(الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین لیبتغون عندهم العزه فاز الغره الله جمیعا ) (سوره مبارکه نساء آیه ۱۲۹
همانا کافران را بجای مؤمنان دوست خود برمی‌گزینند آیا اینها میخواهند از آنان کسب عزت و آبرو کنند با اینکه همه عزت‌ها مخصوص خداست
در آیات قبل این آیه اشاره به گمراهی دور و دراز آنها بود روزی در صف مؤمنان و روزی در صف کفار و سپس در صفوف کفار متعصب و خطرناک قرار میگیرند که (لَمْ یَکُنْ الله لِیَغْفُرِلَهُمْ ) هرگز خدا ایشان را نمی آموزد و (لاَ یَهدیهُم سَبیلاً ) و آنها را به راه راست هدایت نمی‌کند . این رفت و آمد به جهت سست کردن ایمان مؤمنان بوده است که آیه ۷۲ آل عمران آمده،‌الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المومنین. هدف آنها از این دوستی چیست؟ آیا دنبال عزت و آبرو هستند؟ عزت همواره از علم و قدرت سرچشمه می‌گیرد لذا کسانی که علم و قدرتی در مقایسه با حضرت حق ندارند کاری از دستشان ساخته نیست
این آیه به مسلمانان هشدار می‌دهد که عزت خود را در همه شئون زندگی اعم از شؤن اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و … در دوستی با دشمنان اسلام می جویند . (سوره مبارکه یونس آیه ۶۵
خطاب به پیامبر میفرماید سخن آنها تو را غمگین تازه تمام عزت از آن خداست و او شنوا و داناست ،‌رابطه اولیای خدا و عزت را در آیات قبل مطرح مینماید ،‌اولیای خدا نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند
اَلاَ انَّ اولیاءَ ا… لاَ خوفٌ عَلیْهم وَلاَهُمْ یَحزِنوُن 
ولی به کسی که رابطه نزدیک با کسی داشته باشد را گویند در اینجا رابطه با خداست . حجابها ما بین آنها و خدا کنار رفته و خدا را با چشم دل می‌بینند لذا ما سوی الله در نظر شان کوچک و کم ارزش و ناپایدار است
کسی که با اقیانونس آشناست قطره در نظرش ارزشی ندارد و کسی که خورشید می‌بیند نسبت به یک شمع بی‌فروغ بی اعتناست و از اینجا متوجه می‌شویم که مومنین ترس و اندوهی ندارند و آنها زاهدند و با از دست دادن امکانات مادی و روزی آنها ألاخِرَهُ خَیرٌ وَاَبقی شد و برتر و عظیمتر زندگی همیشگی و جاوید ( و لا تحسین الذین قتلوا فی سبیل ا… امواتاً بل … ) نصیبشان گرددعزت در مبارزه و جهاد و مبارزه‌ای که همه لحظه شماری می‌کنند تا به وصال دوست و جمال محبوب برسند و این کلام را بر زبان جاری دارند که، ‌جان بی جمال جانان میل وطن ندارد
لحظه‌ای که در میعادگاه کربلا آن پیرمیکده عشق مسلم بن عوسجد ، به معشوق خود چنین عرضه میدارد اگر ۱۰۰۰ جان داشتم فدای شما می‌کرد . شعله ایمان به مبارزه روشن است به عشق حکومت و این شعله‌ها را روشن نگاه داشت . آنها جرع و فزع نمی‌کنند و نه ترس از آینده در این گونه مسأله افکارشان را به خود مشغول میدارد (لکی لاتأسواعلی مافاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم حدید /۲۳) نه آن روز که دانستند به آن دلبستند و نه امروز که از آن جدا میشوند غمی دارند روحشان بزرگتر و فکرشان بالاتر از آن است که اینگونه حوادث در گذشته و آینده در آنها اثر بگذارد
ترس از عدم انجام وظائف و مسؤلیتها و اندوه بر آنچه از موقعیتها از آنان فوت شد،‌که این ترس و اندوه جنبه معنوی دارد و مایه انحطاط و تنزل است
الذین یَخشون ربَّهم بالغیب و هم من الّساعه مشفقون . کسانی که از پروردگارشان در غیب میترسند و از رستاخیز بیمناکند . عزت را در قدرت خدا می‌بینند نه در دیگران .

