در حالی که خنده بر هر درد بیدرمان دوا است، چرا حالت هیجانی غالب بر آیین دینی و مراسم اجتماعی دین سراسر غم و گریه میباشد و مراسم دینی ما مسلمانان، همیشه آمیخته با مصیبت و مرثیه خوانی حزن آفرین و غم افزا است؟ آیا اسلام مراسم شادی و جشن ندارد که تمام مراسم دینی به حزن و اشک آمیخته است؟
این سؤال نشانگر ابهام فکری عمیق در بین بیشتر مسلمانان است. عمیق و بسط این مسأله میطلبد تا در خور یک جامعهی جویای حقیقت و پوینده ره حقیقت، ابهام زدایی نمود و شکل صحیح و اسلامی این نوع احساسات و عواطف را بیان کرد و در سطح حوصلهی این قلم و کاغذ مطالبی را ارائه نمود.
به منظور پاسخ به این سؤال، چهار مرحله به شرح زیر مطرح و تبیین میگردد:
۱ – شناسایی منشأ و خاستگاه این ابهام فکری و انحراف رفتاری و علت یا علل بروز آن،
۲ – جایگاه غم و شادی در معارف اسلامی،
۳ – جایگاه غم و شادی در روانشناسی، با تکیه بر منابع دینی و علمی،
۴ – تعیین شکل صحیح و مطلوب غم و شادی (گریه و خنده).
یک. منشأ و خاستگاه
بیتردید آنچه امروز در برخی مراسمهای دینی و بعضی اجتماعات رسمی اجرا میگردد، مستند شما قرار گرفته است تا اینگونه در مورد شادی و غم قضاوت کنید و یا دچار ابهام شوید؛ در حالی که این قضاوت و اظهار نظر، هرگز با تعاریف و احکام دین حنیف اسلام مطابقت و هماهنگی ندارد. شکل عملکرد برخی گردانندگان و برگزار کنندگان مراسم دینی، به گونهای است که حتّی در اعیاد دینی و جشن تولّد ائمّه (علیهم السّلام)، مصیبت خوانی و گریاندن را عنصر ضروری و تردید ناپذیر این محافل میدانند!
این افراد اینگونه میپندارند که هیچ مسؤولیتی جز گریاندن و اشک گرفتن از چشمان مردم ندارند! این پندار غلط از یک اندیشه و تفکّر بیبنیان تغذیه میشود که میگوید: گریه کردن عملی پسندیده است و انسان در حالت غم و گریه، به خدا میرسد و با مرکز ثقل هستی مرتبط میشود.
لذا این افراد به هر وسیله و بهانهای، درصدد گریاندن مردم هستند و این کار را هنر خود میدانند و به اصطلاح آنگاه محفل گرم میشود که گونهی حضّار با اشک چشمان آنها خیس گردد!! رفتار این گروه افراد به عنوان مرثیه خوان و مصیبت سرا و مداح- که میپندارند رسالت و وظیفه دینی و شغلشان گریاندن مردم است- موجب بروز چنین پندار غلطی شده است! البتّه این پندار خود محصول برداشت یک سویه و افراطی از برخی روایات و معارف دین است.
در برابر این دسته از مسلمانان افراطگر، گروه دیگری از مسلمانان تفریطگرا قرار میگیرند که به استناد دسته دیگری از روایات و برخی یافتههای علمی- مبنی بر آسیبزا بودن غم و ماتم و مذموم بودن غمگساری و ماتم زده بودن و گرفتگی- تمام همّت و تلاش خود را صرف بودن و شاد نمودن دیگران میکنند!
از این رو به هر وسیلهای برای ایجاد شادی و خوشی تمسّک میجویند و به هزاران حیله و زور و فشار، درصدد هستند تا خوش باشند و خوشی و شادی بیافرینند؛ هر چند بیخودی خوش باشند!
