«گوهر؛ گوهر» عنوان کتابی است که به بررسی سی قصیده ی فاطمی پرداخته است. همه در وزن «مفتعلن فاعلات مفتعلن فع» و همگی مختوم به حرف «را».
این تحقیق و تدوین توسّط جواد هاشمی «تربت» انجام گرفته و به تازگی توسّط انتشارات محمل در سال ۱۳۹۶ منتشر شده است.
تلألؤ شمسه
باز تلألؤ نمود شمسهی اطهر[۱]
شمس جهان خیمه زد به ابرِ مکدّر
دامن عصمت گرفته در بغل خویش
گوهر عفّت ز بحر پاک پیمبر
باغ رسالت چه خوش ز گلبن عفّت
داشت شکوفا گلی، لطیف و معطّر!
خادم این گلسِتان، فرشتهی وحی است
بلبل این بوستان، ملائکه یکسر
شد متولّد بتول، فاطمه، عَذرا
راضیه و مرضیه، حبیبهی داور
تودهی امّ القری چو خُلد برین شد
از گل خوشبوی باغ طوبی و کوثر
مفتخر از او شده است آدم و حوّا
محترم از او خدیجه گشت و پیمبر
این ملکه، بانوی شریف دو دنیاست
این خاتون [خود] بُوَد شفیعه به محشر
جبریل از عرش تا به فرش فشاند
عود به مجمر به یُمن بانوی اطهر
گشت خجل، آسمان ز تحفهی ناچیز
دید چو بر نور اوست فاطمه، مظهر
کرد زمین هم ز شرم، دامن خود جمع
دید چو نقش جمال زهرهی ازهر
خرّمی خلق از پسر بُوَد امّا
شاد، محمّد شد از ولادت دختر
ای که ستوده تو را خدایْ به قرآن!
وی که به مهرت پدید، بحر و عیان، بر!
گفتهی «لولاک» از خدا به رسولش
کرده جلالت ز هر جلال، فزونتر
پایْ فراتر نهی از آن چه کنم مدح
هر چه شمارم مقام قدر تو برتر
این همه از فیض خاک کوی تو باشد
«طالع» اگر شد به مدحت تو توانگر
[۱]. دیوان طالع، ص ۹۷ ـ ۹۹؛ ۲۴ بیت که با حذف ۸ بیت در این جا نقل شده است. متأسّفانه برخی ابیات این قصیده، دارای مشکلاتی بود که نیاز به بازنگری داشت که زحمت آن را جناب «سیّد محمّد رستگار» (شاعر مشهد مقدّس) که با مرحوم «طالع» نیز دوستی داشت، عهدهدار شد که در همین جا از ایشان نیز کمال تشکّر را دارم.
پاسخ دهید