روایاتی که درباره مختار در کتب حدیثی آمده بر دو دسته اند. بعضی او را ستایش می کنند و بعضی در نکوهش وی سخن گفته اند. عالمان علم حدیث و رجال در برخورد با احادیث جناب مختار اکثرا روایات مدح را برگزیده و راجع به روایات مقابل آن نظریاتی را مطرح نموده اند.
مجلسی (ره) روایت (نجات مختار) را وجه جمعی برای سایر روایات مدح و ذم مختار می داند، که او به جهت عقیده اش ابتدا اهل دوزخ بوده، اما عاقبت با کمک امام حسین (ع) از عذاب الاهی نجات می یابد. اما آیت الله خویی (ره) سند این روایت را ضعیف می دانند.
شایان ذکر است که مختار ثقفی، قبل از نهضت عاشورا و قیام امام حسین (ع) در کربلا، به دلیل حمایت از مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین (ع) در کوفه، به دستور ابن زیاد زندانی شده و تا پایان قیام کربلا در زندان بود.

 

مختار بن ابى عبیده از قبیله ثقیف؛ کنیه‌اش ابواسحاق؛‌ و لقـبش کـیـسـان بود؛ کیسان به معناى زیرک و تیزهوش است.[۱] طبق روایتى، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین مى‌گوید: “لقب کیّس را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد”.[۲]
وى ادب و فضایل اخلاقى را از مکتب اهل بیت پیامبر (ص) آموخت، و در آغاز جوانى، هـمراه با پدر و عموى خود، براى شرکت در جنگ با لشکر ایران به عراق آمد. مختار در کنار امیرالمؤمنین (ع) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـراى مدتى کوتاه به بصره آمد و در آن جـا سـاکـن شد.
[۳]
علامه مجلسى (ره) می نویسد: مـختار، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم (ص) را بیان مى‌کرد و حتى صفات زیبای امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین (ع) را براى مردم منتشر مى‌ساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس براى امامت و حکومت پس از پیـامبـر سـزاوارتـرند و از سختی هایی کـه بـر خـانـدان پیامبر وارد شده، نا خشنود بود.
[۴]

شخصیت مختار در روایات


روایاتی که درباره مختار در کتب حدیثی آمده بر دو دسته اند. بعضی گویای مدح او هستند و بعضی در مذمت وی سخن گفته اند.

الف. احادیث مدح مختار

در کتاب های حدیثی آنچه در ستایش مختار نقل شده است، بسیار است، اما به جهت اختصار به سه نمونه اشاره می شود.
۱ – امام صادق (ع) فرمودند: “زنان هاشمی هیچ کدام شانه بر سر نزدند و خضاب ننمودند تا زمانی که مختار سرهای قاتلین امام حسین (ع) را برای خاندان ما فرستاد”.
[۵] آیت الله خویی (ره) این روایت را صحیح می شمارند.[۶] این روایت نشانی از تأیید عملکرد مختار می‌باشد.
۲ – به مختار ناسزا مگویید؛ چرا که او قاتلین ما را کشت و خونخواه ما بود؛ در هنگام سختی اموالی را بین ما تقسیم نمود و زنان بی همسر را به سامان رسانید.
[۷]
۳ – در روایتی نیز آمده است که امام سجاد (ع) هنگامی که سر عبیدالله بن زیاد و عمر سعد برایشان فرستاده شد، به سجده افتادند و خداوند را سپاس گفتند و فرمودند: “جَزىَ اللهُ المُختارَ خَیراً”؛ خداوند به مختار جزای خیر دهد.
[۸]

ب. احادیث مذمت مختار

در این جا نیز فقط سه نمونه ذکر می شود.
۱ – امام صادق (ع) فرمودند: “مختار به امام سجاد (ع) دروغ نسبت می داد”.
[۹]
۲ – در روایتی نیز آمده است که مختار بیست هزار دینار برای امام زین العابدین (ع) فرستاد؛ حضرت آن را پذیرفتند و صرف آبادی منازل خراب کردند. سپس باری دیگر چهل هزار دینار برای امام سجاد (ع) فرستاد، که این بار این هدیه را نپذیرفتند
[۱۰] و در روایتی دیگر فرمودند: “فَإِنِّی لَا أَقْبَلُ هَدَایا الْکَذَّابِین‏”؛ من هدیه دروغ گویان را نمی پذیرم.[۱۱]
۳ – طعن دیگری که بر مختار زده می شود، آن است که او قائل به امامت محمد بن حنفیه بوده و مردم را به سوی وی دعوت می کرد، و در این راستا فرقه کیسانیه پدید آمد.
[۱۲]