گروه اوّل در حالی که از سر آگاهی تمام عناصر شادی آفرین و فرحافزا را از زندگی خود حذف میکنند و یا آنها را کم رنگ جلوه میدهند و حتّی لباسهای شاد و جذّاب را از تن خود دور میسازند؛ این گروه از عربدهی خوش گذارانهی وجد و سرور دردآور خویش، گوش فلک را کر میسازند و به وجد و مسرّت بیهدف و حتّی مصیبتزا دل خوش میکنند!
این شکل رفتار و برداشت، موجب شده است که عدّهای اسلام را دین گریه ببینند و گروهی، آن را دین خنده و خوشی و خوش بودن بپندارند؛ گویا این حالت با هم قابل جمع نیست!
این دو گرایش افراطی و تفریطی، آنگونه که در تمام سطوح جامعه نفوذ کرده است بیشتر مسلمانان در برخورداری از این دو حالت، راه اعتدال را کاملاً گم کردهاند و یا در تیم افراطیان عضو میشوند و یا در محفل تفریط کنندگان خود را مییابند؛ گویا راه سوم نمیتواند وجود داشته باشد و وجود ندارد و مجبورند در یکی از دو تیم عضو باشند. غافل از آنکه هر دو گرایش، محکوم به شکست و در مسیری غلط و انحرافی است و راه حق و اسلام حقیقی، نه این است و نه آن؛ بلکه خود واقعیتی دیگر است.
دو. جایگاه غم و شادی در اسلام
از دیدگاه اسلام خنده و گریه، شادی و غم و سرور و ماتم، هیچکدام مطلوبیت ذاتی، استحباب نفسی و ارزش ماهوی ندارند تا چه رسد به آنکه یکی بر دیگری رجحان و برتری داشته باشد.
اسلام کسی را به گریه کردن- به عنوان گریه- ترغیب نکرده است، همانگونه که به شاد بودن- به عنوان شادی- امتیاز نداده است؛ مگر به واسطه مقدّمات و پیامدهای آن. خنده و گریه براساس آن پیامد و یا مقدّمه، میتوانند در مورد قضاوت و ارزشگذاری واقع شوند.
غم و شادی از جمله حالات نفسانی و صفات روحی و هیجانات حاکم بر ابعاد وجود آدمی هستند که در قالب خنده، گریه و… نمودار میشوند و هر انسانی به عنوان انسان، از این گروه هیجانهای اوّلیه برخوردار است. مهم آن است که این حالات، بر تعامل اجتماعی مطلوب و زندگی خداوند تأثیر منفی نداشته باشد؛ بلکه تأثیر مثبت بر آنها بگذارد.
غم و گریهای که به آدمی آسیب رساند و یا مانع خدمت به بندگان خداوند و بندگی شود و انسان را از رسیدن به هدفش باز دارد، مذموم است؛ همانگونه که شادی آسیبزا و مانع عبادت و انجام وظایف دینی و انسانی نیز سخت مذمّت شده است. آنچه مجال قضاوت دربارهی گریه و خنده و شادی و غم را فراهم میآورد، حداقل دو عنصر و انگاره است: یکی انگیزه و عامل بروز این هیجانها و دیگری مشکل بروز این هیجانها. براساس همین دو انگاره، هیجانهای یاد شده مورد ارزیابی و قضاوت قرار میگیرد:
خنده جاهلانه- که در روایات از آن به «خنده من غیر عجب» تعبیر شده- مذموم است. در برابر این خنده، خنده متفکّرانه و معنادار پسندیده و ممدوح تلقی میگردد. امام حسن عسکری (علیه السّلام) در حدیثی می فرماید: «از علایم جهل خنده بدون تعجّب است».[۱] و امام کاظم (علیه السّلام) در حدیث دیگری میفرماید: «خداوند از کسی که بدون تعجّب بخندد نفرت دارد».[۲]
پس هر نوع خندهای مذموم نیست، همانگونه که هر نوع خندهای پسندیده نیست. هر گریهای نیز مذموم و یا پسندیده نیست؛ بلکه گریه از خوف خداوند سبحان در اسلام گریه ارزشی تلقی میگردد.
