بیقرینه

 بلبل طبعم دوباره گشت سخنور[۱]

نغمهسرا شد به مدح دخت پیمبر

 

فاطمه، آن بضعهی رسول گرامی

فاطمه، آن بیقرینه زوجهی حیدر

 

فاطمه، آن دختری که مادر گیتی

تا به ابد همچو وی نزاید دختر

 

فاطمه، آن دختری که حضرت باری

چون وی دختر نیافریند دیگر

 

ای ز ملاحت، بدیل[۲] احمد مرسل!

وی ز فصاحت، عدیل[۳] حیدر صفدر!

 

شافعهی محشریّ و بانوی جنّت

دخت رسول استی و حبیبهی داور

 

عالمهی علم ظاهر استی و باطن

پیش تو چیزی ز علم نیست مُستّر[۴]

 

جدّهی سادات و مادر حسنینی

از همه خلقت گزیده خالق اکبر

 

نام تو تا شد[۵] به ساق عرش نوشته

عرش ز نام[۶] تو یافت زینت و زیور[۷]

 

گر نه علی را خدای، خلق نمودی

هیچ کست در جهان نبودی همسر[۸]

 

پیشتر از خلقِ خاکِ آدم و حوّا

نور تو را آفرید حضرت داور

 

عصمت و عفّت هر آن چه بود به عالم

ایزد با طینت تو کرد مخمّر[۹]

 

عصمتت آن جا که پای، پیش گذارد

شمس نتابد تو را به گوشهی چادر

 

جلوهای از حُسن توست مهر جهانتاب[۱۰]

پرتوی از نور توست زهرهی ازهر[۱۱]

 

گشته منوّر جهان ز[۱۲] نور جبینت

نور خدایی است از جبین تو ظاهر

 

باد ز بوی تو برده تحفه به گلزار

گشته از آن روی، گل، لطیف و معطّر

 

گر به چمن بگذری به عزم تماشا

دیده گذارد به هم ز شرم تو عبهر[۱۳]

 

خازن[۱۴] جنّت، تو راست خادم درگاه

گیسوی حوران تو راست ریشهی معجر

 

رُفته به هر بامداد، حضرت جبریل

خاکِ درِ آستانهی تو ز شهپر

 

خادمهی درگه تو حضرت مریم

جاریهی[۱۵] مطبخ تو ساره و هاجر

 

ای که تو را حاجب[۱۶] و غلام، سرافیل[۱۷]!

وی که تو را جبرئیل، بنده و چاکر[۱۸]!

 

کس ز ثناگوییات چگونه زند دم؟

زآن که خدای احد تو راست ثناگر

 

لایق مدح تو نیست دفتر «ترکی»

زآن که نگنجد تو را مدیحه به دفتر


تا که چکد از سحاب، قطرهی ژاله،

تا که دمد لاله و شقیق[۱۹] ز اغبر[۲۰]،

 

جای عدوی تو باد قعر[۲۱] جهنّم!

جای محبّ تو باد بر لب کوثر! 


[۱]. کلّیّات ترکی شیرازی (چاپ سربی)، ص ۲ ـ ۴؛ ۲۵ بیت؛ این قصیده در چاپ «دیوان ترکی شیرازی» (انتشارات صائب، ص ۱۸۸ ـ ۱۹۰) با همین تعداد ابیات دیده میشود با این تفاوت که به سبب خطای چاپ، یک بیت تکراری و یک بیت محذوف دارد و در دو سه مورد هم اعمال نظر مصحّح به چشم میآید که در یک مورد، تغییر خوبی لحاظ شده که در جای خود و در پاورقی اشاره میشود. چند نکته: «ریاحین الشّریعه» (ج ۱، ص ۵۵) پانزده بیت از این قصیده را بدون نام شاعر و با اختلافات بسیار جزیی آورده و در چند مورد حرف اضافهی «ز» را «به» ذکر کرده؛ «گلبن عفاف» (ص ۶۸) هم به سند «ریاحین الشّریعه» و بدون نام شاعر، عیناً ۱۵ بیت را نقل کرده؛ «زلال کوثر» (ص ۶۱ ـ ۶۳) هم ۲۳ بیت را آورده؛ «عزاداری سنّتی شیعیان» (ج ۶، ص ۵۲ ـ ۵۴) نیز با حذف دو بیت نقل میکند ولی شگفتا که آخرین بیتش در هیچ یک از دو مأخذ «دیوان ترکی شیرازی» نبود (!) و بیت این است:

آه! که با این همه جلالت و شوکت

پهلویت از در شکست خصم بداختر

«معتمدی کاشانی»، مؤلّف «عزاداری سنّتی شیعیان» در اثر دیگرش یعنی «سرودههای سنّتی»، انتساب همین بیت به «ترکی» را باز متذکّر شده است.

[۲]. عوض، جانشین.

[۳]. مثل، نظیر، همتا، برابر.

[۴]. پوشیده شده، پنهان گشته.

[۵]. ریاحین الشّریعه: نام تو باشد.

[۶]. میتوانیم «به نام» را جاگزین «ز نام» کنیم تا مصراع، فاقد تنافر کلام شود.

[۷]. همین مضمون را سیّد علی قائمی «عظامی» در قصیدهاش چنین آورده است:

چرخ شد از تکیه بر مقام تو سُتوار

عرش گرفت از طراز نام تو زیور.

[۸]. مصحّح «دیوان ترکی شیرازی»، سه تغییر در این بیت داده که تغییرات مصراع دوم نقل میشود؛ چرا که بدین ترتیب، به قوّت کلام افزوده شده است:

هیچ کسی در جهان نبودت همسر.

[۹]. سرشته شده.

[۱۰]. جهانْ تابنده، فروغ بخشنده، نور دهنده به جهان.

[۱۱]. روشن، درخشان، درخشانتر.

[۱۲]. ریاحین الشّریعه: به.

[۱۳]. نرگس.

[۱۴]. نگهبان، خزینهدار، حافظ و نگهبان خزانه.

[۱۵]. کنیز.

[۱۶]. پردهدار، دربان.

[۱۷]. مخفّف اسرافیل (ملک مقرّب و حامل صور).

[۱۸]. امروزه تلفّظ «چاکر» به معنی نوکر و خدمتگزار، عمدتاً به کسر کاف است ولی آن را به فتح کاف هم نوشتهاند؛ به هر حال در این جا به سبب رعایت قافیه، بایست به فتح خواند.

[۱۹]. به عنوان مخفّف شقایق به کار برده است (در هر دو نسخهی مأخذ به اشتباه، شفیق ضبط است).

[۲۰]. گردآلود، خاکی رنگ، خاکی.

[۲۱]. این واژه در «کلّیّات ترکی شیرازی»، «تحت» ضبط است.