استعانت زن و مرد به یکدیگر برای بندگی خدا

وقتی اوّل ازدواج امیر المؤمنین و حضرت زهرا (سلام الله علیهما) پیغمبر اکرم وارد منزل شد، از امیر المؤمنین (علیه السّلام) سؤال کرد که زهرا را چگونه دیدی و یافتی؟ حضرت امیر (علیه السّلام) فرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ»[۱] کمکی برای بندگی خدا است. این یعنی شیعیان، وقتی ازدواج کردید، زن و مرد باید برای قرب به خدا کمک همدیگر باشید، به هم کمک بدهید، همدیگر را جلو ببرید.

باید با تأسّف عرض کرد ما الآن مواردی داریم که آن طرف می‌گوید: قبل از این‌که ما ازدواج کنیم، من اصلاً برای نامحرم آرایش نمی‌کردم، ولی وقتی ازدواج کردم، شوهرم از من می‌خواهد، برای این‌که مقابل دوستان خود احساس کمبود نکند، می‌گوید: تو باید این‌طور بیرون بیایی. چنین مواردی داریم. این «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ» است یا جهنّمی کردن همسر است؟ مواردی داریم که می‌گوید: قبل از ازدواج، آن موقعی که در خانه‌ی پدر و مادرم بودم، چه زمانی با نامحرم شوخی می‌کردم؟ ولی وقتی ازدواج کردم، شوهرم می‌گوید: باید بنشینی در جمعی که ما با رفقا هستیم، همه با همدیگر مختلط بنشینند، بگویی و بخندی، روابط اجتماعی تو باید گرم باشد. زن و شوهری که بعد از ازدواج کاری بکنند که پای همدیگر از روابط با پدر و مادر قطع بشود، کدورت‌ها بیشتر بشود؟ این «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ» است؟ بهشتی کردن همدیگر است یا جهنّمی کردن همدیگر؟

این‌که امیر المؤمنین (علیه السّلام) به حضرت رسول عرض می‌کند: فاطمه «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ» است، در بندگی کمک است. و از آن طرف وقتی پیغمبر اکرم از حضرت زهرا سؤال می‌کند که زهرا جان، تو علی را چگونه یافتی؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: «خَیْرَ بَعْلٍ»[۲] بهترین شوهر. خود امیر المؤمنین فرمود: نه سالی که فاطمه به خانه‌ی من آمد، در طول این نه سال «مَا أَغْضَبْتُهَا … وَ لَا أَغْضَبَتْنِی»[۳] یک مرتبه نشد که زهرا من را غضبناک کند و یا من او را غضبناک کنم. در طول این نه سال «وَ لَا عَصَتْ لِی أَمْراً» یک مرتبه نافرمانی من را نکرد. نه فقط یک مرتبه نافرمانی نکرد، آن‌که از وجود مقدّس حضرت زهرا (سلام الله علیها) معدوم است، بلکه حتّی یک مرتبه کاری نکرد که امیر المؤمنین خجل بشود، در طول این نه سال چیزی از حضرت امیر نخواست که امیر المؤمنین قادر نباشد آن را انجام بدهد.


 

[۱]– مناقب آل أبی طالب (لابن شهرآشوب)، ج ‏۳، ص ۳۵۶٫

[۲]– همان.

[۳]– بحار الأنوار، ج ‏۴۳، ص ۱۳۴٫