( سوره مبارکه شعراء آیه ۴۴)

 

ساحران در داستان حضرت موسی (ع) به عزت مدغون قسم میخورند که پیروزند آنها هم همانند همه متملقان چاپلوس با نام فرعون بجای نام خدا شروع کردند و تکیه بر قدرت پوشالی او نبودند
در آیه ۱۰ سوره خاطر به این موضوع مجدداً اشاره دارد که عزت از آن خداست سخنان پاکیزه به سوی او صعود می‌کند و عمل صالح آن را بالا میبرد و آنها که نقشه‌های سوء» میکشند عذاب شدید برای آنهاست
در این آیه اشاره به زینت اعمال زشت و تکرار خطا به مرحله بی تفاوتی میرسند در ادامه آیه به دلایل تفاوت ۲ گروه یا کدلان و غیر واقعبینان میپردازد ( فَانَّ الله یُصُّدمَنْ یَشاَءِ و عَلدی مَن تَشاء ) که به پیامبر خطاب مینماید (فلا تذهب نفسک علیهم حَسّرات ) گوئی میخواهی جان خود را از دست دهی که ایمان نمی‌آورند . حسرات داری نه حسرت . حسرت از دست دادن نعمت هدایت،‌گوهر انسانیت، حسرت از دست دادن تشخیص زشت و زیبا، حسرت گرفتار آمدن در غضب پروردگار
حسرت نخور؟ چون خدا آنچه را شایسته آنان است به آنها میدهد (ان الله علیم بما یَصْغون) در ادامه مجدداً به موضوع عزت میرسد و کلام پاک و پاک و صالح را مطرح میکند و فریب دادن توسط گناه را مایه عذاب شدید میداند و محو شدن مکر و نیرنگ آنها نیز مطرح است
عزت در اصل آن حالتی است که انسان را مقاوم و شکست ناپذیر می‌سازد
مبادا میخهای صلب و محکم نیز به همین جهت غراز ( بر وزن اساس) می‌گویند. از آنجا که تنها ذات پاک اوست که شکست ناپذیر است و همه مخلوقات به حکم محدودیتشان قابل شکستند لذا تمام عزت از آن اوست و هر کس عزتی کسب 
در حدیثی از انس نقل شده که پیامبر (ص) فرمود: پروردگار شما همه روزه میگوید منم عزیز و هر کس عزت دو جهان خواهد یابد اطاعت عزیز کند
در آخرین ساعات عمر امام حسن (ع) به یکی از یاران به نام جناده ابن ابی نصیان از او اندرز خواست نصایح ارزنده و مؤثری برای او بیان فرمود که از جمله این بود ( هر گاه بخواهی بدون قبیله عزیز باشی و بدون قدرت حکومت داشته باشی از سایه ذلت معصیت خدا دارای و در پناه عزت اطاعت او قرار گیرد) .
اگر در بعضی ایات عزت را علاوه بر خداوند برای پیامبران و مؤمنان قرار میدهد (‌منافقون /۸) به خاطر آنست که در پرتو عزت پروردگار کسب عزت کرده‌اند و در مسیر طاعت او گام بر میدارند و راه وصول به عزت را سخنان پاک و پاکیزه مطرح می‌کند که عمل صالح آن را بالا میبرد
لکم الطیب به معنی سخنان پاکیزه و پاکیزگی سخن به محتوای آن است . پاکیزگی محتوا بر واقعیتهای عینی تطبیق می‌کند و چه واقعیتی بالاتر از ذات پاک خدا و آئین حق و عدالت او و نیکان و پاکانی که در راه نشر آن گام بر میدارند؟ لذا کلمه الطیب را به اعتقادات صحیح نسبت به مبدأ و معاد و آئین خداوند تفسیر کرده‌اند آری یک چنین عقیده پاکی است که به سوی خدا اوج میگیرد و دارنده‌اش را نیز پرواز میدهد . تا در جوار قرب حق قرار گیرد و غرق در عزت خداوند عزیز شود. ریشه پاک شاخه هایی که میوه آن عمل صالح است و هر کار شایسته و مفید و سازنده ، چه دعوت به سوی حق و چه حمایت از مظلوم و چه مبارزه با ظالم و ستمگر چه خودسازی و عبارت ، چه آموزش و پرورش و خلاصه هر چیز که در مفهوم وسیع و گسترده داخل است اگر برای خدا و رضای او انجام شود آن هم اوج می‌گیرد و به آسمان اوج می‌گیرد و مایه معراج و تکامل صاحب آن و برخورداری از عزت حق میشود همان موضوعی که در سوره ابراهیم (ع) آیه ۲۴ به آن اشاره شد . ( الم ترکیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه شجرنامه طیبه اصلها ثابت فرعها فی الماء تولی ( کلمها کل حین ماذن ریها) که تفاسیر گوناگونی مطرح شده است، ولی آنچه به این موضوع مربوط میگردد و لایت اهل بیت است و در ادامه نقطه مقابل را مطرح میکند
