آیا آیات «عَفَا الله عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبینَ» و «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ الله لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ وَ الله غَفُورٌ رَّحِیمٌ» بر عدم عصمت پیامبر اسلام (ص) دلالت دارند؟
آیه اول از سوره تحریم: تحریم در آیه شریفه، تحریم شرعى نبود؛ زیرا جمله «لِمَ تُحَرِّمُ» (چرا بر خود تحریم مىکنى؟) به عنوان عتاب و سرزنش نیست، بلکه نوعى دلسوزى و شفقت نسبت به پیامبر (ص) است که چرا در اثر التزام و سوگند خود را محروم از آن نعمت و امر حلال نموده و به منظور کسب رضایت همسر لزوم ندارد که خود را بىبهره از برخی امور حلال و جایز کرده و برخود سختگیرى نماید. درست مثل این که ما به کسى که زحمت زیاد براى تحصیل درآمد مىکشد و خود از آن بهره چندانى نمىگیرد، مىگوئیم چرا این قدر به خود زحمت مىدهى، و از نتیجه این زحمت بهره نمىگیرى؟.
شأن نزول و تفسیر آیه اول از سوره تحریم:
«اى پیامبر! چرا چیزى را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام مىکنى؟! و خداوند آمرزنده و رحیم است». [۱]
نقل مشهور و مناسب درباره شأن نزول آیه فوق این است که پیامبر (ص) گاه که نزد یکی از همسرانش به نام «زینب دختر جحش»، مىرفت زینب او را نگاه مىداشت و از عسلى که تهیه کرده بود خدمت پیامبر (ص) مىآورد، این سخن به گوش «عایشه» رسید، و او ناراحت شد. عایشه مىگوید: من با «حفصه» (یکى دیگر از همسران پیامبر) قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر (ص) نزد یکى از ما آمد فوراً بگوییم آیا صَمغ [۲] «مغافیر» خوردهاى؟! («مغافیر»، مایعی بود که یکى از درختان حجاز به نام «عُرفُط» تراوش مىکرد و بوى نامناسبى داشت) و پیامبر (ص) مقیّد بود که هرگز بوى نامناسبى از دهان یا لباسش شنیده نشود، بلکه به عکس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطر باشد. به این ترتیب روزى پیامبر (ص) نزد حفصه آمد، او این سخن را به پیامبر (ص) گفت، حضرت فرمود: من «مغافیر» نخوردهام، بلکه عسلى نزد زینب نوشیدم، و من سوگند یاد مىکنم که دیگر از آن عسل ننوشم (زیرا ممکن بود زنبور آن عسل روى گیاه نامناسبى و احتمالاً مغافیر نشسته باشد)، ولى این سخن را به کسى مگو (تا مبادا به گوش مردم برسد، و بگویند چرا پیامبر غذاى حلالى را بر خود تحریم کرده؟ و یا از کار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن تبعیت کنند، و یا به گوش زینب برسد و او دلشکسته شود).
ولى سرانجام او این راز را افشا کرد، و بعداً معلوم شد اصل این قضیه توطئهاى بوده است، پیامبر (ص) سخت ناراحت شد و آیات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه ایشان تکرار نشود. [۳]
بدون شک مرد بزرگى همچون پیغمبر اسلام (ص) تنها به خودش تعلق ندارد، بلکه به تمام جامعه اسلامى و عالم بشریت متعلق است، بنابر این اگر در داخل خانه او توطئههایى بر ضد وى، هر چند به ظاهر کوچک و ناچیز، انجام گیرد نباید به سادگى از کنار آن گذشت، حیثیت او نباید بازیچه دست این و آن گردد، و اگر چنین برنامهاى پیش آید باید با قاطعیت با آن برخورد کرد.
آیه فوق، در حقیقت قاطعیتى است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنین حادثهاى، و براى حفظ حیثیت پیامبر اکرم (ص). از این رو، معلوم است که تحریم در آیه شریفه، تحریم شرعى نبود، بلکه به طورى که از آیات بعد استفاده مىشود سوگندى از ناحیه پیامبر (ص) یاد شده بود و مىدانیم که قسم خوردن بر ترک بعضى از مباحات گناهى ندارد. بنابر این جمله «لِمَ تُحَرِّمُ» (چرا بر خود تحریم مىکنى؟) به عنوان عتاب و سرزنش نیست، بلکه نوعى دلسوزى و شفقت نسبت به پیامبر (ص) است که چرا در اثر التزام و سوگند خود را محروم از آن نعمت و امر حلال نموده و به منظور کسب رضایت همسر لزوم ندارد که خود را بىبهره از برخی امور حلال و جایز کرده و برخود سختگیرى نماید. درست مثل این که ما به کسى که زحمت زیاد براى تحصیل درآمد مىکشد و خود از آن بهره چندانى نمىگیرد، مىگوییم چرا این قدر به خود زحمت مىدهى، و از نتیجه این زحمت بهره نمى گیرى؟
سپس، عفو و رحمت در پایان آیه، نسبت به همسرانى است که موجبات آن حادثه را فراهم کردند که اگر به راستى توبه کنند، مشمول آن خواهند بود، یا اشاره به این است که اولى این بود که پیامبر (ص) چنین سوگندى یاد نمىکرد کارى که احتمالا موجب جرأت و جسارت بعضى از همسران حضرت (ص) مىشد. [۴]
منبع: اسلام کوئست
[۱] . تحریم، ۱٫
[۲] . مایعى که از درخت سرازیر می شود و بر روى شاخه یا تنه آن خشک مىشود (نک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۸، ص ۴۴۱، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق؛ مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی فارسی – عربی، ص ۵۵۹، بی تا، بی جا).
[۳] . البغوی (محیی السنه)، أبو محمد الحسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن (تفسیر البغوی)، ج ۵، ص ۱۱۶، دار طیبه للنشر والتوزیع، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق؛ الأنصاری الخزرجی (شمس الدین قرطبی)، أبو عبد الله محمد بن أحمد ، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، ج ۱۸، ص ۱۷۷، دار الکتب المصریه، القاهره، چاپ دوم، ۱۳۸۴ق؛ فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۳۰، ص ۵۶۸، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم،۱۴۲۰ق؛ صحیح بخاری، ج ۶، ص ۱۹۴ به نقل از: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۲۷۱ و ۲۷۲، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش. در ضمن، توضیحاتى که در پرانتز ذکر کردیم از کتب دیگر استفاده مىشود.
[۴] . تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۲۷۲ و ۲۷۳؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۹، ص ۳۳۰، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
پاسخ دهید