پیمان برادری میان پیامبر اسلام(ص) و حضرت علی(ع) به دنبال آن اتفاق افتاد که پیامبر(ص) میان مهاجران و انصار پیمان برادری بست. این پیمان و نیز حدیث منزلت و هم‌طرازی، بیانگر یکى از فضیلت‌هاى بلند و مناقب بزرگ برای امام على(ع) است؛ چون در این عقد اخوّت جهات روحى و توافق فکرى و حدود انس و رفاقت و درجات نفسى کاملاً رعایت شده است. مسلّم است که این برادری امری اعتبارى و تشریفاتى نبود، بلکه حاکى از یک نوع ارتباط و اتّصال واقعى است.
 

بی‌گمان، پیمان برادری، بیانگر یکى از فضیلت‌هاى بلند و مناقب بزرگ امام على(ع) است. گزارش‌هاى فراوانی با اسناد متعدد درباره عقد اخوت میان پیامبر اسلام(ص) و امیر المؤمنین(ع) نقل شده است که برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.

۱ – حضرت علی(ع) فرمود: رسول خدا(ص) به جست‌وجوى من بود تا مرا در محوّطه و باغى خوابیده یافت و با سر انگشت پا به من زد و فرمود: «اى على! برخیز، سوگند به خدا که ترا راضى خواهم نمود. تو برادرم هستى و پدر فرزندانم! تو براى پایدارماندن سنّت من در میان مردم کارزار می‌کنى. کسى که در وفاى به عهد من بمیرد در گنج بهشت است، و کسى که در وفاى به عهد تو بمیرد بدهی خدا را ادا کرده و از عهده او بیرون آمده است، و کسى که بر مرام و دین تو بمیرد بعد از مردن تو، تا هنگامى که آسمان و زمین برپاست و خورشید طلوع و غروب می‌کند، خداوند زندگی او را با ایمان پایان داده و او را در بهشت امن داخل می‌کند».[۱]

۲ – عبدالله بن عمر می‌گوید: رسول خدا(ص) بین اصحاب خود عقد اخوّت‏ بسته و هر یک را با دیگرى برادر قرار داد، علىّ بن ابی‌طالب(ع) آمد در حالى که از چشمانش اشک می‌ریخت گفت: اى پیامبر خدا! میان اصحابت پیمان برادری‏ بستى ولی برادری برای من مشخص نکردی! رسول خدا(ص) فرمود: «اى على! تو در دنیا و آخرت برادرم هستی».[۲]

۳ – احمد بن حنبل می‌گوید:
علی بن ابی‌طالب(ع) به رسول خدا(ص) گفت: اى پیامبر خدا! میان پیروانت پیمان برادری بستى و مرا واگذاردى؟ آن‌حضرت در پاسخش فرمود: «گمان می‌برى که به چه دلیل، تو را واگذاشتم؟ من تو را براى خودم واگذارده‌ام، تو برادرم هستى و من برادرت هستم».[۳]
پس از آن‌که رسول خدا(ص) میان مسلمانان پیمان برادرى بستند، فرمودند: «اى على! تو برادرم هستى و جایگاه و منزلت تو نسبت به من مانند جایگاه و منزلت هارون نسبت به موسى است. تنها تفاوت در این است که بعد از من نبوّت برداشته شده است … در روز قیامت منادى از عرش خدا به من خطاب می‌کند: اى رسول خدا! پدرت ابراهیم چه پدر خوبى است و برادرت على چه برادر خوبى است».[۴]

۴ – ابن مردویه از حذیفه بن یمان روایت می‌کند: رسول خدا(ص) بین مهاجران و انصار پیمان برادری بست و هر مردى را با نظیر و شبیه خودش برادر قرار داد و سپس دست علىّ بن ابی‌طالب(ع) را گرفت و فرمود: «این است برادر من». بنابراین رسول الله، آقاى پیامبران و پیشوای پرهیزگاران و فرستاده خداوند جهانیان است و براى او شبیه و نظیرى نیست، و علىّ بن ابی‌طالب برادر او است.[۵]

۵ – زید بن ابى اوفى می‌گوید: من بر پیامبر خدا(ص) در مسجدش وارد شدم و آن‌حضرت فرمود: «فلان بن فلان کجا است؟» یکایک اصحاب خود را ذکر می‌نمود و از احوال آنها که نبودند جویا می‌شد و شخصى را به سوى آنان می‌فرستاد تا همه محضر آن‌حضرت گرد آمدند. سپس حمد و ثناى خدا بجا آورد و بین آنها عقد اخوّت و برادرى برقرار نمود. حضرت علی(ع) به پیامبر گفت: اى رسول خدا! من چون دیدم آنچه با اصحابت انجام دادى و بین آنها برادرى نهادى و با من چنین ننمودى نزدیک بود جان از قالبم برون آید و کمر من خُرد شود، اگر این از جهت ملالتى است که از من پیدا نموده‌اى پس رضا و بخشش و بزرگوارى براى تو است. رسول خدا(ص) فرمود: «سوگند به آن خدایى که مرا به حقّ برگزیده است؛ من عقد برادرى تو را تأخیر نینداختم مگر آن‌که تو را براى خودم قرار دادم، منزلت تو به من مانند منزلت هارون است به موسى، تفاوتى که هست آن‌که بعد از من پیامبرى نخواهد بود، تو برادر و وارث من هستى».
حضرت علی(ع) گفت: یا رسول الله! چه چیز را من از شما به ارث می‌برم؟ رسول خدا(ص) فرمود: «آنچه را که پیامبران قبل از من براى اوصیاى خود ارث می‌گذاردند». علی(ع) پرسید: پیامبران گذشته چه براى اوصیاى خود ارث می‌گذاشتند؟ پیامبر(ص) فرمود: «کتاب خدا و سنّت پیامبر خدا را. اى على! تو در بهشت با من هستى، در قصر من و با فاطمه دختر من، و تو برادر من هستى و رفیق من».[۶]