امام باقر (علیه السّلام) میفرماید: «هیچ قطرهای نزد خداوند عز و جل محبوبتر از قطره اشکی نیست که در ظلمت شب از خوف خداوند ریخته شود و غیر از آن منظوری نباشد».[۳]
امام علی (علیه السّلام) میفرماید: «گریه از خشیت خداوند کلید رحمت الهی است»[۴] و در حدیث دیگری «این گریه را موجب نورانیّت قلب و مصون ماندن از بازگشت به گناه معرّفی میکند.»[۵]
آن «خنده» چون محصول درک و نکتهسنجی تعّجب برانگیز ملایم طبع است، ارزشمند میباشد و این «گریه» چون محصول تعالی شناخت و رشد معنوی و روحانی آدمی است، محبوب میباشد و نتیجه این دو هیجان، همانا رسیدن به حق و جلب رضایت حضرت دوست، در پرتو تأمین سلامت و بیمه شدن صاحب گریه و خنده است.
دیدگاه اسلام
۱ – گریه ماتم افزا و افسردگی آفرین، هرگز پسندیده نیست؛ بلکه مذموم و مورد نکوهش است. در سیرهی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این گونه نقل میکنند که هر گاه یکی از اصحاب آن حضرت اندوهگین بود، رسول خدا با شوخی کردن او را شادمان مینمود.[۶] ائمه هدی (علیهم السّلام) راه شادمان زیستن را به اصحاب خود نمایانده و میفرمودند: «به رضای خدا خشنود باش تا شاد و راحت زندگی کنی».
۲ – گریه ارزشی در اسلام، گریه از خوف حضرت حق است که خود یکی از راههای خود سازی و رشد است؛ نه سبب خمودی و خموشی.
گریه برخاسته از محبّت به بندگان خدا و یا نفرت از دشمنان خدا نیز در همین مقوله قرار میگیرد.
۳ – «خنده» هرگز زشت و منفی نیست؛ بلکه هیجانی مانند شادن بودن بسیار مورد اهتمام شارع مقدس است. یکی از جلوههای شادی، «خنده» است و جلوههای دیگر مانند شوخی، مزاح و بذلهگویی کردن نیز با رعایت شرایط خاص خود، مطلوب است. تنها برخی از انواع و اشکال خنده، مورد مذمّت قرار گرفته است.
۴ – اسلام خنده را در برابر گریه (هر چند گریه ارزشی مانند گریه از خوف خداوند) و یا گریه را در برابر خنده (هر چند خندهی حکیمانه و متفکّرانه) قرار نمیدهد و هر یک را با دیگری مقایسه نمیکند تا یکی را بر دیگری ترجیح و برتری دهد؛ بلکه هر یک را به عنوان واقعیّت زندگی انسانی میپذیرد و برای آنها، شرایط و ویژگیهای را برمیشمارد.
۵ – در حالت عادی روحیه حاکم بر زندگی انسان- بدون در نظر گرفتن موضعیّت خاص- باید شادی و نشاط باشد، نه غم و اندوه و گریه. لذا باید آن را از راههای متداول و مشروع تحصیل کرد که یکی از آنها تبسّم و خنده است و راههای دیگر آن شوخی، ورزش، کار، پرهیز از گناه، مسافرت، استفاده از عطر و بوی خوش و پوشیدن لباسهای شادی آفرین است. در مکتب اسلام شخص «مؤمن» شوخ طبع و خوش مشرب است؛ و «منافق» گرفته و اخمو است.[۷]
رسول گرامی اسلام – که اسوه حسنه تمام مردمان معرفی شده است- میفرماید: «من هم مانند شما بشری هستم که قهراً شوخی و مزاح میکنم».[۸] و یا میفرماید: «من شوخی می کنم، ولی در گفتارم جز حق و راست نمی گویم».[۹]
۶ – خنده ارزشی در اسلام، خنده متفکّرانه و حکمی است؛ یعنی، خندهای که در پرتو آن حکمتی اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی، فقهی و… مبادله میشود. نمونههای متعددی از این نوع شوخی و خنده در زندگی حضرت رسول نقل شده است که در یکی از آنها، آن حضرت با پیران شوخی کرد، و فرمود: «اهل بهشت به صورت جوان زیبا وارد بهشت میشوند».[۱۰] پس از نگرانی پیران به آنها فرمود: «شما اوّل جوان میشوید، سپس به بهشت میروید».
