پاسخ مثبت است به چه دلیل؟ و اگر نبوده از چه زمانی در اذان آورده شده است؟
شهادت بر ولایت امیرمؤمنان در نماز، امری است که شیعیان بر آن تعصب دارند. مسألهای که سبب میشود که مخالفین تشیع آن را دستمایه خویش قرار دهند و آن را بیاعتبار و به نوعی بدعت بشمارند. در این نوشتار سعی شده است تا مبانی صحت شهادت بر امیرالمؤمنین علیهالسلام بررسی شود.
در آغاز بیان دو نکته ضروری است.
اول: نگاهی کوتاه به فرهنگ ازدواج در جزیرهالعرب در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله:
۱ – عربهای جاهلی نسبت به دختر، بلکه جنس زن بی علاقه بودند، چون در محیطی که دائم مردم با هم به جنگ و خونریزی مشغول بودند و هر کس هر چه قدر که میتوانست، به دیگران روا میداشت، خوف داشتند که در جنگ، دختران اسیر شوند و باعث ننگ آن طایفه گردند، نیز به جهت وضع بد اقتصادی و این که دختران به فحشا رو آورند و… به دختر علاقهای نداشتند، بلکه دخترداری را ضد ارزش میشمردند و به زنده به گور کردن دختران رو آوردند. ۲ – چون جنگ و خونریزی در آن محیط امری متداول بود، و عرب جاهلی با اندک بهانهای یک دیگر را میکشتند، حاصل به هم خوردن تعادل جمعیتی بود و نسبت زنان به مردان افزایش چشمگیری پیدا میکرد (چون مردان به جنگ اقدام میکردند، نه زنان و کشتهها از مردان بود) که گزینه «چند زن داشتن» را برای رهایی از مشکل عدم تعادل جمعیتی پذیرفتند. این مشکل در اکثر نقاط از جمله در ایران هم وجود داشت، لیکن در عربستان بیشتر بود. ۳ – در آن وضع ناگوار اقتصادی، زن گرفتن از یک خانواده و قبیله نوعی کمک به آنان محسوب میشد، به همین جهت مشرکان قریش به دامادهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله فشار وارد میکردند که دختران پیامبر صلیاللهعلیهوآله را طلاق دهند و بر مشکلات پیامبر افزوده بشود. ۴ – در محیطی که نا امنی و جنگ و خونریزی آسایش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهمترین عامل بازدارنده از جنگ به شمار میآمد. ۵ – در آن وضع زن بیوه اگر شوهر نمیکرد، خوشایند نبود، بلکه زشت شمرده میشد. به مجرد آن که شوهر میمرد، یا از وی طلاق میگرفت و عده وفات یا طلاق سپری میشد، شوهری دیگر گزینش میشد، مانند «اسماء بنت عمیس» که اول همسر جعفر بن ابی طالب شد، بعد از شهادتش به عقد ابوبکر درآمد و بعد از درگذشت ابوبکر همسر امام علی علیهالسلام شد. این شیوه در آن فرهنگ متداول بود.
نکته دوم: نگاهی گذرا به ازدواج پیامبر صلیاللهعلیهوآله:
۱ – پیامبر صلیاللهعلیهوآله در ۲۵ سالگی با حضرت خدیجه که چهل سالش بود و قبلاً یک یا دوبار شوهر کرده بود و با مرگ شوهر بیوه شده بود، ازدواج نمود، و به مدت بیست و پنج یا بیست و هشت سال با وی زندگی کرد و همسر دیگری نگرفت.
۲ – همه همسران پیامبر (جز عایشه) بیوه بودند. آنان پیش از آن که به همسری پیامبر صلیاللهعلیهوآله درآیند، یک یا دوبار شوهر نموده بودند و بعد از درگذشت و یا شهادت شوهر و انقضای عده به عقد پیامبر صلیاللهعلیهوآله درآمدند.
۳ – عمده ازدواج های پیامبر صلیاللهعلیهوآله در شرایط سخت و دشوار جنگی صورت گرفته بود، مانند شکست مسلمانان در جنگ احد که وضع مسلمانان بسیار ناراحت کننده بود.
۴ – پیامبر صلیاللهعلیهوآله از قبایل مهم عرب مانند تیم، عدی، بنی امیه، نیز یهودیان مدینه همسر انتخاب کرد، ولی از قبایل انصار زن نگرفت.
دقت در این امور به ما میفماند که ازدواجهای پیامبر نه در پی ارضای خواهشهای نفسانی، بلکه در جهت اهداف عالی بود چراکه:
اولاً: اگر چنین بود، میبایست در سنین جوانی به این امر مبادرت میکرد، نه در سنین پیری و آن هم در شرایط سخت و دشوار.
