علاقهی بسیار زیاد شیخ انصاری به مادر خود
درود خدا بر آن مادران، پدران و به خصوص مادرانی که گمنام و بینام و نشان در خانهها بچّههایی را دارند تربیت میکنند و فضیلتها را به آنها انتقال میدهند. با اینکه شاید اسمی هم نداشته باشند، رسمی هم نداشته باشند، گمنام باشند. ما نام شیخ انصاری را میشنویم، بزرگ بود، باعظمت بود، واقعاً هم باعظمت بود ولی نام مادر شیخ انصاری را که خیلی نمیشنویم. درست است که کسی مثل شیخ انصاری با آن عظمت که وقتی از دنیا رفت معروف بود میگفتند علم او را یکی از شاگردان او میرزا حبیب الله رشتی به ارث برد، سیاست او را و بصیرت اجتماعی او را شاگرد دیگر او میرزای شیرازی به ارث برد، امّا تقوای خود را با خود برد، آن تقوای فوق العادهای که شیخ داشت و احتیاطات عجیبی داشت. امّا همین شیخ وقتی مادر پیر او از دنیا رفت، زمان مرجعیّت او هم بود، دیدند به شدّت گریه میکند. گفتند: آقا او پیرزنی بود از دنیا رفت. گفت: این زن کسی بود که به واسطهی او خیلی از بلاها از سر ما دفع میشد، این مادر کسی بود که بلاها به واسطهی او از سر ما دفع میشد.
این مادر گمنام است امّا فرزندی را به دنیا میآورد و پرورش میدهد که مربی و معلّم مراجع تقلید از حدود ۱۵۰ سال پیش به این طرف بی واسطه یا با واسطه میشود، با واسطهی کتابهای خود. مادر شیخ انصاری وقتی به نجف رفته بود، یا اهل شوشتر یا اهل دزفول بود، برای دیدن پسر خود شیخ به نجف رفته بود که دیگر عظمتی از جهت علمی پیدا کرده بود. وقتی وارد نجف شد زنهای نجف که فهمیدند مادر شیخ انصاری وارد نجف شده برای دیدن او آمدند. رفت و آمد بود و خانهی آنها شلوغ بود. این پیرزن ساده و بیآلایش و متدیّن یک مقدار تعجّب کرد، به شیخ انصاری گفت: مرتضی چرا زنهای نجف اینطور میآیند دست من را میبوسند، صورت من را میبوسند؟ شیخ انصاری نمیخواست بگوید به خاطر من است، گفت: مادر جان به خاطر اینکه شما خیلی زیارت میروید، اهل زیارت هستید، از این جهت شما را دوست دارند میآیند دست شما را میبوسند، صورت شما را میبوسند. گفت: مرتضی خیلی افراد هستند زیارت میروند، اینطور که نمیشود. گفت: مادر جان به خاطر اینکه شما اهل تهجّد هستید، اهل مستحبّات هستید. گفت: مادر جان خیلی افراد هستند اهل مستحبّات و تهجّد هستند، اینطور که نمیشود، چرا دست من را میبوسند؟ شیخ چند چیز گفت در نهایت گفت، گفت: مادر جان به خاطر من است که دست شما را میبوسند. گفت: مرتضی مگر تو که هستی؟ مگر تو چه هستی؟ درس میدادند. اینکه پیغمبر اکرم سه مرتبه توصیه کرد: «أُمَّکَ أُمَّکَ أُمَّکَ»[۱] و یک مرتبه «أَبوکَ»، رعایت مادر خود را بکن.
[۱]– عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج ۴، ص ۱۹۴٫
پاسخ دهید