قسمت اول: علی علیهالسلام؛ فاتح بنی نضیر
نوشتهاند که پیامبر صلیاللهعلیهوآله با یهودیان بنی نضیر پیمان صلح بست و آنها را متعهد ساخته بود تا دست از پا خطا نکنند. وقتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله دریافت تا آنها مترصد یک موقعیت برای قتلش هستند، برآن شد تا آنها را برای دفع توطئه، از مدینه اخراج کند. اما آنها از این کار سر باز زدند و خواستند در برابر لشکر اسلام بایستند. برای همین پیامبر صلیاللهعلیهوآله آنها را محاصره کرد و سرانجام آنها را شکست داد. جانفشانی امیرالمؤمنین در مصاف یهودیان پیمان شکن، از جمله وقایع خواندنی تاریخ است که علامه سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب الصحیح من سیره الامام علی علیهالسلام بدان پرداخته است. متن پیشرو اقتباسی از این نگاره است. تهیه و تنظیم: مرتضی میرکو.
جنگ بدر اتفاقات غیر منتظرهای را برای یهودیان رقم زد. بعد از این جنگ کعب بن اشرف به تحریک قریش به مکه رفت و برای رویارویی با پیامبر صلیاللهعلیهوآله با آنان هم قسم شد. آنها در آن شب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را ناسزا گفته و زنان مسلمان را نیز در اشعارشان توصیف کردند و … .
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پس از این ماجرا برای بنی نضیر نامهای را ارسال کرد. نامهای که در آن آمده بود: کعب بن اشرف را خواهیم کشت! یهودیان با دیدن این نامه وحشت کردند. آنها شخصی را نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرستادند تا ایشان بخواهد پیمان صلحی را بین مسلمانان و یهودیان انعقاد کند.
گفتهاند: این معاهده توسط امیر مؤمنان حضرت علی علیهالسلام نگاشته شد.[۱]
وقتی به این ماجرا نظر میافکنیم، برای ما سؤال میشود که آیا نگارش پیمان توسط علی علیهالسلام دال بر شم سیاسی بالای علی علیهالسلام بود و یا اینکه این کار به موقعیت و جایگاه والای امیرالمؤمنین پس از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اشاره دارد؟
تاریخ نگاران سبب جنگ مسلمین با بنی نضیر را اینگونه مینویسند:
با اینکه بین پیامبر صلیاللهعلیهوآله و قبیله بنی نضیر پیمان صلح نوشته شده بود، اما یکی از یهودیان به نام عمرو بن امیه ضمری، دو نفر از طایفه بنی عامر را به قتل رساند. در ضمن باید به یاد داشته باشیم که یهودیان علاوه بر اینکه با کل مسلمین پیمان صلح برقرار کرده بودند، با طایفه بنی عامر نیز به طور جداگانهای متحد شده بودند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله که از این ماجرا ناراحت شده بود، برای گرفتن دیه به همراه ده نفر از صحابهاش به سمت بنی نضیر ره سپار شد.
بنی نضیر پس از استقبال از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با خود گفتند:« حالا که محمد صلیاللهعلیهوآله با تعداد کمی از یارانش بدینجا آمده است، بیاییم او را به قتل برسانیم تا از او خلاص شویم.» به همین خاطر بر آن شدند تا از بالای آن منزلی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در برابر آن نشسته بودند، سنگ آسیابی را پرتاب کنند تا بر سر ایشان اصابت کند و کشته شود.
جبرائیل علیهالسلام رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را از این خیانت آگاه ساخت. سپس ایشان علی علیهالسلام را صدا زد و فرمود:« از جایت تکان نخور. و هر کدام از اصحابم از تو پرسید که من کجا رفتهام، به ایشان بگو که پیامبر صلیاللهعلیهوآله به مدینه بازگشته است.» رسول خدا صلیاللهعلیهوآله این را بگفت و از آنجا خارج شد.
