امام صادق علیه السّلام به شیعیان خود دستور دادند تا حدیثی را درست بدانند که مطابق با قرآن باشد. در نقلهای مکرری از امام صادق علیه السّلام آمده است که: اذا ورد علیکم حدیث فوجدتموه له شاهدا من کتاب الله او من قول رسول الله و الا فالذی جاءکم به اولی به.[۱] زمانی که حدیثی به دست شما می‌رسد، اگر شاهدی از قرآن یا حدیث رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بر آن بود، بپذیرد؛ در غیر این صورت این حدیث برای همان کسی باشد که حدیث را برای شما نقل کرده.
و نیز فرمود: ما أتاکم عنّا من حدیث لا یصدّقه کتاب الله فهو باطل، [۲]حدیثی که کتاب خدا آن را تأیید نکند باطل است.
و نیز فرمود: ما لم یوافق من الحدیث القرآن، فهو زخرف، حدیثی که مطابق با قرآن نباشد، نادرست است.[۳] این نگرش که قرآن حاکم بر حدیث است، مانع بسیاری از کج‌رویهای فکری می‌شد که نشأت گرفته از نظریه «السنه قاضیه علی الکتاب» بود.
چنانکه این نگرش، مانعی بر سر راه افکار و اندیشه‌های غالیان بود که با طرح احتمال تحریف قرآن می‌کوشیدند تا مطالب نادرست خود را به نام ائمه و به عنوان حدیث نشر دهند.
امام صادق علیه السّلام خود از مفسران بنام قرآن بودند که اخبار تفسیری آن حضرت در مجمع البیان و پیش از آن در تفسیر قمی و تفسیر عیاشی آمده است. حضرت درباره قرآن می‌فرمودند: ان القرآن حی لم یمت و انه یجری کما یجری اللیل و النهار و کما یجری الشمس و القمر؛[۴]چنان که فرمودند: ان القرآن فی کل زمان جدید؛[۵]قرآن در هر زمان، تازه و جدید است.
افزون بر اینها، امام صادق علیه السّلام با طرح روایاتی در زمینه فضائل خواندن سوره‌های قرآن، کوشیدند تا قرآن را در جامعه اسلامی احیا کنند. در روایتی از آن حضرت نقل شده است که روز قیامت سه چیز به خداوند شکایت خواهند کرد
سوم: مصحف معلق قد وقع علیه الغبار لا یقرأ فیه؛[۶]
قرآنی که غبار آن را گرفته و خوانده نمی‌شود. حضرت اصرار داشتند که حتی
تاجر باید شب که از بازار به خانه بر می‌گردد، سوره‌ای از قرآن بخواند.[۷] نیز حضرت تأکید داشت تا قرآن را با حزن بخوانند.[۸]

کتاب حدیث در عصر امام صادق علیه السّلام‌

پس از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نوشتن حدیث ممنوع شد، به طوری که مدتها مردم از نوشتن آن کراهت داشتند، حتی برخی از محدثان اهل سنت در قرن سوم نیز از نوشتن حدیث خودداری می‌کردند.[۹] در برابر این روش، اهل بیت عصمت، از اول اصحاب خود را به نوشتن احادیث و حفظ آن از اندراس، تشویق می‌کردند.[۱۰] امام صادق علیه السّلام نیز طبق روش پدران خود بر این امر تأکید می‌ورزید. در زمان آن حضرت گرچه افرادی شروع به جمع‌آوری احادیث و نوشتن آن نمودند، اما هنوز بسیاری در این امر دچار شک و تردید بودند. ابو زهره ضمن نقل این که امام صادق علیه السّلام طرفدار کتابت حدیث بود، ادعا کرده است که این امر در آن زمان شایع بوده، چنانکه مالک بن انس جامع حدیثی خود به نام «الموطأ» را در آن روزگار تألیف کرد.[۱۱] باید گفت البته از اوائل قرن دوم کار کتابت حدیث آغاز شد و مجموعه‌های تألیف گردید، اما همانطور که تاریخ شهادت می‌دهد کارهایی مانند الموطأ بسیار اندک است و بیشتر کتابهای حدیثی مربوط به اواخر قرن دوم و به طور عمده از قرن سوم است. به عنوان نمونه ابو حنیفه هیچ‌گونه مجموعه‌ای در این زمینه پدید نیاورده است.
آورده‌اند که ابو حنیفه می‌گفت: من رجال حدیث را دیده و از آنها حدیث فرا گرفته‌ام، اما جعفر بن محمد صحفی است. وقتی این سخن به گوش امام صادق علیه السّلام رسید، حضرت خندید و فرمود: او راست می‌گوید، من صحفی هستم، من صحف اجدادم و صحف ابراهیم و موسی را خوانده‌ام.[۱۲] تکیه بر صحف پدرانش، نشان می‌دهد که امام، صحفی از آباء خویش به ارث برده است و این خود تأییدی است صریح بر این حقیقت که فقه شیعه از عصر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از پشتوانه مدوّن حدیثی برخوردار بوده است. در این زمینه دهها روایت در کتب روایی شیعه نقل شده حاکی از این که ائمه از روی این صحف روایی، برای مردم حدیث روایت می‌کرده‌اند و گاهی هم اصرار داشتند که اصحابشان این صحف را ببینند.[۱۳] این در حالی بود که دیگران تنها حدیث را حفظ کرده و به صحف اعتقاد نداشتند. لذا از سعید بن عبد العزیز نقل شده که گفت: «لا یؤخذ العلم من صحفی»؛ از صحفی نمی‌توان علم حدیث آموخت.[۱۴]
روایات متعددی درباره تشویق اصحاب بر کتابت حدیث از امام صادق علیه السّلام نقل شده و نشانگر آن است که تمایل به تدوین حدیث در عصر آن حضرت بسیار ضعیف بوده است. در روایتی آمده که امام صادق علیه السّلام فرمود:
اکتب و بثّ علمک فی إخوانک فان متّ فورّث کتبک بنیک. [۱۵]
هر آنچه را که می‌دانی بنویس و آن را در بین برادرانت منتشر کن و موقعی که می‌میری کتابهایت را برای فرزندانت به ارث بگذار.

