درباره ی علت شهادت آن وجود مقدس باید عرضه داشت که معاویه لعنه الله بعد از انعقاد پیمان صلح با آن وجود مقدس وکنارگیری امام مجتبی علیه السلام از جایگاه خلافت، بر عالم اسلام مستولی شد و یکی پس از دیگری مواد پیمان صلح را زیر پا گذارد و آن ها را محو کرد. اما یکی از موادی که معاویه تعهد داد این بود که جانشین برای خود تعیین نکند و خلافت بعد از آن به حسن علیه السلام برسد و اگر حسن سلام الله علیه در قید حیات نبود خلافت به حسین علیه السلام برسد. معاویه نمی توانست این مورد را با حضور و زنده ماندن و در حیات امام مجتبی علیه السلام مطرح و عملی کند از سوی دیگر هم متوجه شد که امام علیه السلام با پذیرش صلح اگر چه حکومت را از دست داده است ولی مانع بزرگی برای تحقق اهداف نهایی او مبنی بر هدم اسلام شده است. بنابراین تصمیم گرفت امام حسن مجتبی علیه السلام را از سر راه بردارد. لذاچندین نوبت اقدام کرد به مسموم کردن امام مجتبی علیه السلام.
اما قدرت بدنی امام علیه السلام این سم ها را پس می زد و در امام اثر نمی کرد تا اینکه طبق نقل ها از امپراطوری روم سمی مهلک و سفارشی تهیه کرد و از طریق جعده دختر اشعث بن قیس که همسر امام علیه السلام بود به امام سلام علیه سم خورانید. معاویه لعنه الله به جعده پیغام داده بود که اگر تو با این سم حسن علیه السلام را از سر راه من برداری و او را مسموم کنی این پاداش ها در انتظار توست: ازدواج با یزید و یکصد هزار درهم وجه نقد. جعده با این وسوسه حاضر به این خیانت بزرگ گردید و امام مجتبی علیه السلام را مسموم کرد و این سم در امعاء و احشاء آن وجود مقدس اثر گذاشت و امام را به شدت از پای در آورد. آن حضرت چندین روز در بستر بیماری بود، البته متوجه خیانت جعده نیز شد و به او فرمود تو این کار را کردی ولی بدان خیری از زندگی نخواهی دید و هر آنچه به دست بیاوری برای درمان خود از دست خواهی داد و به این ترتیب امام مجتبی علیه السلام با خیانت جعده و توسط معاویه لعنه الله مسموم شد و به شهادت رسید.
بعد از شهادت حضرت معاویه پول را برای جعده فرستاد ولی پیغام داد که ما جان یزید را بیشتر از اینها دوست داریم و خواست که به او برساند تو که به فرزند رسول خدا رحم نکردی و او را از میان برداشتی، قطعا اگر تحریک شوی فرزند معاویه یعنی یزید لعنه الله را از بین خواهی برد. درباره ی روز و ماه و سال شهادت امام حسن علیه السلام ما نقل های متفاوتی داریم و به طور قطع و یقین نمی توان نظر داد. نقلی که شیخ مفید و شماری از بزرگان شیعه آن را مطرح کرده اند بر این مبنا است که آن حضرت بیست و هشت صفر سال پنجاه هجری به شهادت رسیده است. اما نقل دیگری که گروهی دیگر از علمای شیعه آوردند شهادت آن حضرت را در هفتم صفر ذکر کرده اند. سال شهادت هم متاسفانه برای ما دقیقا معلوم نیست برخی گفتند سال چهل و نه ، پنجاه و پنجاه و یک هم گفته شده و غیر از این ها هم ذکر شده است ولی به نظر می رسد که سال پنجاه صحیح تر باشد.
پاسخ دهید