علی علیهالسلام نیز چنان کرد تا اینکه آنها به سمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله عزیمت یافتند. سپس از پیامبر تبعیت کرده و به سپاه ایشان ملحق شدند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله نامهای را به بنی نضیر ارسال کرد و از آنان خواست تا به خاطر پیمان شکنیشان، آنجا را تخلیه کنند. اما آنان به امید حمایت منافقین، سرباز زدند. به خاطر همین پیامبر صلیاللهعلیهوآله با سپاهش آنها را احاطه کردند. سپس به علی علیهالسلام امر کرد:«به سمت بنی نضیر پیش برو.» علی علیهالسلام نیز پرچم را به دست گرفت و دژهای بنی نضیر را محاصره کرد.[۲]
پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستور داده بود تا خیمهاش را در دورترین نقطه محله بنی خطمه، برپا کنند. زمانی که شب فرا رسید، مردی از طایفه بنی نضیر تیری را پرتاب کرد که این تیر به خیمه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اصابت کرد. سپس ایشان امر کرد تا خیمهاش را به فاصله دور تری در میانه دشت، بر پا سازند و مهاجر و انصار نیز اطراف آن را فرا بگیرند.
هنگامی که تاریکی شب فرا رسید، آنها امیرالمؤمنین را نیافتند. به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عرضه داشتند:« یا رسول الله ما علی علیهالسلام را نمیبینیم!»
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پاسخ داد:« اما من او را میبینم که در پی انجام کاری است.»
چیزی نگذشت که علی علیهالسلام در حالی که سر آن یهودی تیرانداز را در دست داشت، از راه رسید. علی علیهالسلام سر وی که عزورا نامیده میشد را در برابر پیامبر صلیاللهعلیهوآله به زمین انداخت.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله از او پرسید: «چگونه این کار را انجام دادی؟»
علی علیهالسلام نیز پاسخ داد:« من این خبیث را جسور و شجاع یافتم. پس برای او کمین زدم. و با خود گفتم: ممکن است این خبیث در تاریکی شب به ما شبیخون بزند. اتفاقاً دیدم که این مرد به همراه نه نفر از یارانش با شمشیرهای برهنه به پیش میآید. پس بر او حملهور شدم و او را کشتم. همراهانش گریختند اما باید در همین نزدیکیها باشند. اگر تعدادی نیرو را به همراه من بفرستید، امید دارم که بر آنها فائق آیم.»
سپس پیامبر صلیاللهعلیهوآله ده نفر از یارانش را به همراه علی علیهالسلام فرستاد که در بین آنها ابودجانه، سماک بن خرشه و سهل بن حنیف به چشم میآمدند. آنها یاران عزورای یهودی را قبل از آنکه به دژشان برگردند، یافتند، به قتل رساندند و سرهایشان را برا پیامبر صلیاللهعلیهوآله آوردند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز دستور داد تا آنها را در بعضی از چاههای بنی خطمه بیندازند.
این واقعه سبب فتح دژهای بنی نضیر شد. چراکه یهودیان پس از این ماجرا از یاری منافقین ناامید شدند و پیغام دادند:« ما از شهرهای تو خارج میشویم.»
حسان بن ثابت نیز در این باره قصیدهای را سروده است[۳]:
چه سختی هایی که برای خدا دچار شدی / در بنی قریضه آنگاه که مردم چشم به راه بودند
بزرگ آنها را نابود کردی و نه تن دیگر را بازگرداند / گاهی آنها را میزد و دور میکرد و گاهی هم از آمدنشان جلوگیری میکرد. [۴]
نکاتی در شرح این ماجرا
- حفظ اطلاعات عملیات
با بررسی این واقعه درمیابیم که امیرالمؤمنین علیهالسلام تماماً بر اساس حفاظت از اطلاعات عملیات، به مصاف دشمن رفته است. ایشان فرمایش پیامبر صلیاللهعلیهوآله را سرلوحه کار خویش قرار داد. آنجا که رسول اکرم فرمودند:«برای انجام کارهایتان محافظه کار باشید، چراکه هر صاحب نعمتی مورد حسد واقع میشود.»[۵]
و اصلاً به خاطر همین بود که علی علیهالسلام در زمان حکومتش به فرمانداران خود نامهای را بدین مضمون ارسال کرد:«وظیفه من این است که جز اسرار جنگی، هیچ چیز را از شما پنهان نکنم و در همه امور با شما مشورت کنم.»[۶]
بیشک، این کار یک مأموریت نظامی و جنگی بود که پیامبر صلیاللهعلیهوآله به درستی از آن حفاظت نمود. به خصوص وقتی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میپرسند:« یا رسول الله ما علی علیهالسلام را نمیبینیم. او کجاست؟» پیامبر صلیاللهعلیهوآله پاسخ میدهند:« اما من او را میبینم که در پی انجام کاری است.»
