وجود مبارک حضرت ثامن الحجج علیه السّلام هم منطق می‌آموخت، مناظرات زیادی بین حضرت رضا علیه السّلام و علمای ادیان پیش آمد. گاهی در یک جلسه مأمون از مغرب و مشرق، از شمال و جنوب، از داخل و خارج دانشمندان برجسته و نخبگان را جمع می‌کرد که از هر طرفی امام رضا علیه السّلام را سؤال پیچ کنند، شاید یک جا حضرت رضا علیه السّلام نتواند پاسخ دهد. علم امام رضا علیه السّلام مانند دریای مواج موج می‌زد و همه زانو می‌زدند و می‌گفتند حق با امام رضا علیه السّلام است. این بود که هم مأمون الرّشید گفت اعلم از این شخصیّت زیر آسمان وجود ندارد و هم هر عالمی آمده با حضرت رضا علیه السّلام مناظره کرده است حقّانیّت علیّ بن موسی الرّضا علیه الصّلاه و السّلام را قبول کرده است.

 

ما امروز آثاری از وجود نازنین حضرت ابی الحسن علیّ بن موسی علیه آلاف التّحیّه و الثّناء داریم. بخشی از آثار امام رضا علیه السّلام را مرحوم شیخ صدوق اعلی الله مقامه مخصوصاً جمع کرده است. یکی فقه الرّضا است که کتاب قطوری است و نظرات حضرت امام رضا علیه السّلام را در فقه جمع کرده است و به اندازه‌ی مفاتیح است.

 

یکی علل الشّرایع است. شیخ صدوق اعلی الله مقامه حکمت‌های احکام دین را از زبان حضرت رضا علیه السّلام عمدتاً و از سایر ائمّه جزئاً جمع کرده است و اسم آن را علل الشّرایع گذاشته است. یکی هم عیون اخبار الرّضا است. اصلاً از اسم آن پیدا است. این‌ها برای شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشّریف است. عیون اخبار الرّضا؛ عیون جمع عین است و عین به معنی چشمه است. چشمه سارهای اخبار حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرّضا علیه آلاف التّحیّه و الثّناء است.

 

لذا مناظره‌های حضرت امام رضا علیه السّلام با عمران صابی، با مَروَزی با علمای دیگر ادیان در این کتاب‌ها آمده است و امام رضا علیه السّلام با آمدن خود به ایران و از پایگاه خلافت عبّاسی اسلام ناب را به ادیان معرّفی کرد و بُعد آن بُعد هدایتی بود. این اجتماع عظیمی که در نیشابور پیش آمد، آن‌جا امام رضا علیه السّلام معنی دین را در دو جمله گفتند؛ یکی این‌که دین توحید است ولی توحید بدون ولایت قبول نیست «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ حِصْنِی‏ فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏».[۱] حاصل حرکت امام رضا علیه السّلام، هجرت حضرت رضا علیه الصّلاه و السّلام از مدینه به ایران اگر هیچ خاصیّتی نداشته باشد این را دارد که دین را در دو جمله معنی کرد؛ دین یعنی خداپرستی و توحید. راه توحید و در توحید، کلید توحید امامت و ولایت است «بِشَرْطِهَا وَ شُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا».[۲]


[۱]– همان، ج ‏۴۹، ص ۱۲۷٫

[۲]– عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج ‏۴، ص ۹۴٫