عزت حسینی و مقایسه آن با این آیات را به شمار واگذار مینمایم اینها توضیح آیات قرآن است و اهل بیت قرآن زنده و ناطق در هر زمان و هر انسانی با اندک اندیشه‌ای به این نتایج زیبا و شگرف خواهد رسید که حسین شجره طیبه است و همه انسانها از میوه این شجره طیبه بهره می‌برند و این درخت و این میوه و این عزت هیچگاه تمام شدنی نیست . عزت حسینی همواره در تمام دوران زندگی ایشان مطرح بوده بر خلاف تصور غلط که فقط در کربلا حضرت حسین عزیز گشتند بطور برجسته در حماسه عاشورا این گل شکفته شده و مطرح گردیده است . که این تصویر عزت را برجسته‌تر مینماید تمام اهل بیت از مولی الموحدین علی (ع) تا بقیه الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداءِ همه دارای عزتند چه قائمشان چه قعودشان و چه زیبا قرآن میفرماید و الذین یملرون السیئات لعم عذاب شدید در این مقال تفسیر از این حقیر نمینمایم ولی با چند سؤال مطلب را استنتاج مینمائیم به مکر و نیرنگ دشمنان ابی عبدالله چه شد؟ روایات و تاریخ در عذاب شدید خدا بر دشمنان اهل بیت رسول خدا چه میگوید؟ غیر آن است که خدا آنها را به عذاب شدید در دنیا به دست مؤمنان به هلاکت رساند. گرچه این فاسقان و منافقان چنین پنداشتند و عمل کردند که با ظلم و ستم و دروغ و تقلب و به طور کلی مکر السئیات می‌توانند عزتی بهمراه مال و ثروت و قدرت کسب کنند اما غافل از اینکه هم عذاب الهی را برای خود فراهم ساخته‌اند و هم تلاشهای آنها بر بارد میرود اینان کسانی بودند که به گفته قرآن مبین خدایان ساختگی را مایه عزت خود نداشتند اشاره به آیه‌ای که به عزت فرعون قسم میخوردند
وَ اتَّخذُوا مِنْ دُون الله اِله لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزَّا (حریم /۸۱
و منافقانی بودند که خود را عزیز و مؤمنان را ذلیل می‌پنداشتند ومی‌گفتند اگر به مدینه بازگردیم عزیزان،‌ذلیلان را بیرون خواهند کرد
مکر چاره اندشه توأم با فساد را مطرح می‌کند و تسیات همه‌زشتیها و بدیها را اعم از بدیهای عقیدتی یا عملی شامل میگردد و تفسیر مطالب گوناگون را مطرح کرده است اعم از توطئه قتل رسول اکرم (ص) و … پیرو کسادی مفرط است و این کسادی مایه نابودی است، حقیقت عزت در قدرتی است که در دل و جان انسان ظاهر میگردد و او را از خضوع و خشوع و تسلیم و سازش در برابر طاغیان و یاغیان بازمیدارد
قدرتی که اسیر شهوات نمیگردد قدرتی که اسیر زر و زور نمیگردد که جز از خدا و ایمان به خدا نیست که در مرحله فکر عقیده و روح و جان است اما در مرحله عمل عزت از اعمالی سرچشمه میگیرد که دارای ریشه صحیح و برنامه و روش حسابشده باشد و آن را در عمل صالح می‌توان خلاصه کرد
آیه ۸ و آیات قبل از آن به حالات منافقین اشاره دارد که می‌توان منافق گونه دشمنان ابی عبدالله سلام الله علیه را با مقایسه منطقی با میزان و فرقان که همانا قرآن است به صحیح بودن این حرکت مطمئنتر شد
یکی از منافقان در صحبتی با یکی از اصحاب خود را عزیز و دیگری را ذلیل تلقی کرد و آیه به این ترتیب است