بنابراین خنده غیر متفکّرانه و یا خندههایی که با صدای قهقهه باشد و یا خندههایی که به گناه (غیبت، تهمت، تمسخر و استهزا، بدگویی و…) آلوده باشد؛ مورد مذمّت و نهی است؛ آن گونه که خندهی زیاد نیز پسندیده نیست. ائمّه هدی (علیهم السّلام) به این نوع آفات هیجانی هشدار داده و انواع خندههای مذموم را گوشزد فرمودهاند. در گفتار آنان خنده به قهقهه، زیاد خنده کردن، مجلس خنده و فکاهی برگزار نموده و همین طور خنده آمیخته به دروغ، زشت شمرده شده است.
امام صادق (علیه السّلام) میفرماید: «الْقَهْقَهَهُ مِنَ الشَّیْطَانِ».[۱۱]
حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: «کَثْرَهُ الضَّحِکِ یَمْحُو الْإِیمَانَ».[۱۲]
حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: «وَیْلٌ لِلَّذِی یُحَدِّثُ فَیَکْذِبُ لِیُضْحِکَ الْقَوْمَ، وَیْلٌ لَهُ، وَیْلٌ لَهُ، وَیْلٌ لَهُ».[۱۳]
۱ – وقتی گریه ارزشی در اسلام، تنها گریه از خوف الهی و یا برخاسته از محبّت به بندگان خدا و نفرت از دشمنان آنان باشد؛ آنگاه دیگر گریهها- به هر انگیزهای که انجام گیرد- مذموم هستند. گریه فقط در یک صورت ارزشمند است و آن هنگامی است که براساس شناخت و ترقی معنوی از خوف الهی باشد؛ لذا گریه همراه با شیون،[۱۴] ناله و زاری، داد و فریاد،[۱۵] صدای اعتراض، شکوه و… جملگی زشت و مذموم است.
با این بیان روشن شد که ابهام فکری و انحراف رفتاری، از توجّه به برخی روایات و چشم فرو بستن از برخی دیگر ناشی شده است. کسانی که تمام عناصر شادیبخش را از زندگی خود حذف میکنند و شاد بودن را معصیت میپندارند و وظیفه خود میدانند که بگریند و بگریانند؛ فقط روایات مرتبط با شادی و خندههای مذموم و گریه ممدوح را مشاهده کردهاند و گروهی که بی خود شاد و خوشاند و مسرّت بی هدف و جاهلانه را پیش گرفتهاند، از مسیر درست منحرف گشته و به راه غلط قدم نهادهاند.
