در صفحات تاریخ و کتب روایی آمده است که علی علیهالسلام همه پرچم داران پهلوان سپاه قریش که تعدادشان ده نفر بوده است را یکی پس از دیگری به درک واصل میکند. سپس قریش که همگی برای انتقام بدر به میدان آمده بودند، سرافکنده شده و لشکرشان در هم میریزد. این فتح آشکار که حاکی از ایمان راسخ امیرالمؤمنین است برگی از تاریخ را به خود اختصاص میدهد .
تهیه و تنظیم: مرتضی میرکو
گفتهاند که اباسفیان بنیعبدالدار که پرچمداران سپاه کفر بودند را بر علیه مسلمین شورانید. و از طلحه بن ابی طلحه خواست تا پرچم کفار را به دست بگیرد. سپس علی علیهالسلام او را به مبارزه دعوت کرد و سرانجام او را کشت. پیامبر صلیاللهعلیهوآله از کشته شدن او خوشحال شد و از مسلمین خواست تا با صدای بلند تکبیر بگویند.
میگویند: طلحه از همرزمانش پرسید، چه کسی مرا به مبارزه فراخوانده است؟ آنها نیز او را با خبر کردند. او به علی علیهالسلام رو کرد و گفت:« ای قضم[۱]، دانستم که هیچ کس جز تو جرأت چنین کاری را ندارد.
علی علیهالسلام نیز ضربۀ را به سر او وارد کرد که تا محل ریشهایش شکافته شد. ولی کار را تمام نکرد. و از کشتنش منصرف شد. از او پرسیدند:« چرا کا را یکسره نکردی و رهایش کردی؟»
امیرالمؤمنین جواب داد: « همانا زمانی که او زمین خورد، عورتش را در برابر من قرار داد و احساسات مرا برانگیخت تا او به او رحم کنم. و از آنجا که او پهلوان سپاهش بود و من نیز میدانستم که خداوند او را به قتل خواهد رساند از کشتنش صرف نظر کردم.»[۲]
در روایت دیگری آمده است: امیرالمؤمنین صلواتاللهوسلامهعلیه فرمود:« همانا او مرا به خدا قسم داد که به او رحم کنم و از من خواست تا او را زنده نگاه دارم. و دانستم که خداوند او را به قتل خواد رساند.»[۳]
روایت اخیر قابل قبولتر است. چراکه علی علیهالسلام اصول و واجبات هر چیز را رعایت میکرد.، انگیزههای عاطفی او را برنمیانگیخت. و در زمان لازم تعصبات قبیلگی هم او را از پا نمیانداخت.
ابن هشام گفته است:« زمانی که درگیریهای در روز احد فزونی یافت، رسول خدا تحت پرچم انصار درآمد. سپس ایشان علی علیهالسلام را به پیش فرستاد. علی علیهالسلام به سمت لشکر کفر رفت و فرمود:« من ابوالقصم[۴] هستم. و بعد ابوسعید بن ابی طلحه که پرچمدار کفار قریش بود را طلب کرد. پس علی علیهالسلام با او مبارزه کرد و ضربهای را به او وارد ساخت که از پا درآمد.» سپس در ادامه ابن هشام ماجرای کشف عورت را بیان میکند.»[۵]
مردم یکدیگر را میکشتند. آتش جنگ شعلهور شد. مسلمانان از دین، جان و دیارشان در برابر یورش یک مشت کینهتوز که میخواستند انتقام کشتههاشان در بدر را بگیرند، دفاع میکردند. کفار هم تعدادشان بیشتر بود و هم نیروهای قویتری داشتند.
سپس یاران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بر لشکر مشرکین فشار آوردند. آنها ضربه سختی را بر کفار وارد کردند. تا اینکه صفوفشان نابود شد. سپس عثمان بن ابی طلحه برادر طلحه بن ابی طلحه، پرچم کفار را به دست گرفت. او نیز کشته شد. سپس ابو سعید برادر آندو پرچم را به دست گرفت. او نیز به سرنوشت دو برادرش دچار شد. بعد از او مسافع و بعد کلاب بن طلحه بن ابی طلحه و بعد برادرش جلاس و بعد ارطاه بن شرحبیل و بعد شریح بن قانطو سرانجام صواب نیز آن پرچم را به دست گرفت. ولی همگیشان یک به یک کشته شدند.
آنها شکست خوردند. و پرچمشان افتاده بر زمین باقی ماند. تا اینکه یکی از زنان به نام عمره دختر علقمه حارثیه پرچم را از زمین برداشت و آن را به قریش بازگرداند.
