امحکم دختر ابوسفیان چه شخصیتی بود که توسط امام صادق(ع) پس از هر نماز واجب، لعن میشد؟
«امالحکم» دختر ابوسفیان و هند است که از پدر و مادر با معاویه یکی بود.[۱] او همچنین خواهر ناتنی «امحبیبه» همسر پیامبر اسلام(ص) بود که تنها در پدر با هم مشترک بودند.[۲]
وی ابتدا با «عیاض بن غنم فهری» ازدواج کرد.[۳] زندگی این دو پابرجا بود تا اینکه عیاض مسلمان شد و پیش پیامبر اسلام(ص) رفت. اسلامِ عیاض همزمان با صلح حدیبیه و قبل از فتح مکه بود.[۴] با مسلمان شدن عیاض این دو از یکدیگر جدا شدند که در بخش بعدی به آن میپردازیم.
پس از جدایی از عیاض، امحکم با «عبدالله بن عثمان ثقفی» ازدواج کرد.[۵] از این ازدواج، فرزندی به نام عبدالرحمن به دنیا آمد[۶] که معمولاً با نسبت به مادرش «عبدالرحمن بن امحکم» شناخته میشود.[۷]
عبدالرحمن بن امحکم، در زمان حکومت معاویه، مدتی والی کوفه شد.[۸] مردم از او ناراضی بودند و در نتیجه معاویه او را برکنار کرد.[۹] سپس مدتی والی مصر گردید.[۱۰] در مصر مشکلاتی به وجود آمد که موجب شکایت برخی مصریان پیش معاویه شد؛ اما با دفاع امحکم، غائله تمام شد.[۱۱]
ارتداد امحکم
آیهای از قرآن میگوید: «اگر برخى از همسران شما با پیوستن به کفار از دست شما رفتند [و کافران مهریه مورد مطالبه شما را ندادند] و شما غنیمتى یافتید، پس به کسانى که همسرانشان را [به خاطر پیوستن به کفار] از دست دادهاند معادل مهریهاى که دادهاند از غنایم بپردازید، و از خدایى که به او ایمان دارید پروا کنید».[۱۲]
بسیاری از مفسران شیعه و اهل سنت در تفسیر این آیه، امحکم را به عنوان یکی از مصادیق زنان مرتد – و یا تنها زنی از قریش که مرتد شد – ذکر کردهاند که این آیه در شأن آنها نازل شده است.[۱۳]
لعن امحکم توسط امام صادق(ع)
در برخی از منابع شیعی، این روایت آمده است: «امام صادق(ع) بعد از هر نمازى چهار شخص از مردان را که فلانی و فلانی و فلانی و معاویه است لعن میکردند و چهار زن را که فلانه و فلانه و هند مادر معاویه و امحکم خواهر معاویه است؛ لعن میفرمودند».[۱۴]
کلینی این روایت را با چنین سندی نقل میکند: «حَمَّد بن یحیى عَن مُحَمَّد بن الحُسَین عن مُحَمَّد بن إسماعیل بن بَزِیع عن الخَیبرِی عن الحسین بن ثُوَیْر و أَبی سَلَمَه السَّرَّاج»[۱۵] شیخ طوسی نیز همین سند را میآورد و تنها «الخیبری» را ذکر نمیکند.[۱۶]
علامه مجلسی در «مرآه العقول»، این روایت را مجهول میداند[۱۷] و به نظر میرسد ضعف این روایت بیشتر از مجهول بودن آن است. در سند این روایت، «الخیبری» وجود دارد که علمای رجال، او را اهل غلوّ[۱۸] و ضعیف[۱۹]دانستهاند و همچنین «ابیسلمه السَّرَّاج» نیز فرد مجهولی بوده و توثیقی از او وجود ندارد.
در مجموع این روایت به جهت سندی ضعیف است. اما در صورت پذیرش، به جهت محتوا میتوان آنرا نشان از ضربهای دانست که ارتداد «امحکم» به اسلام زده است و یا آنکه ضربهای دیگری از جانب او به اسلام و اهل بیت وارد شده که در تاریخ و روایات بدان پرداخته نشده است؛ زیرا در غیر این صورت، لعن دائمی یک مصداق از مصادیق کافران و منافقان پس از هر نماز واجب – با وجود مصادیق دیگری که دست کم در ظاهر، ضررهای بسیار بیشتری به اسلام و تشیع وارد کردهاند – کمی بعید به نظر میرسد.
منبع: اسلام کوئست
[۱]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج ۶، ص ۳۲۰، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
[۲]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج ۱، ص ۴۴۱، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
[۳]. بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج ۷، ص ۴۸، بیروت، دار طوق النجاه، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ أبوبکر بیهقی، أحمد بن الحسین، السنن الکبرى، محقق، عبد القادر عطا، محمد، ج ۷، ص ۲۷۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۲۴ق.
[۴]. أنساب الأشراف، ج ۱۱، ص ۷۴٫
[۵]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج ۴، ص ۱۹۳۲، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۶]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، ج ۶، ص ۲۶۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
[۷]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق، عبدالموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج ۸، ص ۳۷۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
[۸]. ابن حزم، جمهره أنساب العرب، تحقیق، لجنه من العلماء، ص ۲۶۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
[۹]. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق خلیل شحاده، ج ۳، ص ۲۱، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
[۱۰]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج ۶، ص ۵۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.
[۱۱]. أنساب الأشراف، ج ۵، ص ۱۴۲٫
[۱۲]. ممتحنه، ۱۱٫
[۱۳]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ۹، ص ۴۱۳، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش؛ ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، دکتر یاحقی، محمد جعفر، دکتر ناصح، محمد مهدی، ج ۱۹، ص ۱۶۸، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق؛ ابن ابیحاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، الطیب، اسعد محمد، ج ۱۰، ص ۳۳۵۰، مکتبه نزار مصطفی الباز، عربستان سعودی، چاپ سوم، ۱۴۱۹ق؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج ۶، ص ۲۰۹، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
[۱۴]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۳، ص ۳۴۲، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج ۲، ص ۳۲۱، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۱۵]. الکافی، ج ۳، ص ۳۴۲٫
[۱۶]. تهذیب الأحکام، ج ۲، ص ۳۲۱٫
[۱۷]. مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج ۱۵، ص ۱۷۴، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
[۱۸]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعه(رجال نجاشی)، ص ۱۵۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۶۵ش.
[۱۹]. علامه حلى، رجال العلامه الحلی، ص ۲۲۱، قم، دارالذخائر، ۱۴۱۱ق.
پاسخ دهید