حال که روحیه حاکم بر حیات فردی و اجتماعی انسان شادی و نشاط است و هیجان اصلی و همیشه جاری در کالبد فرد و اجتماع انسانی – که در پرتو آن فعّالیّت و انجام وظایف ممکن میگردد- شور و نشاط است؛ پس شاد بودن سبب نمیخواهد. باید امکانات آن را فراهم ساخت؛ ولی برای غم و اندوه و گریه کردن، باید منتظر بود موسم آن فرا برسد و سبب آن ظهور نماید. لذا در توصیف اهل ایمان میفرمایند: «شوخ طبع و خوش مشرب است»[۱۶] و یا «شادی مؤمن در چهرهی او است و اندوهش در قلبش خانه دارد.»[۱۷]
و از جانب دیگر اگر توصیه به گریه از خشیت الهی شده است، ظرف این توصیه خلوت و پنهانی است؛ نه جلوت و در هنگام همنشینی با برادران دینی و اجتماع انسانی؛ لذا آمده است: «گریه در سجده نزدیک ترین حالت بنده به خدا است»[۱۸] و «قطره اشکی در ظلمت شب از خوف خداوند جاری شود، محبوب ترین قطرهها است.»[۱۹]
گفتنی است اگرچه از دیدگاه اسلام هیجان حاکم بر روح و روان فرد و جامعه، شادی و نشاط است؛ ولی این سخن بدان معنا نیست که اسلام برپایی مجالس خنده به عنوان خنده و خنداندن را مجاز میشمارد؛ بلکه اینگونه محافل را مجلس اهل باطل و خسارت دیدگان معرفی میکند.[۲۰] و باز این سخن بدان معنا نیست که اسلام حتّی گریهی برخاسته از خوف خدا و یا گریه در غم فقدان اولیا خدا را توصیه نکند؛ زیرا این نوع گریه به دل پاکی و صفا میبخشد و انس و الفت با دیگران ایجاد میکند و باعث آرامش درون و سرور معنوی میشود.
سه. شادی از دیدگاه روان شناسی
به منظور تکمیل پاسخ و نتیجهگیری مطلوب، لازم است از زاویه روان شناسی به چند نکته اساسی و ضروری در این باب اشاره شود: ۱٫ تعریف شادی، ۲٫ راه رسیدن به شادی.
۱ – تعریف شادی
اگرچه موضوع شادی از غریبترین موضوعات روانشناسی است و کمتر به آن پرداخته شده است؛
– «شادی عبارت است از احساس مثبتی که از حس ارضاء پیروزی به دست میآید».
– «شادی عبارت است از مجموع لذّتهای منهای درد».
– به عقیده ارسطو از دیدگاه علمی، نمیتوان برای تمام افراد در همهی سطوح، یک تعریف جامع از شادی ارائه کرد؛ لذا وی قائل است حداقل سه سطح از شادی وجود دارد:
یک. سطح نازل شادی، «لذت بردن» است.
دو. سطح متوسط شادی، با «عملکرد خوب» داشتن تعریف میشود.
سه. سطح عالی شادی «زندگی متفکّرانه» داشتن است.
برای افراد بسیار عادی، شادی به تعداد لذّت در زندگی معنا میشود. حال تفاوتی ندارد که این لذّات از فعّالیّتهای پست و نکوهیده، ناشی شده باشد و یا ناشی از قربانی کردن بزرگوارانه خود باشد.
این مفهوم شادی با زندگی انسانی، هرگز هماهنگی ندارد؛ چرا که برخی بر اثر استفاده از موادی شادی آفرین (نه لذت نامشروع) ممکن است مدّتی شاد باشند؛ ولی از سطح رضایت در زندگی کاسته شود! این جا است که سقراط حکیم میگوید: بهتر است غمگین باشم تا یک خوک خوشحال؛ چه این که خوک از سطح لذّت بالایی برخوردار است؛ ولی نمیتواند از لحاظ ذهنی موقعیت تلاشهای خود را بسنجد؛ فلذا قادر نیست رضایت خود را نشان دهد.
بر این اساس باید به تعریفی قابل اجرا برای همگان از لذّت بپردازیم که در آن «شادی» مساوی با رضایت به اضافه سطح لذّت (شادی= رضایت + سطح لذّت) است بنابراین اگر به سطح عالی شادی (زندگی متفکّرانه) نمیتوان رسید؛ حداقل نباید به صرف لذّت فارغ از سطح رضایت اکتفا کرد و به شادی حیوانی قانع شد.
۲ – راه رسیدن به شادی
زندگی دنیا در حالی که هیچ گاه فارغ از خستگی و رنج نیست؛ ولی نمیتوان آن را بر تمام زندگی تعمیم داد و اجازه داد مشکلات بر تمام زندگی سایه بیفکند و لذّت را از انسان سلب کند.
