سؤال: چگونه امام حسین علیه السلام یاران خود را هدایت کردند؟ آیا می نشستند و با آنها بحث گفتگو می کردند یا با روش خاصّی آنها را هدایت می کردند؟

جواب:قطعا مسیر هدایت یک مسیر خاص است؛ یعنی هرکس نمی تواند در این مسیر حضور پیدا کند. گاهی اوقات  اصلا حضور در این مسیر توفیق محض است؛ یعنی یک موقع قرار گرفتن در مسیر هدایت، توفیق می خواهد و این توفیق، هم می تواند عنایت باشد و هم می تواند خود فرد بستر این توفیق را فراهم کرده باشد؛ مثلاً کارهای خوبی انجام داده و پاداش این کار خوب این است که یک مرتبه در مسیر ابی عبدالله الحسین علیه السلام قرار بگیرد. این عوامل را باید در تغییر سرنوشت شخص لحاظ کرد. به نظر می آید که چنین سوالی نیاز به پاسخ طولانی دارد؛ یعنی باید ابعاد مختلف آن را با تعداد زیادی کارشناس بررسی کنیم؛ چون این مسئله یک مسئله ی ساده نیست؛ بلاخره سرنوشت یک انسان است که در یک لحظه تغییر می کند.

عوامل این نوع تغییر، یا محیط یا رفتار یا سرگذشت خود این افراد بوده است. ما همه ی این ها را وقتی در کنار هم دیگر قرار می دهیم، به نیتجه می رسیم. گاهی اوقات شخصی به مادرش خدمت کرده است. همین بستر را فراهم می کند که این حق پذیری او بیش تر شود. حال فرض کنید که همان شخص برادری داشته که به او گفته: تو نیز بیا و به مادر خدمتی کن؛ امّا آن برادر بی توجّهی کرده است؛ لذا بستر برای توفیق الهی او فراهم نمی شود.

طَبِیبٌ‏ دَوَّارٌ بِطِبِّه

یک بخش دیگر اصلا خود شیوه ی برخورد و روش و منش اهل بیت علیهم السلام است؛ حالا به طور خاص در ماجرای کربلا، روش ابی عبدالله الحسین علیه السلام است. ما وقتی تاریخ را نگاه می کنیم، خیلی از مواقع می بینیم که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام با برخودهای مناسبی، کسی را که برای آنها تهدید بوده، به صف خود آورده اند. در بحار نقلی داریم که کودکی در زمان بچّگی با ابی عبدالله الحسین علیه السّلام دوست بوده و در کربلا در رکاب آقا ابی عبدالله هم به شهادت رسید.

اهل بیت علیهم السلام وقتی که می خواهند هدایت گری کنند، طبیب هستند. در زیارت جامعه می خوانیم که طَبِیبٌ‏ دَوَّارٌ بِطِبِّه[۱]؛ پزشکی که با طب خویش پیوسته در گردش است؛ یعنی این ها قرار است طبابت کنند. آدم سالم را که طبابت نمی کنند؛ اهل بیت قرار است آدم مریض را طبابت کنند؛ من وقتی کلام آقا حسین ابن علی علیه السلام را که نگاه می کنم، واقعا احساس می کنم که ایشان در مواجه با مشکلات دیگران مثل یک طبیب بودند.

ما در ادعیه ی خود داریم که ائمه ی معصومین طبیب هستند. وقتی ما شیوه و منش زندگی آنها را بررسی می کنیم، متوجّه می شویم که آنها واقعا طبیب هستند و مردم را هدایت می کنند؛ با این حال آیا  کسانی که لحظه های آخر به مسیر صحیح می آیند، همین طوری می آیند؟ قطعا آنها تحت مداواء قرار گرفته اند که می آیند. حالا درمان ها نیز مختلف است؛ یک موقع کسی را عمل جراحی می کنند؛ یک موقع کسی را با کپسول یا با دارویی خوب می کنند. طبابت اهل بیت علیهم السّلام نیز، همین طور بوده است. اهل بیت علیهم السلام برای هدایت بعضی ها در زمان های متعدد، مفصل گفت و گو می کردند و برای هدایت بعضی با یک حرکت الهی و در عین حال زمینی، آن ها را هدایت می کردند. بر اساس آن منش و روش زندگی که ما از آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام سراغ داریم، قطعا در کربلا هم یک چنین اتّفاقاتی افتاده است.

سؤال: به چه صورت می توانیم فرزندانمان را ولایت پذیر تربیت کنیم؟

جواب:

اوّل، خود  والدین ولایت پذیر باشند!

