این انتصال امر و اطاعت خدا خیلی کار دقیقی است. این رحیمیّت خدا را میطلبد. اگر یک بار ما عبد شدیم و همهی وجود خود را به مولای خود دادیم و خود ما کارهای نبودیم، بدانید آنچنان ایمانی در ما حادث میشود، آنچنان بهجت و التزازی در انتصال امر خدا برای ما پیش میآید که دیگر از بندگی جدا نمیشویم و حاضر نمیشویم دل به غیر بدهیم و بندگی نفس و یا قدرت و پول را بر بندگی خدا ترجیح دهیم. هر کسی لذّت بندگی خدا را چشید.
اگر ترک لذّت بدانی دگر لذّت نفس لذّت ندانی
لذا وقتی اطاعت واقعی پیش آمد رحیمیّت خدا که عنایت مستمر حق تعالی است همیشه با ما خواهد بود. دنبال آن «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» مؤمنین منحصراً اینها هستند. کسانی که «آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» مؤمن کسی است که هم خدا را قبول دارد و هم بدون رهبری، بدون امام، بدون پیغمبر نفس نمیکشد. قبول کرده است که در نظام بندگی کند. شیطان میخواست بندگی خدا را بکند، ولی زیر بار آدم نمیخواست بندگی کند، خودسر بود. بعضیها خود را مجتهد میدانند و برتر از همه هم میدانند و زیر بار رهبری هم نمیروند. اینکه بوی بندگی نمیدهد، میگوید من من هستم، من بهتر می فهمم. مؤمن کسی است که هم خدا را قبول کرده است و بندهی خدا است و هم بندگی او انتصال یک بندهای است که ممحّض بندگی است. اینجا انانیّت شکسته میشود. زیر پرچم رسول خدا است که رسالت رسول خدا فرع بر عبودیّت او است. «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُه» اوّل عبد است و بعد رسول است. اینکه انسان به حالتی رسیده است که اگر انتصال امر عبدی را کرد این را عبودیّت خدا میداند. ویژگی پیغمبر خدا صلوات الله علیه و آله و سلّم عبودیّت او بود. در رسالت او امتیاز به جز بندگی نداشت. رسالت پیغمبر نشانهی عبودیّت پیغمبر است. او پیک بود، او کارهای نبود. بندهی خالص بود. این ایمان باید یک ایمان اینطوری باشد.
پاسخ دهید