مختار از نگاه علما

بیشتر عالمان و دانشمندان حدیثی و رجالی در برخورد با احادیث مرتبط با مختار، روایات مدح را برگزیده و راجع به روایات مقابل آن نظریاتی را مطرح نموده اند:
الف. روایاتی که در مذمّت مختار سخن گفته اند، از نظر سند در نهایت ضعف اند.
[۱۳] کشی (ره) در این باره می گوید: به نظر می رسد این روایات مورد جعل و وضع اهل سنت قرار گرفته است.[۱۴]
ب. احتمال می رود این نوع احادیث از روی تقیه و جهت در امان ماندن امام و بنی هاشم از شر حاکمان ستمکار، از ایشان صادر شده باشد.
[۱۵]
ج. در حدیثی آمده بود که “مختار دو بار برای امام سجاد (ع) و خاندان ایشان هدایایی فرستاد که بار دوم حضرت این هدایا را نپذیرفتند و علت آن را دروغ گو  بودن مختار شمردند.” این امر بعید به نظر می رسد؛ چرا که اگر علت قبول نکردن هدایا “دروغ گو بودن” مختار می بود، این علت در نوبت اوّل نیز وجود داشت.
[۱۶]
د. روایاتی که فرقه کیسانیه را به مختار نسبت داده و گویای کذاب بودن مختار است، نیز به عقیده عالمان علم رجال از تهمت های اهل سنت به وی بوده؛ چرا که محمد بن حنفیه هرگز ادعای امامت نداشته تا مختار مردم را به سوی او فرا خواند، بلکه کیسانیه بعد از وفات محمد بن حنفیه تشکیل شد.
[۱۷]

باورهای مختار

برخی دیگر از اندیشمندان، مختار را دارای عقیده صحیح و نیکویی نمی دانند و این امر را مستند به دو روایت دانسته اند که به آن اشاره می شود:
۱ – عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ لِی: “یجُوزُ النَّبِی(ص) الصِّرَاطَ یتْلُوهُ عَلِی وَ یتْلُو عَلِیاً الْحَسَنُ وَ یتْلُو الْحَسَنَ الْحُسَینُ فَإِذَا تَوَسَّطُوهُ نَادَى الْمُخْتَارُ الْحُسَینَ(ع) :یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنِّی طَلَبْتُ بِثَارِکَ فَیقُولُ النَّبِی(ص) لِلْحُسَینِ(ع) :أَجِبْهُ؛ فَینْقَضُّ الْحُسَینُ(ع) فِی النَّارِ کَأَنَّهُ عُقَابٌ کَاسِرٌ فَیخْرِجُ الْمُخْتَارَ حُمَمَهً وَ لَوْ شُقَّ عَنْ قَلْبِهِ لَوُجِدَ حُبُّهُمَا فِی قَلْبِهِ”؛
[۱۸]امام صادق (ع) فرمودند: پیامبر اکرم (ص) از پل صراط می گذرند و حضرت علی (ع) و امام حسن (ع) پشت سر ایشان و سپس امام حسین (ع) هنگامی که به وسط پل صراط می رسند، مختار (که در عذاب دوزخ است) ندا می دهد: یا اباعبدالله من خون خواه شما بودم؛ پیامبر (ص) می فرمایند: ای حسین! جواب او را بده؛ سپس امام حسین (ع) همچون عقابی، مختار را از دوزخ نجات می دهند. و چه بسا اگر قلب مختار شکافته می شد، حب آن دو خلیفه در آن آشکار می شد.

۲ – روایتی دیگر قریب به همین مضمون از امام صادق (ع) نقل شده که در انتهای آن، راوی از امام (ع) سؤال می کند: چرا مختار با وجود خدماتی که انجام داده است در دوزخ گرفتار می شود؟ امام در پاسخ می فرمایند: چون در سینۀ مختار، محبت آن دو خلیفه بود. سپس امام قسم یاد می کنند که اگر در قلب جبرئیل و میکائیل ذره ای از حب این دو وجود می داشت، خداوند متعال آنها را با صورت در آتش دوزخ می افکند.[۱۹]
علامه مجلسی (ره) این دو روایت را وجه جمعی برای سایر روایات مدح و ذم مختار می داند که او به خاطر برخی عقایدش ابتدا اهل دوزخ بوده، اما به دلیل عملکرد مناسبش عاقبت با کمک امام حسین (ع) از عذاب الاهی نجات می یابد.
[۲۰]
اما آیت الله خویی (ره) سند هر دو روایت را ضعیف دانسته و عقیده مختار را نیز نیکو بر می شمرند.
[۲۱]

در پایان، ذکر دو نکته لازم به نظر می‌رسد:
۱ – مختار ثقفی، قبل از نهضت عاشورا و قیام امام حسین (ع) در کربلا، به دلیل حمایت از مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین (ع) در کوفه، پس از شهادت مسلم، به دستور ابن زیاد زندانی شده و تا پایان قیام کربلا، در کوفه زندانی بود؛
[۲۲] از این جهت در کربلا حضور نداشت تا از امام حسین (ع) دفاع نماید.