حسان بن ثابت در این باره شعری را سرود:
اگر دختر علقمه حارثیه نبود، پرچم قریش را در بازار به قیمت ارزانی میفروختیم.[۶]
و نیز گفتهاند که تعداد پرچمداران قریش ده نفر بوده است.[۷]
امام صادق علیهالسلام بعد از ذکر ماجرای به درک واصل شدن پرچمدارن قریش به دست علی علیهالسلام فرمود:« قریش شکست خورد و سرافکنده برگشت. علی علیهالسلام در آن روز قریش را رسوا کرد.»[۸]
و همچنین گفتهاند که از مسلمین حمزه و علی علیهالسلام و ابودجانه در لشکر کفر نفوذ کردند تا اینکه خداوند مشرکین را شکست داد.[۹]
هیچ شکی نیست که علی علیهالسلام قاتل هر ده پرچمدار سپاه کفر در جنگ احد بوده است. به ادعای گروهی که میگویند فلانی این را کشته و فلانی آن را کشته، گوش فرا نمیدهیم. و دلیل ما نیز علاوه بر آنچه قبلا ذکر شد، نصوصی است که از این قرار میباشد:
- ابورافع گفته است:« آن کسی که پرچمداران کفر را کشته، علی علیهالسلام است.» و در ادامه روایتی را با ذکر تفاصیلش میآورد که جبریل ندا داد: لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی
- بسیاری از مورخین تصریح میکنند که قاتل پرچمداران کفر علی علیهالسلام بوده است.[۱۰]
- از ابی عبدالله جعفر بن محمد و از پدرانش علیهمالسلام منقول است:« پرچمداران مشرکین در روز احد نه نفر بودند که علی علیهالسلام همه آنها را به قتل رساند.»[۱۱]
و ما نیز میدانیم که نصف کشته شده گان احد به دست مبارک علی علیهالسلام به درک واصل شدند.[۱۲]
منبع:در صفحات ۱۵۹ تا ۱۶۶ جلد ۳ کتاب الصحیح من سیره الامام علی علیهالسلام/علامه سید جعفر مرتضی عاملی
[۱]. قضم در لغت به معنای شکستن دندان است.
[۲]. المغازی للواقدی ج۱ ص۲۲۶ ؛ شرح نهج البـلاغـه للمعتزلی ج۱۴ ص۲۳۶ ؛ البدایه والنهایه ج۴ ص۲۳ ؛ أعیان الشیعه ج۱ ص۲۵۵ و ۳۸۶ ؛ السیره النبویه لابن هشام ج۳ ص۵۹۳ ؛ السیره النبویه لابن کثیر ج۳ ص۳۹ ؛ جواهر المطالب لابن الدمشقی ج۲ ص۱۱۹ ؛ سبل الهدى والرشاد ج۴ ص۱۹۴ ؛ السیره الحلبیه (ط دار المعرفه) ج۲ ص۴۹۸ ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج۱۸ ص۲۹ و ۸۲ / ج۲۳ ص۵۵۲ / ج۳۰ ص۱۴۹ / ج۳۲ ص۳۵۲ و ۳۵۶٫
[۳]. تاریخ الأمم والملوک ج۲ ص۱۹۴ ؛ الکامل فی التاریخ ج۱ ص۱۵۲ ؛ وفاء الوفاء ج۱ ص۲۹۳ ؛ الأغانی ج۱۴ ص۱۶ ؛ النص والإجتهاد ص۳۴۲ ؛ جامع البیان ج۴ ص۱۶۶ ؛ أعیان الشیعه ج۱ ص۳۸۶ ؛ الإرشاد للمفید ج۱ ص۸۶ ؛ مناقب آل أبی طالب ج۱ ص۳۸۱ ؛ بحار الأنوار ج۲۰ ص۸۵ / ج۴۱ ص۵۰ ؛ السیره الحلبیه (ط دار المعرفه) ج۲ ص۴۹۸ ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج۸ ص۳۶۳ و ۶۶۱ / ج۱۸ ص۸۴ / ج۳۲ ص۳۵۴ و ۳۶۰ .
[۴]. که البته ابوالقضم صحیح است.
