تحمّل فراوان امام زمان در برابر مصائب
گاهی مواقع من و شما از اخباری که میشنویم یا میبینیم، مثلاً فرض کنید بلاها و مصیبتها و مظلومیتهایی که مردم غزّه همین چندی پیش متحمّل شدند. این مظلومیتی که این اطفال معصومی که گاهی مواقع میدیدیم روی دست پدران یا مادران خود مجروح و دست و پا رها شده و دهان پر از خاک که زیر آوار رفته را بیرون کشیدند و روی دست میبرند. شاید انسانی که عاطفی باشد شب به سختی به خواب برود، به خصوص بعضی از مادران که وقتی میبینند بر سر این کودکان معصوم چنین مصیبتی آمد چقدر دردمند میشوند.
حالا من و شما یکی، دو خبر را شنیدیم یا دیدیم غصّهدار شدیم؛ امام زمان با آن دل رئوف که از او رئوفتر و مهربانتر نیست در طول تاریخ از همهی این اتّفاقات اطّلاع دارد. من و شما از چند مورد خبر داریم، از خیلی از این اتّفاقات خبر نداریم. الآن خیلی ظلمها در عالم رخ میدهد که ما خبر نداریم، اصلاً نمیدانیم امّا آن وجود مقدّس از همهی این ظلمها در عالم خبر دارد. نه یک سال و دو سال، قرنها است که این اتّفاقات میگذرد و او به آنها اشراف دارد و امام زمان هم با آن دل رئوف، آن دل مهربان، وقتی این ظلمها را میشنود و میبیند چقدر آزرده میشود امّا در عین حال دستهای او بسته است و فعلاً زمان ظهور او نیست و باید تحمّل کند. این یکی از بلاهای امام زمان است. آیا روا است صبح ما شب میشود، شب ما صبح میشود، اصلاً یاد بلاهای او نباشیم و گردی از غم روی دل ما هم ننشیند و با امام زمان خود همرنگی نداشته باشیم؟ مگر قرار نیست شیعه با امام خود همرنگ باشد، مگر شیعه با امام خود عهد نبسته است که من پشت سر شما هستم، من دنبالهرو شما هستم، من همرنگ شما هستم، من از شما رنگ میگیرم. این چه همرنگی است که او در دل سنگینترین بلا است و من در دل راحتی و به او کاری ندارم.
پاسخ دهید