 بچّه ها از والدین ولایت پذیری را یاد می گیرند. ولایت هم مراتب مختلفی دارد. اوّلین ولایت، ولایت الهی است. وقتی که بچّه ببیند، ما داریم از فرمان های الهی اطاعت می کنیم، او نیز به این عمل ترغیب می شود. این حرف یعنی چه؟ یعنی اینکه ما در زندگی مرزبندی داریم؛ یعنی خود را به حرام مبتلا نمی کنیم، وارد مرزهای حرام الهی نمی شویم؛ از آن طرف هم اموری که واجب است و اموری که از ما خواسته شده است، انجام می دهیم. وقتی که بچّه ها این مصداق ها را ببینند، متوجّه می شوند که ما واقعاً مطیع اوامر هستیم؛ لذا آنها نیز الگو می گیرند.

فرزند از چه کسی الگو می پذیرد؟

بچّه ها اوّلین بار، چه موقعی دروغ می گویند؟ آن موقعی است که ما دروغ می گوییم، آن موقعی است که ما ولایت الهی را با دروغ گفتن، نپذیرفتیم و نافرمانی خدا را انجام دادیم. بچّه ها چه موقع غیبت کردن را یاد می گیرند؟ وقتی که می بینند ما راحت غیبت می کنیم. می بیند که ما مطیع اوامر الهی نیستیم، پس او هم غیبت می کند. ولی اگر بچّه برای اوّلین بار ببیند که مادرش از این که کسی می خواهد غیبت کند، ناراحت شده و چهره ی او تغییر کرده است، قطعاً او از مادر الگو می گیرد.

پس از اطاعت و ولایت الهی، در مورد ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیز همین طور است. وقتی فرزندان ببینند که ما به فرمان اهل بیت علیهم السلام  گوش می دهیم، آنها نیز از ما تاثیر می گیرند؛ البته ممکن است ما صد در صد نتوانیم به تمام اوامر اهل بیت علیهم السّلام گوش دهیم؛ بلاخره انسان خلقت ضعیفی دارد و ممکن الخطا است؛ لذا می خواهیم بگوییم: ممکن است که بعضی از جاها قصوری باشد، امّا آنجا نباید مقصّری باشد. ما اگر تمام توان خود را به میدان بیاوریم و جا پای اهل بیت علیهم السلام بگذاریم، این برخورد آن اثرات خود را می گذارد.

انتقاد ما به بعضی از فرق اسلامی

چرا ما به بعضی از این فرق اسلامی انتقاد داریم؟ ما درباره ی آنها می گوییم: آنها جا مانده ی اعتقاد هستند؛ یعنی نتوانسته اند، یک بخش از فرمان الهی را که به نبیّ مکرّم اسلام ارائه شد، بپذیرند؛ لذا آنها این فرمان ها را مسکوت گذاشته اند. این عدم اطاعت باعث می شود که انسان هایی که پیرو آنها هستند یا کسانی که دنباله روی آنها هستند، آنها را الگوی خود قرار بدهند؛ لذا این افراد، دنباله روی آن ها می شوند. وقتی آنها از خدا و نبیّ مکرّم اسلام اطاعت نکردند، معلوم است که از ولایت جا می مانند.

توجّه والدین به حلال و حرام الهی

 وقتی بچّه ها می بینند که ما به اوامر الهی و پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم توجّه داریم و در حدّ توان خود تلاش می کنیم، آنها نیز به این اوامر ترغیب می شوند. آقا ابی عبدالله الحسین علیه السلام علّت نپذیرفتن حرف حق را توسط لشگر عمرسعد، بیان می کند و می گوید: شکم های آن ها از حرام پر شده است. وقتی فرزند در خانه ببیند که پدرش توجّه به حلال و حرام دارد، طبیعتا این بچّه، مطیع اهل بیت علیهم السّلام می شود؛ چون می بیند که پدرش دنباله روی ابی عبدالله الحسین علیه السلام است و به کلام اباعبدالله الحسین علیه السلام توّجه دارد.

پس الگو پذیری بچّه ها از ما مهم ترین ارکان است که باید به آن توجّه کنیم. اگر بخواهیم فرزندان ما ولایت پذیر باشند، باید الگوی ولایت پذیری را به آن ها ارائه بدهیم و بهترین الگو، خود ما والدین هستیم.


[۱] _ بحار الأنوار ؛ج‏۳۴ ؛ ص ۲۴۰٫