[۵]. السیره النبویه لابن هشام (ط مکتبه محمد علی صبیح) ج۳ ص۵۹۳ ؛ تاریخ الخمیس ج۱ ص۴۲۷ ؛ البدایه والنهایه (ط دار إحیاء التراث العربی) ج۴ ص۲۲ ؛ السیره النبویه لابن کثیر ج۳ ص۳۹ ؛ جواهر المطالب لابن الدمشقی ج۲ ص۱۱۹ ؛ سبل الهدى والرشاد ج۴ ص۱۹۴ ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج۱۸ ص۲۹ و ۸۲ / ج۲۳ ص۵۵۲ / ج۳۰ ص۱۴۹ / ج۳۲ ص۳۵۶٫
[۶]. لولا لواء الحارثیه اصبحوا یباعون فی الاسواق بالثمن البخس
[۷]. تاریخ الخمیس ج۱ ص۴۲۷ ؛ شرح نهج البلاغه للمعتزلی ج۱۴ ص۲۳۶ ؛ إمتاع الأسماع ج۱ ص۱۴۱ ؛ السیره الحلبیه (ط دار المعرفه) ج۲ ص۴۹۸٫
[۸]. الإرشاد للمفید ص۵۲ / (ط دار المفید) ج۱ ص۸۸ ؛ بحار الأنوار ج۲۰ ص۸۷ عنه ؛ أعیان الشیعه ج۱ ص۲۵۶ و ۳۸۷٫
[۹]. الکامل فی التاریخ ج۲ ص۱۵۳ ؛ تاریخ الخمیس ج۱ ص۴۲۷ ؛ النص والإجتهاد ص۳۴۲ ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج۳۲ ص۳۶۰٫
[۱۰]. الکامل فی التاریخ ج۲ ص۱۵۴ ؛ تاریخ الأمم والملوک ج۲ ص۱۹۷ ؛ شرح نهج البلاغه للمعتزلی ج۱۳ ص۲۹۳ عن الإسکافی ؛ آخر العثمانیه للجاحظ ص۳۴۰ ؛ بحار الأنوار ج۲۰ ص۱۴۴ / ج۳۸ ص۳۲۵ ؛ مناقب أهل البیت «علیهم السلام» للشیروانی ص۱۱۷ ؛ النص والإجتهاد ص۳۴۲ ؛ أعیان الشیعه ج۱ ص۲۵۶ و ۳۸۶ ؛ العمده لابن البطریق ص۲۰۰ ؛ الطرائف لابن طاووس ص۶۵ ؛ ذخائر العقبى ص۶۸ ؛ الصراط المستقیم ج۲ ص۵۸ ؛ الغدیر ج۲ ص۵۹ ؛ المعجم الکبیر للطبرانی ج۱ ص۳۱۸ ؛ نظم درر السمطین ص۱۲۰ ؛ کنز العمال ج۱۳ ص۱۴۳ ؛ قاموس الرجال للتستری ج۹ ص۴۰۲ ؛ نهج الإیمان ص۱۷۷ و ۴۸۲ ؛ جواهر المطالب لابن الدمشقی ج۱ ص۹۱ ؛ نهج الحق ص۲۱۸ ؛ غایه المرام ج۵ ص۲۷ و ۳۵ ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج۵ ص۸۴ و ۲۸۴ / ج۷ ص۴۴۳ / ج۱۶ ص۱۵۵ و ۱۶۴ و ۴۱۹ / ج۲۱ ص۱۳۳ / ج۲۲ ص۱۶۲ و ۵۸۱ / ج۳۲ ص۳۵۸ و ۳۶۱٫
[۱۱]. الإرشاد للمفید ج۱ ص۸۸ ؛ بحار الأنوار ج۲۰ ص۸۷ عنه ؛ کشف الغمه ج۱ ص۱۹۴ ؛ أعیان الشیعه ج۱ ص۲۵۶ و ۳۸۷ ؛ شجره طوبى ج۲ ص۲۷۸٫
[۱۲]. الإرشاد للمفید ج۱ ص۹۰ ؛ بحار الأنوار ج۲۰ ص۸۸ ؛ کشف الغمه ج۱ ص۱۹۵ ؛ المستجاد من الإرشاد (المجموعه) ص۶۶ ؛ أعیان الشیعه ج۱ ص۳۹۰ ؛ مجمع البیان ج۲ ص۵۰۰ ؛ بحار الأنوار ج۲۰ ص۲۲ ؛ سیره مغلطای ص۵۰ ؛ تاریخ الخمیس ج۱ ص۴۴۷ ؛ السیره الحلبیه ؛ شرح نهج البلاغه للمعتزلی ج۱۵ ص۵۴٫
پاسخ دهید