 

روایات فوق نشانگر چند مطلب است:

یکم. پیامبر اسلام(ص) در انجام پیمان برادری، روحیات پیروان خویش را در نظر داشت و به همین دلیل، در این عقد اخوّت، جهات روحى و توافق فکرى و حدود انس و رفاقت و درجات نفسى کاملاً رعایت شده است. در پیمان برادری حضرت علی(ع) با پیامبر(ص) اسرارى است که با تأمّل و دقّت در روایات روشن می‌گردد. مسلّم است که این برادری یک امر اعتبارى و تشریفاتى نبود، بلکه حاکى از یک نوع ارتباط و اتّصال واقعى است؛‏ به دلیل آن‌که وقتی امیر المؤمنین(ع) از پیامبر(ص) سؤال می‌کند که براى من برادرى معیّن نفرمودى!، پیامبر در پاسخ می‌فرماید: «مگر تو برادرى غیر از من دارى»، یا «کسى را گمان می‌کنى که جز من برادرت باشد؟ من تو را براى خودم ذخیره نموده‌ام». این ربط واقعى دلالت بر یک نوع وحدت و یگانگى در اصل خلقت و سرشت می‌کند مانند دو برادر حقیقى که از یک اصل و ریشه منشعب شده و در یک رحم رشد و نموّ پیدا کرده‌اند، همین طور روح مقدّس رسول خدا(ص) و روح مقدّس علی(ع) از یک عالم که عالم نور و طهارت و توحید است منشعب شده‌اند. لذا پیامبر(ص) که «سیّد المرسلین» و «امام المتّقین» و «رسول ربّ العالمین» است و شبیه و نظیرى ندارد، به مقتضاى مقام اخوّت؛ علىّ بن ابی‌طالب(ع) هم «سیّد الوصیّین» و «امام المتّقین» و منصوب از سوی خداوند است و شبیه و نظیرى ندارد.[۷]

دوم. رسول خدا(ص) فرموده است: «اى على! تو برادر من هستى در دنیا و آخرت». دنیا عالم ظاهر و آخرت عالم باطن است؛ یعنى حضرت علی(ع) در دنیا از جهت ابلاغ، جهاد، علم، قضاوت و سایر شئون نبوّت برادر پیامبر خدا است، و در آخرت از نقطه نظر علم، معرفت، توحید، صفات نیک و پسندیده و اطّلاع بر اسرار و غیب، برادر پیامبر است.[۸]

سوم. به دنبال این حقیقت اخوّت؛ رسول خدا(ص) معناى وزارت را ذکر فرمود و به داستان اخوّت و وزارت هارون برادر موسى تشبیه فرمود و غیر از منصب نبوّت که بعد از آن‌حضرت نخواهد بود، در جهات معنوى و ظاهرى، امام علی(ع) را مانند هارون نسبت به موسى دانسته است.[۹]

چهارم. می‌توان گفت که: منصب اخوّت از تمام مناصب امام علی(ع) بالاتر است؛ چون خلافت، وزارت، ولایت، امارت، وراثت، و …، همه از اصل یگانگى و اخوّت آن‌حضرت سرچشمه گرفته است و بعد از مقام عبودیّت خدا هیچ مقامى را رفیع‌تر از آن نمی‌توان یافت، لذا رسول خدا(ص) فرمود: به متعرّضین خود بعد از من بگو: «انّی عبد الله و اخو رسوله»؛[۱۰] من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم.
بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که «غرض از عقد اخوت بستن پیامبر(ص) با على(ع) تعریف و بیان فضیلت آن‌حضرت بر غیر او است؛ زیرا پیامبر(ص) عقد اخوت بین شخص و نظیرش می‌بست، همان‌گونه که از روایات استفاده می‌شود … در نتیجه حضرت علی(ع) تنها نظیر رسول خدا(ص) در فضایل و کمالات می‌باشد».[۱۱]

 

منبع: اسلام کوئست


پی نوشت ها

[۱]. ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمده عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص ۱۶۸، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.

[۲]. محب الدین طبرى‏، أحمد بن عبدالله، ذخائر العقبى، ص ۶۶، قاهره، مکتبه القدسى‏، ۱۳۵۶ق‏.   

[۳]. شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج ۲، ص ۶۱۷، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.

[۴]. همان، ص ۶۶۳.

[۵]. ابن مردویه اصفهانى‏، احمد بن موسى‏، مناقب على(ع)، ص ۱۰۰، قم، دار الحدیث‏، چاپ دوم‏،  ۱۴۲۴ق‏.   

[۶]. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، محقق، عمروی، عمرو بن غرامه، ج ‏۴۲، ص ۵۲ – ۵۳، بیروت، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۴۱۵ق؛ محدث اربلی، على بن عیسى‏، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج ‏۱، ص ۳۲۰، قم، منشورات الرضی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.

[۷]. حسینى تهرانى‏، سید محمد حسین، امام شناسى، ج ‏۲، ص ۱۹۵ – ۱۹۶، مشهد، نشر علامه طباطبایى‏، چاپ سوم‏، ۱۴۲۶ش‏.

[۸]. همان، ص ۱۹۷.

[۹]. همان، ص ۱۹۸.

[۱۰]. تاریخ مدینه دمشق، ج ‏۴۲، ص ۶۱.

[۱۱]. مظفر، محمد حسین، دلائل الصدق، ج ‏۶، ص ۱۳۱، قم، مؤسسه آل البیت(ع)‏، چاپ اول‏، ۱۴۲۲ق‏.