که چگونه میگوید: رسول خدا صلّی الله علیه و آله مأموم بود. در حالیکه در حدیث بریره و میمونه روایت میکند: ابوبکر به نماز رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز میکرد!! چگونه ابوبکر به نماز رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز میخواند و در عین حال امام جماعت رسول خدا صلّی الله علیه و آله هم بود؟!
این دلایل ابن جوزی بود که عقیده ندارد دو نماز بوده است.[۹]
تاملی در متون فوق
هرچند درستی این سخن را مورد تأکید قرار میدهیم که فقط یک نماز بود نه دو نماز لیکن با این سخن موافق نیستیم که میگویند: مردم به نماز ابوبکر نماز میخواندند؛ زیرا نیازی به این کار نبود. مسلمانان حاضر فوقالعاده کمشمار بودند که مردان قادر به حمل اسلحه، در سپاه اسامه رفته بودند. از اینرو همانگونه که پیش از این یادآور شدیم، افراد صف اوّل و شماری از نمازگزاران صف بعدی میتوانستند پیامبر صلّی الله علیه و آله را در حال نشسته ببینند و هم شاهد حرکات، رکوع و سجود او باشند. بنابراین چه نیازی به وساطت ابوبکر بود؟!
روایت واقدی
محمّد بن عمر واقعدی از عبدالرحمن بن عبدالعزیز، از عبدالله بن ابوبکر، از پدرش، از عمره، از عایشه نقل میکند که میگفت:
چون شب دوشنبه در رسید، پیامبر صلّی الله علیه و آله شب را با ناراحتی به صبح آورد و از ناراحتی پیامبر صلّی الله علیه و آله همه مردم، مرد و زن، شب را در مسجد بودند. پس آنگاه مؤذّن اذان صبح را گفت و پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: ابوبکر را بگویید با مردم نماز بگزارد. ابوبکر تکبیر گفت و به نماز ایستاد. پیامبر صلّی الله علیه و آله پرده حجره را به کناری زد و مردم را به نماز دید و فرمود: خداوند متعال روشنی چشم مرا در نماز نهاده است و حال پیامبر صلّی الله علیه و آله بهتر بود و به فضل بن عبّاس و غلامش ثوبان تکیه داده، بیرون آمد و به مسجد داخل شد و ابوبکر یک رکعت را به پایان برده و در رکعت دوم بود و مردم با دیدن حضرت، شاد شدند. پیامبر صلّی الله علیه و آله آمد و کنار ابوبکر ایستاد. ابوبکر خواست عقب رود که پیامبر صلّی الله علیه و آله دست او را گرفت و همانجا نگه داشت و هر دو در یک صف ایستادند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله نشست و ابوبکر بر جانب چپ او ایستاده بود. پس از اینکه ابوبکر سلام داد پیامبر صلّی الله علیه و آله یک رکعت دیگر نماز خود را خواند و به حجره بازگشت.[۱۰]
تاملی در متن فوق
الف) یحیی بن معین، احمد بن حنبل، بخاری، ابوحاتم رازی، ابوعبدالرحمن نسائی و ابن عدی به واقدی ایراد و برخی از اینان او را به وضع حدیث متهم کردهاند.[۱۱]
ابوحاتم رازی به عبدالرحمن بن عبدالعزیز ایراد میگیرد که احادیث وی مضطرب است.[۱۲]
ابوزرعه و موسی بن هارون نیز به عبدالله بن ابیبکر ایراد وارد کردهاند.[۱۳]
ب) دیگر احادیث بیان میکند که رسول خدا صلّی الله علیه و آله آنچه را میخواست با اشاره به ابوبکر گفت امّا این حدیث میگوید: دست ابوبکر را گرفت و …
ج) این حدیث دلالت ندارد که پیامبر صلّی الله علیه و آله به ابوبکر اقتدا کرده یا ابوبکر به او، بلکه فقط به اصل ماجرا دلالت دارد که یکی امام بود و دیگری مأموم. پس اینکه در یک صف ایستادند، چه معنا میدهد؟!
اگر منظور آن است که هر دو در عرض هم، چونان دو امام، نماز را برای مردم خواندند و یکی از امام دیگری نبود، باید دانست که سابقه ندارد برای یک نماز جماعت، هم زمان دو امام نماز بخوانند!