این جواب حاکی از طراحی از پیش تعیین شده این مأموریت است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به خوبی از آن مراقبت نمود.
بنابرین اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله این مأموریت را آشکار میساخت، منافقین این خبر را به بنی نضیر میرساندند. و اصلاً چه بسا ممکن بود آنها این عملیات را تخریب میکردند. و یا حدالامکان فتوحات این عملیات را کم رنگ میکرد.
- شناسایی دشمن
گفتیم که امیرالمؤمنین علیهالسلام خطاب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود:« من این خبیث را جسور و شجاع یافتم. پس برای او کمین زدم. و با خود گفتم: ممکن است این خبیث در تاریکی شب به ما شبیخون بزند.»
با توجه به این جمله ما درمیابیم که اولاً باید در مواجهه با دشمن، همه حالات، رفتار و خصوصیات آن را شناسایی کنیم. ثانیاً باید بتوانیم حرکت بعدی دشمن را تشخیص دهیم و فکرش را بخوانیم. ثالثاً نباید فرصت را از دست بدهیم. یعنی لازم است قبل از آنکه دشمن بخواهد کاری را انجام دهد، دست آن را بخوانیم و برای نقش برآب کردن نقشههایش از تمام توانمان استفاده بکنیم.
اگر این کارها را درست انجام بدهیم، دشمن تمام تمرکزش را از دست داده و یارای مقابله از او سلب میشود. بنابرین او سراسیمه دستان خود را به نشانه تسلیم بالا میبرد.
- عملیات پیشگیرانه و غیر منتظره
بیشک امیرالمؤمنین علیهالسلام دریافت که عملیات نابهنگام، همه برنامه ریزیهای دشمن را از بین میبرد. بنابراین سومین چیزی که باعث شکست دشمن میشود آن است که او را در لحظهای که احساس امنیت میکند، غافلگیر کنیم. این کار در همان ابتدا باعث شکست روحیه دشمن میشود که سرانجام او را در حالهای از ابهام و سرگردانی، مقهور قدرتمان میکند. این همان نکتهای است که امیرمؤمنان آن را خطاب به یاران سست عنصر خود گوشزد کرد. ایشان وقتی که بیتفاوتی مسلمین در برابر حملات معاویه به شهر انبار را مشاهده کرد، فرمود:«به خدا قسم، هیچ ملّتى در خانهاش مورد حمله قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد.»[۷]
منبع: الصحیح من سیره الامام علی علیهالسلام، ج۳، ص۳۲۳-۳۳۵
[۱]. المصنف للصنعانی ج۵ ص۲۰۴ ؛ مجمع الزوائد ج۶ ص۱۹۵ ؛ تفسیر القرآن للصنعانی ج۱ ص۱۴۲ ؛ جامع البیان ج۴ ص۲۶۷ ؛ الطبقات الکبرى لابن سعد ج۲ ص۲۳ ؛ دلائل النبوه للبیهقی (ط دار الکتب العلمیه) ج۳ ص۱۹۸ ؛ المغازی للواقدی ج۱ ص۱۹۲٫
