سلام. آیا سیستانی های ایرانی اولین قیام کنندگان خون امام حسین ع بودند؟
نخستین قیامی که پس از حادثه عاشورا، برای خونخواهی امام حسین به وقوع پیوست، قیام مردم سیستان بر ضد حاکمان اموی بود. پیش از پرداختن به ماهیت این قیام، باید نگاهی به تاریخ ورود اسلام به آن دیار دلیرپرور، و افتخارات اهالی سیستان بعد از پذیرش اسلام در دفاع از ولایت و حقانیت امیر مؤمنان علی بیندازیم تا به شناخت بهتری از قیام آنان دست یابیم.
در سال ۳۰ قمری، عثمانبنعفان شخصی به نام رَبیعبنزیاد حارثی را با سپاهی نزد عبداللهبنعامر فرستاد تا برای فتح سیستان به آن دیار برود. هنگامی که سپاه ربیعبنزیاد با سپاه سیستان روبهرو شد، بسیاری از دو طرف کشته شدند؛ ولی تلفات مسلمانان بیشتر بود. شاه سیستان «ایران پسر رُستم پسر آزادخُو پسر بَختیار»[۱] پس از مشورت با موبد موبدان، شخصی را نزد ربیعبنزیاد فرستاد و اعلام کرد: «ما از نبرد عاجز نیستیم؛ زیرا شهر ما، شهر مردان و پهلوانان است؛ اما با خدای بلندمرتبه نمیتوان جنگید؛ چه ما در کتابها خواندهایم که شما سپاهیان خدایید و بهسوی ما خواهید آمد و محمد فرستاده خداست. بنابراین صلح کردن از جنگ و خونریزی بهتر است». به دنبال این پیشنهاد، ربیعبنزیاد دستور داد مسلمانان سلاح خود را بر زمین بگذارند، و سرانجام کار آنان به صلح انجامید.[۲]
مردم سیستان پس از پذیرش اسلام، در راه خدا و ولایت امیر مؤمنان علی بسیار کوشیدند و در تاریخ افتخارات مهمی به نام خود ثبت کردند. مؤلف تاریخ سیستان مینویسد:
در زمان خلافت عثمان، «عبدالرحمنبنسَمُرهبنحَبیب» والی سیستان بود. با شروع خلافت علی وی با اموالی که از بیتالمال سیستان در اختیارش بود، به معاویه پیوست و نزد او ماند. پس علی، «عبدالرحمنبنجَرْوِ الطایی» را والی سیستان کرد. با شروع جنگ صفین، عبدالرحمن طایی برای یاری علی نزد وی بازگشت. معاویه نیز از فرصت بهره برد و باز عبدالرحمنبنسمره را به سیستان اعزام کرد؛ اما مردم از پذیرش و همراهی او امتناع کردند و بزرگان و علمای شهر گفتند ما پیشوایی میخواهیم که پیرو سنت محمد مصطفی و علیبنابیطالب باشد. به دنبال آن امیر مؤمنان علی بهنوبت، والیانی به سیستان فرستاد تا بر آنجا حکم برانند.[۳]
این موضعگیری مردم در مقابل اقدام معاویه، نشان میدهد که مردم سیستان از آغاز از موالیان علی و اهلبیت پیامبر بودهاند.
از دیگر افتخارات مردم سیستان این است که وقتی در سال ۴۱ قمری معاویه همه خطیبان و امامان جمعه را در سراسر دنیای اسلام، مکلف کرد که در خطبههایشان امیر مؤمنان علی را لعن کنند، مردم سیستان زیر بار این ننگ نرفتند و حتی این امتناع را در قرارداد صلح با حاکمان اموی گنجاندند. بااینکه در همان زمان خاندان زیادبنابیه ازطرف معاویه بر سیستان حکم میراندند، مردم سیستان از ارتکاب آن عمل ننگین سر باز زدند و حکام وقت، ناچار آنها را آزاد گذاشتند.[۴] زکریابنمحمد قزوینی (م ۶۸۲ق) مینویسد: «اهل سجستان (سیستان) و مردمان آن نیکاعتقاد میباشند… . بهترین وصف ایشان آن است که در زمان غلبه بنیامیه، که حکم به لعن امیر مؤمنان علی نمودند، اهل سجستان امتناع بلیغ در قبول این حکم نمودند و هرگز مرتکب این عمل شنیع نشدند».[۵]
درباره قیام آنان برای خونخواهی امام حسین باید اذعان کرد که ما نمیدانیم خبر واقعه جانسوز کربلا و اسارت اهلبیت پیامبر، چه وقت به سیستان و دیگر شهرهای ایران رسید؛ اما به گواهی تاریخ، نخستین قیام مردمی بر ضد بنیامیه، کمتر از چند ماه پس از واقعه کربلا، به دست مردم سیستان برپا شد. مؤلف کتاب تاریخ سیستان مینویسد:
پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین و اسارت اهلبیت رسول خدا و امیر مؤمنان علی از کوفه به شام، و انعکاس آن در سراسر دنیای اسلام، مردم سیستان با شنیدن این خبر به خونخواهی اباعبدالله الحسین بر ضد یزیدبنمعاویه و حکمران او در سیستان، عَبّادبنزیاد (برادر عُبَیْداللهبنزیاد عامل جنایت کربلا) قیام کردند. بااینکه در آن موقع، حکمران سیستان، هم سپاه و هم نیروی انتظامی (شُرطه) و هم محکمه قضا در اختیار داشته، و کاملاً بر اوضاع مسلط بوده است، ولی همینکه عدهای از مردم آغازگر قیام شدند، عَبّادبنزیاد درنگ را جایز ندانست و با برداشتن بیستمیلیون درهم موجودی بیتالمال، از سیستان فرار کرد؛ بهطوریکه سیستان ماهها بدون والی ماند. پیداست که اگر عَبّاد نمیگریخت و در سیستان مانده بود، جان خود را از دست میداد. بعد از چند ماه، عُبَیْداللهبنزیاد بهجای والی سابق، دو برادر دیگرش، یزیدبنزیاد و ابوعبیدهبنزیاد را باهم به سیستان فرستاد. طبعاً که آنها نیز با مدارا با مردم سیستان رفتار کردند تا توانستند اوضاع را آرام کنند و به حکومت خود ادامه دهند.[۶]
منبع:پرسمان
[۱]. تاریخ سیستان، ص۸۱.
[۲]. همان، ص۸۰ـ۸۱٫ بَلاذُری این مطلب را بهصورت مختصر نقل کرده است (بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۸۶).
۱٫ تاریخ سیستان، ص۸۴ـ۸۵.
[۴]. یاقوت حَمَوی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۱۵.
[۵]. زکریابنمحمد قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۲۰۲.
[۶]. تاریخ سیستان، ص۱۰۰ـ۱۰۱.
پاسخ دهید