این نکته، هم با سخن دیگرشان مخالفت است که میگویند: ابوبکر به نماز رسول خدا صلّی الله علیه و آله نماز خواند؛ و هم با روایتی که مدعی است: پیامبر صلّی الله علیه و آله به ابوبکر اقتدا کرد.
اضافه رکعت آخر دلالت ندارد که آن حضرت به ابوبکر اقتدا کرده باشد.
پیغمبر مأموم
از ابوعبدالعزیز ترمذی بهطور مرفوع از عایشه روایت است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله پرده را کنار زد، دید مردم پشت سر ابوبکر نماز میخوانند؛ پس حمد و ثنای خداوند کرد و گفت:
ستایش خداوند را؛ هیچ پیامبری نیست که خداوند عزّوجل او را قبض روح کند تا آنکه مردی از امّتش در نماز بر او امامت کند…
و نگفت که رسول خدا صلّی الله علیه و آله از حجره بیرون رفت و یا پشت سر ابوبکر نماز گزارد.[۱۴]
تاملی در متن فوق
الف) در مباحث غزوه تبوک گذشت که آنان گمان میکنند، رسول خدا صلّی الله علیه و آله پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز خوانده است. چرا این روایت موهوم، به آن حدیث موهوم، اشاره نداشته باشد؟!
ب) عبدالعزیز ترمذی همان موسی بن عبیده بن نشیط است که احمد بن حنبل، یحیی بن معین و علی بن حافظ، مطابق نقل ابن جوزی، در وی ایراد کردهاند. بنابراین به روایت وی اعتنا نمیشود.[۱۵]
علاوه بر این، حدیث مرفوع است و سند متصل ندارد.
ج) میان این سخن خیالی منسوب به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و نماز ابوبکر، هیچ تناسبی وجود ندارد…؛ همچنین دلالت ندارد که از امامت ابوبکر در این نماز یا هر نماز دیگری راضی است. برخلاف آن دلالت دارد؟! اگر این بخش روایت مورد ملاحظه قرار گیرد که میگوید: «و نگفت که رسول خدا صلّی الله علیه و آله از حجره بیرون رفت و یا پشت سر ابوبکر نماز گزارد»؛ شاید میخواهد اشاره کند که مرد دیگری غیر از ابوبکر، او را در نماز امامت کرده است، شاید آن شخص علی بن ابیطالب علیه السّلام باشد.
پیش از این، نادرستی سخن آنان را تبیین کردیم که میگویند: عبدالرحمن بن عوف در غزوه تبوک، پیامبر صلّی الله علیه و آله را در نماز، امامت کرد. نادرستی این سخن را در همین جا نشان دادیم که میگویند: رسول خدا صلّی الله علیه و آله پشت سر ابوبکر نماز خواند!
نصب بعد از عزل
آخرین نکتهای که در این فصل میخواهیم بیان کنیم این است که اگر فرض کنیم، رسول خدا صلّی الله علیه و آله ابوبکر را فرمان داد که نماز را برای مردم بخواند، امّا روایاتی که تصریح داد: پیامبر صلّی الله علیه و آله در حالی که میان دو نفر تکیه داشت و پاهایش از شدّت بیماری روی زمین کشیده میشد، از خانه بیرون آمد،[۱۶] و ابوبکر را از نماز برکنار کرد و خودش برای مردم نماز خواند؛ بدون تردید ثابت است.
مجالی برای این ادعا وجود ندارد که این حرکت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نتیجه شدّت اهتمام او به امر نماز بود؛ زیرا شدّت رنجی که از بیماری متحمل میشد، آنقدر بود که این زحمت را بر او تحمیل نکند. او به دو مرد محتاج بود تا او را در آن حال یاری کنند خود را به جایگاه نماز برساند و چنان از ضعف مفرط رنج میبرد که پاهایش روی زمین کشیده میشد!
جای این احتمال هم فراهم نباشد که حضور پیامبر صلّی الله علیه و آله را نشانه تکریم ابوبکر بدانند؛ زیرا تکریم وی آن نبود که از نماز عزل شود، وانگهی تکریم وی از طریق دیگری هم ممکن بود تا رسول اکرم صلّی الله علیه و آله چنان به زحمت نیفتد.
بنابراین چارهای نداریم جز اینکه مشقت پیغمبر صلّی الله علیه و آله را حمل بر آن کنیم که مأموریت داشت این عزل را انجام دهد. شاید بدان نصب ابتدایی هم مأمور بود؛ زیرا خداوند متعال اراده فرمود، به امّت اعلام کند، این مرد شایستگی ندارد مقام و منصبی را در اختیار گیرد که آروزی آن را در دل میپرورد یعنی جانشینی رسول خدا صلّی الله علیه و آله!
