رضایت خداوند در گرو رضایت فاطمه (سلام الله علیها)
یک مرتبه زنهای مدینه شایعه درست میکردند که زهرا با یک فرد فقیری ازدواج کرده، به امیر المؤمنین طعنه میزدند چیزهایی میگفتند. حضرت زهرا به پدر بزرگوار خود گفتند که پدر جان، آنها اینطور میگویند. پیغمبر اکرم شروع کرد فضایل امیر المؤمنین را گفت، زهرا جان میدانی با چه کسی ازدواج کردهای؟ شروع کرد فضایل امیر المؤمنین را گفت، زهرای اطهر فرمود: «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِکَ یَا أَبَتَاهْ نَبِیّاً وَ بِابْنِ عَمِّی بَعْلًا وَ وَلِیّاً»[۱]، کاملاً راضی هستم. این بزرگوار هم راضیه بود هم مرضیه بود، خدا از او راضی بود، این خیلی مهم است که خدا از او کمال رضایت را داشت، بهتر بگویم اصلاً رضایت حضرت زهرا ملاک رضایت خدا شد، این خیلی چیزی عجیبی است که شیعه و سنّی نقل کردهاند: «إِنَّ اللَّهَ یَرْضَى لِرِضَاکِ وَ یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ»[۲]، اگر فاطمه از کسی راضی باشد خدا هم راضی است، اگر زهرای اطهر از کسی غضبناک باشد خدا هم غضبناک است. انسان به کجا میتواند برسد که رضایت او ملاک رضایت خدا شود، وقتی تو از کسی راضی باشی خدا هم هست، چطور است که عقلهای عادی شاید نگنجد. امّا مقام مقامی است، مقام ولیّه الله مقامی است که هر کاری انجام بدهد مشیّت خدا هم همان است.
حال زهرا (سلام الله علیها) در روزهای آخر عمر
مثل این روزها دیگر زنهای مدینه برای عیادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) میروند، دیگر روزهای آخر است طبق نقلی که ۷۵ روز است. وقتی که برمیگردند از خانهی حضرت زهرا بیرون میآیند به هم میگویند زهرا دیگر از این بستر بلند نمیشود، دیگر زهرا ماندنی نیست. امّ سلمه زن بسیار بزرگواری است، وقتی برای عیادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) رفت گفت: خانم حال شما چطور است؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: امّ سلمه دارم روزگار میگذرانم در حالی که دو چیز خیلی دل من را میسوزاند «فُقِدَ النَّبِیُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِیُّ»[۳]، فقدان پدر من که تا وقتی بود ما عزیز بودیم، به ما سلام میکردند و یکی هم ظلمی که به همسر من شد. از خود هم چیزی نگفت، بنای او نبود که از درد خود چیزی بگوید.
[۱]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۱۵۱٫
[۲]– همان، ج ۳۰، ص ۳۴۷٫
[۳]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۱۵۶٫
پاسخ دهید