امام صادق علیه السّلام و مبانی فقهی اهل سنت‌

مکتب فقهی تشیع از جهاتی با بینش فقهی اهل سنت تفاوت دارد. دوره‌ای که امام باقر و صادق علیهما السّلام در آن زندگی می‌کردند، فقه در حال گسترش بوده و احتجاجات گوناگون درباره تطبیق احکام کلی بر موارد جدید انجام می‌گرفته است. امام صادق علیه السّلام نیز بر این اعتقاد بود که آثار رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به طور کامل تنها در اختیار اهل بیت رسالت می‌باشد؛ زیرا وقتی که دیگران آن را ضایع کردند، آنها کلیه آن آثار را به طور کامل و دست نخورده در اختیار داشتند. راوی می‌گوید به امام عرض کردم:
اصلحک اللّه، اتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله الناس بما یکتفون فی عهده؟ قال: نعم و ما یحتاجون الیه الی یوم القیامه. فقلت: فضاع من ذلک شی‌ء؟ فقال: لا هو عند أهله.[۱۶]
ای فرزند رسول خدا! آیا رسول خدا در زمان خودش آنچه را که لازم بود به مردم ابلاغ کردند؟ فرمود: آری هر آنچه را که تا روز قیامت به آن نیاز داشتند ابلاغ فرمود. عرض کردم: آیا چیزی از میان رفته؟ فرمود: نه، پیش اهل بیت آن حضرت باقی است