شاید اشکال کنید که اگر این مطلب درست باشد، مجازات قبل از ارتکاب جرم خواهد بود و این کار نه معقول است و نه مقبول، خصوصاً از رسول خدا صلّی الله علیه و آله که به موجب نص صریح قرآن کریم جز بر پایه وحی خداوندی سخن نمیگوید!!
پاسخ دهیم: این عقیده نادرست است که ابوبکر هیچ جرمی مرتکب نشده است؛ تلاشهای وی برای نقض تدبیر الهی دربارهی علی علیه السّلام، برای همگان واضح است؛ هنوز مردم فراموش نکرده بودند، او و قریش در موسم حجه الوداع، در منا و عرفات چه کردند!
همین تخلف وی از سپاه اسامه و معصیت مستمر او از فرمان خداود و رسول در اینباره کافی بود که با وی مقابله شود و از آنچه وی را به این مخالفت آشکار کشاند، محروم بماند. این مقابله در قبال عزل وی از امامت نماز انجام شد تا مردم بدانند که نه تنها شایستگی امامت نماز را نداشت بلکه سزاوار عزل و برکناری بود آیا خداوند چنین فردی را برای مقام امامت و خلافت، که بسی بزرگتر، گرامیتر و ارجمندتر است، میپسندد؟!
منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج۱۱، علامه سید جعفر مرتضی عاملی.
[۱]ـ ر.ک: مسند احمد، ۶/۲۲۴؛ صحیح بخاری، ۱/۱۸۲ـ ۱۸۳؛ صحیح مسلم، ۲/۲۳؛ افه اصحاب الحدیث، ۵۷ـ ۵۹؛ سبل الهدی و الرشاد، ۱۲/۲۴۴ـ ۲۴۵؛ المجموع، ۴/۲۴۱؛ المبسوط، سرخسی، ۴/۲۱۴؛ بدائع الصنائع، ۱/۱۴۲؛ بحار الانوار، ۲۸/۱۳۷؛ جامع الاصول، ۱۳۸؛ مسند احمد، ۶/۲۱۰، ۲۲۴؛ سنن ابن ماجه، ۱/۳۸۹؛ سنن نسائی، ۲/۱۰۰؛ السنن الکبری، بیهقی، ۲/۳۰۴؛ ۳/۸۱، ۹۴؛ عمده القاری، ۵/۱۸۶، ۲۴۸ـ ۲۵۰؛ مسند ابن راهویه، ۳/۸۳۱؛ السنن الکبری، نسائی، ۱/۲۹۳؛ کنز العمّال، ۵/۶۳۴؛ صحیح ابن خزیمه، ۳/۵۳؛ شرح معانی الآثار، ۱/۴۰۶؛ صحیح ابن حبان، ۵/۴۸۵، ۴۸۹، ۴۹۵؛ ۱۵/۲۹۲٫
[۲]ـ تاریخ الامم و الملوک، ۲/۴۳۳؛ عمده القاری، ۵/۱۹۲؛ فتح الباری، ۲/۱۳۱؛ خلاصه عبقات الانوار، ۳/۲۸۷؛ الغدیر، ۹/۳۲۴؛ شرح احقاق الحق، ۳۲/۴۱٫
[۳]ـ عمده القاری، ۵/۱۹۲؛ خلاصه عبقات الانوار، ۳/۲۸۷؛ فتح الباری، ۲/۱۳۱؛ ر.ک: صحیح بخاری، ۱/۱۷۵؛ المسترشد، ۱۲۶؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/۴۳۳؛ الارشاد، ۱/۳۱۱؛ مناقب اهل البیت(علیهم السّلام)، ۴۷۲؛ قاموس الرجال، ۱۲/۲۹۹؛ شرح احقاق الحق، ۳۲/۴۱۵٫
[۴]ـ آفه اصحاب الحدی، ۵۰ـ۵۱، ۷۵ـ ۹۵٫
