پرسیده بودید: آیاعلی(ع)خلافت عثمان را قبول داشته…؟ بی شک هرگز حضرت خلافت خلفای سه‌گانه اهل‌سنت را قبول نداشته و آنان را غاصب این منصب می‌دانسته. این نکته از فرمایشات گوناگون ایشان درباره مسئله خلافت و خلفا به دست می‌آید که به عنوان نمونه می‌توان به خطبه شقشقیه در نهج البلاغه اشاره نمود.
در ادامه سوال شما آمده بود: چرا حضرت حاضرنشده که عثمان کشته شود؟ چراعلی(ع)به خاطر عثمان که ازغاصبین خلافت بوده فرزندانش را کتک زده ؟
در این باره بهتر است تا «نظر دینی» امام را از «نظر سیاسی» آن حضرت جدا کنیم.
«
نظر دینی» امام آن بود که عثمان به سبب اشتباهات عمدیش درباره‌ی اسلام و احکام آن و نیز به فساد کشاندن اوضاع جامعه، مستحق چنان برخوردی از ناحیه‌ی مردم بود. شاهد این نظریه کلام امام است زمانی از ایشان پرسیدند: آیا در قتل عثمان شرکت داشته است یا نه؟ امام فرمود: خدا عثمان را کشت و من با خدا هستم.[۱] در مورد دیگری فرمود: من نه کشته شدن عثمان را دوست داشتم و نه از آن کراهت داشتم.[۲] و بار دیگر فرمود: قتل عثمان نه مرا مسرور کرد و نه ناراحت.[۳] امام در جای دیگر عثمان را «حمال الخطایا» (کسی که همواره در حال خطا و اشتباه است) خواند.[۴]
درباره‌ی «نظر سیاسی» امام، به راحتی می‌توان گفت که امام موافق با کشتن وی نبوده و این کار را به صلاح نمی‌دانسته است. امام دریافته بود که این اقدام جز به نفع معاویه نیست و لذا به هر صورت می‌کوشید تا از کشته شدن او جلوگیری کند. حتی در آغاز می‌کوشید تا میان مردم و او را صلح دهد و شورش را بخواباند.
به هر روی امام موافق با قتل عثمان نبود یک دلیل عمده، غلبه‌ی مردم بر حاکمشان بود که این خود هرج و مرجی را به دنبال داشت. نفس این که مردم احساس کند که می‌توانند هر حاکمی را به سادگی بکشند کار بسیار خطرناکی است. مسلمانان تجربه‌ی ایران ساسانی را در این اواخر شنیده بودند که چگونه در عرض چند سال، چندین نفر پادشاهی کردند و به سرعت (توسط اطرافیانشان) کشته شدند. لذا عبدالله بن عمر می‌گفت: آیا می‌خواهید کار را «هرَقْلی» کنید، هر زمان بر شاهی غضب کردید او را بکشید؟[۵]

 

منبع: پرسمان


پی نوشت ها

[۱] . عیون الاخبار، ج۲، ص۲۰۷.
[۲] .
انساب الاشراف، ج۵، ص۱۰۱؛ طبقات الکبری، ج۳، ص۸۲.
[۳] .
الغدیر، ج۹، ص۲۹؛ تاریخ المدینه المنوره، ج۳، ص۱۲۶۳ (ما امرت ولا نهیت و لا سرّنی و لاساءنی قتل عثمان).
[۴] .
الموفقیات، ج۱۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۹، ص۱۷.
[۵] .
تاریخ مدینه المنوره، ج۳، ص۱۱۷۵.