«گوهر؛ گوهر» عنوان کتابی است که به بررسی سی قصیده ی فاطمی پرداخته است. همه در وزن «مفتعلن فاعلات مفتعلن فع» و همگی مختوم به حرف «را».
این تحقیق و تدوین توسّط جواد هاشمی «تربت» انجام گرفته و به تازگی توسّط انتشارات محمل در سال ۱۳۹۶ منتشر شده است.
سیب بهشت
مادر زهرا! سلام حق به تو مادر[۱]
فاطمه آوردهای برای پیمبر
سیب بهشت خداست در کف دستت
کآید از او بوی ذات خالق اکبر
بیت نبوّت نداشت مثل تو بانو
مادر گیتی نزاده مثل تو دختر
عقل به حیرت فتاده، این که تو زادی
حضرت زهراست یا محمّد دیگر؟
دسته گل آوردهاند خیل ملایک
بهر تو از آیههای سورهی کوثر
مخزن غیب خدای عزّوجل را
گوهر نابی نبودی از این بهتر
این که تو زادی بُوَد تمام محمّد
وین که تو داری بُوَد بتول مطهّر
لیلهی قدرت مبارک است، خدیجه!
قدر بدانش، به حقّ خالق اکبر!
طینتش از میوهی بهشت الهی
قابلهاش مریم است و ساره و هاجر
سینهی موساست طور معرفت او
روح مسیحا کشد به محضر او پر
حبل متین نجات ماست همانا
رشتهای از چادرش به عرصهی محشر
فاطمه یعنی تمام صورت قرآن
فاطمه یعنی کمال احمد و حیدر
هر چه فشانند دُر، کم است به وصفش
خواجهی اِسرا مگر فشانَد گوهر
کوثر و طاها و قدر و نور بخوانید
کآمده در شأن او ز حضرت داور
شک نکند کس، حقیقتی است مسلّم
این که به او متّکی است فاتح خیبر
گردون، بی نام اوست پایش در گِل
خلقت، بی مهر اوست خاکش بر سر
تا که شود جای پای فضّهی زهرا
رشک بَرَد بر مدینه، وادی مشعر
دخت پدرپرور است و امّ ابیها
بلکه «فداها» به وصف اوست مکرّر
احمد گوید مراست روح دو پهلو
حیدر گوید مراست همدم و همسر
خالق گوید مراست گوهر مکنون
قرآن گوید مراست سورهی کوثر
حوّا گوید مراست فاطمه بانو
مریم گوید مراست فاطمه رهبر
بر در بیت الولاش برده توسّل
جنّ و ملک، سر به سر ز ایمن و ایسر
قدر و شرف بین که پنج بار شب و روز
احمد مرسل کند زیارت این در
دل بَرَد از صد هزار یوسف مصری
گر نظری افکند به صورت قنبر
مُلک الهی پر از ذَراری[۲] زهراست
تا که شود کور، چشم دشمن ابتر[۳]
کیست به جز او که زینب آرد و کلثوم؟
کیست که چون او شبیر زاید و شبّر؟
ای صلوات خدا و خلق، هماره
بر تو و نسل مطهّر تو سراسر!
دختر پیغمبریّ و مادر بابا
ای پدر و مادرم فدای تو دختر!
عطر بهشت خداست در نفس تو
روح محمّد ز بوی توست معطّر
تو ز علی هستی و علی بُوَد از تو
ختم رسل، عاشق شما زن و شوهر
گر همه هفت آسمان شوند صحیفه
مدح تو ناید ز خلق اوّل و آخر
مُلک وجود از قدوم توست مصفّا
باغ جنان با تبسّم تو منوّر
عالم هستی، فنا و نور تو باقی
صادر اوّل خدا، وجود تو مصدر
روزیِ «میثم» ثنای توست هماره
لطف تواش بوده از نخست، مقدّر
[۱]. نخل میثم، ج ۵، ص ۷۷ ـ ۷۸؛ ۳۴ بیت؛ ایشان قصیدهی دیگری هم در همین سیاق دارند که پیش از این آمد.
[۲]. ج ذُریّه؛ فرزندان، اولاد.
[۳]. ناتمام، ناقص، بیفرزند، دم بریده.
پاسخ دهید