از این رو باید مسیری را جهت تأمین شادی پیش گرفت که به اختصار میگویند: رضایت و شادی طولانی صرفاً از طریق داشتن یک زندگی اخلاقی و مذهبی، میتواند کسب شود. پس هرگز نه شادی به معنای لذّت بردن است، و نه راه آن به ولنگاری و رهایی از تمام قید و بندهای اخلاقی، اجتماعی قانونی و دینی محدود میشود.
از دیدگاه علمی چندین راه برای شاد بودن وجود دارد که به اختصار آنها را نام میبریم:
الف. مبارزه با نگرانیها
ب. افزایش سطح تحمّل و پذیرش
ج. مسافرت
د. ورزش
ه. تبسم و خنده
و. مزاح
ز. پوشیدن لباسهای روشن
ح. خودآرایی
ط. حضور در مجالش شاد
ی. کاستن از توقّعات و انتظارات.
چهار. شکل صحیح و مطلوب غم و شادی
براساس آنچه گذشت نتیجه میگیریم که:
۱ – یکی از راههای شادی، خنده و تبسّم است؛ ولی باید توجّه کرد که آنچه مطلوب است، همیشه شاد بودن است؛ نه همیشه خندان بودن. شادی مداوم، پسندیده و هدف زندگی اسلامی است. این شادی براساس یافتههای علمی از مسیر زندگی اخلاقی و دینی به دست میآید.
۲ – خنده اگر شیوه درمان باشد – که هست- برای تمام سطوح غمگینی درمان نیست. برای زدودن غم ناشی از آسیب جسم و تهدیدهای زندگی حیوانی و یا حد متوسط زندگی انسانی، درمان است. از این رو سقراط، افلاطون و ارسطو، شادی عالی انسانی را شادی متفکّرانه معرفی کردهاند. پس اگر درصدد شادی هستیم، باید بکوشیم تا به مراتب عالی شادی برسیم و به شادیهای نازل اکتفا نکنیم.
از این سطح عالی از شادی در روایات به «شادی زاهدانه» تعبیر شده است. آن سان که امام علی (علیه السّلام) در وصفشان میفرماید: «زاهدان در دنیا اگرچه میخندند، قلبشان میگرید و اگرچه شاد باشند، اندوهشان شدید است».[۲۱]
با دلی خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد چون چنگ آبی در خروش[۲۲]
پس همیشه نباید به شادیهای نازل اکتفا کرد؛ بلکه باید شادی زاهدانه را جست و در مسیر درک شادی عالی، به اوّلین مزه ها و شیرینیهای بچهگانه آن دل خوش نبود.
۳ – نه تنها هیجان حاکم بر زندگی اجتماعی؛ بلکه هیجان مطلوب و حاکم بر زندگی فردی، شادی و نشاط است. اگر شما احساسی غیر از این، از مراسم دینی و مذهبی دارید، معلول عملکرد افراط گونهی افرادی است که نام بردیم؛ نه آن که شیوهی دینی و اسلامی چنین باشد. یک مورد برای گریه در اسلام سراغ داریم که آن فقط گریه از خشیت خداوند است که در سجده، سجاده را رنگین میکند و یا در ظلمت شب نردبان عروج صاحبان معرفت و ترقّی روحی را تا هفت آسمان میسازد؛ نه آنکه در کوی و برزن دل افراد ناآشنا و بیگانه را برباید.
۴ – محتوای مراسم مذهبی بر سه پایه استوار است:
الف. روشنگری نسبت به احکام، معارف دینی و حقایق علمی و وظایف اجتماعی و فردی و نیازهای زندگی،
ب. ایجاد الفت و صمیمیت انسانی،
ج. عبادت و بندگی خداوند.