[۲]. المغازی للواقدی ج۱ ص۳۷۱ ؛ السیره الحلبیه ج۲ ص۲۶۵ ؛ تفسیر القمی ج۲ ص۳۵۹ ؛ بحار الأنوار ج۲۰ ص۱۶۴ و ۱۶۸ ؛ تفسیر الثعلبی ج۴ ص۳۵ ؛ تفسیر البغوی ج۲ ص۱۹ ؛ الأصفى ج۲ ص۱۲۸۱ ؛ الصافی ج۵ ص۱۵۳ / ج۷ ص۱۴۸ ؛ عمده القاری ج۱۷ ص۱۲۵ ؛ المیزان ج۹ ص۱۲۷ ؛ تاریخ الخمیس ج۱ ص۴۶۰ ؛ شرح بهجه المحافل ج۱ ص۲۱۴ ؛ الطبقات الکبرى لابن سعد ج۲ ص۵۷
[۳]. لله أی کــریــهــه أبــلــیـتـهـا بـبـنی قـریـظـه والـنـفوس تطلع
أردى رئـیـسـهم وآب بـتـسـعه طـوراً یشـلهم وطـوراً یـدفـع
[۴]. الإرشاد للمفید ص۴۹ ـ ۵۰ / (ط دار المفید) ج۱ ص۹۲ ـ ۹۳ ؛ بحار الأنوار ج۲۰ ص۱۷۲ و ۱۷۳ ؛ مناقب آل أبی طالب ج۱ ص۱۹۶ و ۱۹۷ و (ط المکتبه الحیدریه) ج۱ ص۱۶۹ و ۱۷۰ ؛ المغازی للواقدی ج۱ ص۳۷۱ و ۳۷۲ ؛ کشف الغمه للأربلی ج۱ ص۲۰۰ ؛ السیره الحلبیه ج۲ ص۲۶۵ / (ط دار المعرفه) ج۲ ص۵۶۲ ؛ السیره النبویه لدحلان ج۱ ص۲۶۲ ؛ سبل الهدى والرشاد ج۴ ص۳۲۲ ؛ شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج۳۲ ص۳۴۰٫
[۵]. تحف العقول، ط(جامعه المدرسین) ص۴۸ ؛ شرح نهج البلاغه لابن حدید، ط(مکتبه آیت الله المرعشی)، ج۱، ص۳۱۶ ؛ بحار الانوار، ط(دار إحیاء التراث العربی)، ج۷۰، صلیاللهعلیهوآله ۲۵۶
[۶]. نهج البلاغه (بشرح عبده) ج۳ ص۷۹ ؛ الأمالی للطوسی ج۱ ص۲۲۱ / (ط دار الثقافه) ص۲۱۷ ؛ بحار الأنوار ج۳۳ ص۷۶ و ۴۶۹ / ج۷۲ ص۳۵۴ ؛ میزان الحکمه للریشهری ج۱ ص۱۲۴ ؛ أعیان الشیعه ج۱ ص۴۶۳ ؛ المعیار والموازنه ص۱۰۴ ؛ شرح النهج للمعتزلی ج۱۷ ص۱۶ ؛ صفین للمنقری ص۱۰۷ ؛ نهج السعاده ج۴ ص۲۲۹٫
[۷]. نهج البلاغه (بشرح عبده) ج۱ ص۶۷ ؛ الکافی ج۵ ص۴ ؛ دعائم الإسلام ج۱ ص۳۹۰ ؛ الغارات للثقفی ج۲ ص۴۷۵ ؛ شرح الأخبار ج۲ ص۷۵ ؛ الإرشاد للمفید ج۱ ص۲۸۱ ؛ الإحتجاج للطبرسی ج۱ ص۲۵۶ ؛ بحار الأنوار ج۲۹ ص۴۶۵ / ج۳۴ ص۶۴ و ۱۳۸ ؛ جامع أحادیث الشیعه ج۱۳ ص۹ ؛ الغدیر ج۱۱ ص۱۷ ؛ نهج السعاده ج۲ ص۵۶۱ و ۵۷۱ / ج۵ ص۳۱۳ ؛ شرح نهج البلاغه للمعتزلی ج۲ ص۷۴ و ۸۴ ؛ أحکام القرآن للجصاص ج۳ ص۲۰۶ ؛ الجامع لأحکام القرآن ج۸ ص۲۹۲ ؛ الأخبار الطوال ص۲۱۱ و ۳۱۰ ؛ أنساب الأشراف ص۳۸۲ ؛ الإمامه والسیاسه (تحقیق الزینی) ج۱ ص۱۳۰ / (تحقیق الشیری) ج۱ ص۱۷۲٫
پاسخ دهید