۲ – در برخی نقلهای تاریخی آمده است که در زمان حضور امام مجتبی(ع) در مدائن، مختار قصد داشته است امام را به معاویه تسلیم کند و امارت عراق را بگیرد.[۲۳]  
درباره‌ی این نقل تاریخی باید گفت، بر فرض صحت این موضوع درباره‌ی مختار، این ماجرا و سخن وی، حدودا مربوط به بیست سال قبل از شهادت اوست. پس با توجه به اینکه ملاک در مدح و ذم شخصیت افراد حال کنونی ایشان است، گرچه این سخن مختار ناپسند بوده است اما به شخصیت کلی وی خللی وارد نمی‌سازد. چنانچه جناب حر بن یزید ریاحی در جریان واقعه کربلا، با پشیمانی و جدایی از سپاه دشمن و پیوستن به امام حسین(ع)، به فاصله‌ی چند ساعت از شقاوت گریخته و سعادت آخرت را به جان خرید و قضاوت تاریخ را درباره‌ی خویش تغییر داد.       

 

منبع: اسلام کوئست


[۱] مجلسی، محمد باقر، بـحـارالانـوار، ج ۴۵، ص  ۳۴۵،مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ق؛ فیروز آبادى، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، ، ج ۱، ص ۲۵۷، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۹۹۱م.

[۲]کشى، الرجال ، ص ۱۲۷، تهران، ۱۳۴۸ش؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۴۴.

[۳] الموسوی المقرم، عبدالرزاق، مـقـتـل الحـسـیـن، ص ۱۶۷،  دارالثقافه، چاپ دوم، ۱۴۱۱ ؛ الزرکلى، خیرالدین، الاعلام، ج ۸، ص ۷۰ ، بیروت، چاپ اول، دار العلم للملایین.

[۴] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۵۲٫

[۵] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶؛ رجال کشى، ص ۱۲۷٫

[۶] خویی، ابوالقاسم، معجم الرجال، ج ۱۸، ص ۹۴، قم، ۱۴۱۰ق.

[۷] بحارالانوار، ج ۴۵، ص۳۴۳؛ رجال الکشى، ص ۱۲۵٫

[۸] رجال الکشى، ص ۱۲۷٫

[۹] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۴۳٫

[۱۰]رجال الکشی، ص ۱۲۸.

[۱۱]همان، ص ۱۲۶.

[۱۲] حلی، ابن داوود، رجال، ص ۵۱۴ ، تهران، ۱۳۸۳ش.

[۱۳] معجم الرجال، ج ۱۸، ص ۹۷٫

[۱۴] رجال ابن داوود، ص ۵۱۴، این مطلب در رجال کشی نزد ما پیدا نیست، چه بسا در نسخه ای که در دست ابن داوود بوده وجود داشته است.

[۱۵] معجم الرجال، ج ۱۸، ص۱۰۰٫

[۱۶] رجال ابن داوود، ص ۵۱۴٫

[۱۷] همان؛ معجم الرجال، ج ۱۸، ص۱۰۱٫

[۱۸]شیخ طوسی، تهذیب‏الأحکام، ج ۱، ص ۴۶۷، ح ۱۵۲۸، تهران، ۱۳۶۵ش.

[۱۹] بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۳۴۰؛ مستطرفات‏السرائر، ص ۵۶۷٫

[۲۰] بـحـارالانـوار، ج ۴۵، ص ۳۴۵،ح ۵٫

[۲۱] معجم الرجال، ج ۱۸، ص۱۰۰٫

[۲۲] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۵۳، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ق؛ کرمی، علی، در سوگ امیر آزادى- گویاترین تاریخ کربلا، ص ۳۹۸، نشر حاذق، قم، چاپ اول، ۱۳۸۰ش؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، ج ۶، ص ۲۵۰،بیروت، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق؛ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الطبری، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، ج ۵، ص ۵۷۱، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.

[۲۳]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۲۱، باب ۱۶۰، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.