عروس امام
صفحاتی از زندگی شهید محمود کاوه
همیشه آرزوم بود با یک سید ازدواج کنم. شاکی بودم از اینکه محمود سید نبود و من عروس حضرت فاطمه نشده بودم. تا اینکه خوابی دیدم که دلم را روشن کرد. خواب دیدم دارند جهیزیهی مرا میبرند به خانهی امام و من خیلی خوشحالم که دارد این اتّفاق میافتد. حتّی یادمست یکی گفت «چرا اینجا؟»
و یکی جواب داد «جهیزیهی عروس امامست دیگر.»
منبع : کتاب «ردّ خون روی برف یا توی برف بزرگ شو دخترم»- انتشارات روایت فتح
به نقل از: فاطمه عماد الاسلامی (همسر)
پاسخ دهید