جامعهی صدر اسلام کسانی بودند که جاهلیّت آنها خیلی شدید بود و تغییر آنها مشکل بود، به راه نیامدند، دلهای آنها بسته بود. منظور از اعراب هر عرب نیست. این بدویهای لجوج، اینها اعراب بودند. قرآن کریم گاهی تعبیر قریه میکند، گاهی اعراب از آنها یاد میکند. کسانی که دل نورانی دارند، در پذیرش حق مشکل ندارند، اینها ولو در ده باشند، در غار زندگی بکنند، در بیابان باشند اینها برای مدینه الرّسول هستند، تمدّن دارند. امّا کسانی که قلب آنها بیگانهی از حقایق است، از نور، از معرفت، از تواضع، از ارزشها گریزان هستند؛ آدم نیستند، اینها در هر شهری باشند یا در شهرهای مذهبی هم باشند اعراب هستند. اینها اهل قریه هستند، اینها را نمیشود متمدّن گفت.
لذا گاهی خدا از مکّه تعریف کرده است، گاهی از آن به عنوان قریه یاد کرده است. به اعتبار اولیای الهی مثل حضرت اسماعیل، ابراهیم علیهم السّلام که در آنجا پایهگذار تمدّن بشری بودند و اوّل خانهای بود که سایه شد و اجتماعات را فراهم آورد؛ «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمینَ»[۱] اوّل خانهای که وُضِعَ لِلنَّاسِ» برای تودهها ساخته شد، قرار داده شد. آن خانهای است که در بکّه است، بکّه یکی از اسمهای مکّه است. به اعتبار اینکه آنجا مدنیّت است، اجتماعات موحّدین است، یک خانهای است که پراکندهها را جمع میکند. از این جهت اینجا قریه نیست. «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ»[۲] خدا به بلد یاد کرده است قسم خورده است. هم تعبیر بلد نشانهی اعلان مرکز تمدّن بودن آنجا است، مدنیّت دارد و هم قسم خوردن خدا به آنجا نشانهی تقدّس آنجا است. از چه جهت بلد است، از چه جهت منشأ قسم خدا است نسبت به آنجا؟ «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»[۳] وجود نازنین تو اینجا است. جایی که پیغمبر آنجا متولّد شده است، جایی که حضرت زهرا سلام الله علیها در آنجا متولّد شده است. جایی که امیر المؤمنین علیه السّلام از آنجا طلوع کرده است. اینجا بلد است، اینجا شهر است. امّا از این جهت که ابو جهل در آنجا است، ابو لهب در آنجا است «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ»[۴] از این جهت هم قریه گفته شده است، هم امّ القری گفته شده است.
[۱]– سورهی آل عمران، آیه ۹۶٫
[۲]– سورهی بلد، آیه ۱٫
[۳]– همان، آیه ۲٫
[۴]– سورهی مسد، آیه ۱٫
پاسخ دهید