در این متن می خوانید:
      1. نور ده و چهار

نور ده و چهار

فاطمه، امّ الائمّه، بنت پیمبر[۱]

کفو و قرین علی، ودیعهی داور

 

فاطمه نامش از آن که فَطْم[۲] نماید

شیعهی خود را ز نار در صف محشر[۳]

 

چشم دو عالم ندیده است و نبیند

زن به جلالش به زیر گنبد اخضر[۴]

 

بر در او جبرئیل آمده خادم

در بر او روح گشته بنده و چاکر

 

شعشعهی روی او چو نیّر اعظم

پرتو نورش فزون ز پرتو خاور

 

غیر علیّ ولی به عالم[۵] دنیا

بی شک او را نبود کفوی و همسر

 

زوج کرامش[۶] قسیم جنّت و نار است

روز قیامت، برای مؤمن و کافر

 

یازده از وُلد او امام به دوران

ذات خدا را تمامْ آیت و مظهر

 

نور «ده و چار» بود «یک»[۷]، گه خلقت

شد متعدّد سپس به جسم و به پیکر

 

ای فلک عصمت! ای سلالهی احمد!

دخت رسول خدا و زوجهی حیدر!

 

ای شجر گلسِتان وحی و رسالت!

کز تو «ده و یک» شکفت لالهی احمر

 

نام تو را حق به ساق عرش نوشته

عرش گرفت از حروف نام تو زیور

 

بهر جلال و مقام و رفعت و قَدرت

پشت نُه افلاک شد خمیده و چنبر[۸]

 

ذات تو از بهر خلق، علّت غایی[۹] است

پایهی قَدرت فراز چرخ مدوّر

 

خلق عوالم، تمام جسم و تو جانی

ذات تو روح است و ماسوی همه پیکر

 

مدح تو در دفتر ار رقم بنمایم

فخر کند ز اشتمال[۱۰]، خامه و دفتر[۱۱]

 

بهر ستمها و ظلمها که تو دیدی

هست مرا شِکوه زین سپهر بداختر

 

چون بدنت را به مهد خاک سپردند

زآن بدن پاک، خاک گشت معطّر

 

مه به فلک نی عجب ولی عجب این است

خاک شود بهر ماه، بالش و بستر

 

بهر عزای تو تا به صبح قیامت

جامهی نیلی نموده است فلک، بر

 

ای که خدایت نموده آیت عظمی!

ذات تو مرآت ذات حق شد و مظهر

 

هست یکی کمترین غلام تو «مصباح»

کاو همه اوقات، مادح است و ثناگر

 

مهر تو و باب و مام و زوج و بنینت[۱۲]

هست در آب و گلش عجین و مُخمّر[۱۳]

 

روز قیامت رهان ز نار و عذابش

همره خود بر به نزد ساقی کوثر


[۱]. دیوان مصباح، ص ۹۲؛ ۲۵ بیت؛ تلفیقی از این قصیده و دو قصیدهی بعد (به صورت یک شعر) در کتاب «یاس شقایقگون» ص ۹۰ ـ ۹۲ هم آمده است.

[۲]. بریدن چیزی را.

[۳]. مضمون بیت برگرفته از احادیث نورانی معصومین: است؛ از جمله: «سُمّیت فاطمه فاطمه لانّها فطمت هی و شیعتها من النّار» یا «انّما سمّیت ابنتی فاطمه، لانّ الله فطمها و ذرّیتها و محبّیها عن النّار».

[۴]. کنایه از آسمان است.

[۵]. در نسخهی چاپی، «در عالم» ضبط شده که در این صورت، حرف «عین» تلفّظ نمیشود لذا تبدیل و تصحیح شد.

[۶]. در نسخه، «زوج تبارش» بود که گویا ناشی از خطای چاپی باشد.

[۷]. یادآور جملهی مشهور «کلّهم نورٌ واحد».

[۸]. حلقه، هر چیز دایره مانند.

[۹]. منسوب به غایت، نهایی.

[۱۰]. در بر داشتن، احاطه کردن، فراگرفتن. مضمون بیت و این واژه، یادآور بیت «قاآنی» است:

رقص کند ز اهتزاز مدح تو دیوان

وجد کند ز اشتمال وصف تو دفتر

(دیوان حکیم قاآنی شیرازی، ص ۲۵۷).

[۱۱]. در نسخهی مرجع، بعد از این بیت، بیت زیر بود که به سبب واژهی لاغر از متن حذف شد:

عمر تو کم بود و همّ و غمّ تو بیحد

زآن بدنت ناتوان و جسم تو لاغر.

[۱۲]. بنین: پسران، فرزندان.

[۱۳]. سرشته شده.