سؤال: پسر هفت ساله ی من خیلی ترسو است؛ به طوری وقتی می خواهد به حمّام برود، می گوید گوشه ی در حمّام باز بگذارید. چه باید بکنم؟

جواب:

ترس بچّه ها در این سنین ممکن است که چند علّت داشته باشد؛

الف. جدا نخوابیدن از والدین

یکی از علّت ها این است که شاید جدا خوابی این آقا پسر اتّفاق نیفتاده باشد؛ یعنی هنوز در اتاقی می خوابد که پدر و مادر در آن می خوابند. جدا خوابی بچّه ها به شجاعت آن ها کمک می کند و با این کار بچّه ها شجاع تر بار می آیند.

ب. دیدن برنامه های تخیّلی و ترسناک

دلیل دوّم شاید به خاطر کارتون ها و برنامه هایی است که می بیند. گاهی اوقات بعضی از این برنامه ها در بچّه ها ایجاد ترس می کند. من نمی خواهم لزوماً بگویم این برنامه ها فقط از رسانه پخش می شود، که البته گاهی هم این گونه است؛ ولی بیشتر این برنامه ها از سی دی های کارتونی است که والدین از بیرون تهیّه می کنند تا بچّه سرگرم شود.

حتی گاهی اوقات متاسفانه در بعضی از مهدهای کودک و مراکزی که از بچّه ها به صورت گروهی نگهداری می شود، این گونه برنامه های نامناسب پخش می شود.

کارتونی به نام روح!

من هیچ وقت فراموش نمی کنم که چند وقت پیش در استانی بودیم و از یکی از مهد ها بازدیدی داشتیم. من وارد یکی از اتاق های مهد شدم که مثلاً اتاق تلوزیونشان بود؛ دیدم که این بچّه های چهار و پنج ساله که حدود سی نفر بودند، همگی جمع بودند و کارتونی هم به نام “روح” درحال پخش شدن بود! من یک لحظه که به چهره ی بچّه ها نگاه کردم، دیدم بچّه ها با وحشت تمام این برنامه را تماشا می کنند و دو مربّی هم با هم دیگر مشغول صحبت بودند!

همین عدم دقّت ها منجر به این می شود که در بچّه ها ترس ایجاد شود.

ج. به مخاطره افتادن امنیّت

نکته سوّم این است که بخشی از ترس بچّه ها طبیعی است. بگذارید من این را هم عرض کنم که وجود مبارک امیرالمومنین علی علیه السلام در یکی از کلام های گوهر بارشان فرمودند: اصلاً ترس زمینه ساز امنیت است؛ یعنی فرد برای این می ترسد که امنیّت خودش را حفظ کند.

گاهی بچّه هایی هم هستند که ترس های بیش از حدّ طبیعی دارند، معلوم است که اینها امنیّتشان به مخاطره می افتد؛ مثلاً مادری که شاغل است، ممکن است که همین شغل مادر امنیّت بچّه ها را کاهش دهد. حتّی بعضی از مادرها هستند که گاهی اوقات بچّه های خود را تهدید می کنند؛ مثلاً جمعه که می شود، به فرزند خود می گویند: فردا شنبه است و تو را پیش دبستانی یا مهد می گذارم تا از دستت راحت شوم! یا می گویند: یک روز صبح بیدار می شوی و می بینی که دیگر مامانت نیست! یا می گویند: اگر امروز رفتم به سر کار و دیگر بر نگشتم، غیر از خودت کسی مقصّر نیست! یعنی والدین شروع می کنند به تهدید کردن بچّه.

خود این تهدید ها منجر به این می شود که امنیّت بچّه به مخاطره بیافتد و وقتی که امنیّت این بچّه ها به مخاطره افتاد، ترس آن ها بیشتر می شود.

فرزندان خود را تهدید نکنید!

ما الان بچّه هایی را داریم که شب ها باید حتماً دست مادر را در دست بگیرند تا بخوابند؛ البته ما این را هم نمی خواهیم بگوییم که موضوع در بین همه مشترک است؛ ولی وقتی بررسی می کنیم، می بینیم که مادرهایی که بیشتر فرزند خود را تهدید می کنند، این بچّه بیشتر به آرامش نیاز دارد و وقتی که می خواهد بخوابد، با خود می گوید که دستم در دست مادرم باشد تا یک دفعه مادرم نرود.

بنابراین با این کار ها ممکن است این نوع ترس ها در بچّه ها ایجاد شود؛ پس باید مواظب باشیم تا امنیت فرزندانمان را هم به مخاطره نیاندازیم تا انشاالله عاملی شود که ترس کودک هم کمتر شود.

ابراز همدردی با کودک

نکته ی آخر درباره ترس بچّه ها این است که گاهی اوقات ما باید در بعضی چیزها با بچّه هایمان همراهی کنیم؛ مثلاً بعضی از مادرها به بچّه ها یشان می گویند: تنهایی به حمّام برو، تنهایی به حمّام رفتن که ترس ندارد! امّا آن کودک هرچه به وجود خودش مراجعه می کند، می بیند که واقعا تنهایی به حمّام رفتن ترس دارد یا مثلاً بچّه می خواهد آمپول بزند، امّا والدین به او می گویند: آمپول زدن که ترس ندارد، درد ندارد! امّا این بچّه هنگامی که آمپول را می زند، هم می ترسد و هم دردش می گیرد. گاهی وقت ها همدردی لازم است.

گاهی وقت ها این کار مادرها خیلی هم کار خوبی است که مثلاً وقتی کودک به حمّام می رود، اصلاً خود مادر پیش دستی کند و بگوید: مادر جان! هیچ نگران نباش؛ من یک مقدار لای در را باز می کنم، و هر وقت با من کار داشتی، من را صدا بزن. خود این کار می تواند کمک کند که این ترس، از آن حدّ زیادش به یک حدّ منطقی برسد.