پیغمبر خدا برای آنچه که در بعد دنیوی یا در بعد معنوی و اخروی مورد نیاز بشر بوده است قانون و برنامه آورده است، طرح آورده است، القائات معنوی داشته است، جذبه‌ها داشته است. مهم‌ترین مسئله در دین پیغمبر ما در روش پیغمبر ما مسئله‌ی حکومت صالح بوده است. لذا روز اوّلی که مأموریّت خود را در میان اقربین اعلنی کرد «أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ»[۱]، توحید و ولایت را در کنار هم مطرح کرد. هم «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه‏»[۲] را در آن جلسه مطرح فرمود، هم فرمود: اوّل کسی که با من بیعت کند و مرا تصدیق کند او وزیر من است، او برادر من است، او وصیّ من است.

 اوّل حرف او مسئله‌ی رهبری و مدیر صحیح و سالم برای جامعه بود، آخرین حرف او هم آیه‌ی قرآن «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَل‏»[۳] بود. به این معنا که وجود نازنین پیغمبر قانون جامع، شامل، سازنده و دارای رموز سعادت دنیوی و اخروی تحت عنوان قرآن کریم را در یک دست گرفته است، در یک دست دیگر خود الگویی است که هر چه در این قرآن است در وجود او پیاده شده است و این می‌تواند مدیریت صحیح و حکومت صحیح بر جامعه داشته باشد که این شخص امیر المؤمنین علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) بود. در یک دست قرآن صامت بود و در یک دست قرآن ناطق بود. این دو دو رویه‌ی یک سکّه بودند. آن طرف آن قرآن است و آن طرف ولایت و حکومت است.

امروز که دست ما از دامن امام زمان (علیه السّلام) کوتاه است که جان همه‌ی عالم به قربان او است، محجور هستیم، تشنه هستیم، چشمه‌ی وجود نازنین او از دسترس ما به دلیل عدم مراقبت‌های ما دور شده است، دست ما به دامن او نمی‌رسد. چشم ما به جمال او آشنا نیست. «مَتَى نَرِدُ مَنَاهِلَکَ الرَّوِیَّهَ فَنَرْوَى»[۴] چه زمانی بنا است که ما در کنار وجود شما، جرعه نوش زلال معرفت شما باشیم. از باطن عرشی شما ما نوری بگیریم.


[۱]– سوره‌ی شعراء، آیه ۲۱۴٫

[۲]– الخصال، ج ‏۲، ص ۴۸۳٫

[۳]– سوره‌ی مائده، آیه ۶۷٫

[۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۹، ص ۱۰۸٫