ثانیا: اگر شهوتانگیز بود، میبایست جهتگیریهایش در گزینش همسر، این ادعا را اثبات کند. حضرت دنبال زنان زیبا و جذاب از جهت امور جنسی و جوانی نبود، حتی به خواستگاری برخی از زنان مانند «ام سلمه» رفت و او تعجب نمود در این سن و سال که کسی حاضر نمیشود با او ازدواج کند، چرا پیامبر دنبال زنان جوان نمیرود و به خواستگاری او کسی را فرستاده است. ثالثاً: آنانی که با انگیزه کامیابی جنسی به ازدواجهای متعدد رو میآورند، ماهیت زندگی آنان به گونهای دیگر است. آنان به زرق و برق ظاهری زندگی، لباس و زینت زنان و رفاه و خوشگذرانی رو میآورند؛ در حالی که سیره و زندگی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله خلاف این را نشان میدهد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله در برابر خواست همسران خویش در مورد زرق و برق زندگی، آنان را مخیّر کرد که یا همین ساده زیستی را برگزینند و به عنوان همسر پیامبر باقی بمانند و یا از حضرت طلاق بگیرند و بروند دنبال زرق و برق زندگی.
علامه طباطبایی در این باره مینویسد: داستان تعدد زوجات پیامبر صلیاللهعلیهوآله را نمیتوان بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود، چه آن که برنامه ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی که تنها به خدیجه اکتفا نمود و هم چنین در پایان زندگی که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن دوستی آن حضرت دارد[۱].
رابعاً: دو تن از زنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله کنیز بودند. اگر هدف ازدواج لذت بردن از آنان بود، این دو چون که کنیز بودند، بدون ازدواج، پیامبر صلیاللهعلیهوآله میتوانست از آنان بهرهمند شود. با این تحلیل ازدواج بی فایده بود.
اهداف پیامبر صلیاللهعلیهوآله
بنابراین اهداف و حکمتهای ازدواج پیامبر صلیاللهعلیهوآله را میبایست در اهداف بلند و ارزشی جستجو نمود که مهمترین آن بدین شرح است:
۱ – هدف سیاسی – تبلیغی:
یکی از اهداف ازدواجهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله هدف سیاسی – تبلیغی بود؛ یعنی با ازدواج موقعیتش در بین قبایل مستحکم گردد و بر نفوذ سیاسی و اجتماعیش افزوده شود و از این راه برای رشد و گسترش اسلام استفاده نماید.
حضرت به خاطر دست یابی بر موقعیتهای بهتر اجتماعی و سیاسی، در تبلیغ دین خدا و استحکام آن و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از کارشکنیهای آنان و حفظ سیاست داخلی و ایجاد زمینه مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب، به برخی ازدواجها رو آورد. در راستای این اهداف پیامبر صلیاللهعلیهوآله با عایشه دختر ابوبکر از قبیله بزرگ «تیم» با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ «عدی» با ام حبیبه دختر ابوسفیان از قبیله نامدار بنی امیه، ام سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنی اسرائیل پیوند زناشویی برقرار نمود. ازدواج مهمترین پیوند و میثاق اجتماعی است، به ویژه در آن فرهنگ تأثیر بسیاری از خود به جا میگذارد.
در آن محیطی که جنگ و خونریزی و غارتگری رواج داشت، بلکه به تعبیر «ابن خلدون» جنگ و خونریزی و غارتگری جزو خصلت ثانوی آنان شده بود[۲]، بهترین عامل بازدارنده از جنگها و عامل وحدت و الفت، پیوند زناشویی بود. به همین جهت پیامبر صلیاللهعلیهوآله با قبایل بزرگ قریش، به ویژه با قبایلی که بیش از دیگران با پیامبر صلیاللهعلیهوآله دشمن بودند، مانند بنی امیه و بنی اسرائیل، ازدواج نمود. اما با قبایل انصار که از سوی آنان هیچ خطری احساس نمیشد و آنان نسبت به پیامبر صلیاللهعلیهوآله دشمنی نداشتند، ازدواج نکرد.
«گیورگیو» نویسنده مسیحی مینویسد: محمد صلیاللهعلیهوآله ام حبیبه را به ازدواج خود درآورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد. در نتیجه پیامبر با خاندان بنیامیه و هند زن ابوسفیان وسایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و ام حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانوادههای مکه شد[۳].
۲ – هدف تربیتی:
پیامبر صلیاللهعلیهوآله حمایت از محرومان و واماندگان را جزء آیین نجات بخش خویش قرار داد. قرآن مردم را به حمایت از واماندگان و محرومان و ایتام فرا میخواند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مناسبتهای مختلف مردم را به این کار خداپسندانه تشویق نمود، و در عمل برای مردان بیچاره و وامانده در کنار مسجد «صفه» را بنا نهاد و حدود هشتاد نفر از آنان را در آن جا سکنی داد. این حمایت عملی و صفه نشینی مربوط به مردان بود، اما درباره زنان با توجه به موقعیت آنان، این گونه راه حل برای رهایی آنان از مشکلات پسندیده نبود، بلکه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برای زنان راه حل دیگری را در نظر گرفت. حضرت از فرهنگ مردم و راه حل چند همسر داری که بازتاب شرایط اجتماعی بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشویق نمود که زنان بی سرپرست و یتیم دار را به تناسب حالشان، با پیوند زناشویی به خانههای خویش راه بدهند، تا آنان و یتیمانشان از رنج بی سرپرستی و تنهایی و فقر مالی و عقدههای روانی رهایی یابند؛ و خود نیز در عمل به این کار تن داد تا مسلمانان در عمل تشویق شوند و در مسیر رفع محرومیت واماندگان قدم بردارند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله با زنان بیوه ازدواج نمود و آنان را به همراه فرزندان یتیمشان به خانه خویش راه داد، تا هم خودش به قدر توان در زدودن مشکلات گام برداشته باشد و هم الگوی خوبی برای مردم در این امر باشد.
