«گوهر؛ گوهر» عنوان کتابی است که به بررسی سی قصیده ی فاطمی پرداخته است. همه در وزن «مفتعلن فاعلات مفتعلن فع» و همگی مختوم به حرف «را».
این تحقیق و تدوین توسّط جواد هاشمی «تربت» انجام گرفته و به تازگی توسّط انتشارات محمل در سال ۱۳۹۶ منتشر شده است.
جلالت و نبالت
ای به جلالت ز جمله خلق، فزونتر![۱]
وی به نَبالت[۲] ز آفرینش، برتر![۳]
فاطمه نام تو و لقب شده زهرا
ماه سماء جلال و زهرهی ازهر[۴]
علّت ایجاد خلق، ذات تو باشد
روح تویی؛ عالم است جسم، سراسر
از همهی خلق بود ذات تو مقصود
هست عَرَض[۵] ماسوی و ذات تو جوهر[۶]
ذات تو باشد بسان قطب به عالم[۷]
عالم امکان، رَحی[۸] و ذات تو محور
نور ده و چار را نبود تعدّد[۹]
لیک تعدّد به صورت آمد و پیکر
روشن اگر شد هزار خانه ز خورشید
هست ز یک شمس و نیست شمس، مکرّر
باب تو دریای حکمت و تو در آن دُر
مام تو در آن صدف؛ تو دانهی گوهر
باب تو بر خیل انبیا همه سیّد
زوج تو بر کلّ اولیا همه سرور
از تو تسلّی گرفت حضرت خاتم
وز تو تجلّی نمود حضرت داور
یافته عرش برین ز نام تو زینت
پایهی قدر تو فوق گنبد اخضر[۱۰]
آب جهان گر مداد و ار قلم آن
جمله نباتاتِ سطحِ تودهی اغبر[۱۱]،
پس بنویسند جنّ و انس و ملایک
بهر خصالت کتاب تا صف محشر،
بر شتران بار برنهند کتب را
تا به قیامت قطار از پی دیگر،
مینشود آن کتب، تمامِ صفاتت
بلکه بُوَد یک ز صد هزار مکرّر
چشم جهان، هیچ گه ندید و نبیند
چون تو زنی در تمام عالم و کشور
جز تو نباشد زنی حبیبهی یزدان
جز تو نباشد زنی شفیعهی محشر
عبد تو «مصباح»، مدح و وصف تو گوید
در همه عمر، ای یگانه دخت پیمبر!
ای به فدای مقام و منزلت تو
جان جهان و جهانیان همه یکسر!
عرض و تمنّای عبد عبد تو «مصباح»[۱۲]
هست شفاعت به نزد خالق اکبر
[۱]. دیوان مصباح، ص ۹۳؛ ۲۵ بیت؛ تلفیقی از این قصیده و قصیدههای قبل و بعد (از همین شاعر) به صورت یک شعر در کتاب «یاس شقایقگون» ص ۹۰ ـ ۹۲ هم آمده است.
[۲]. گرامی شدن، فضل و نجابت.
[۳]. این مطلع، چقدر خواسته یا ناخواسته، یادآور نخستین مصراع از مطلع قصیدهی «قاآنی» در مدح حضرت معصومه۳ است:
ای به جلالت ز آفرینش، برتر!
ذات تو تنها به هر چه هست برابر
(دیوان حکیم قاآنی شیرازی، ص ۲۳۷).
[۴]. روشن، درخشان، درخشانتر.
[۵]. آن چه که قائم به دیگری است و وجود مستقلّی ندارد، آن چه که دوام و بقا ندارد؛ مقابل جوهر.
[۶]. آن چه که قائم به ذات باشد، اصل و خلاصهی چیزی؛ مقابل عرض.
[۷]. در نسخهی چاپی، «در عالم» ضبط شده که در این صورت، حرف «عین» تلفّظ نمیشود لذا تبدیل و تصحیح شد.
[۸]. رحا خوانده میشود؛ آسیا.
[۹]. بسیاری، تکثّر، فراوانی، کثرت، وفور.
[۱۰]. کنایه از آسمان است.
[۱۱]. گردآلود، خاکی رنگ، خاکی.
[۱۲]. دقّت دارید که این قصیده دو تخلّص دارد.
پاسخ دهید