فشار سیاسی بر شیعیان‌

در دوران امامت امام صادق علیه السّلام تنها در دهه سوم قرن دوم هجری، آزادی نسبی وجود داشت که حتی در همان دهه نیز فعالیت‌های آن حضرت و شیعیان تحت کنترل بود، اما پیش از آن، در دوران امویان (که در سال ۱۳۲ سقوط کردند) و پس از آن به وسیله منصور عباسی، شدیدترین فشارها علیه شیعیان اعمال می‌شد، به طوری که جرأت هر گونه ابراز وجودی از آنها سلب شده بود. در روایتی آمده:
شخصی از اصحاب ابو جعفر ثانی (امام دهم) علیه السّلام از آن حضرت پرسید: مشایخ ما به علت اختناق شدیدی که در زمان آنها وجود داشت از نقل حدیث خودداری نموده و تنها به نوشتن آن اکتفا کرده‌اند، اینک آن کتابها در دسترس ما قرار دارد، آیا ما از این کتابها می‌توانیم نقل حدیث کنیم؟ امام فرمود: روایات موجود در آن کتابها حق است و از آنها می‌توانید نقل حدیث نمایید.[۱۷]
روایت فوق گویای این حقیقت است که فشار سیاسی بر اهل بیت و شیعیان آنها در دوران مزبور تا چه حد اوج گرفته بود که مشایخ شیعه حتی مجال نقل احادیث ائمه را نداشتند. اصحاب امام به منظور صیانت خود از گزند منصور، مجبور بودند به طور کامل تقیّه نموده و مواظب باشند تا کوچکترین بی‌احتیاطی از آنان سر نزند.
این محدودیت طبع سبب می‌شد تا علوم اهل بیت و فتاوای فقهی آنان تا حدودی متروک بماند.
ابان بن تغلب به امام عرض کرد: من در مسجد می‌نشینم و مردم درباره مسائل فقهی از من سؤال می‌کنند و تا جواب ندهم دست از سرم بر نمی‌دارند. اگر نظر شما را به آنان بگویم اشکالاتی پیش می‌آید، چه کنم؟ امام فرمود: هر چه از آرای آنها می‌دانی برایشان بگو. [۱۸]
تأکیدهای مکرر امام صادق علیه السّلام بر تقیه، خود دلیل آشکاری بر وجود چنین فشار سیاسی بود. خطر هجوم بر شیعه چنان نزدیک بود که امام برای حفظ آنان، ترک تقیه را مساوی ترک نماز اعلام فرمود؛[۱۹] از جمله امام به معلّی بن خنیس- که به دست حاکمان زمان خود کشته شد- فرمود:
یا معلّی! اکتم امرنا و لا تذعه، فانّ من کتم أمرنا و لا یذیعه أعزّه الله فی الدنیا.[۲۰]
ای معلا! اسرار ما را پنهان بدار و آن را به همه کس نگو، خداوند کسی را که اسرار ما را پنهان داشته و آن را بر ملا نسازد، در دنیا عزیز می‌دارد.
به هر حال روایاتی وجود دارد حاکی از این که شدت فشار به قدری بود که حتی شیعیان، بدون اعتنا به همدیگر از کنار هم رد می‌شدند.[۲۱]
در روایت دیگری درباره جاسوسان ابو جعفر منصور آمده:
کان له بالمدینه جواسیس ینظرون علی من اتّفق شیعه جعفر فیضربون عنقه.[۲۲]
منصور در مدینه جاسوسانی داشت و آنها کسانی را که با شیعیان جعفر رفت و آمد داشتند، گردن می‌زدند.
بنا به نقل واقدی، معتب از غلامان امام صادق علیه السّلام بود که منصور او را گرفته و هزار ضربه شلاق بر او زد تا جان داد.[۲۳]
در این دوره اتهام رفض درباره هر کس، کافی بود که امنیت جانی و مالی او از بین رفته و گرفتار شکنجه شود.[۲۴]

منبع:کتاب حیات فکری وسیاسی ائمه ازصفحه ۳۵۵  تا ۳۶۰/ رسول جعفریان 


[۱] الکافی، ج ۱، ص ۶۹؛ المحاسن، ج ۱، ص ۲۲۵؛ بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۴۳

[۲] المحاسن، ج ۱، ص ۲۲۱؛ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۹

[۳] الکافی، ج ۱، ص ۶۹

[۴] تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۲۴۳

[۵] عیون اخبار الرضا علیه السّلام ج ۲، ص ۸۷؛ بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۸۰

[۶] الکافی، ج ۲، ص ۶۱۳؛ الخصال، ص ۱۴۲

[۷] الکافی، ج ۲، ص ۴۹۹

[۸] الکافی، ج ۲، ص ۶۱۴

[۹] تذکره الحفاظ، ج ۱، صص ۴۶۱ و ۴۴۱- ۳۸۲؛ جامع البیان العلم، ج ۱، صص ۷۹- ۷۸؛ سنن الدارمی، ج ۱، صص ۱۱۹ و ۱۲۰

[۱۰] طبقات الکبری، ج ۶، ص ۱۶۸؛ تقلید العلم، صص ۹۰- ۸۹؛ ربیع الابرار، ج ۳، ص ۲۹۴؛ التراتیب الاداریه، ج ۲، ص ۲۴۶ و … و نک: مقاله تاریخ تدوین حدیث، مجله نور علم، دوره دوم، ش ۱۹، ۲۱، ۲۲

[۱۱] الامام الصادق علیه السّلام، ص ۹۵

[۱۲] روضات الجنات، ج ۸، ص ۱۶۹

[۱۳] الکافی، ج ۷، صص ۹۸- ۹۵ و ۷۷؛ مکاتیب الرسول، صص ۷۶، ۷۳

[۱۴] تذکره الحفاظ، ج ۱، ص ۲۱۹

[۱۵] کشف المحجه، ابن طاووس به نقل بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۵۰

[۱۶] وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۲۳

[۱۷] الکافی، ج ۱، ص ۵۳؛ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۵۸

[۱۸] همان، ص ۳۳۰

[۱۹] مستدرک الوسائل، ج ۱۲، صص ۲۵۴، ۲۵۵؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۵۹

[۲۰] مختصر بصائر الدرجات، ص ۱۰۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۶۵

[۲۱] همان، ص ۳۷۸؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، صص ۳۰۰- ۲۹۷؛ وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۳۲

[۲۲] همان، ص ۲۸۲، ۲۸۳

[۲۳] المنتخب من ذیل المذیل، ص ۶۵۲

[۲۴] المحاسن، ص ۱۱۹؛ حیاه الامام الباقر علیه السّلام، ج ۱، ص ۲۵۶