لذا هر عنصر غیر از این (همانند گریه و غم و شادی) از دایرهی عمومی مراسم مذهبی خارجی است و صرفاً در موقعیت های خاص، به محتوای مراسم دینی اضافه میشود. با توجّه به این نکته به بررسی مصیبت خوانی، مرثیه سرایی، دعا و زیارت…) میپردازیم:
۵ – بیشتر جلساتی دینی و بنیان اینگونه مراسم بر مرثیه خوانی و مصیبت خوانی استوار نیست؛ بلکه این مراسم محدود به ایام مصیبت اهل بیت (علیهم السّلام) (مانند: ایّام محرّم و روز شهادت ائمّه (علیهم السّلام)) است.
براساس معارف دینی، مراسمی که با محتوای مصیبت خوانی و مرثیه سرایی برگزار میشود، باید محدود به ایام حزن و اندوه اهل بیت (علیهم السّلام) (سالروز شهادت) باشد. چون ائمّه هدی (علیهم السّلام) خود میفرمایند: «شیعیان ما به حزن ما اندوهگین و در شادمانی ما شادمان هستند».[۲۳] یعنی، در ایّام حزن اهل بیت (علیهم السّلام) باید محزون بود و گریست و مصیبت آن ها را بیان کرد (نه همیشه). همانگونه که شادی ما نیز با شادی اهل بیت (علیهم السّلام) تراز میشود (نه همیشه).
از این رو اگر در غیر از آن ایّام، به برپایی مراسم مصیبت و عزاداری و یا جشن اقدام کنیم، به افراط و تفریط مبتلا شدهایم.
۶ – ماهیت این نوع جلسات اگرچه گریه است؛ ولی غم افزا و ماتم آفرین نیست. درست است که در این نوع مراسم گریه میکنیم، مصیبت میخوانیم و مرثیه سرایی میکنیم؛ منتها محصول آن، نشاط و هیجان مثبت و حرکت در مسیر اهل بیت (علیهم السّلام) است. همانگونه که هر خندهای، خنده شادی نیست؛ گریه بر اهل بیت (علیهم السّلام) نیز گریه غم و افسردگی نیست.
بنابراین اگر میگوییم گریه از خوف و خشیت خداوند ارزشی است، از این رو است که این نوع گریه غم انگیز نیست.
۷ – انگیزه برپایی جلسات مصیبت و عزای اهل بیت، احساس تعلّق و دل بستگی است از این رو با شیعیان با ذکر مصایب اهل بیت (علیهم السّلام) علاقه خود را اظهار میکنند و در پی آن آرامش مییابند؛ نه آنکه ذکر مصایب اهل بیت (علیهم السّلام) سبب غم و اندوه آنان شود. ایشان با اقامه عزا برای اهل بیت (علیهم السّلام) و نسبت به افرادی که خود را مدیون آنان میدانستند، ادای دین میکنند. آیا ادای دین موجب راحتی جان است، یا غم افزا و حزن آفرین و گریبان گیر جان؟! این ادای دین تنها در مصیبت اهل بیت نیست؛ بلکه در شادمانی اهل بیت (علیهم السّلام) نیز با برپایی محفل جشن شادی، انجام میگیرد و روح افزا است.
۸ – پرداختن به مصیبت و مرثیه اهل بیت (علیهم السّلام) به صورت اندک در پایان مراسم، خود نوعی ادای دین و نوعی زندگی دینی و اخلاقی است و چنانچه گذشت داشتن زندگی دینی و اخلاقی خود شادی آفرین است. از جانب دیگر برپایی مراسم جشن شادی، در شادمانی اهل بیت (علیهم السّلام) نیز خود بخشی دیگر از مراسم دینی بوده و شادی آفرین است.
۹ – انجام مرثیه و مصیبت در ضمن دعا و زیارت و تکرار بی مورد یک فراز از آن، که موجب میشود دعا و زیارت دیگر به شکلی که امامان معصوم خواندهاند، خوانده نشود این نوعی افراط است. از این رو اگر اعتراض شما به برخی مراسم دعا و زیارت باشد، به جا است و همانگونه که گذشت محصول عدم اطلاع برگزار کنندگان این مراسم میباشد.