(
اگر به مدینه باز گردیم عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند در حالیکه عزت مخصوص خدا و رسول و مؤمنان است ولی منافقان نمیدانند . تنها منافقان نبودند که این سخن را در برابر مؤمنان مهاجر گفتند بلکه قبل از آنها نیز سران قریش در مکه میگفتند اگر این گروه اندک مسلمان فقیر را در محاصره اقتصادی قرار دهیم یا از مکه بیرونشان کنیم مطلب تمام است امروز نیز دولتهای استعماری به پندار اینکه خزائن آسمان و زمین را در اختیار دارند میگویند ملتهائی را که در برابر ما تسلیم میشوند باید در محاصره اقتصادی قرار داد تا بر سر عقل آیند و تسلیم شوند این کوردلان تاریخ که شیوه آنها دیروز و امروز یکسان بوده و هست خبر ندارید که با یک اشاره خداوند تمام ثروتها و امکاناتشان بر باد میرود و عزت پوشالی آنها دستخوش فنا میگردد
این تفکر که خود را عزیز دانستن و دیگران را ذلیل یک تفکر منافقانه است که از غرور و تکبر از یکسو و گمان استقلال در برابر خدا از سوی دیگر ناشی میگردد . اگر آنها به حقیقت عبودیت آشنا بودند و مالکیت خدا را بر همه چیز مسلم میدانستند هرگز گرفتار این اشتباهات خطرناک نمیشدند
در مقابل مؤمن که دارای عزت است منافق است که دارای ذلت است و این ذلت بواسطه نشانه‌هائی است که در درون و برون او وجود دارد
آنها عبارتند از
۱
ـ دروغگوئی صریح و آشکار (وَاَلله یَشْهَدُ اَنَّ المنافِقون (کاذبون)) 
۲
ـ استفاده از سوگندهائی دروغین برای گمراه ساختن مردم (اتخذوا ایمانهم جنه
۳
ـ عدم درک واقعیات در اثر رها کردن . آئین حق بعد از شناخت آن (لایفقهون
۴
ـ داشتن ظاهری آراسته و زبانی چرب علی رغم تهی بودن درون و باطن آنها (و اذا رأیتهم تعجیک اجساء هم
۵
ـ بیهودگی در جامعه و عدم انعطاف در مقابل حق 
۶
ـ بدگمانی و ترس و وحشت از هر حادثه و هر چند به خاطر خائن بودن (یخسبون کل صحیه علیهم
۷
ـ حق را به باد مسخره گرفتن و استهزاء کردن (لو و ادوؤسهم
۸
ـ فسق و گناه (اِنَّ الله لایهدی القوم الفاسقین
۹
ـ خود را مالک همه چیز دانستن و دیگران را محتاج به خود پنداشتن 
هم الذین یقولون لاتنفقوا علی من عند رسول الله حتی ینفضوا
۱۰
ـ خود را عزیز و دیگران را ذلیل دانستن ( لیخرجن الاعزمتها الاذل )

 

نتیجه گیری :

در آیاتی عزتی را نزد خدا دانستن و نه نزد کافران و تخصیص عدم آموزش باریتعالی به ایشان به صورت جدی و محکم و عزت در تمام شئون اقتصادی سیاسی و فرهنگی مطرح شد
در آیاتی نیز بحث شهادت و حیاه طیبه و جاوید و ثمره این عزت در ممات و ذلت در حیات ، رزق نزد پروردگار مطرح گردید
ضمناً در آیاتی به عدم عرس و حزن اولیای خدا اشاره شده که عزت واقعی در گرو این صفات است
در آیاتی نیز به مطرح کردن اوج محبت رسول اکرم (ص) در جهت هدایت دشمنان خود و تعمیم دادن آن هدایت و چشمه جوشان به سیدالشهداء بوده است
در آیاتی درباره نفاق و منافقین صحبت شد و اشاره به دشمنان ظاهر حضرت دارد که پرده از چهره به ظاهر اسلامی آنها به توجه به ملاک و میزان که همین قرآن مبین و فرقان عظیم می‌باشد
در پایان خداوند تبارک و تعالی را شاکرم که چنین توفیقی به اینجانب و این بنده حقیر و سراپا تقصیر داد تا تاریخ را با نور و عظمت قرآن بیشتر بفهمم و انشاء الله ما را از مؤمنین با عزت قرار دهد و اسلام علیکم و رحمه الله و برکاته .