۳ – هدف رهایی کنیزان:
اسلام با برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله در جهت آزادی اسیران گام برداشت. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از شیوههای خوب و متعدد برای آزادی اسیران بهره جست که ازدواج از جمله آنها است. جویریه و صفیه کنیز بودند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله این دو را آزاد کرد و سپس با آن دو ازدواج نمود، تا بدین وسیله به مسلمانان بیاموزد که میشود با کنیز ازدواج نمود. اول او را آزاد نمود و سپس شریک زندگی قرار داد. در ازدواج پیامبر با جویریه بسیاری از کنیزان آزاد شدند. توضیح این که: جویریه در غزوه بنی مصطلق اسیر شده بود و در سهم غنیمتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله قرار گرفت. حضرت وی را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج نمود. کارحضرت برای یارانش الگوی خوبی شد و تمامی اسیران غزوه مصطلق که حدود دویست تن بودند، آزاد شدند.
“گیورگیو” دانشمند مسیحی مینویسد: محمد با جویریه ازداج کرد. یارانش این عمل را نپسندیدند و آن را با تعجب مینگریستند. فردای آن روز کم کم اسیران خود را آزاد کردند، چون که نمیتوانستند بپذیرند که بستگان همسر پیامبر صلیاللهعلیهوآله برده آنان باشند[۴]. ۴ – نجات زنان و جلوگیری از غلتیدن وی در دام بستگان مشرک و کافر:
برخی از زنانی که مسلمان شده بودند و به جهت مرگ، شهادت و یا ارتداد شوهر، بی سرپرست میشدند و زندگی بر آنان بسیار مشکل بود و در وضع بسیار آشفتهای به سر میبردند، همانند ام حبیبه، دختر ابوسفیان که همراه شوهرش به حبشه هجرت کرد و در آن جا بیسرپرست شد. نه میتوانست در آن جا بماند و نه به مکه نزد پدر برگردد.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله وقتی که از مشکل وی با خبر شد، پیکی برای نجاشی پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا ام حبیبه را به عقد پیامبر درآورد. این ازدواج باعث شد که وی از بیپرستی نجات پیدا کند و به دامن بستگان مشرک خویش نغلتد. ۵ – طرد سنت غلط و جاهلی:
در اسلام «پسرخوانده» حکم پسر واقعی را ندارد و زن پسر خوانده بر مرد محرم نیست. در حالی که در جاهلیت احکام پسر واقعی را بر پسر خوانده سرایت میدادند، از آن جمله زن پسر خوانده بر پدر خوانده محرم بود. اسلام این حکم را باطل نمود.[۵]
پیامبر صلیاللهعلیهوآله به دستور خدا با «زینب بنت حجش» همسر مطلقه زید بن حارثه (پسرخوانده ایشان) ازدواج نمود، تا حکم جاهی را در عمل باطل کند و مردم پذیرای نقض حکم جاهلی باشند[۶].
اگراین ازدواج صورت نمیگرفت، ممکن بود زید بن حارثه، یا پسرش اسامه بن زید، بعد از رحلت پیامبر به عنوان پسر و وارث پیامبر مطرح میشد و مسیر امامت و وراثت خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله دگرگون میشد.
افزون بر این امور ازدواج های پیامبر از اهداف و حکمت های دیگری برخوردار بود که به جهت رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود.
نکته پایانی
در اسلام چند همسر گزینی برای مردان محدود است. مرد نمیتواند بیش از چهار همسر دائمی در یک زمان داشته باشد. چنانچه قرآن می گوید: با رعایت عدالت میتواند چهار همسر داشته باشد[۷]. تا قبل از نزول این حکم مردان بیش از چهار همسر دائمی داشتند.
همه زنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله قبل از نزول این حکم به عقد پیامبر صلیاللهعلیهوآله درآمده بودند. خداوند به پیامبرش دستور داد که از این پس حق نداری با کسی ازدواج نمایی، و حتی اگر همه زنانت را طلاق بدهی، به جای آنان نمیتوانی با زنان دیگری ازدواج نمایی.[۸] این حکم را احکام اختصاصی پیامبر صلیاللهعلیهوآله است، همان گونه که وجوب خواندن نماز شب و… از مختصات پیامبر بود.
[۱] سید محمد حسین طباطبایی، فرازهایی از اسلام، ص ۱۷۴
[۲] مقدمه ابن خلدون (ترجمه)، ج ۱، ص ۲۸۶
[۳] محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص ۲۰۷
[۴] همان، ص ۱۸۱
[۵] احزاب (۳۳) آیه ۴
[۶] همان، آیه ۳۷
[۷] نساء (۴) آیه ۳
[۸] احزاب (۳۳) آیه ۵۲
پاسخ دهید