پس روح حاکم بر مراسم دینی چیزی جز چند مطلب زیر نیست:
۱ – عبادت و بندگی آن گونه که خداوند و اهل بیت بیان داشتهاند،
۲ – روشنگری نسبت به امور دینی و حقایق علمی و نیازها و وظایف،
۳ – ایجاد الفت و صمیمیت،
۴ – ادای دین نسبت به اهل بیت و کسب نشاط برای ادامهی مسیر زندگی معنوی آنان.
منابع پاسخ:
۱ – محمّدی ری شهری، محمّد، میزان الحکمه، مکتب الاعلام اسلامی، ۱۳۶۲.
۲ – مجلسی، محمّد باقر، بحار الانوار، مؤسّسه الوفاء، بیروت ۱۴۰۳.
۳ – کلینی، محمّد، اصول کافی.
۴ – طریقه دار، ابو الفضل، شرع و شادی، حضور، ۱۳۸۰، ص ۴۳-۱۳.
۵ – پلاچیک روبرت، هیجان ها، ترجمه محمود رمضان زاده، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۱، ص ۱۵۶.
۶ – عزیزی، عبّاس، فضایل و سیره امام حسین (علیه السّلام)، صلاه، ۱۳۸۱، ص ۳۶۴.
۷ – آبزیک مایل، روان شناسی شادی، ترجمه مهرداد فیروز بخت و خشایار بیگی، بدر، ۱۳۷۵، ص ۸۲.
۸ – لطفی، محمّد حسن، دوره آثار افلاطون، ج ۳.
۹ – کن ویز، به دنبال شادکامی، ترجمه ف شجری، انجمن قلم ایران، ۱۳۷۹، ص ۶۷.
۱۰ – مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، صدرا ۱۳۶۷، ص ۹۵.
۱۱ – الضوء و اللدن فی القرآن الکریم، نذیر، حمدان دار ابن کثیر، بیروت، ۲۰۰۲، ص ۳۸.
۱۲ – اکبر زاده، علی، رنگ و تربیت محمّدی، ۱۳۷۴، بی جا، ص ۲۴.
منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی ویژه محرم؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: گروه مؤلفان
[۱]. بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۵۹: «مِنَ الْجَهْلِ الضَّحِکَ مِنْ غَیْرِ عَجَبٍ».
[۲] . همان، ج ۷۸، ص ۳۰۹: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ الضَّحَّاکَ مِنْ غَیْرِ عَجَبٍٍ».
[۳] . اصول کافی، ج ۲، کتاب الدعاء باب البکاء.
[۴]. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۴۵۳، حدیث ۱۸۳۶ «الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ مِفْتَاحُ الرَّحْمَهِ».
[۵]. همان: «الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ یُنِیرُ الْقَلْبَ وَ یَعْصِمُ مِنْ مُعَاوَدَهِ الذَّنْب».
[۷]. بحار الانوار، ج ۷۷، ص ۱۵۵.
[۹]. بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۵.
[۱۰]. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۴۸۴.
[۱۴]. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «النِّیَاحَهُ عَمَلُ الْجَاهِلِیَّهِ». (میزان الحکمه، ج ۵، ص ۴۴۹).
[۱۵]. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «صَوْتَانِ مَلْعُونَانِ یُبْغِضُهُمَا اللَّهُ إِعْوَالٌ عِنْدَ مُصِیبَهٍ»، (همان، ص ۴۵۰).
[۱۶].بحارا الانوار، ج ۷۷، ص ۱۵۵.
[۱۸]. اصول کافی، ج ۲، (کتاب الدعاء باب البکاء).
[۲۰]. میزان الحکمه، ج ۵، ص ۴۸۴.
[۲۳]. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱.
پاسخ دهید