[۵]ـ سبل الهدی و الرشاد، ۱۲/۲۴۴؛ از: احمد، ابوداود، ابن سعد و سنن ابوداود، ۴/۲۱۵؛ مسند احمد، ۴/۳۲۲؛ ۶/۱۰۶؛ تاریخ مدینه دمشق، ۳۰/۲۶۲ـ ۲۶۷؛ امتاع الاسماع، ۱۴/۴۵۷؛ سیره ابن هشام، ۴/۱۰۶۶؛ عون المعبود، ۱۲/۲۷۲؛ المستدرک علی الصحیحین، ۳/۶۴۱؛ الاستیعاب، ۳/۹۷۰؛ المحلّی، ۴/۲۱۰؛ شرح الاخبار، ۲/۲۳۹؛ بحار الانوار، ۲۸/۱۴۵؛ ۱۵۶ـ ۱۵۷؛ المعجم الاوسط، ۲/۱۲؛ تمهید الاوائل تلخیص الدلائل، ۲۲/۱۲۸؛ کنز العمّال، ۱۱/۵۵۰؛ البدایه و النهایه، ۵/۲۵۲؛ سیره ابن کثیر، ۴/۴۵۹٫
[۶]ـ بغیه الطلب فی تاریخ حلب، ورق ۱۹۴؛ شماره ۲۹۲۵٫
[۷]ـ ر.ک: سبل الهدی و الرشاد، ۲/۲۴۶٫
[۸]ـ ر.ک: سبل الهدی و الرشاد، ۸/۱۹۵ـ ۱۹۶؛ آفه اصحاب الحدیث، ۷۹؛ صحیح ابن حبان، ۵/۴۸۸؛ عمده القاری، ۵/۱۸۸؛ تنویر الحوالک، ۶۰٫
[۹]ـ ر.ک: آفه اصحاب الحدیث، ۸۰٫
[۱۰]ـ الطبقات الکبری، ۲/۲۲۰؛ امتاع الاسماع، ۱۴/۴۷۲؛ نصب الرأیه، ۲/۵۵؛ آفه اصحاب الحدیث، ۸۶؛ تنویر الحوالک، ۶۰؛ سبل الهدی و الرشاد، ۸/۱۹۶؛ معرفه السنن و الآثار، ۲/۳۶۰٫
[۱۱]ـ تهذیب التهذیب، ۹/۳۶۳ـ۳۶۸٫
[۱۲]ـ همان، ۶/۲۲۰٫
[۱۳]ـ لسان المیزان، ۳/۲۶۴٫
[۱۴]ـ آفه اصحاب الحدیث، ۸۷؛ المعجم الاوسط، ۴/۳۶۵؛ مجمع الزوائد، ۳/۱۱؛ ۹/۳۷؛ امتاع الاسماع، ۱۴/۴۷۳؛ ر.ک:تنویر الحوالک، ۵۹؛ المغنی، ابن قدامه، ۲/۴۹؛ الاستذکار، ۲/۱۷۳؛ بدایه المجتهد و نهایه المقتصد، ۱/۱۲۴؛ بغیه الباحث، ۲۹۷؛ الطبقات الکبری، ۲/۲۲۲؛ تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ۶/۱۴۴٫
[۱۵]ـ تهذیب التهذیب، ۱۰/۳۵۶ـ ۳۶۰؛ ر.ک: التاریخ الصغیر، ۲/۸۷؛ ۷/۲۹۱؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ۶/۳۳۳٫
[۱۶]ـ مسند احمد، ۱/۳۵۶؛ ۶/۲۱۰ـ ۲۲۴؛ المبسوط سرخسی، ۱/۲۱۴؛ المحلّی، ۳/۶۴؛ صحیح مسلم، ۲/۲۳؛ سنن ابن ماجه، ۱/۳۸۹ـ ۳۹۱؛ سنن نسائی، ۲/۹۹؛ السنن الکبری، بیهقی، ۲/۳۰۴؛ ۳/۸۱؛ عمده القاری، ۵/۱۸۶؛ المصنّف، ابن ابیشیبه، ۲/۲۲۷؛ مسند ابن راهویه، ۳/۸۳۱؛ السنن الکبری، نسائی، ۱/۲۹۳؛ صحیح ابن خزیمه، ۳/۵۳؛ شرح معانی الآثار، ۱/۴۰۶؛ صحیح ابن حبان، ۵/۴۸۹؛ معرفه السنن و الآثار، ۲/۳۵۶؛ تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ۲۲/۳۱۷؛ الطبقات الکبری، ۳/۱۷۹؛ اسد الغابه، ۳/۲۲۱؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/۴۳۹؛ امتاع الاسماع، ۱۴/۴۵۳٫
پاسخ دهید