نشانهی دخول ایمان در قلب اطاعت خدا و رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلّم است. در کارهای خیر خود، در عبادتهای ما گاهی طاعت نیست، عادت است یا ملاحظهی این و آن است. کدام کار شما بین شما و خدا سبقهی عبودیّت دارد؟ او مولای شما است و شما عبد او هستید. کاری که میکنید هیچ نظری به او ندارید. بلکه صرفاً چون مولا بالای سر شما است و امر فرموده است، شما مأموریّت خود را میبینید و در مقام انتصال امر مولا هستید. چه زمانی برای شما کاری پیش آمده است که شما خود را مأمور دیدید و فرمان را بالای سر خود دیدید و این کار خود را دقیقاً، با حواس جمع، جهت انتصال امر مولا و طاعت او انجام دادید. این خیلی برای ما درس است، آموزه است، زنگ خطر است. خیلی کارهای کردیم، چه بسا کارهای ما از نظر ظاهری حسن فعلی داشته است، کار خوب بوده است، گرهی را باز کردیم. به یتیمی نوازش کردیم. افتادهای را بلند کردیم، ناشادی را شاد کردیم، از یک گرفتاری رفع گرفتاری کردیم. ولی واقعاً خود من به عنوان انتصال مطیع بودم و اجرای دستور کردم یا نه، خود ارضایی بود؟ عاطفهی من بود که خود را راضی کردم از اینکه کار خوبی کردم. بعد هم به خود بالیدم، عُجبی در من پیش آمد. گفتم در این همه جمعیّت من بود که قرض فلانی را دادم، فلانی را از زندان آزاد کردم، من بودم که به جمکران رفتم، من بودم که فلان کار خیر را کردم! به حساب میآوریم. به عنوان بیلان کار روزانهی خود، پیش خود رقم میزنیم و از خدا هم طلبکار میشویم که خدایا من این کار را کردم تو هم باید این کار را بکنی. این که اطاعت نیست. این توجّه به خود است، خود دیدن است، عمل خود را به حساب آوردن است. هر وقت اینطور بود که «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ»[۱] نذر رفتن زیر بار اطاعت خدا است. هم دارد تعهّدی که با خدا دارد را اجرا میکند و هم طلبکار نیست، نگران است. «وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً» این واهمه دارد. نمیداند این عمل خدا را راضی کرد. فزع اکبری که در پیش داریم، امان نامهای برای ما آورد یا نه، یک ظاهری بود، یک مجسّمهای بود. یک جسمی بود جان نداشت. ما هیچگاه نمیدانیم اعمال ما که ظاهری دارد، قالبی دارد، آیا روح یا باطنی دارد یا نه؟
[۱]– سورهی إنسان، آیه ۷٫
پاسخ دهید