فرستادن رحمتهای بیپایان به یوسف به پاس بلاکشی او
امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: یک بلایی برای یوسف آمد، همانکه از خاندان خود دور شد، ۲۰ سال تا ۴۰ سال نوشتند از خاندان خود دور شد. این پیغمبر زاده نه سال داشت که برادران حسودش او را در چاه انداختند، بردند و به بردگی در بازار مصر فروختند. در خانهی زلیخا دچار آن مشکلات شد که کم و بیش همه میدانید، به او تهمت زدند، چندین سال در زندان قرار گرفت، مؤمنانه و خالصانه این دوران طولانی بلا را گذراند، بدون اینکه شکایت کند، مؤمنانه این بلا را تحمّل کرد. امام صادق (علیه السّلام) میفرماید: به پاس بلاکشی مؤمنانهی یوسف میدانید چه اتّفاقی در عالم افتاد؟ امام صادق میفرماید: «رَحِمَ بِهِ أُمَّهً»[۱] در باب صبر کتاب اصول کافی است. خداوند متعال به پاس بلاکشی یوسف یک سفرهی رحمت پایین فرستاد یعنی این بندهی خوب او در دنیا این بلا را تحمّل کرد، خدا به پاس او به عالم پایین عنایت کرد. «رَحِمَ بِهِ أُمَّهً» یک امّت و جامعهای را مورد رحمت قرار داد و همینطور شد.
شما ببینید وقتی دوران بلای یوسف تمام شد، برادران حسود او که چشم دیدن یوسف را نداشتند، آنها آدم شدند، پیشمان شدند و استغفار کردند و از یوسف حلالیّت طلبیدند. به واسطهی یوسف از روی مردم مصر قحطی و بلا عبور کرد، یعقوب با معرفت هم که در طول این مدّت فراق اشک میریخت و گریه میکرد به یک جاهایی رسید، یک نفر زیر بار بلا رفت، امّا رحمت بر یک جمعی نازل شد. ولی رحمتی که بر جمعی نازل شد رحمت کمی بود، به اندازهی بلای یوسف بود.
مورد رحمت قرار گرفتن یک امّت به پاس بلاکشی عظیم سیّد الشّهداء
تعبیر امام صادق «رَحِمَ بِهِ أُمَّهً» است، یک امّت مورد رحمت قرار گرفت، فقط یک جامعه مورد رحمت قرار گرفت، امّا بلای سیّد الشّهداء چون بالاترین بلا در این عالم بوده است که بلای یوسف و بقیّهی انبیاء پیش این بلا ناچیز بود. «مُصِیبَهً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَامِ وَ فِی جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»[۲] مصیبتی که دیگر بالاتر از این مصیبتی نیست. خداوند متعال به پاس این بلا که این بندهی خالص او کشید و در دل بلا نه فقط صبر کرد که شکر کرد. من و شما خیلی هنر داشته باشیم وقتی بلاهای سنگین سر ما بیاید صبر کنیم. چون بعضی در اعماق بلا کفر گفتند، به ملک و فلک فحش دادند، امّا ما خیلی هنر کنیم صبر کنیم امّا چه کسی است که بتواند در دل بلا شکر کند. ابا عبدالله در دل بلا شکر میکرد. شب عاشورا چنان خدا اوّل خطبه خدا را شکر کرد «أُثْنِی عَلَى اللَّهِ أَحْسَنَ الثَّنَاءِ وَ أَحْمَدُهُ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»[۳] خدایا شکر بر خوشی و ناخوشی تو شکر، چنان شکر کرد که من و شما در راحتی خود چنین شکرگزار نیستیم.
وقتی خداوند متعال میبینید بندهی او، حسین او در دل سنگینترین بلا نه فقط صابر است که شاکر است، میگوید حسین حالا که تو به عهد بندگی خود وفا کردی، من که خدا هستم وفادارتر هستم. تو بنده هستی و همه چیز خود را در راه ما دادی، من که خدا هستم همه چیز خود را در راه تو میدهم، همهی رحمت خود را برای تو پایین میریزم.
برای یوسف فقط یک جامعه مورد رحمت قرار گرفت، امّا برای ابا عبدالله چطور؟ برای ابا عبدالله (علیه السّلام) خداوند متعال وسیعترین رحمت خود را به عالم پایین فرستاد. لذا ابا عبدالله (علیه السّلام) به باب رحمه الله الواسعه شد.
خداوند متعال به واسطهی یوسف که یک بلای کوچکی نسبت به ابا عبدالله کشید به تعبیر امام صادق یک جامعه را مورد رحمت قرار داد. به پاس بلاکشی ابا عبدالله تاریخ را مورد رحمت قرار گرفت، آن هم چه رحمتی، رحمت عجیب. «وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ»[۴] من وفادارتر از تو هستم، همه چیز را در راه من دادی، من هم همهی رحمتهای خودم را به تو میدهم، به گریهکن تو میدهم، به کسی که در مجلس تو آمد میدهم، به کسی که با دستگاه حسینی آشنا باشد میدهم، به دل کسی که بر مظلومیّتهای شما سوخت میدهم، به همه رحمت میرسد. تازه این برای دنیا است، آخرت بماند «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ»[۵] آن طرف معلوم میشود که امام حسین (علیه السّلام) چه کسی بود و چه کار کرد.
[۱]– الکافی، ج ۲، ص ۸۹٫
[۲]– بحار الأنوار ، ج ۹۸، ص ۲۹۵٫
[۳]– همان، ج ۴۴، ص ۳۹۲٫
[۴]– سورهی توبه، آیه ۱۱۱٫
[۵]– بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۲۹۶٫
پاسخ دهید