مرحوم آیت الله آقا شیخ محمّد حسین غروی، استاد آیت الله بهجت، استاد علامه طباطبایی، استاد آیت الله میلانی، استاد بزرگان ما، این عالم بزرگوار، این عارف بزرگوار، این حکیم بی‌بدیل دوران که آیت الله العظمی آقای بهجت درباره‌ی ایشان فرمودند: استاد ما آقا شیخ محمّد حسین هم در عبادت اعجوبه بود، هم در علم. کسی عبادت ایشان را می‌دید فکر می‌کرد ایشان هیچ وقتی برای علم و مطالعه و این مسائل ندارد، کسی علم ایشان را می‌دید فکر می‌کرد هیچ فرصتی برای عبادت ندارد.

در هر دو جهت فوق العاده بوده است. در حالات ایشان نقل کرده‌اند، هم استاد اخلاق ما، مرحوم آیت الله قدوسی از علامه طباطبایی نقل کردند و هم از دیگران، خوب پدر ایشان متمکّن بوده است و با ثروت رفته بود و عالم شده بود. تسبیح قیمتی در دست داشته است که هر دانه‌ی آن چقدر ارزش داشته است، در موقع عبور از بازار نجف تسبیح ایشان پاره می‌شود، خجالت می‌کشد که خم شود و این دانه‌های تسبیح قیمتی را جمع کند، می‌گذرد و می‌رود. روزگار برمی‌گردد، خدا دنیا را از او می‌گیرد «نَبلُوَکُم بِالخَیرِ وَ الشَّرِ فِتنَهِ»[۱] هم با ثروت او را امتحان کرده بود، هم با فقر او را امتحان کرده بود. ایشان گرفتار نداری مادی شده بود، خود این بزرگوار رفته بود از مغازه مثلاً یک کیلو پیاز خریده بود و گوشه‌ی عبای خود ریخته بود، آن روزها پلاستیک نبود، باید یا ظرف می‌برد یا گوشه‌ی عبا یا چیزی می‌ریختیم و می‌آوردیم، وقتی عبور می‌کرده دست ایشان لرزیده بود و این پیاز ریخته بود. مجبور شده بود بنشیند و همین پیازها را جمع کند و ببرد، چون غیر از آن چیز دیگری نداشت. خود ایشان فرموده بودند آن روزی که تسبیح قیمتی من ریخت و اعتنا نکردم با این روزی که پیاز من ریخت و نتوانستم از آن بگذرم حال یکسانی داشتم.

 

[۱]– تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص ۴۲۹٫